پاسخ امام علی (ع) برای دیدن خدایی که دیده نمیشود چه بود؟
امام علی(ع) در پاسخ به سؤال کسی که پرسید: آیا خدا را دیده ای؟ فرمود: «آیا ممکن است کسى را که نمى بینم عبادت کنم؟ چشم ها هرگز او را آشکارا نبیند؛ اما قلبها با نیروى حقایق ایمان، وى را درک مى کند». البته منظور حضرت از حقایق ایمان، اصول اعتقادى و معارف حقّه است.
از روایات مختلف در شرح حال امیرمؤمنان علی(علیه السلام) استفاده مى شود که حضرت بارها مى فرمود: «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی»؛ (هر مطلبى را که مى خواهید از من سؤال کنید پیش از آنکه از میان شما بروم) و به این ترتیب آمادگى خود را براى پاسخ به هر سؤال – چه مربوط به دین و چه دنیاى مردم باشد – بیان مى فرمود؛ حتى بعد از آنکه ضربه هولناک ابن ملجم بر فرق مبارکش وارد شد در ملاقاتى که با توده هاى مردم در بستر شهادتش داشت، همین جمله را تکرار فرمود!!
از جمله مواردى که امام(علیه السلام) این جمله را بیان فرمود هنگامى بود که بر کرسى خلافت ظاهرى نشست و براى مردم خطبه اى خواند و در ضمن آن خطبه، جمله «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی» را تکرار فرمود و بر این معنا تأکید کرد که مخصوصاً از تمام آیات «قرآن» و زمان و شأن نزول و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه آن با خبرم. در این هنگام، «ذعلب یمانى» که مردى شجاع و فصیح بود برخاست و سؤال کرد: ای امیرمومنان آیا پروردگارت را دیده ای؟ و امام(علیه السلام) با زیبایى تمام به پاسخ او پرداخت(۱) (آیا ممکن است کسى را که نمى بینم عبادت کنم؟!)؛ «أَفَاَعْبُدُ مَا لَا أَرَى؟».
به این معنا که عبادت، فرع بر معرفت است و معرفت درجاتى دارد که بالاترین درجه آن درجه شهود است و امام(علیه السلام) در این سخن به مرحله عالى عبادت خود نظر دارد که آن را همراه با مشاهده ذات پاک پروردگار مى شمرد.
ذعلب در فکر فرو رفت که منظور امام(علیه السلام) در این جا کدام مشاهده است؟ آیا مشاهده حسّى است که قائلان به جسمیت خداوند (مجسّمه) عقیده دارند؟ یا مشاهده روحانى و معنوى مى باشد که چیزى برتر از مشاهده عقلى است؟ لذا بلافاصله سؤال کرد: (چگونه خدا را مى بینى؟)؛ «وَ کَیْفَ تَرَاهُ؟».
امام(علیه السلام) در پاسخ او سخنى گفت و پرده از روى حقایقى برداشت و همه مخاطبان حتى ذعلب را تحت تأثیر فوق العاده قرار داد تا آنجا که ذعلب در پایان این سخن، مدهوش شد و بوى گلش چنانش مست کرد که دامنش از دست برفت. امام(ع) چنین فرمود: (چشم ها هرگز او را آشکارا نبیند؛ اما قلبها با نیروى حقایق ایمان، وى را درک مى کند)؛ «فقال: لَا تُدْرِکُهُ الْعُیُونَ بِمُشَاهَدَهِ الْعِیَانِ، وَ لکِنْ تُدْرِکُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَانِ». منظور از حقایق ایمان، اصول اعتقادى و معارف حقّه است. براى توضیح این سخن باید به این نکته توجّه کرد که مشاهده بر سه گونه است:
۱. مشاهده حسّى که با چشم صورت مى گیرد.
۲. مشاهده عقلى که انسان از طریق استدلال به آن مى رسد و حقایقى را همچون آفتاب با چشم دل مى بیند؛ آن گونه ـ که به گفته مرحوم مغنیه در «شرح نهج البلاغه» ـ کسانى مانند نیوتون مشاهده کردند؛ از افتادن یک سیب از درخت به روى زمین، قانون جاذبه را که هرگز با چشم سر دیده نمى شود مشاهده کرد و به آن پى برد.
۳. شهود باطن و درون که یک نوع ادراک باطنى است؛ اما نه استدلالى. انسان با چشم دل واقعیت موجود را مى بیند و آن را باور مى کند؛ بى آنکه احتیاج به استدلالى داشته باشد و این درک و دیدى است که تا انسان به آن نرسد فهم آن مشکل است. این موضوع، نمونه هاى فراوانى در قرآن و روایات اسلامى دارد. درباره حضرت ابراهیم(علیه السلام) مى خوانیم: خداوند ملکوت آسمان ها و زمین را به او نشان داد: «وَ کَذَلِکَ نُرِى إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماوَاتِ وَ الْأَرْضِ».(۲)
درباره حضرت یعقوب(علیه السلام) مى خوانیم: هنگامى که برادران یوسف(علیه السلام)، پیراهن وى را در مصر از او گرفتند و حرکت کردند، یعقوب(ع) گفت: (من بوى یوسف را احساس مى کنم)؛ «إِنِّى لاَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ».(۳)
در تاریخ اسلام آمده که: «پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله) به هنگام حفر خندق، قبل از شروع جنگ احزاب، زمانى که کلنگ را بر سنگى که مانع پیشرفت کار خندق شده بود در سه نوبت فرو کوفت و جرقه هایى پرید، فرمود: من کاخ کسرى و قصر قیصر و قصرهاى صنعا در یمن را دیدم که به روى اصحاب من گشوده مى شود».(۴)
امام علی(علیه السلام) بارها در «نهج البلاغه» از آینده خبر مى دهد و در بعضى موارد مى گوید: «فلان گروه را مى بینم که چنین و چنان خواهند کرد». حتى بعضى از مؤمنان مخلص به چنین کشف و شهودى نایل مى شدند. داستان جوان پاکدلى که صبحگاهان در صف جماعت پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله) بود معروف است که مى گفت: «هم اکنون بهشتیان را در بهشت و دوزخیان را در جهنم مى بینم!» و پیامبر(ص) او را تصدیق کرد و فرمود: (این جوان، بنده اى است که خداوند، قلبش را به نور ایمان روشن کرده است)؛ «هذا عَبْدٌ نَوَّرَ اللهُ قَلْبَهُ لِلإِیمَانِ».(۵)
و موارد دیگر که شرح آن در خور کتاب مستقلى درباره کشف و شهود است و همگى دلالت بر این مى کند که غیر از مشاهده حسّى و عقلى، نوع دیگرى از شهود وجود دارد که برتر از اینهاست