چرایی تعبیر به اطاعت ریخته شدن خون امام حسین (ع) در زیارت اربعین

(پس امام علیه السلام در راه تو با دشمنان در حالیکه صابر و با اخلاص بود جهاد نمود تا اینکه خون شریفش، در راه اطاعت تو ریخته شد)

#فلسفه#خون#حسینی#تعبیر#اطاعت


در این فراز از زیارت اربعین وضعیّت دو طرف جنگ از جهت ایمان و کفر معلوم می شود، چرا که مجاهد همیشه در جبهه حق قرار می گیرد و مخالف در جبهه باطل.

 بنابراین امام حسین علیه السلام و اصحاب و یارانش حق و مخالفین حضرت علیه السلام طغیان گر و باطل محسوب می شوند.
 دراین فراز از زیارت به چهار مطلب اشاره شده است:
۱- مجاهدت حضرت علیه السلام در راه خدا.
 ۲ صابر بودن حضرت علیه السلام .
 ۳ اخلاص حضرت علیه السلام .
 ۴ ریختن خون حضرت علیه السلام در راه اطاعت و پیروی از خداوند که هر کدام از این موارد در دین مقدس اسلام از اهمیّت ویژه ای برخوردار است و ما به خواست الهی به شرح این چهار مورد می پردازیم.

چرا در زیارت اربعین از ریخته شدن خون امام حسین (ع) تعبیر به اطاعت شده است؟

مجاهدت امام حسین علیه السلام در راه خدا:

جهاد در اسلام از اهمیّت زیادی برخوردار است. خداوند بارها و بارها مسئله جهاد را در قرآن مطرح نموده است: چنانچه می فرماید: {یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیر}(۲)

 «ای پیامبر! با کفّار و منافقین پیکار کن و بر آنان سخت بگیر! جایگاهشان جهنم است، و بد فرجامی است!».

در این آیه خداوند به نبّی صلی الله علیه و آله وسلم خود دستور جهاد با کفار و منافقین را داده و همانطوری که رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم مأمور به عمل به دستور پروردگار می باشد.

 وصیّ حضرت صلی الله علیه و آله وسلم که امام حسین علیه السلام باشد، هم مأمور به اجرای حکم خداست و در فراز قبل از زیارت خواندیم که مخالفین امام حسین علیه السلام اهل شقاق و نفاق هستند،

پس آنها مصداق آیه مذکور می باشند. به فرمایش امیرالمؤمنین علیه السلام : «الْجِهَادُ عِمَادُ الدِّین»(۳) (جهاد عمود و ستون دین است).

یعنی بدون جهاد دین پایدار نیست، اگر جهاد حضرت اباعبدالله علیه السلام و یارانش نبود از دین هم الآن خبری نبود.

 در جایی دیگر امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «مَا صَلَحَتْ دُنْیَا وَ لَا دِینٌ إِلَّا بِه»(۴) (به خدا سوگند کار دنیا و دین جز به جهاد درست نمی شود).

 و همچنین می فرماید: «فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّهِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّهِ أَوْلِیَائِهِ»(۵) (جهاد دربی از درب های بهشت است که خداوند برای بندگان خاصش که از اولّیائش می باشند باز می کند

رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: «مَنْ لَقِیَ اللَّهَ بِغَیْرِ أَثَرٍ مِنْ جِهَادٍ لَقِیَ اللَّهَ وَفِیهِ ثُلْمَهٌ»(۶)

 (کسی که خدا را فردای قیامت ملاقات کند بدون اینکه اثری از جهاد در او باشد، خدا را ملاقات کرده در حالی که خلل و نقصی در اوست).

 مردی برای عبادت خدا به کوهی رفت و خانواده اش او را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آوردند، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم او را از این کار نهی کرده و فرمودند:

«إِنَّ صَبْرَ الْمُسْلِمِ فِی بَعْضِ مَوَاطِنِ الْجِهَادِ یَوْماً وَاحِداً خَیْرٌ لَهُ مِنْ عِبَادَهِ أَرْبَعِینَ سَنَه»(۷) (صبر و تاب آوردن مسلمان، در میدان جهاد، به مدت یک روز، از عبادت چهل سال بهتر است).

 در اهمیت جهاد همین بس که در هیچ شرایطی از انسان فوت نمی شود. امیرالمؤمنین علیه السلام در این باره می فرماید: «جَاهِدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَیْدِیکُمْ فَإِنْ لَمْ تَقْدِرُوا فَجَاهِدُوا بِأَلْسنّتکُمْ فَإِنْ لَمْ تَقْدِرُوا فَجَاهِدُوا بِقُلُوبِکُم»(۸)

 (در راه خدا با دست های خود بجنگید، اگر نتوانستید با زبان های خود بجنگید و اگر باز هم نتوانستید با دل های خود بجنگید).

 اینکه بعضی از رفتن به جهاد استثنا شده اند مربوط به جهاد جسمی و بدنی است. همچنین مربوط به کسانی است که در شرایطی هستند که نمی توانند در لشگر حضور پیدا کنند.

جهاد مایه سعادت انسان در دنیا و آخرت می شود، چنانچه خداوند در قرآن کریم می فرماید: {یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَهَ وَ جاهِدُوا فی سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ}(۹)

«ای کسانی که ایمان آورده اید! از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید! و وسیله ای برای تقرّب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید!». و همچنین می فرماید:

{وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ}(۱۰) «و آنها که در راه ما با خلوص نیّت جهاد کنند، قطعاً به راه های
خود، هدایتشان خواهیم کرد و خداوند با خوشوکاران است».

آیا این برای انسان سعادت محسوب نمی شود، که خداوند او را هدایت کند؟ بنابراین منفعت جهاد به خود مجاهد فی سبیل الله بر می گردد:

 {وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمینَ}(۱۱) «کسی که جهاد و تلاش کند، برای خود جهاد می کند، چرا که خداوند از همه جهانیان بی نیاز است».

جالب این است که یکی از فلسفه های امتحان الهی در قرآن کریم، جدا و معلوم شدن مجاهدین از غیرمجاهدین بیان شده است: {وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّی نَعْلَمَ الْمُجاهِدینَ مِنْکُمْ وَ الصَّابِرینَ وَ نَبْلُوَا أَخْبارَکُمْ}(۱۲)

 «ما همه شما را قطعاً می آزمائیم تا معلوم شود، مجاهدان واقعی و صابران از میان شما کیانند، و اخبار شما را بیازماییم!». امام علی علیه السلام جهاد را به چهار شاخه تقسیم نمودند:

 «وَ الْجِهَادُ عَلَی أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَی الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الصِّدْقِ فِی الْمَوَاطِنِ وَ شَنَآنِ الْفَاسِقِینَ فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظَهْرَ الْمُؤْمِنِ وَ مَنْ نَهَی عَنِ الْمُنْکَرِ أَرْغَمَ أَنْفَ الْمُنَافِقِ وَ أَمِنَ کَیْدَهُ وَ مَنْ صَدَقَ فِی الْمَوَاطِنِ قَضَی الَّذِی عَلَیْهِ وَ مَنْ شَنِئَ الْفَاسِقِینَ غَضِبَ لِلَّهِ وَ مَنْ غَضِبَ لِلَّهِ غَضِبَ اللَّهُ لَهُ»(۱۳)

(و جهاد بر چهار قسم است، بر امر به معروف و نهی از منکر و پایداری در جبهه ها و بغض فاسقان، هر که امر به معروف کند پشت مؤمن را نیرو بخشد.

 و هر که نهی از منکر کند بینی منافق را به خاک مالد و از نیرنگش آسوده شود و هر که در جبهه ها حضور پیدا کند، آنچه به عهده دارد، انجام داده و هر که فاسقان را دشمن دارد برای خدا خشم کرده و هر که برای خدا خشم کند خدا برای او خشم کند).

 جالب اینکه جهاد امام حسین علیه السلام شامل تمامی این اقسام جهاد می باشد.

اهداف جهاد و مجاهدت امام حسین علیه السلام.

در زیارت امام حسین، شهادت می‌دهیم که او احکام الهی و سنت پیامبر و امیرالمؤمنین را بر پا کرده است:

اشهد انک قد حللت حلال الله وحرمت حرام الله واقمت الصلاه واتیت الزکاه وامرت بالمعروف ونهیت عن المنکر ودعوت الی سبیلک بالحکمه والموعظه الحسنه؛(۱۴)

شهادت می‌دهم که تو حلال خدا را حلال، و حرام خدا را حرام کردی و نماز را به پا داشتی و زکات دادی و امر به معروف و نهی از منکر کردی و (مسلمانان را) با پند و اندرز نیکو، به راه و روش خود فراخواندی

همچنین می‌گوییم. اشهد انک قد امرت بالقسط و العدل و دعوت الیهما؛ (۱۵)«شهادت می‌دهم که تو به عدل و داد امر کردی (مسلمانان را) به سوی این دو دعوت نمودی»

آن حضرت در جای دیگری نیز فرموده است: لا والله لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل ولا افر فرار العبید؛ (طبری، و به پیروی از او ابن کثیر، فراز دوم این جمله را چنین نوشته‌اند:

 ولا اقر اقرار العبید: «من همانند بردگان، اقرار (به مشروعیت حکومت یزید) نمی‌کنم) (۱۶)

به خدا سوگند، من دستم را (به نشانه بیعت) همانند شخص خوار به آنان (پیروان یزید) نمی‌دهم و همانند بردگان، فرار نمی‌کنم
و باز فرمود: موت فی عز خیر من حیاه فی ذل: (۱۷)
مرگ در عزت، بهتر از زندگی در ذلت است
از مجموع این سخنان، این اهداف را می‌توان استفاده کرد:
الف) ترویج حق و عمل به آن؛
ب) نهی از ترویج باطل و بازداشتن از عمل به آن؛
ج) نپذیرفتن زندگی ذلت بار و ننگین دنیا، و انتخاب زندگی با سعادت آخرت.

  فلسفه قیام از زبان امام صادق عیه السلام

امام صادق (علیه‌السلام) در زیارت اربعین، هدف از نهضت حسینی را چنین بیان می‌فرماید: و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله وحیره الضلاله؛(۱۸).

همچنین قریب به این عبارات، در «زیارت امام حسین در روز عید فطر و قربان» آمده است.

«حسین بن علی (علیهماالسلام) جان خویش را در راه تو (خدا) فدا کرد تا بندگانت را از بی خبری و سرگردانی گمراهی نجات دهد». از دیدگاه امام ششم، سیدالشهدا (علیه‌السلام) با نهضت عاشورا، اهداف زیر را تعقیب می‌کرد:

الف) نجات مسلمانان از بی خبری نسبت به احکام دین و وظایفشان در برابر پروردگار؛

 ب) رهایی بندگان خدا از گمراهی، با آگاه کردن آنان به لزوم پیروی از رهبران واقعی دین.

صابر بودن حضرت سید الشهداء علیه السلام :

روز عاشورا و صبر بی پایان: وقتی روز عاشورا فرا رسید و فشار نظامی، تشنگی و مشکلات دیگر هجوم آوردند، یاران اطراف حسین علیه السلام را گرفتند و نگاه به چهره او دوختند، تا ببینند.

 چه رهنمودی می دهد . امام حسین علیه السلام به راستی صحنه های بسیار زیبایی از پشت پرده های صبر را به نمایش گذاشت که به برخی موارد آن اشاره می شود:

الف) خطاب به یاران با چهره ای گشاده و با نفس آرام فرمود: «صبرا بنی الکرام فما الموت الا قنطره عن البؤس والضراء الی الجنان الواسعه والنعیم الدائمه (۱۹)

ای فرزندان کرامت و شرف! شکیبا باشید، مرگ پلی بیش نیست که ما را از مشکلات و سختیها به سوی بهشت وسیع و نعمتهای جاویدان عبور می دهد 

و در جای دیگر فرمود: «ان الله قد اذن فی قتلکم فعلیکم بالصبر (۲۰) براستی خداوند اذن کشته شدن [و شهادت شما را] داده است، پس بر شما لازم است که صبر کنید.

در دین مقدس اسلام خیلی به مسئله صبر سفارش شده چرا که رمز پیروزی و رستگاری انسان است و به منزله رأس و سر ایمان می باشد. همانگونه که امام صادق علیه السلام فرمودند: «الصَّبْرُ رَأْسُ الْإِیمَان»(۲۱)

(صبر سَرِ ایمان است). امام علی علیه السلام می فرماید: «عَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّهُ لَا دِینَ لِمَنْ لَا صَبْرَ لَه»(۲۲)

ای مردم صبر پیشه کنید، زیرا هر کس صبر ندارد دین ندارد). صابر آن کسی است که به صفت صبر متصّف است. صابر نزد خداوند متعال از اهمیّت خاصی برخوردار است، چرا که در کتاب خود فرموده است: {وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرینَ}(۲۳)

«و خداوند، با صابران و استقامت کنندگان است». و نیز فرموده: {وَ اللَّهُ یُحِبُّ(۲۴) الصَّابِرینَ}(۲۵) «و خداوند استقامت کنندگان را دوست دارد».

این خیلی مهم است که خدا پشتیبان صابر باشد و پیوسته او را دوست داشته باشد. چون خداوند صابر را دوست دارد با عزّت و احترام با او برخورد می کند و فردای قیامت گفته خواهد شد: {سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ}(۲۶)

«و به آنان می گویند: سلام بر شما بخاطر صبر و استقامتتان! چه خوشوست سرانجام آن سرای جاویدان!». و به او اجر و پاداش بی حساب می دهد: {إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ}(۲۷)

«صابران اجر و پاداش خود را بی حساب دریافت می دارند!» بنابراین اجر و پاداشی که امام حسین علیه السلام نزد خداوند دارد، احدی ندارد،

 چرا که صبر حضرت علیه السلام از نوع صبر جمیل بود، که از بالاترین درجات صبر محسوب می شود. قرآن می فرماید: {فَاصْبِرْ صَبْراً جَمیلاً.(۲۸)

«پس صبر جمیل پیشه کن». از امام باقر علیه السلام سؤال شد: صبر جمیل چیست؟ حضرت علیه السلام فرمودند: «ذَلِکَ صَبْرٌ لَیْسَ فِیهِ شَکْوَی إِلَی النَّاس»(۲۹)

آن صبری است، که در آن نزد مردم شکایت نمی شود). و در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام بطور مطلق بیان شده است:

«فَصَبْرٌ جَمِیلٌ قَالَ بِلَا شَکْوَی»(۳۰) (صبر جمیل آن صبری است، که اصلاً شکایتی در آن نیست). حال شکایت چه نسبت به مردم باشد، چه نسبت به خداوند.

امام حسین علیه السلام در تمامی طول زندگی و در تمام مصائب مثل مصیبت فقدان رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و امیرالمؤمنین علیه السلام و فاطمه زهرا علیه السلام و امام حسن مجتبی علیه السلام .

و داغ هایی که یکی پس از دیگری در کربلا به حضرت رسید، صبر کردند، آن هم صبر جمیل که خود فرمودند: «نَصْبِرُ عَلَی بَلَائِهِ»(۳۱)(در بلاء الهی و مصائب او صبر می کنیم).

در آن زمان هم که در خون خود غوطه ور بود، نیز فرمود: «صَبْراً عَلی قَضائِکَ یا رَبِّ، لااِلهَ سِواکَ… صَبْراً عَلی حُکْمِکَ یا غِیاثَ مَنْ لاغِیاثَ لَهُ»(۳۲)

(پروردگارا! بر قضا و قدرت شکیبایی می ورزم، معبودی جز تو نیست،… بر حکم تو صبر می کنم ای فریادرس کسی که فریاد رسی ندارد!)

و بی جهت نیست که خداوند حضرت علیه السلام را امام و پیشوا قرار داد. خداوند علامت رهبران الهی را چنین بیان فرموده است: {وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ}(۳۳)

«و از آنان امامان و پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت می کردند چون شکیبایی نمودند، و به آیات ما یقین داشتند». جالب این است که در آیه صبر مقدم بر یقین شده است .

و این اهمیّت و لزوم صبر را می رساند و طبق قرآن {وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرینَ}(۳۴) خداوند امام حسین علیه السلام را بسیار دوست می دارد، چرا که حضرت علیه السلام از مصادیق اتم و اکمل آیه شریفه می باشد.

امام حسین علیه السلام فرمودند: همراه پدرم از کوفه به سوی سرزمین صفین برای جنگ با معاویه حرکت می کردیم، در مسیر راه به سرزمین کربلا که رسیدیم،

 در آنجا فرود آمدیم. پدرم علی علیه السلام سرش را بر دامن برادرم حسن علیه السلام نهاد و ساعتی خوابید. هنگامی که بیدار شد گریه سختی کرد. برادرم حسن علیه السلام پرسید، چرا گریه می کنید؟

 پدرم فرمود: در عالم خواب دیدم این بیابان دریایی از خون است و حسین علیه السلام در آن غرق شده و فریادرس می طلبید و کسی به فریاد او نمیرسد. سپس پدرم به من رو کرد و فرمود:

 هنگامی که چنین حادثه ای برای تو رخ داد، چه می کنی؟ در پاسخ گفتم: صبر می کنم که جز صبر چاره ای نیست(۳۵)

یکی از درس هایی که شیعه باید از قیام امام حسین علیه السلام بگیرد، درس صبر و استقامت است. امام صادق علیه السلام به یکی از اصحاب خود فرمود:

«إِنَّا صُبُرٌ وَ شِیعَتُنَا أَصْبَرُ مِنَّا قُلْتُ جُعلّت فِدَاکَ کَیْفَ صَارَ شِیعَتُکُمْ أَصْبَرَ مِنْکُمْ قَالَ لِأَنَّا نَصْبِرُ عَلَی مَا نَعْلَمُ وَ شِیعَتُنَا یَصْبِرُونَ عَلَی مَا لَا یَعْلَمُونَ»(۳۶)

ما صبورانیم و شیعه ما، از ما صبرشان بیشتر است. گفتم: قربانت، چگونه شیعه ما از شما صبرشان بیشتر است؟ فرمود: برای آنکه ما دانسته، صبر می کنیم و شیعه ما بر آنچه ندانند، صبر می کنند

امام حسین علیه السلام در شب عاشورا خطاب به حضرت زینبh و زنان حرم فرمودند: «أُوصِیکُنَّ بِتَقْوَی اللهِ رَبِّ الْبَرِیَّهِ وَالصَّبرِ عَلَی الْبَلِیَّهِ»

 (شما زنان را به تقوای خدایی که پروردگار همه مخلوقات است و به صبر و بردباری بر بلا ها توصیه می کنم).

 صبر به فرمایش امیرالمؤمنین علیه السلام به سه قسم تقسیم شده است: «الصَّبرُ امّا صَبرٌ علی المُصیبَهِ، أو علی الطاعَهِ، أو عنِ المَعصیَهِ، و هذا القِسمُ الثالثُ أعلی دَرجَهً مِنَ القِسمَینِ الأوَّلَینِ»(۳۷)

(صبر یا صبر بر مصیبت است یا صبر بر انجام طاعت و یا صبر بر ترک معصیت که نوع سوم آن از دو نوع اول برتر است.

امّا علامت انسان صابر، پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «عَلَامَهُ الصَّابِرِ فِی ثَلَاثٍ أَوَّلُهَا أَنْ لَا یَکْسَلَ وَ الثَّانِیَهُ أَنْ لَا یَضْجَرَ وَ الثَّالِثَهُ أَنْ لَا یَشْکُوَ مِنْ رَبِّهِ تَعَالَی لِأَنَّهُ إِذَا کَسِلَ فَقَدْ ضَیَّعَ الْحَقَّ وَ إِذَا ضَجِرَ لَمْ یُؤَدِّ الشُّکْرَ وَ إِذَا شَکَا مِنْ رَبِّهِ عزّوجل فَقَدْ عَصَاه»(۳۸)

(علامت صابر سه چیز است، اول اینکه تنبلی نمی کند، دوم اینکه خسته نمی شود، سوم از خداوند شکایت نمی کند.
 زیرا اگر او کسالت پیدا کند حق را ضایع خواهد کرد، و اگر خسته و افسرده گردد حق شکرگزاری را بجای نخواهد آورد، و اگر از خداوند شکایت نماید از وی نافرمانی کرده است).

امام صادق علیه السلام فرمودند: «مَنِ ابْتُلِیَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ بِبَلَاءٍ فَصَبَرَ عَلَیْهِ کَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ أَلْفِ شَهِیدٍ»(۳۹)هر کس از مؤمنان گرفتاری پیدا کند و صبر پیشه نماید خداوند پاداش هزار شهید به او می دهد).

 امام باقر علیه السلام فرمودند: «الْجَنَّهُ مَحْفُوفَهٌ بِالْمَکَارِهِ وَ الصَّبْرِ فَمَنْ صَبَرَ عَلَی الْمَکَارِهِ فِی الدُّنْیَا دَخَلَ الْجَنَّه»(۴۰) (بهشت را با صبر و شکیبائی و تحمل مکروهات می توان بدست آورد، اینکه هر کس در مشکلات دنیا صبر کند وارد بهشت می گردد).

صبر امام حسین علیه السلام آنقدر زیاد بود، که دوست و دشمن را به تعجّب و شگفتی و حیرت در آورد حتی ملائکه آسمان از صبر حضرت علیه السلام به تعجب در آمدند.

 در زیارت ناحیه چنین می خوانیم: «وَ قَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِکَ مَلَائِکَهُ السَّمَاوَاتِ» (فرشتگان آسمان ها از صبر تو به تعجب در آمدند). در سخت ترین مصائب حضرت علیه السلام نه تنها صابر بود.

 بلکه دیگران را هم به صبر دعوت می کردند. در مقاتل است زمانی که امام علیه السلام جنازه حضرت قاسم علیه السلام را به بغل گرفت،

در حالی که دو پای او به زمین کشیده می شد، او را آورد و کنار جنازه جوانش علی اکبر علیه السلام به زمین گذاشت، آنگاه فریاد زد و فرمود: «صَبْراً یَا بَنِی عُمُومَتِی صَبْراً یَا أَهْلَ بَیْتِی فَوَ اللَّهِ لَا رَأَیْتُمْ هَوَاناً بَعْدَ هَذَا الْیَوْمِ أَبَداً»(۴۱)

(ای عموزادگان من صبور باشید، ! ای اهل بیت من شکیبا باشید. بعد از امروز هرگز ذلّت و خواری نخواهید دید).

امام حسین علیه السلام در صبح عاشورا پس از نماز صبح رو به اصحاب خود کرد و پس از حمد و ثنا فرمود: « إنَّ اللّهَ عَزَّوَجَل قَد أَذِنَ فی قَتلِکمُ الیَومَ وقَتلِی وعَلَیکُم بِالصَّبرِ و الجَهادِ»(۴۲)

(خداوند به کشته شدن من و شما رضایت داده است پس بردبار و شکیبا باشید و بجنگید). و نیز امام علیه السلام در یکی از منزلگاه های میان راه فرمود:

«اَیُّهَا النّاسُ! فَمَن کانَ مِنکُم یَصبِرُ عَلی حَدِّ السَّیفِ وَ طَعنِ الاَسِنَّهِ فَلیَقُمْ مَعَنا وَ اِلاّ فَلیَنصَرِفْ عَنّا»(۴۳) (ای مردم ! هر کدام از شما که تحمل تیزی شمشیر و زخم و ضربت نیزه­ها را دارد همراه ما بماند و الا باز گردد!).

چرا که صبر فاجعه و حادثه ناگوار را قابل تحمل می کند. امام علی علیه السلام می فرماید: «الصَّبْرُ یُهَوِّنُ الْفَجِیعَه»(۴۴)

(شکیبائی مصیبت را سهل گرداند). و امام حسین علیه السلام هنگام خروج از مکه در ضمن خطبه ای فرمودند: «نَصْبِرُ عَلَی بَلَائِهِ وَ یُوَفِّینَا أُجُورَ الصَّابِرِینَ»(۴۵)

 (در مقابل بلای او صابر هستیم، تا اینکه بهترین جزای صابرین را به ما عطا فرماید). حضرت علیه السلام در آخرین وداع، دخترش حضرت سکینه را به صبر بر تقدیر الهی و شِکوه و اعتراض نکردن، دعوت نمود:

«فَاصْبِری عَلی قَضاءِ اللّهِ وَ لاتَشْتَکی»(۴۶). و نیز روز عاشورا علی اکبر علیه السلام را به تحمل و مقاومت در برابر تشنگی فرا خواند: «اِصْبِرْ یا حَبیبی».

 و نیز احمد فرزند امام حسن علیه السلام را که پس از نبردی تشنه خدمت امام علیه السلام آمد و آب طلبید، به صبر دعوت کرد: «یا بُنَیَّ اِصْبِرْ قَلیلاً» (ای فرزندم کمی صبر کن

انسان کاملی که در مدراج کمال به مقام قرب فرائض(۴۷) راه یافته، «یدالله» و «لسان الله» و «ثارالله» می­شود؛ یعنی دست خدا می­شود که اگر خدا بخواهد کاری را انجام دهد با دست او انجام می­دهد.

 زبان الاهی می­گردد که اگر خدا بخواهد سخن بگوید با زبان او سخن می­گوید، و خون خدا می­شود که اگر خدا بخواهد به خود و مکتب خود در جامعه حیات ببخشد از خون او استفاده می­کند.

 امام علی (ع) و امام­حسین ­(ع) «ثارالله» هستند؛ زیرا خونی که از آن دو امام ­(ع) بر زمین ریخته شد موجب گردید تا حیات تازه­ای به کالبد دین دمیده شود.

به هر حال در متون دینی ما، لقب «ثارالله» برای امام­حسین ­(ع) بکار برده شده است. ما معتقدیم که معنای اول اگرچه معنای درستی است.

 اما معنای دوم نیز می­تواند معنای صحیح لقب «ثارالله» باشد و برای اهلش که به عمق این معنا راه یافته­اند، از جهاتی در اولویت قرار داشته باشد.

در این نگاه، آن امام بزرگوار (ع) خون خدا است از آن جهت که خونش حیات تازه­ای به کالبد دین دمیده و باعث شده که نام خدا زنده گردد. خدایی که می رفت.

 کم کم از یادها و خاطره­ها محو شود و عبادتش تبدیل به عادت از این جهت گفته می­شود که، اسلام نبوی الحدوث و حسینی البقاء است.

 و بدیهی است که انسان زنده برای بقایش نیاز به خون دارد و جاری بودن خون در رگ­ها، نماد و سنبل زنده بودن است و آن­گاه که خون از جریان و حرکت باز ایستد، مرگ شخص فرا می­رسد.

 دقیقاً برای بقای پیکر اسلام نیز باید خونی در رگ­های آن جاری باشد و بر این اساس اگر روزی این خون از آن کالبد جدا شود مرگ آن، حتمی و قطعی است و بعد از آن، آنچه که می­ماند تنها جسمی است بی­روح و بی­جان. (۴۸)

اخلاص امام حسین علیه السلام :

قرآن معتقد است صدّیقین، یعنی کسانی که صدق خالص هستند، ظاهر و باطن آنها یکسان است و در مسیر تقوا حرکت می‌کنند، این‌ها هستند که می‌توانند به مقام شهادت نائل شوند.

 شهادت، مقام عند ربّ است و هر کسی لایق آن نیست. تعبیری وجود دارد که می‌گوید: شهید به وجه پروردگار نظر می‌کند. این تعبیر برای عالِم، فقیه، عارف و حکیم وجود ندارد و فقط برای شهید به‌کار رفته است.

 در روایتی نیز آمده که بالاتر از هر خوبی، خوبی دیگری وجود دارد، به جز کشته شدن در راه خدا که بالاتر از آن وجود ندارد.

همچنین در روایت دیگری آمده است که وقتی خون شهید بر زمین می‌ریزد، همه خطاها و گناهانی که از او صادر شده است، بخشیده می‌شود،

آقا اباعبدالله علیه السلام در طول عمر نهایت درجه اخلاص را داشتند، خصوصاً در ماجرای کربلا. خداوند به رسول صلی الله علیه و آله وسلم خود می فرماید: {قُلْ إِنَّ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحْیایَ وَ مَماتی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ}(۴۹)


«بگو: نماز و تمام عبادات من، و زندگی و مرگ من، همه برای خداوند پروردگار جهانیان است». همه چیز و همه کارهای انسان فقط و فقط باید برای خداوند باشد: {صِبْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً}(۵۰)

رنگ خدایی بپذیرید! رنگ ایمان و توحید و اسلام و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است؟!.
 خداوند زمانی که می خواهد، از پیغمبر خود حضرت موسی علیه السلام تعریف کند، می فرماید: {وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مُوسی إِنَّهُ کانَ مُخْلَصاً وَ کانَ رَسُولاً نَبِیًّا}(۵۱)

«و در این کتاب آسمانی از موسی یاد کن، که او مخلص بود، و رسول و پیامبری والا مقام!». شیطان اقرار کرد که انسان های خالص را نمی توانم گمراه کنم،

 {قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِین}(۵۲) «گفت: به عزّتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان خالص تو، از میان آنها!».

 آنقدر انسان مخلص نزد خدا ارزش دارد که امام عسکری علیه السلام فرمودند: «لَوْ جَعلّت الدُّنْیَا کُلَّهَا لُقْمَهً وَاحِدَهً وَ لَقَّمْتُهَا مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ خَالِصاً لَرَأَیْتُ أَنِّی مُقَصِّرٌ»(۵۳)

 (اگر دنیا را یک لقمه کنند، و من آن لقمه را در دهان کسی قرار دهم که خالصانه خداوند را عبادت می کند، خود را در برابر او مقصر می دانم).

امام علی علیه السلام فرمودند: «طُوبَی لِمَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ عَمَلَهُ وَ عِلْمَهُ وَ حُبَّهُ وَ بُغْضَهُ وَ أَخْذَهُ وَ تَرْکَهُ وَ کَلَامَهُ وَ صَمْتَهُ وَ فِعْلَهُ وَ قَوْلَه»(۵۴)

خوشا به حال آنکه عملش و علمش و دوستی و دشمنی اش و انجام دادن و رها کردنش و سخن و سکوتش و کردار و گفتارش قطعاً برای خدا باشد.

در داستان موسی علیه السلام و شعیب علیه السلام آمده است: زمانی که موسی علیه السلام نزد شعیب علیه السلام رفت، شعیب آماده خوردن شام بود پس به موسی علیه السلام گفت: جوان بنشین شام بخور، موسی علیه السلام گفت: پناه به خدا.

 شعیب علیه السلام گفت: چرا مگر گرسنه نیستی؟ موسی علیه السلام گفت: آری، امّا می ترسم این پاداش آبی باشد، که از چاه کشیدم و به دخترانت دادم.

 من از خاندانی هستم که اگر همه زمین پر از طلا شود، کمترین کار آخرت را به آن نمی فروشم. شعیب علیه السلام گفت: ای جوان! به خدا این پاداش آن کار تو نیست بلکه میهمان نوازی و اطعام رسم و عادت ما و پدران ماست.

 در این هنگام موسی علیه السلام نشست و شام خورد(۵۵) رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «اَخْلِصُوا اَعْمالَکُمْ لِلّهِ فَاِنَّ اللّهَ لا یَقْبَلُ اِلاّ ما خُلِّصَ لَهُ»(۵۶)

خویش را برای خداوند از روی اخلاص انجام دهید، زیرا خدا فقط کارهائی را می پذیرد که از روی اخلاص برای او انجام گرفته باشد).

 امام علی علیه السلام می فرماید: «الْعَمَلُ کُلُّهُ هَبَاءٌ إِلَّا مَا أُخْلِصَ فِیهِ»(۵۷) (اعمال همه بر باد است مگر آنچه از روی اخلاص باشد).

رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «تَمامُ الاِخْلاصِ اِجْتِنابُ الْمَحارِمِ»(۵۸) (همه اخلاص، پرهیز از همه محرمات الهی است).

 انسان مخلص تنها یک هدف دارد و آن رضای خداست و به آن عشق می ورزد و در راه او از ملامت ترسی ندارد، بی اعتنایی مردم یا تمجید و تعریف مردم در او اثری ندارد.

 امام صادق علیه السلام می فرماید: «وَ الْعَمَلُ الْخَالِصُ الَّذِی لَا تُرِیدُ أَنْ یَحْمَدَکَ عَلَیْهِ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ عزّوجل»(۵۹) (و عمل خالص آن است که فقط از خداوند بخواهی که از تو تمجید کند).

و در روایت دیگر فرمودند: «إِنَّ لِکُلِّ حَقٍّ حَقِیقَهً وَ مَا بَلَغَ عَبْدٌ حَقِیقَهَ الْإِخْلَاصِ حَتَّی لَا یُحِبَّ أَنْ یُحْمَدَ عَلَی شَیْ ءٍ مِنْ عَمَلٍ لِلَّهِ»(۶۰)

(هر حقی حقیقتی دارد و هیچ کس به حقیقت اخلاص نمی رسد مگر اینکه دوست نداشته باشد، مردم او را برای کاری که برای خدا انجام داده است، بستایند).

 قرآن کریم از جمله صفات ابرار که مصداق اتم و اکمل آن اهل بیت عصمت علیهم السلام هستند، را اینگونه بیان می کند: {إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً}(۶۱)

«و می گویند: ما شما را بخاطر خدا اطعام می کنیم، و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم!» آنها در مقام اطعام و گذشت و ایثار خود نه تنها انتظار عکس العمل نیکی از مردم ندارند بلکه انتظار تشکر زبانی هم از کسی ندارند، آری این است اخلاص واقعی.

امام علی علیه السلام می فرماید: «الْإِخْلَاصُ عِبَادَهُ الْمُقَرَّبِینَ»(۶۲) (اخلاص عبادت مقرّبان است). عبادت مقرّبان بسیار سخت و در سطح بالاست.

 اخلاص عبادتی است که کم آن هم زیاد محسوب می شود. خداوند به حضرت موسی علیه السلام فرمود: «یَا مُوسَی مَا أُرِیدَ بِهِ وَجْهِی فَکَثِیرٌ قَلِیلُهُ وَ مَا أُرِیدَ بِهِ غَیْرِی فَقَلِیلٌ کَثِیرُهُ»(۶۳)

(کاری را که برای من انجام می دهی اندکش بسیار است و کاری را که بخاطر غیر من انجام می دهی فراوانش اندک است). کسی که اخلاص داشته باشد به آرزوهایش می رسد،

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «مَنْ أَخْلَصَ بَلَغَ الْامّالَ»(۶۴)

(هر کس اخلاص داشته باشد، به آرزوهایش می رسد). آیت الله جوادی آملیK کلامی زیبا راجع به اخلاص فرموده اند:

در اخلاص مهم آن است که تو مردم را نبینی نه اینکه مردم تو را نبینند. این گوهر کیمیا و گران بهای اخلاص، پیام دیگری از عاشورا است.

سید بن طاووس می فرماید، که امام حسین علیه السلام به درب خیمه آمد و به حضرت زینب فرمودند:

 «نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّی أُوَدِّعَهُ فَأَخَذَهُ وَ أَوْمَأَ إِلَیْهِ لِیُقَبِّلَهُ فَرَمَاهُ حَرْمَلَهُ بْنُ الْکَاهِلِ الْأَسَدِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَی بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِی نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ فَقَالَ لِزَیْنَبَ خُذِیهِ ثُمَّ تَلَقَّی الدَّمَ بِکَفَّیْهِ فَلَمَّا امْتَلَأَتَا رَمَی بِالدَّمِ نَحْوَ السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّه»(۶۵)

کودکم را به من بده تا با او خداحافظی کنم .امام حسین علیه السلام کودک را که عبد اللّه یا علی اصغر نام داشت، گرفت، همین که خواست او را ببوسد.

 علیه السلام به زینبh فرمود: این کودک را بگیر، سپس هر دو کف دستش را به زیر گلوی کودک گرفت، کف دستهایش پر از خون شد، آن را به سوی آسمان افکند و فرمود:

 این مصیبتها بر من سهل است زیرا در راه خداست و خدای من می بیند). امام باقر علیه السلام می فرماید: «فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذَلِکَ الدَّمِ قَطْرَهٌ إِلَی الْأَرْضِ»(۶۶)

از این خون، قطره ای به روی زمین برنگشت. کنایه از اینکه این خون بسیار عزیز و گرامی است که باید نزد خدا محفوظ باشد.

 در مقاتل است، وقتی امام حسین علیه السلام در روز عاشورا به کناری رفتند، تا اندکی استراحت کنند، ناگاه سنگی از جانب دشمن آمد و به پیشانی آن حضرت خورد و خون جاری شد،

دامنش را بلند کردند تا خون پیشانی را پاک نموده، در این هنگام تیری سه شعبه زهرآلود از ناحیه دشمن به سینه آن حضرت علیه السلام اصابت کرد،
 در این حال حضرت علیه السلام نفرمودند: آخ سینه ام، بلکه فرمودند: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَی مِلَّهِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه» (به نام خدا و به یاری خدا و برای دین رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم )(۶۷)

یعنی خونی که از بدنم جاری می شود و جانی که می دهم فقط برای خداست. چرا که بسم الله یعنی مهر خدائی زدن. در زیارت امام حسین علیه السلام در شب های قدر آمده است،

 که زائر امام حسین علیه السلام ، حضرت علیه السلام را مخاطب قرار می دهد و عرض می کند: «وَ جَاهَدْتَ

فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ، وَ صَبَرْتَ عَلَی الْأَذَی فِی جَنْبِهِ مُحْتَسِباً حَتَّی أَتَاکَ الْیَقِین» (گواهی می دهم که تو جهاد کردی در راه خدا، حق جهاد را انجام دادی و صبر کردی بر اذیّت ها در حالی که این را به حساب خدا گذاشتی

 (یعنی خالصاً برای خدا انجام دادی) تا اینکه به سوی تو یقین آمد (یعنی به شهادت رسیدی)). 4- ریخته شدن خون حضرت علیه السلام در راه اطاعت خداوند اگر مجاهدت حضرت علیه السلام در راه خدا و صبر و خلوص کامل حضرت علیه السلام نبود، امام در اطاعت و مأموریت الهی موفّق نمی­شدند.

 و در راه اطاعت خداوند گاهی کاری و مأموریتی بر عهده انسان گذاشته می شود که سخت نیست، بلکه آسان و لذت بخش هم هست،

مثل ذکر خداوند و گاهی سخت است، مثل امر به معروف و نهی از منکر و جهاد فی سبیل الله و پرداخت زکات و خمس و گاهی بسیار سخت مثل دادن جان و مال. امام صادق علیه السلام فرمودند: «فَأَعْطُوا اللَّهَ مِنْ أَنْفُسِکُمُ الِاجْتِهَادَ فِی طَاعَتِهِ»(۶۸)

(در اطاعت خدا از جان خود مایه بگذارید). امام حسین علیه السلام نه تنها جان خود را در راه خدا تقدیم نمودند، بلکه جان عزیزترین کسان خود را نیز در راه اطاعت خدا نثار نمود،

یعنی در سخت ترین صورت و حالت در راه اطاعت پروردگار قدم نهادند، واضح و مسلم است کسی که اینگونه جان ثاری کند، چقدر نزد خداوند عزیز خواهد شد.

خیلی از انسان هایی که ادعای ایمان هم می کنند، تا آن لحظه مطیع فرمان خدا هستند، که چیزی از دنیای آنها کم نشود یا آسیبی به آبرو و یا جسم آنها وارد نشود،

 یا نعمتی از آنها گرفته نشود، یا در راه اطاعت الهی دچار درد و رنج و سختی نشوند، یا اطاعت الهی مطابق خواسته های آنها باشد و… و به محض اینکه چیزی از دنیای آنها کم شود.

 و یا به آبرو و جسم آنها آسیبی وارد شود و یا دچار سختی و رنج شوند و یا دستورات الهی بر خلاف میل و آرزوهای آنها باشد، دست از اطاعت می کشند و عملاً از خداوند فاصله می گیرند،

 معلوم است که چنین اطاعتی یا اصلاً برای انسان سودی نخواهد داشت، یا اگر هم داشته باشد، بسیار کم است. امام علی علیه السلام می فرماید: «أَطِعِ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فِی کُلِّ حَالٍ»(۶۹)

(در هر حالی خدای سبحان را اطاعت کنید). امام حسین علیه السلام به همگان درس اطاعت و فرمان برداری را می دهند، که اینگونه انسان ها باید مطیع و گوش به فرمان خداوند باشند.

 در خوشی و ناخوشی و در اعطای نعمت و اخذ نعمت در سلامتی و در بیماری و در راحتی و سختی، خلاصه در همه حال باید خدا را اطاعت کرد. امام علی علیه السلام در روایتی دیگر می فرماید:

«ثَابِرُوا عَلَی الطَّاعَاتِ وَ سَارِعُوا إِلَی فِعْلِ الْخَیْرَاتِ»(۷۰) (در طاعات خدا پایداری ورزید و به انجام کارهای خیر بشتابید)، و علّت اینکه بعضی مطیع خدا نیستند، بخاطر عدم معرفت آنها به آثار و تبعات آن است. امام علی علیه السلام فرمودند:

 «لَوْ قَدْ عَایَنْتُمْ مَا قَدْ عَایَنَ مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ لَجَزِعْتُمْ وَ وَهِلْتُمْ وَ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ»(۷۱) اگر آنچه رفتگان شما دیده اند، می دیدید حتماً به شیون می نشستید و بی تابی می کردید و ترس و هراس شما را فرا می گرفت و حرف و سخن حق را می شنیدید و اطاعت فرمان خدا می کردید)

نتیجه:

منطق امام حسین(ع) منطق شهید بود. منطق شهید یعنی منطق کسی که برای جامعۀ خویش پیامی دارد و این پیـام را جـز با خون با چیز دیگری نمی نویسد.

 امام با خونین کردن لحظه به لحظۀ صفحات عاشورا، پیام خود را با استواری هرچه تمام در تاریخ ثبت کرد.

ایشان در روز عاشورا از راه های مختلف، ایـن مـنطق را به جهانیان منتقل کرد که قیام ایشان، برای حفاظت از اسلام است که حتی در این راه خون طفل شیرخوار خود را فدا می کند.

و آن را به عنوان ودیعه ای به آسمان می سپارد که این عـمل صـالح، مـایه عزت اسلام و زنده نگه داشـتن دیـن اسـلام شد.

پی نوشت:

۱.کاری را به حساب خدا انجام دادن و به حساب خدا گذاشتن یعنی خالصاً و مخلصاً انجام دادن.
۲.تحریم، ۹.
۳.غرر الحکم و درر الکلم، ص۷۲.
۴.الکافی، ج۵، ص۸.
۵.همان، ص۴.
۶.. کنزالعمال، ح۱۰۴۹۵.
۷.مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۲۱.
۸.بحارالأنوار، ج۹۷، ص۴۹.
۹.مائده، ۳۵.
۱۰.عنکبوت، ۶۹.
۱۱.بحارالأنوار، ج۷۴، ص۲۴.
۱۲.مجموعه ورام، ج۲، ص۱۲۲.
۱۳.همان، ص۱۱۹.
۱۴.قمی، شیخ عباس، کلیات مفاتیح‌الجنان، ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای، زیارت مطلقه امام حسین، ص۴۲۶ 14.
۱۵.قمی، شیخ عباس، کلیات مفاتیح‌الجنان، ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای، زیارت مخصوصه امام حسین، ص۴۳۹.۱۵. 
۱۶.شیخ مفید، الارشاد، تحقیق مؤسسه آل البیت، ج۲، ص۹۸. 16  
۱۷.ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، تحقیق یوسف البقاعی، ج۳، ص۲۲۴.   
۱۸. شیخ طوسی، تهذیب‌الاحکام، تصحیح علی اکبر غفاری، ج۶، ص۱۱۳.  
۱۹. لهوف، ابن طاووس، ص ۲۶; کشف الغمه، اربلی، ج ۲، ص ۲۹; فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص ۲۷۴ .
۲۰. معانی الاخبار، صدوق، ص ۲۸۸; کامل الزیارات، ص ۳۷; اثبات الوصیه، ص ۱۳۹; فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص ۲۸۲، حدیث ۱۸۵ .
۲۱.الکافی، ج۲، ص۸۷.
۲۲.. بحارالأنوار، ج۶۸، ص۹۲.
۲۳.بقره، ۲۴۹.
۲۴.یحب» فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد بنابراین خداوند همیشه انسان های صابر را دوست دارد.
۲۵.آل عمران، ۱۴۶.
۲۶.. رعد، ۲۴.
۲۷.زمر، ۱۰.
۲۸.معراج، ۵.
۲۹.الکافی، ج۲، ص۹۳.
۳۰.بحارالأنوار، ج۱۲، ص۲۶۸.
۳۱. بحارالأنوار، ج۴۴، ص۳۶۷.
۳۲..سوگنامه آل محمّد صلی الله علیه و آله وسلم ، ص۳۶۴.
۳۳. سجده، ۲۴.
۳۴.آل عمران، ۱۴۶.
۳۵.معالی السبطین، ج۱، ص۲۸۶.
۳۶.الکافی، ج۲، ص۹۳.
۳۷.شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج۱، ص۳۱۹.
۳۸.بحارالأنوار، ج۶۸، ص۸۶.
۳۹.الکافی، ج۲، ص۹۲.
۴۰.همان، ص۸۹.
۴۱..اللهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۱۵
۴۲.اثبات الوصیه، ص۱۶۶
۳- . کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص۳۴۸.۴۳.
۴- . غرر الحکم و درر الکلم، ص۳۷.۴۴
۵- . بحارالأنوار، ج۴۴، ص۳۶۷.۴۵
۶- . همان، ص۴۹۰.۴۶
۴۷.آنچه انسان را به سوی خدا نزدیک می­کند، یا از قبیل نوافل است که به معنای مقرباتی است که خداوند آن را بر بندگان خود واجب نکرده است، بلکه آنان تقرباً الی الله آن را بر خود لازم گردانیده­اند و مرتکب می­شوند. و یا از قبیل فرائض که به معنای مقرباتی هستند که خداوند آن اعمال را بر بندگان خود واجب و لازم کرده است و بندگان نیز بنابر امتثال امر، آن را ارتکاب نموده­اند.
۴۸. برای آگاهی بیشتر نک: ترخان، قاسم، نگرشی عرفانی، فلسفی و کلامی به: شخصیت و قیام امام حسین (ع)، ص ۹۱- ۱۰۴، انتشارات چلچراغ، چاپ اول، ۱۳۸۸ ه ش. گفتنی است که همه منابع آدرس داده شده از نرم افزارهای مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نور، است.
۴۹ انعام، ۱۶۲.
۵۰. بقره، ۱۳۸.
۵۱. مریم، ۵۱.
۵۲.ص، ۸۲و۸۳.
۵۳. بحارالأنوار، ج۶۷، ص۲۴۵.
۵۴.. همان، ج۷۴، ص۲۸۹.
۵۵. بحارالأنوار، ج۱۳، ص۲۱.
۵۶. نهج الفصاحه، ص۱۷۴.
۵۷.غرر الحکم و درر الکلم، ص۷۵.
۵۸.. کنز العمال، ح۴۴۳۹۹.
۵۹. الکافی، ج۲، ص۱۹.
۶۰.بحارالأنوار، ج۶۹، ص۳۰۴.
۶۱. انسان، ۹.
۶۲.غرر الحکم و درر الکلم، ص۴۲.
۶۳.الکافی، ج۸، ص۴۶.
۶۴.غرر الحکم و درر الکلم، ص۵۷۵.
۶۵.لهوف، ص۱۱۷.
۶۶.بحارالأنوار، ج۴۵، ص۴۶.
۶۷.اللهوف، ص۱۲۱.
۶۸.الکافی، ج۸، ص۷.
۶۹.غرر الحکم و درر الکلم، ص۱۴۶.
۷۰.همان، ص۳۳۴.
۷۱. نهج البلاغه، خطبه۲۰.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.