«توبه» موجب بی نیازی از «شفاعت»
اگر سؤال شود با وجود «توبه» چه نیازی به «شفاعت» است، باید گفت: اولاً: توبه شرایطی دارد که اصلاح گذشته از آن جمله است و تنها ندامت کافی نیست؛ چه بسا خطاکارانى که موفق به این اصلاح نشده، اما پشیمانى سراسر وجود آنها را فرا گرفته، اگر دل به شفاعت نبندند از آمرزش الهى مأیوس شده و موجب غرق شدن بیشتر آنها در گناه مى شود. دوماً: گناهکاری که هنوز توفیق توبه پیدا نکرده، اگر احساس کند امکان شفاعتش در آخرت وجود دارد، همین معنا لااقل سبب تشویق او به ترک گناهان دیگر و انجام اعمال خیر خواهد شد.
اگر سؤال شود که با وجود توبه چه نیازی به شفاعت است، باید گفت: «اولاً» توبه شرایطى دارد چه بسا انسان موفق به انجام شرائط آن نشود؛ زیرا در چندین آیه از «قرآن مجید» شرط توبه اصلاح گذشته بیان شده، یعنى کسى که سالیان دراز مرتکب گناهى شود و بعد نادم گردد و از در توبه درآید باید خطاهاى گذشته را هرچند «حقّ الله» بوده با اعمال نیک خود جبران کند و اگر «حقّ الناس» بوده همه را تا آخر بپردازد، بنابراین «توبه» برخلاف آنچه تصور مى شود تنها ندامت نیست.
چه بسا خطاکارانى که موفق به این جبران و اصلاح نمى شوند، در حالى که ندامت و پشیمانى سراسر وجود آنها را فرا گرفته، اگر به شفاعت دل نبندند از آمرزش الهى مأیوس شده و این یأس، آنها را غرق در گناه بیشتر مى کند.
«ثانیاً» ممکن است کسى به گناهى آلوده باشد و هنوز توفیق توبه و ندامت براى او حاصل نشده باشد، اگر احساس کند که امکان دارد در قیامت شفیعان دست او را بگیرند، به شرط اینکه گناهان دیگر را ترک کند و یا کارهاى خیر و مثبتى انجام دهد همین معنا لااقل سبب تشویق او به ترک گناهان دیگر و انجام اعمال خیر خواهد شد.