جامعه مدرسین و اعلام مرجعیت امام / منشور تاریخ نگاری انقلاب (۲)

همان طوری که عنوان شد، نهاد جامعه مدرسین حوزه علمیه قم تا قبل از انقلاب اسلامی هیچ گاه به عنوان یک نهاد، اطلاعیه ای به صورت علنی منتشر نکرد و ملت ایران تا قبل از انقلاب اسلامی با نام این نهاد آشنایی نداشتند.

#عنوان#مرجعیت#امام_خمینی#تاریخ_نگاری#انقلاب#اسلامی

آنچه به عنوان اسناد تاریخی در دفاع از مرجعیت امام راحل در ایام بازداشت وجود دارد، استفساری است از حضرات آیات آقایان حاج شیخ محمد تقی آملی، مرعشی نجفی، سید محمد هادی میلانی (و شاید علمای دیگر) درباره مقام و شخصیت علمی امام خمینی که این استفساریه ها یکی به امضای جمعی از طلاب علوم دینی، یکی به امضای اصناف بازار، یکی به امضای «عده ای از اصناف و تجار تهران» و در نهایت یکی به امضای «عده ای از مقلدین ایشان» منتشر شده است.(۱۸) در هیچ یک از این استفساریه ها نامی از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم دیده نمی شود و مشخص نیست حضرت آیت الله یزدی یا کسانی که ادعا می کنند جامعه مدرسین حوزه علمیه قم تلاش کرد تا امام عنوان مرجعیت پیدا کند و دست ساواک از هر گونه تعرض به جان امام بسته شود با تکیه بر کدام دلیل و سندی چنین مسئله ای را منتشر می کنند؟!
متأسفانه در دو دهه اخیر، مطالب و مشهورات زیادی در قالب مصاحبه ها، تاریخ شفاهی، خاطرات، متون درسی، متون تاریخی و امثال اینها در سطح کشور منتشر شده است که بخش قابل توجهی از این آثار، فاقد مبانی تاریخی و مستندات غیر قابل مناقشه پیرامون امام راحل، انقلاب اسلامی و نهضت بزرگ ملت ایران در دو سده اخیر می باشند. این آثار نه تنها مبانی محکمی در حوزه تاریخ نگاری انقلاب اسلامی ندارند بلکه با القائات ضد و نقیض و فاقدمستندات تاریخی، فهم این بخش از تاریخ ما را دچار ابهامات زیادی کرده اند؛ ابهاماتی که دشمنان امام و انقلاب اسلامی سال ها در پی ارتقاء آنها بودند.
اینکه افراد، شخصیت ها،جریانات، احزاب، گروه ها و سازمان ها با چه انگیزه هایی تاریخ یک ملت را تحریف می کنند یک مسئله است و اینکه عده ای به خاطر جهل نسبت به تاریخ به جعل تاریخ می پردازند مسئله مهم تری است. تاریخ ملت ها همیشه در معرض تحریف جریان ها ی ذینفع یا معارض قرار دارد اما مسئله مهم این است که چرا شخصیت ها، جریانات و نهادهایی که معتقد به تاریخ، هویت، فرهنگ، باورها و ارزش های یک ملت هستند و خود جزء رنج کشیده ها می باشند فضا را برای چنین روش هایی فراهم می سازند؟
در جایی که اسناد و مدارک تاریخی به اندازه کافی زمینه های وقوع یک رخداد را توضیح می دهند چرا باید با برداشت های شخصی و قرائت های فردی یا جریانی یا جناحی، فهم تاریخ را تیره نماییم؟
اگر در فهم تاریخ، گرفتار تعارض بین منقول و معقول یا منقول و محسوس شدیم باید چه کنیم؟ مثلاً اگر بنا باشد بین منقولات بعضی از شخصیت ها، جریانات یا گروه ها و مستندات تاریخی- در جاهایی که مستندات گویا هستند و به تأویل و تفسیر نیازی ندراند- یکی را انتخاب کنیم، آیا مستندات اعتبار دارند یا نقل قول ها؟
عقل می گوید که اعتبار مستندات از نقل قول ها بیشتر است؛ به عنوان مثال همه ما می دانیم که نامه مورخ ۶۸/۱/۶ که در آن امام خمینی(ره)، آقای منتظری را از مقام قائم مقام رهبری عزل کرد یک سند غیر قابل تردید تاریخی است. اینکه امام در این نامه به آقای منتظری گفته است: «روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرال ها و از کانال آنها به منافقین می سپارید»، نه تنها یک واقعیت بود بلکه رفتارهای بعدی آقای منتظری تا زمان مرگ، صحت دیدگاه های امام و عدم صلاحیت و مشروعیت وی برای رهبری آینده نظام را به اثبات می رساند. اکنون کسانی که خود را منتسب به وی می دانند با تکیه بر کدام سند تاریخی می خواهند تلاش کنند که در صحت این نامه تردیدایجاد نمایند و توهمات، ذهنیات و حدسیات خود را جایگزین یک سند تاریخی سازند؟
اگر چنین نامه ای از مام صادر نشده بود و آقای منتظری و منافقین بیت وی، که بعدها تخم تردید در این سند تاریخی را در شوره زار نفاق حاکم بر اطرافیان منتظری نشاندند، نسبت به صحت آن شک داشتند، منتظری هیچ گاه در نامه ۶۸/۱/۷ خطاب به امام نمی نوشت: «نامه ۶۸/۱/۶ حضرتعالی ملاحظه شد». آیا وقتی امام در نامه ۶۸/۱/۸به نامه ۶۸/۱/۷آقای منتظری پاسخ می دهد و سعی می کند با دلجویی از سقوط بیشتر وی در جریان نفاق جلوگیری کند، خود این پاسخ که سند انکارناپذیر دیگری در تاریخ است نشان نمی دهد که نامه ۶۸/۱/۶صحت دارد و از طرف امام صادر شده است؟ مگر اینکه منافقان بیت آقای منتظری ادعا کنند که دلجویی امام در نامه ۶۸/۱/۸نیز صحت ندارد و آن دلجویی نیز از ناحیه امام نبوده است. اگر نقل قول ها بر اسناد تاریخی رجحان دارند پس باید اظهارات امام در شب ۶۸/۱/۷ در حضور سران کشور از جمله مقام معظم رهبری و آقایان هاشمی رفسنجانی، میر حسین موسوی (نخست وزیر)، موسوی اردبیلی، آیت الله مشکینی (رئیس مجلس خبرگان) و آیت الله امینی درباره اینکه آقای منتظری فاسق، فاسد، مفسد… هستند، به عنوان یک سند تاریخی ثبت و ضبط شود و معیار قرار گیرد. اگر این عبارات از نامه ۶۸/۱/۶ مهم تر و گویا تر هستند، چرا منافقین بیت آقای منتظری که اکنون سردمداری آنها را احمد منتظری به عهده گرفته است این نقل قول را از بعضی سران حاضر در آن جلسه مانند آقای هاشمی رفسنجانی استفسار نمی کنند و آن را به جای نامه ۶۸/۱/۶ نمی گذارند؟! مگر نمی گویند که نقل قول ها از اسناد معتبر تر هستند؟
غرض از بیان این نمونه تاریخی این بود که نشان دهیم نمی توان مشهورات، متواترات و نقل قول ها را جایگزین اسناد تاریخی کرد و نتایج دیگری اخذ نمود.
تاریخ متشکل از روایت های مختلف است و هر روایتی نیز از رویدادهای متفاوتی گزارش می دهد. سرکوب دستگاه استنادی در تاریخ و تقلیل این اسناد به بخش درونی نقل قول های اشخاص که در آن رخدادها به منزله محتوای تأیید نشده و در نتیجه غیر قابل استناد عمل می کنند، چیزی از تاریخ باقی نمی گذارد. دستگاه مفهومی درک تاریخ، نمی تواند خود را از مستندات تاریخی بی نیاز سازد و بیان رخدادها را به بخش فردی، خصوصی و درونی افراد، جریان ها، سازمان ها، گروه ها و احزاب واگذار نماید. امروزه تاریخ شفاهی در حال تحمیل سیطره خود بر تاریخ مکتوب و مستند است زیرا مأموریت سرکوب دستگاه استنادی تاریخ و تقلیل این دستگاه استنادی به نقل قول های شخصی را به عهده گرفته است؛ در حالی که ارزش تاریخ شفاهی تا جایی است که زمینه را برای تفسیر دقیق تر مستندات تاریخی فراهم سازد نه اینکه خود به جای تاریخ نشیند و مستندات را از صحنه خارج سازد.
تاریخ، منطق کشف شده و ایجاد است و کسانی می توانند از پس شناخت سرزمین های ناشناخته رخدادهای تاریخی برآیند که استعداد تولید معرفت بر اساس رخدادها و بازشناسی مجدد رخدادها را بر اساس مستندات تاریخی داشته باشند؛ به همین اعتبار است که در آغاز دهه چهارم انقلاب اسلامی اندیشه نگارش دانشنامه و دایره المعارف انقلاب اسلامی در سرلوحه سیاست های مؤسسه تاریخ پژوهی ایران معاصر قرار گرفته و نام این مؤسسه به مؤسسه تاریخ پژوهی و تدوین دانشنامه انقلاب اسلامی تغییر یافته است.
حجم وسیع منابع منقول، متضاد و متناقضی که در حوزه های مختلف تاریخ نگاری انقلاب اسلامی در این سه دهه تولید شده خطر تحریف تاریخ انقلاب اسلامی را دو چندان ساخته است.
با وجود اینکه ملت ایران هنوز در فضای انقلاب اسلامی تنفس می کند و هنوز بسیاری از مبارزان راه آزادی و آرمان های امام خمینی زنده هستند، تحریف رخدادهای انقلاب اسلامی و آرمان های امام خمینی به اشکال متفاوتی هر روز ادامه دارد و به کوهی از آثار، متون تاریخی و گفتارهای شفاهی سطحی بدل شده است. نزدیک به دو دهه است که تاریخ شفاهی، تیشه جهل و تحریف به دستگاه استنادی تاریخ می زند و اگر نجنبیم چند صباحی دیگر اسناد تاریخی، اعتبار خود را از دست می دهند و مورد تردید واقع می شوند و نقل قول های بی مایه جای آن ها را می گیرند.
۱. با دقت تاریخ حماسه آفرین و پر حادثه انقلاب اسلامی بی نظیر مردم قهرمان ایران را آن گونه که هست ثبت نماید.
۲. تاریخ را آن گونه که اتفاق افتاده است ثبت و ضبط نماید نه آن گونه که افراد یا جریان ها مایل اند و نه آن گونه که بعضی از مورخان دستور گرفته اند تاریخ انقلاب را بنویسند.
۳. هدف قیام مردم ایران را مشخص نماید تا اهداف انقلاب اسلامی در مسلخ اغراض افراد و جریان ها یا اربابانشان ذبح نشود.
۴. اجازه ندهد کسانی به نوشتن تاریخ پر افتخار انقلاب اسلامی ایران مشغول شوند که سر در آخور غرب و شرق دارند.
۵. تاریخ انقلاب اسلامی مستند به صدا، فیلم و حاوی مطالب گوناگون انقلاب از زبان توده های مردم رنجدیده نوشته شود نه از زبان جریان ها و گروه های خاص.
۶. پایه های تاریخ انقلاب اسلامی مانند خود انقلاب، بر دوش پابرهنگان مغضوب قدرت ها و ابر قدرت ها قرار گیرد نه افرادی که وابسته به آنها و مورد تأیید و اعتماد آنها هستند.
۷. در تاریخ نگاری انقلاب اسلامی نشان داده شود که چگونه مردم علیه ظلم و بیداد، تحجر و واپسگرایی قیام کردند و فکر اسلام ناب محمدی را جایگزین تفکر اسلام سلطنتی، اسلام سرمایه داری، اسلام التقاط و در یک کلمه اسلام آمریکایی کردند.
۸. در تاریخ نگاری انقلاب اسلامی نشان داده شود که چگونه در جمود حوزه های علمیه آن زمان که هر حرکتی را متهم به حرکت مارکسیستی یا حرکت انگلیسی می کردند، تنی چند از عالمان دین باور، دست در دست مردم کوچه و بازار، مردم فقیر و زجر کشیده گذاشتند و خود را به آتش و خون زدند و از آن پیروز بیرون آمدند.
۹. در تاریخ نگاری انقلاب اسلامی به روشنی ترسیم شود که در سال ۴۱، سال شروع انقلاب اسلامی و مبارزه روحانیت اصیل در مرگ آباد تحجر و مقدس مآبی، چه ظلم ها بر عده ای روحانی پاکباخته رفت.
۱۰. در تاریخ نگاری انقلاب اسلامی نشان داده شود که روحانیت اصیل چه ناله های دردمندانه ای کردند، چه خون دل ها خوردند و حتی متهم به جاسوسی و بی دینی شدند ولی با توکل بر خدای بزرگ از تهمت و ناسزا نهراسیدند و خود را به طوفان بلا زدند.
۱۱. در تاریخ نگاری انقلاب اسلامی به روشنی ترسیم شود که چگونه روحانیت اصیل در جنگ نابرابر ایمان و کفر، علم و خرافه، روشنفکری و تحجر گرایی، سرافراز ولی غرقه به خون یاران و رفیقان خویش پیروز شدند.
آنچه گفته شد منشور تاریخ نگاری انقلاب اسلامی است که امام خمینی(ره) آرزو داشت قیام بزرگ ملت ایران و نهضت اصیل روحانیت بر اساس آن به نگارش درآید. بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی از همه دلباختگان راه امام و آرمان های انقلاب اسلامی و کسانی که به خمینی کبیر عشق می ورزند و راه او و نظام جمهوری اسلامی و نظریه مترقی ولایت مطلقه فقیه را تنها راه سعادت، عزت، سربلندی، پیشرفت و تعالی ملت بزرگ ایران و جهان اسلام می دانند انتظار دارد که در این مسیر پر تلاطم، که از طعنه دشمنان غدار انقلاب اسلامی و دوستان نادان در امان نخواهد بود، با بیداری و دیده بانی مستمر اجازه ندهند این انقلاب به دست نااهلان، منافقان، قدرت طلبان، منحرفان و فرصت طلبان افتد.

پی نوشت ها :
 

۱-رک: اسناد انقلاب اسلامی، همان، ج۲، ص۱۰۲ و ج۱، ص۱۵۷، ۱۵۲، ۱۴۷.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.