اثبات وجود خدا با برهان امکان و وجوب 

قرآن در اثبات وجود خدای متعال تنها به بیان فطری بودن آن اکتفا نکرده، بلکه برای مجاب کردن عقل به استدلال عقلی فلسفی روی آورده است.

#اثبات#وجود#خداوند

قرآن در مقام اثبات وجود خدا، علاوه بر آیات فطرت، به برهان امکان و وجوب نیز توجه می دهد. قرآن کریم می فرماید: آیا بدون خالق آفریده شدند یا آنها خود آفریدگار خویش اند: (أم خلقوا من غیر شیء أم هم الخالقون.) (طور: ۳۵)
در تقریر برهان امکان بر اثبات خدا در قرآن باید گفت: انسان موجودی ممکن و حادث است. قرآن این سخن را مبنای استدلال قرار می دهد و می گوید آیا انسان بدون علت آفریده شده یا خود خویشتن را آفریده است؟! و چون هر دو مردود است، پس خدایی که هستی او از خود اوست وجود دارد. به تعبیر دقیق تر مقدمات این استدلال را به ترتیب ذیل می توان تقریر کرد:
۱. انسان موجود ممکن و مسبوق به عدم است؛
۲. هر موجودی که ممکن و مسبوق به عدم است به علت هستی بخشی نیاز دارد؛
۳. علت هستی بخش آن نمی تواند خود او باشد، چون لازمه اش دور در علت است و دور در علت هستی بخش امری نامعقول است؛
۴. فرض تسلسل در علل هستی بخش تا بی نهایت باطل است.
قرآن می گوید: (أم خلقوا من غیر شیء) یعنی آنها خود قبول دارند که نبودند و الآن هستند و موجود مسبوق به عدم بی علت پدید نمی آید. قرآن این مطلب را با استفهام انکاری بیان می کند و با این بیان به مقدمه ی اول و دوم برهان راهنمایی می کند، بعد می گوید: (أم هم الخالقون.) آیا آنها می پذیرند خود خالق خود باشند؟! آیا معقول است شیء خود هستی بخش خود باشد؟! از طرف دیگر هر شیء دیگری غیر از آن موجود – که در مرتبه ی وجودی با آن موجود هم مرتبه باشد، یعنی آن دیگری هم از خودش وجود نداشته باشد – نمی تواند با آن موجود هستی بدهد. این بیان مقدمه های سوم و چهارم را بیان می کند. یعنی هم دور در علت باطل است هم تسلسل در علل هستی بخش. به تعبیر دیگر اگر دور یا تسلسل در علت هستی بخش ممکن باشد، سؤال خدای متعال به اینکه آیا آنها خود آفریننده ی خود هستند از ساحت خدای حکیم به دور است. آن گاه خدای متعال نتیجه ی استدلال را به خود انسان واگذار کرده است؛ یعنی حال که جواب هر دو سؤال منفی است، راهی جز اقرار به خدای متعال ندارید.
پس عقل از پذیرش خدایی که همه ی علل و معلول ها به او منتهی می شود ناچار است و در مقام استدلال راهی جز تسلیم ندارد.

۲. اثبات توحید با برهان تمانع در قرآن کریم
 خداوند می فرماید: (لو کان فیهما آلهه الا الله لفسدتا.) (انبیا: ۲۲) توحید ربوبی را با برهان تمانع فلسفی اثبات کرده است.
در تقریر استدلال و این برهان باید گفت اگر بیش یک خدا برای تدبیر عالم فرض شود، قهرا ذات آنها با یکدیگر متباین خواهد بود و متباین بودن حقیقت آنها مستلزم متباین بودن آنها در تدبیر کردن است؛ در نتیجه تدبیرها فاسد و عالم تباه می شود. در حالی که می بینیم نظام حاکم بر عالم نظام واحدی است که اجزای آنها در رسیدن به غایات خویش متناسب هستند پس معلوم می شود خدای مدبر عالم واحد است.

۳. اثبات معاد و غایت مندی جهان آفرینش
 قرآن در این باره چنین استدلال می کند: (و ما خلقنا السماء و الأرض و ما بینهما باطلا ذلک ظن الذین کفروا فویل للذین کفروا من النار.) (ص: ۲۷)
علامه طباطبائی در تبین این برهان و آیه ی کریمه می گوید: اگر آفرینش آسمان و زمین و موجدات، که پایان پذیر و فانی اند، به غایتی ثابت و پایدار نینجامد، خلقت آنها باطل می باشد و باطل یعنی چیزی که غایت ندارد، و چیزی که غایت ندارد ممتنع التحقق است؛ وانگهی صدور آن از حکیم محال است. پس ضرورت معاد امری اجتناب پذیر نیست.
پس اصل معاد با برهان فلسفی اثبات می شود، هر چند عقل به چگونگی و خصوصیات آن دسترسی ندارد، و درباره ی آن باید تابع شرع باشد. در آیات قرآن نمونه های فراوانی از معارف دین می توان یافت که با بیان استدلالی عقلی فلسفی بیان شده است. بنابراین، نمی توان تفکر عقلی و فلسفی را تفکری جدا از تفکری دینی تلقی کرد یا بدون تفکر عقلی و فلسفی به تبیین معارف دین پرداخت.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.