روزهای سخت انقلاب به قلم حسن روحانی

شرایط زمانی امروز ما، با همیشه متفاوت است. دوران امروز ما و زمانه ما از دوران امام راحل(ره) سخت تر است. گرچه در اوایل انقلاب هم با سختی های فراوانی رو به رو بودیم.

#روزگار#انقلاب#روایت#حسن#روحانی

به یاد داریم که اول انقلاب چه خبر بود. یادتان هست که ما در همین مساجد وقتی می خواستیم سخنرانی کنیم، چه جار و جنجال هایی شروع می شد. چه سر و صداهایی را شاهد بودیم.چه وضعی بود! یادتان هست قبل از انتخابات مجلس اول در دوران انتخابات ریاست جمهوری اولین رئیس جمهور چه خبرها بود. چقدر شعارهای انحرافی بود. چه خبر بود در کشور ما! گنبد چه وضعی داشت. خوزستان چه وضعی داشت. چپی ها و التقاطی ها چه وضعی داشتند. جوان های عزیز ما ممکن است خاطرات ۲۳ سال پیش را ندانند، نشنیده باشند، چون آن زمان که نبودند. اما میانسال ها، پیرمردها قاعدتاً به یاد دارند که ما چه روزهای سختی را پشت سر گذراندیم. یکی از مقاماتی که بعدها به شهادت رسید، در یک جلسه خصوصی، در همان اوایل سال ۱۳۵۹ می گفت اگر ما امسال را بتوانیم بگذرانیم و این انقلاب را حفظ کنیم، برای همیشه این نظام باقی می ماند. یعنی این قدر اوضاع سخت بود که فکر می کردند احتمالاً نمی شود این انقلاب را حراست و حفاظت کرد. چه وضعی در کشور بود! چه اوضاعی داشتیم! چه توطئه هایی بود! کودتای نوژه را داشتیم. حمله به طبس را داشتیم. کشتار حزب اللهی ها را داشتیم. خیلی روزهای سختی را پشت سر گذراندیم. شاید به آن روزهای سخت که نگاه می کنیم، شرایط امروز آسان به نظرمان بیاید؛ حتی اختلافاتی که متأسفانه کم و بیش در جامعه ما هست که نباید باشد. ما همه مسلمانیم، ما همه عاشق خاندان رسالتیم، ما همه پیرو مولا علی بن ابیطالب هستیم، ما همه پیرو امام هشتم هستیم، نباید بین ما اختلاف باشد. نباید مسائل گروهی، حزبی و جناحی بر منافع اسلام بر منافع ملی، بر مصالح ملی، خدای ناکرده رجحان پیدا کند. وای بر ما اگر به فکر خودمان و حزب خود باشیم. برای این کشور و این انقلاب آن همه خون داده شده، آن همه معلول، آن همه مجروح. شما می بینید هر روز، مجروحین شیمیایی بعد از زجر سال ها به شهادت می رسند. شما در تلویزیون دیده اید یا از نزدیک مشاهده کرده اید آن مجروح شیمیایی که ۱۴، ۱۵ سال است نمی تواند یک تنفس راحتی داشته باشد و یک دقیقه راحت نفش بکشد. این همه تلاش ها برای انقلاب و کشور شده است. این انقلاب مجانی به دست ما نرسیده است. در مسیر پیروزی این انقلاب شکنجه ها بوده، زندان ها بوده، تبعیدها بوده است. در این انقلاب، امام بزرگوار ما ۱۴ سال تبعید شد. در این انقلاب، امام ما، حدود ده ماه در زندان بود. در این انقلاب آن همه علما، آن همه بزرگان شهید شدند. شهدای فیضیه داشتیم. این انقلاب، ۱۵ خرداد داشت. ۱۷ شهریور داشت. تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۵۷ داشت. روزهای ۲۱ و ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ داشت. آن همه شهدا، آن همه معلولین، هشت سال دفاع مقدس، آن همه توطئه ها را عزیزان ما، بزرگان ما، شهدای ما خنثی کردند. این انقلاب به دست ما نرسیده که به این سادگی با این انقلاب، با این نظام، با این حکومت، بازی شود. نظام ملعبه ما نیست، منافع کشور وسیله بازی ما نیست. وسیله تفریح و تفرج و تصاحب مقام نیست. برای اینکه من پیروز شوم یا او پیروز شود؛ این جناح یا آن جناح، خدای ناکرده ما با مصالح و مردم کشور بازی کنیم.
برای ما اصل، حفظ این کشور است، اصل، حفظ نظام است. اصل، حفظ حکومت اسلامی است. اصل، حفظ منافع ملت است. اصل رضامندی و اعتماد مردم است. مسلمانان به جمهوری اسلامی ایران چشم دوخته اند. حتی غربی ها که با نظام ما خوب نیستند، اهمیت این نظام را می دانند. حتی مقامات غربی هم در جلسات خصوصی وقتی با ما صحبت می کنند دربرابر عظمت این انقلاب سر فرود می آورند. وزیرخارجه فنلاند که با من ملاقات داشت؛ در ضمن بحث به من گفت که ما اروپایی ها فکر می کنیم جمهوری اسلامی ایران می تواند الگوی بسیار خوبی از لحاظ دموکراسی برای کل منطقه باشد. گفت برای کل دنیای اسلام، مدل جمهوری اسلامی ایران می تواند یک مدل سازنده باشد. آنها که با ما تعارف ندارند. از ما انتقاد نیز می کنند، اما در عین حال اعتراف هم می کنند. من می خواهم بگویم در خود غرب و درمیان اندیشمندان غربی، کسی نیست که به آزادی و دموکراسی این کشور معترف نباشد.

مردم سالاری در نظام اسلامیاگر امریکا می گوید که در کشور ما یک عده ای با رأی مردم برگزیده می شوند و عده ای هم بدون رأی مردم، این یک سخن بی منطق و بی اساس است. کدام مقام بلندپایه در این کشور است که بدون رأی مردم انتخاب شده باشد؟ کدام مقام است که بدون نظارت مردم بتواند حکومت و فرمانروایی کند. در مجلس خبرگان جلسات رسمی داریم، چند کمیسیون داریم و بحث می کنیم. اینها برای چیست؟ فلسفه مجلس خبرگان همین است. مجلس خبرگان وجودش برای این است که به مردم بگوید بر رهبری و نهاد رهبری و تمام نهادهایی که زیر نظر رهبری هستند، طبق اصول قانون اساسی نظارت می کنیم. فلسفه وجودی مجلس خبرگان همین است. مجلس خبرگان دو وظیفه دارد: یکی اینکه برای روز مبادا رهبر انتخاب کند، کمیسیون ۱۰۷ و ۱۰۹ قانون اساسی کارش این است. مدام در حال بررسی است و فهرست ها را بالا و پایین می کند. همیشه چند نفر از بهترین ها را برای روز مبادا آماده دارد، که اگر لازم شد آن اسامی را در جلسه خبرگان مطرح کند و بگوید در میان مجتهدین و مراجعی که ما بررسی کردیم، بهترین ها برای رهبری آینده، این افراد هستند. بنابراین یک وظیفه خبرگان این است که برای روز مبادا آماده باشد. وظیفه دیگر آن هم این است که به مردم بگوید اصول قانون اساسی که شرایط رهبر را مشخص کرده، یعنی اصول۵، ۱۰۷ و ۱۰۹، آن شرایط در وجود رهبر فعلی ادامه و استمرار دارد. فلسفه مجلس خبرگان این است. در هر مقطعی هم وظیفه کمیسیون اصل ۱۱۱ که مسئولیت نظارت را برعهده دارد، این است که در جلسه رسمی خبرگان از اقدامات انجام شده خودش گزارش بدهد. البته مباحث جلسات خبرگان محرمانه است و مذاکرات آن پخش نمی شود، به دلیل اینکه ضرورتی ندارد علنی شود.
اینکه می گویند همه جلسات باید علنی باشد، از ‌آن شعارهای بی دلیل روزگار ماست. مگر در امریکا همه جلسات آنها علنی است؟ در تمام دنیا جلسات طبقه بندی شده دارند. بعضی از جلسات علنی است، بعضی از جلسات هم محرمانه است. بعضی از جلسات هم سرّی است. می گویند مگر مردم نامحرم اند که همه چیز را به مردم نمی گویید؟ مردم که نامحرم نیستند. ولی اگر مطلبی را علنی کردیم، دشمن هم مطلع می شود، گوش دشمن را چه کار کنیم؟ شما اول بروید گوش های دشمن را ببندید که نشنوند، ‌بعد ما همه چیز را به مردم می گوییم. مردم که مشکل ندارند. مردم که صاحب نعمت هستند. همین مردم ما را انتخاب کرده اند. اگر ما مشروعیت داریم و در مجلس خبرگان می نشینیم، مشروعیت ما با رأی مردم است. اگر مردم به ما رأی نمی دادند، ما مشروعیت حضور نداشتیم. ما نماینده مردم هستیم و از طرف مردم حضور داریم. در کشور ما تمام نهادها، تمام ارکان نظام بر مبنای آرا و نظارت مردم استوار است. این سخن که برخی از مقامات ایران انتخابی نیستند، از حرف های بی پایه ای است که امریکایی ها مطرح و در گوشه و کنار تبلیغ می کنند.

پیامدهای نظام تک قطبیاما با همه مطالب گفته شده، دوران فعلی که در آن قرار داریم از یک دیدگاه حتی نسبت به اوایل انقلاب و سال های ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ هم سخت تر است. چون در آن سال ها نظام جهانی، نظامی دوقطبی بود. یعنی دو ابرقدرت در بخش اعظم جهان حاکم بودند. اولین مشغولیت این دو ابرقدرت، نگرانی شدید نسبت به یکدیگر بود. یعنی «اللهم اشغل الظالمین بالظالمین» بود. یعنی این ابرقدرت حواسش به آن بود که از او ضربه نخورد. آن هم حواسش به این بود که از این ضربه نخورد. دو ابرقدرت که یکی همه موشک هایش واشینگتن و نیویورک را هدف گرفته بودند. آن یکی هم همه موشک هایش مسکو و لنینگراد را هدف قرار داده بودند. اینها رو در روی هم بودند. این دو ابرقدرت هرکدام برای خودشان اردوگاهی داشتند و کشورهایی را تحت سلطه داشتند. در آن شرایط راحت تر می شد تحرک سیاسی داشت. ما به عنوان جمهوری اسلامی ایران نه در جناح شرق بودیم و نه در جناح غرب بودیم. نه در اردوگاه کمونیسم بودیم و نه در اردوگاه کاپیتالیسم بودیم. درواقع تحقق همان شعار اصلی مردم«نه شرقی، نه غربی و جمهوری اسلامی» بود. شرایط زمانه، یک فضای تنفسی نسبی برای ما فراهم کرده بود. اما بعد از فروپاشی شوروی، جهان کم کم به سمت تک قطبی شدن رفت. فعلاً در دنیا غول درجه اول امریکاست. البته ممکن است این وضع خیلی ادامه دار نباشد و جهان تک قطبی برای مدت طولانی نماند. اما بسیاری نگران ادامه آن هستند؛ این نگرانی، نگرانی امروز ماست.
در سال های ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ ما نگران امریکا و شوروی بودیم و نگرانی ما از دو اردوگاه بود و در جنگ تحمیلی درواقع در برابر هر دو اردوگاه ایستادیم؛ در آن هشت سال دفاع مقدس، جوانان ما، بسیجیان،‌سپاه و ارتش، همه نیروهای مسلح، عشایر و نیروی انتظامی، درواقع در برابر همه دنیا ایستادند. امروز بهتر معلوم شده که دنیا در جنگ با ما چه کرد. در گزارشی که عراق در دوازده هزار صفحه به سازمان ملل داد، در این دوازده هزار صفحه شرکت های امریکایی و میکروبی دادند، همه مکتوب شده است که چه کسانی و چگونه به عراق کمک کردند. مردم ما از اول می دانستند که تنها با عراق نمی جنگند، بلکه دفاع آنها در برابر همه قدرت های استکباری جهان است.
در ملاقاتی با یکی از مقامات عربستان سعودی گفتم که در دوران جنگ تحمیلی شما این کمک ها را به عراق کرده اید. آن مقام سعودی به من گفت خیلی بیش از مواردی که شما گفتید، ما به عراق کمک کردیم. واقعاً نمونه هایی را گفت که من نمی دانستم. گفت ما تمام سلاح ها و امکانات موردنیاز ارتش بعث را به جبهه عراق می رساندیم. گفت در هفتاد کیلومتری بندر جده، بندر اختصاصی برای ارتش عراق درست کرده بودیم. تمام اسلحه و مهمات در آنجا تخلیه می شد و از آنجا مستقیم به جبهه عراق می بردیم. گفت ما تمام توان و امکاناتمان در اختیار عراق بود. نه تنها ما بلکه همه کشورهای عربی این کار را کردند، به استثنای چند کشور که شما می دانید.
بعد از حمله عراق به کویت، فهد اعلام کرد که ما در زمان جنگ به غیر از کمک هایی که کردیم، بیست و نه میلیارد دلار اعتبار در اختیار صدام گذاشتیم. این موارد را خودشان اعلام و اعتراف کردند. شما این اعترافات را کنار هم بچینید، ببینید نتیجه اش چیست. خیلی بالاتر از آن حدّی است که قبلاً استنباط می کردیم. اینها را بگذارید کنار اعترافات عراق در متن دوازده هزار صفحه ای که گفته کدام شرکت ها به عراق مواد شیمیایی و میکروبی داده اند، آنها را علاوه کنید با بقیه سلاح های عادی که در این گزارش نیست، چون این گزارش صرفاً مربوط به سلاح های کشتار جمعی است.
خود کشورهای عربی هم کم و بیش اعلام کرده اند که چقدر به عراق کمک کرده اند. امریکا و شوروی و اروپا هم روشن است که چه کمک هایی کرده اند. حتی فرانسه، هواپیمایی که طبق قانون نمی توانست به عراق بفروشد، با یک فرمولی آنها را اجاره داد. شما تا حالا شنیده بودید که کشوری امکانات نظامی را به کشوری اجاره دهد؟ هواپیماهای جنگنده سوپراتاندارد را که فرانسه نمی توانست بفروشد، به عراق اجاره داد تا کشتی های نفتکش ایران را بزند. هرچه داشتند به عراق دادند. آن مطلبی را که مربوط به روز عاشوراست و شنیده اید که وقتی امام حسین تنها شد، گفتند هرکه با هرچه دارد بزند سنگ، تیر، شمشیر، خنجر. امام حسین(ع) یکه و تنها و هرکه هر اسلحه ای داشت به سمت او پرتاب می کرد و آن وقت او گفت:« الهی رضاً برضاک صبراً علی بلائک» واقعاً همان کاری را بر جمهوری اسلامی ایران کردند که بر ابی عبدالله(ع)کرده بودند. هرچه داشتند به دشمن دادند تا بر سر ملت ایران بریزد.
در سال ۱۳۶۷، در ماه های آخر جنگ بر رزمندگان ما چه گذشت؟ سلاح های شیمیایی چند پایه به عراق دادند که حتی ماسک های معمولی که رزمندگان ما داشتند مؤثر نبود و گاز از این ماسک ها عبور می کرد و مثل برگ خزان روی زمین می ریختند، ولی این ملت در برابر دنیا ایستاد و مقاومت کرد و خداوند هم پیروزش کرد. یک میلی متر از سرزمین ما در دست دشمن باقی نماند. همه سرزمین را رزمندگان ما با شجاعت پس گرفتند. در برابر ابرقدرت ها سر فرود نیاوردیم و تواضع نکردیم و خوار نشدیم. با عزت جنگ را سپری کردیم. نباید کسی دفاع مقدس را کوچک کند و یا کار رزمندگان را زیر علامت سؤال ببرد و خدای ناکرده حرف های نابجا زده شود.
مطالب فراوانی است که طرح آنها فعلاً به مصلحت نیست. اگر روزی لازم شد، آنها را خواهیم گفت. چه کسانی امروز مدعی جنگ شدند؟ متأسفانه همان افرادی که در جنگ نقش چندانی نداشتند و حتی بعضی در جنگ حضور نداشتند. حالا اینها مدعی جنگ شده اند! مدعی دفاع مقدس شده اند! دفاع مقدس معجزه ملت ایران و معجزه انقلاب بود. جوانان مؤمن و مخلص ما باایمان، ایثار و با امکانات اندکشان در برابر سلاح های شرق و غرب ایستادند و با کمک حق و با آن دعاها و شور و انگیزه دینی، با آن دعای کمیل ها و با یا حسین ها، خداوند قادر آنها را پیروز کرد. خدا به آنها مجد و عظمت داد. در تاریخ، این عزیزان را خفیف نکنیم، این کار گناه بزرگی است و خداوند از ما نمی گذرد. این بچه ها با اخلاص رفتند و برای دفاع از اسلام و کشور قطعه قطعه شدند. این جوانان با خلوص نیت رفتند جنگیدند و در برابر جهان ایستادگی کردند.
اما درعین حال می خواهم بگویم مقطعی که فعلاً در آن قرار داریم، پیچیدگی های خاص خودش را دارد. باید هوشیاری بیشتری داشته باشیم. باید آمادگی بیشتری داشته باشیم. نباید هیچ ترس و هراسی از امریکا یا دیگران داشته باشیم. این را شما بدانید. رهبری، مسئولین، مقامات و شورای عالی امنیت ملی، از هیچ قدرت خارجی ترس و هراسی ندارد. من این را شهادت می دهم که هیچ مسئولی برای فداکاری و حفظ کشور و انقلاب تردیدی به خود راه نمی دهد. اما مشکل این است که خدای ناکرده دشمن ما را به جان هم بیندازد و از درون به هم بپاشیم. ما در درون نظام رو در روی هم بایستیم؛ این خطر اصلی است. البته تا امروز مردم ما با هوشیاری و متانت از پیچ و خم ها عبور کرده اند، اما بارها خطر از کنار ما عبور کرده و لذا امروز به بیداری و هوشیاری بیشتری نیاز داریم.

پیچیدگی شرایط منطقه ما دارای شرایط خاصی است. امریکایی ها برای تسلط بر کل منطقه نقشه خطرناکی دارند. در اصل این توطئه شوم تردیدی نداریم، اسناد و مدارک کافی در اختیار داریم. بحث آمریکا صرفاً عراق نیست. بحث امریکا صرفاً افغانستان نیست. هدف امریکا کل منطقه خاورمیانه است. هدف آنها کل نفت این منطقه است. هدف، تسلط بر تمام مناطق استراتژیکی این منطقه است. هیچ منطقه ای در جهان به حساسیت این منطقه نیست. اینکه بعضی از استراتژیست ها گفته اند قلب جهان این منطقه است، سخن درستی است. پمپاژ خون به رگ های صنعت جهان از همین جا صورت می گیرد. این منطقه اگر از دست برود، جهان از دست رفته است. البته شبیه نگرانی ما را اروپا هم دارد. منتهی جمهوری اسلامی خیلی شفاف و باصراحت حرف می زند. آنها به دلیل مشکلاتی که دارند و با شرایطی که دارند، با لحن دیگری سخن می گویند. اما آنها هم خطر را احساس می کنند، مشابه خطری که ما حس می کنیم. عربستان و سوریه هم چنین خطری را حس می کنند. لبنان هم همین خطر را احساس می کند. جهان اسلام هم همین خطر را احساس می کند. درواقع همه این خطر را به خوبی احساس می کنند که امریکایی ها دنبال سلطه بر کل این منطقه اند.
چرا مسئولین ما اعلام می کنند که ما با جنگ در این منطقه مخالفیم، با حمله امریکا به عراق مخالفیم؟ بعد هم یکی می آید و می گوید که چرا شما از صدام حمایت می کنید، بگذارید صدام از بین برود. بحث صدام مطرح نیست که از بین برود یا نرود. مسئله بالاتر از این حرف هاست. دل همه ما از صدام و حزب بعث خون است. ما می دانیم در طول آن هشت سال بر ملت و کشور ما چه آوردند. اما امروز یک توطئه بزرگ برای کل منطقه مطرح است، که در برابر این توطئه همه باید بایستیم و مقاومت کنیم و هوشیار و بیدار باشیم.

پایبندی به میثاق ملیاین هوشیاری و بیداری فقط در کنار انسجام و همدلی و وحدت فرماندهی امکان پذیر است. میدان جنگ با دو فرمانده اداره نمی شود. در یک قطار برای رانندگی لکوموتیو یک مسئول لازم است. در هواپیما یک نفر فرمانده است، یکی خلبان است و فرمانده هواپیماست و همه باید هماهنگ با او باشند. در سال های قبل از انقلاب، کتابی نوشته شده بود به نام «شهید جاوید». بعد دعوایی شروع شد بر سر اینکه مطالب این کتاب درست است یا نه. در قم و تهران خیلی سر و صدا به راه افتاد. رفته بودند خدمت امام- آن وقت امام در نجف بود- گفته بودند شما اطلاعیه ای بدهید که ولایت در خطر است. امام فرموده بود که امروز، اصل توحید در خطر است. فعلاً ولایت را رها کنید. اصل توحید را بچسبید. اصل اسلام را بچسبید. اصل قرآن را بچسبید.
ممکن است ما اختلاف نظر داشته باشیم، اشکالی ندارد. اشکالی نیست که با هم اختلاف فکری داشته باشیم. اختلاف نظر داشته باشیم. نظرات مختلفی داشته باشیم. اما امروز روز جنگ و دعوا بر سر آنها نیست. امروز روز جنجال نیست. امروز روز اتحاد است. امروز روز وحدت است. شرایط ما شرایط عادی نیست. ما در میدان جنگ بزرگ قرار گرفته ایم. یک توطئه بزرگ وجود دارد. این توطئه تنها برای عراق یا افغانستان نیست. برای کل منطقه است. برای همه کشورهاست. همه ما در خطر این توطئه قرار گرفته ایم. امروز باید با هوشیاری، متانت و فرماندهی واحد که قانون اساسی برای ما مشخص کرده حرکت کنیم. قانون اساسی میثاق ملی است و باید به آن عمل کنیم. ما چیزی فرای قانون اساسی نمی خواهیم. همه به قانون اساسی عمل کنیم. به اعتقاد من همه چیز در این قانون اساسی هست. در قانون اساسی اختیارات رهبری مشخص شده، فرماندهی واحد مشخص شده، شوراهای مختلف مشخص شده، اختیارات آنها مشخص شده، ساختارها مشخص شده، همه باید به این میثاق پایبند باشیم. قانون اساسی به تنهایی کافی است که ما را از این اختلافات برهاند. همه در این مقطع تسلیم قانون اساسی و هم تسلیم مقام رهبری و فرماندهی واحد در این مقطع باشیم، تا ان شاء الله بتوانیم در این مقطع حساس از این پیچ و خم ها عبور کنیم. دشمن خارجی تهدید واقعی ما نیست، اختلافات داخلی تهدید واقعی ماست. همان که امام فرمود: «توحید کلمه، و کلمه توحید»که همین لا اله الا الله است. توحید کلمه یعنی وحدت، زیر فرمان یک فرمانده واحد قرار گرفتن، متحد بودن، وفاق داشتن، همبستگی داشتن و اختلافات را کنار گذاشتن؛ و کلمه توحید هم تسلیم محض خدا بودن و فقط در برابر او سر فرود آوردن است. خداوند هم ما را در انجام این وظایف مهم و حساس موفق بدارد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.