نقش بازی در زندگی کودک از دیدگاه اسلام

کودکی، یکی از مراحل حیات دنیایی انسان است.(حج، آیه ۵؛ و نیز روم، آیه ۵۴ و غافر، آیه ۶۷) این مرحله، از هنگام ولادت آغاز می شود(همان) و تا بلوغ ادامه می یابد؛(نساء، آیه ۶) زیرا با رسیدن کودک به دوران بلوغ، حیات و زندگی وی به مرحله دیگری وارد می شود که از آن به دوران نوجوانی یاد می شود و کودک در مرحله آغاز رشد جنسی و سپس عقلانی قرار می گیرد که آثار آن را می توان در حوزه رفتارهای اقتصادی به خوبی مشاهده کرد.(کهف، آیه ۸۲)

#ضرورت#توجه#به_بازی#کودک#در_اسلام

خداوند در آیه ۵ سوره حج، دوران کودکی را مقدمه ای برای رشد و بلوغ وی معرفی می کند و در آیه ۲۰ سوره حدید، این زمان را دوران اشتغال به بازی و سرگرمی بر می شمارد. علامه طباطبایی با اشاره به ویژگی های پنج گانه ای که در این آیه مطرح شده، آن را مطابق مراحل سن انسان از کودکی تا پیری می داند.(المیزان، ج ۱۹، ص۱۶۴)

بر اساس این تفسیر، دوران کودکی دوران لعب و بازی است و این بازی های کودکانه، نقش اساسی در فرآیند رشد کودک دارد. به خاطر اهمیت بازی در زندگی انسان ها به ویژه کودکان، روانشناسان از دیر باز آن را مورد توجه قرار داده اند، ولی به سبب ماهیت پیچیده ای که دارد هنوز کاملاشناخته نشده است. در روان شناسی رشد و شخصیت، بخشی از مباحث به موضوع نقش بازی در فرآیند رشد اختصاص یافته است. از نظر آدلر از روان‌شناسان مشهور، بازی فرآیندی است که آماده سازی کودک را برای آینده مشخص می کند.

از جمله دانشمندانی که به طور ریشه ای به مطالعه بازی کودکان و نقش آنها در رشد ذهنی و فکری و زندگی اجتماعی پرداخته‌اند می توان از ژان پیاژه و ویگوتسکی نام برد. از نظر ویگوتسکی بازی ها به رشد ذهنی و فکری، عاطفی، احساسی و اجتماعی کودکان کمک می کنند و در واقع بازی ها ابزار کنترل و تنظیم رفتار کودک هستند. ژان پیاژه که در این زمینه نقش ارزنده ای ایفا کرده به کار طبقه بندی بازی های کودکان دست زده است که عبارتند از:

۱ بازی های تمرینی؛

۲- بازی های نمادین؛

۳- بازی های با قاعده.

چگونگی برخورد با بازی، انتخاب بازی، اهمیت بازی و مانند آن، همگی نشان از چگونگی نگرش کودک به محیط خود و راهنمایی برای وابستگی و ارتباط با محیطش دارد. بازی ها به انواع مختلف جسمی، تقلیدی، نمایشی، نمادی، تخیلی و آموزشی دسته بندی شده اند که هر یک از انواع آنها در رشد جسمی، اجتماعی، شخصیتی، عاطفی کودکان نقش موثری دارند. بازی علاوه بر رشد عضلات و سلسله اعصاب و پرورش حواس، تأثیر بسیاری در رشد ذهنی مهارت‌های فکری و یادگیری کودکان دارد.

یکی از فرضیه های روان شناسی این است که بازی، رشد هوشی را تسریع می کند. در تایید این فرضیه نتایج پژوهش ها نشان می دهد کودکانی که فاقد هر گونه اسباب بازی می باشند و یا امکانات اندکی برای بازی دارند، از لحاظ شناختی از همسالان خود عقب تر هستند.

از نظر پرورشی نیز اثر و ارتباط بازی با حال و وضع جسمانی کودک به خوبی ثابت شده و یادآوری شده که در انجام بازی های مختلف چگونه جسم کودک ورزیده شده و رشد می کند.

بنابراین نتیجه گرفته می شود که بین بازی و آموزش و پرورش رابطه ای دقیق وجود دارد و می توان گفت این دو لازم و ملزوم یکدیگر بوده و موفقیت در امر آموزش و پرورش به معنای صحیح مستلزم ارضای کلیه تمایلات و نیازهای جسمانی و روانی کودک در هنگام بازی و فعالیت های بدنی اوست.

وقتی چنین ارتباط نزدیکی بین بازی و آموزش و پرورش احساس می شود، بدیهی است زمانی می توانیم در امر آموزش و پرورش قدمی مثبت برداریم که واقعاً کودکان را بشناسیم و به روحیات و عواطف و احساسات آنها آگاه باشیم. از این جاست که نقش بازی در فرآیند رشد شخصیتی کودک به خوبی آشکار می شود.

چنان که دیدیم بر اساس آیه۲۰ سوره حدید، خداوند، نخستین دوره رشد انسان را با بازی همراه کرده است. در روایاتی که از امامان معصوم (علیهم السلام) وارد شده نیز سفارش بسیاری است که کودکان را تا هفت سالگی آزاد بگذارید تا بازی کنند. امام صادق (علیه السلام) فرموده اند: بگذار فرزندت تا هفت سال به بازی بپردازد، در هفت سال دوم به او ادب بیاموز و در هفت سال سوم مراقب او باش.(وسایل الشیعه، ج۱۵، ص۱۹۳)

در روایتی آمده است که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) با جمعی از یاران از محلی عبور می کردند کودکان را در حال خاک بازی دیدند برخی از یاران خواستند آنان را از بازی کردن باز دارند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: بگذارید بازی کنند که خاک، محل پرورش کودکان است.(مجمع الزوائد، ج۸، ص۱۵۹).

در قرآن کریم نیز در داستان حضرت یوسف (علیه السلام) به این معنا می توان پی برد که بازی و تفریح یک ضرورت فطری است و پیامبران الهی با این ضرورت فطری هیچ گاه مخالفت نمی کردند.

از این رو برادران حضرت یوسف (علیه السلام) وقتی می خواستند او را از پدر جدا کنند، موضوعی را مطرح کردند که پدرشان با توجه به پیامبری و بینش الهی نتواند با خواسته آنها مخالفت کند. آنان در توجیه بردن حضرت یوسف (علیه السلام) به صحرا این گونه گفتند:‌ ای پدر! فردا یوسف را با ما به صحرا بفرست تا در چمن و مراتع بگردد و بازی کند.(یوسف، آیه ۱۲) حضرت یعقوب (علیه السلام) نیز با این درخواست مخالفت نکرد و نفرمود که یوسف (علیه السلام) نباید به بازی مشغول شود.

ابن سینا، سلب آزادی و جلوگیری از جنب و جوش و بازی کودکان را زمینه ای برای افسردگی آنها می داند و نتیجه این افسردگی های بی موقع و زودرس سبب می شود رغبت های کودکان از بین برود و آنها بیمار شوند.

خواجه نصیرالدین طوسی (ره) ورزش و بازی را وسیله ای برای رفع خستگی از فعالیت های جدی می داند، او شرط بازی را آزادی عمل اطفال می داند و ممانعت از بازی های غم انگیز را وظیفه والدین می شمارد به این معنا که اولیاء نباید بگذارند کودک به بازی های غم انگیز بپردازد. از نظر خواجه نصیر (ره) بازی وسیله ای برای بروز توانایی های کودک، برانگیختن شور و نشاط در کودک و وسیله ای برای رسیدن کودک به سلامت جسم و روح است.

امام موسی بن جعفر (علیه السلام) می فرمایند: شایسته است که کودک به هنگام خردسالی، بازیگوش باشد تا در بزرگسالی، صبور و شکیبا گردد.(مبانی تعلیم و تربیت اسلامی، ص۱۵۳)

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز می فرمایند: شیطنت و لجاجت کودک به هنگام خردسالی، نشانه زیادی عقل او در بزرگسالی است.(نهج الفصاحه، شماره ۱۹۴۰، ص ۴۲۰)

ویلیام استرن می نویسد: بازی، یک غریزه برای رشد و نمو استعدادها بوده و یا تمرین مقدماتی برای اعمال آتی می باشد.(روانشناسی کودک، ص ۳۳۱)

«آنتوان سمیر نوویچ ماکارنکو» مربی برجسته شوروی می گوید: کودک در هر بازی هر طور باشد، وقتی که بزرگ شد، در کارها هم همان گونه خواهد شد زیرا در هر بازی خوب، قبل از هر چیز کوشش کار و کوشش فکر وجود دارد. بازی خوب شبیه کار خوب است. در بازی احساسات و آرزوهای کودک ظاهر می شوند. به کودکانی که بازی می کنند بنگرید، ببینید چگونه در نقشی که برای خود انتخاب کرده اند، واقعی هستند. احساسات کودکان در بازی، احساسات واقعی و اصیل است و بزرگترها نباید هیچ وقت به آنها بی‌اعتنا باشند.(روانشناسی تجربی کودک، ص ۱۳۰)

کودکان در این دوره حقوقی بر گردن والدین خود دارند که می بایست به آنها بپردازند و اگر آن حقوق را مراعات نکنند و ترک تکلیف کنند باید در آخرت پاسخ گوی رفتار خود باشند.

از آن جایی که دوره کودکی دوران ضعف و سستی است(حج، آیه ۵ و روم، آیه ۵۴ و غافر، آیه ۶۷) تاکید بیشتری بر حقوق کودکان از سوی خداوند شده است؛ زیرا آنها در این دوران نمی توانند از حقوق خویش دفاع کنند و خواهان اجرای عدالت و عمل به تکالیف از سوی والدین خود گردند. در این جاست که خداوند خود کفالت کودکان را به عهده گرفته و از والدین خواسته تا به حقوق کودکان پای‌بند باشند و از هر گونه ضرر و زیان به آنان خودداری کنند.

از نخستین حقوق کودکان بر والدین، شیر دادن مادران به کودکان خود است که در آیه ۲۳۳ سوره بقره بیان شده است. بنابراین نمی توان از حق شیرخوارگی کودک به سادگی کوتاه آمد و زیانی به این حق او رساند.

خداوند در این آیه به مادران هشدار می دهد که هر گونه ضرر و زیان رسانی به کودکان با خودداری از شیر دادن آنان، عملی حرام و کاری زشت و نارواست و می بایست پیامدهای این کار ناشایست خویش را به عهده گیرند.

کودکان بی‌سرپرست و یتیم یا مستضعف و ناتوان، از حقوقی دیگر نیز برخوردارند که بخشی از آیات قرآنی به آن اختصاص یافته است. خداوند در آیه ۱۲۷ سوره نساء، بر لزوم رعایت قسط و عدالت در مورد کودکان یتیم تاکید می کند و از سرپرستان می‌خواهد اموال کودکان یتیم را در هنگام تصرف مراعات نمایند.(نساء، آیات ۲ و ۱۰ و انعام، آیه ۱۵۲)

خداوند با تاکید بر حقوق کودکان یتیم، خواهان فرهنگ سازی در این زمینه است به گونه‌ای که همگان خود خواهان رعایت حقوق یتیمان شوند و در حقوق و اموال آنها تصرف نکنند. اگر در جامعه ای این گونه فرهنگ سازی انجام شود، جامعه در امنیت اخلاقی و روانی قرار خواهد گرفت؛ زیرا رعایت حقوق کودکان دیگران، خود زمینه ای برای مراعات حقوق کودکان ایشان از سوی آیندگان خواهد شد و مراعات حقوق کودکان یتیم به یک فرهنگ اجتماعی تبدیل می شود. از این رو خداوند در آیه ۸ و ۹ سوره نساء به این نکته مهم و اساسی اشاره می کند.

از نظر قرآن، رعایت حقوق کودکان مستضعف، از مصادیق خیرات آشکار و نیکی‌های پایدار است(نساء، آیه ۱۲۷) بنابراین، اگر کسی می‌خواهد کار نیک و خوبی انجام دهد، به مراعات کودکان مستضعف بپردازد. ناگفته نماند که کودکان مستضعف، غیر از کودکان یتیم هستند هر چند که می تواند شامل آنان نیز شود. خداوند برای مراعات حقوق کودکان مستضعف حتی از مردم خواسته است تا پای جهاد و شهادت نیز پیش بروند. از این رو در آیه ۷۵ سوره نساء مردم را به جهاد و دفاع برای حفظ حقوق کودکان مستضعف تشویق می کند.

کودکان یتیم، کسانی هستند که خداوند از خمس و انفال حق و سهمی برای آنان مقرر کرده است(انفال/ ۴۱، حشر/۷)

از دیگر حقوق کودکان، دعا در حق ایشان از سوی والدین است، چنان که مادر حضرت مریم(سلام الله علیها) برای محفوظ ماندن کودک خود از شرارت شیطان به پیشگاه خداوندی دعا و نیایش کرد.(آل عمران، آیه ۳۶)

وظیفه جامعه آن است که در حفظ و حمایت کودکان به ویژه کودکان یتیم بکوشد و یکی از وظایف عالمان و مسئولان آن است که در حد امکان در این راه اقدام کنند. در داستان خضر (علیه السلام) و حضرت موسی (علیه السلام) این معنا آمده است که خضر (علیه السلام) از سوی خداوند مأموریت می یابد تا دیواری فرسوده را برای حفظ حقوق کودکان یتیم ترمیم کند.(کهف، آیات ۶۵ و ۶۶ و ۸۲)

همان گونه که پیامبران مأموریت می یابند که کارهایی را برای حفاظت از حقوق کودکان به ویژه یتیمان و مستضعفان انجام دهند، همین مسئولیت به عهده حاکمیت اسلامی به عنوان نمایندگان و نواب پیامبران گذاشته شده است. بنابراین، بر حکومت اسلامی و دولت ایمانی است که حقوق کودکان از امت اسلام را حفظ کرده و اقدامات موثری در این حوزه انجام دهد.

از جمله وظایف دولت اسلامی و مۆمنان، آن است که کودکان را از محیط کفر و ظلم بیرون آورند و حتی با جهاد و شهادت اجازه ندهند تا کودکان در محیطی رشد کنند که فطرت ایشان لطمه ببیند و نتوانند کمالات بایسته و شایسته خویش را به دست آورند. خداوند در آیه ۷۵ سوره نساء، نجات کودکان از محیط کفر و شرک را به عنوان یک وظیفه و مسئولیت برای مۆمنان تعریف کرده است و بر همین اساس، مسئولیت دولت اسلامی در این حوزه به سبب امکانات و توانایی ها به مراتب سخت تر و شدیدتر است.

با نگاهی به آموزه های قرآنی، می توان چند مأموریت برای مۆمنان و دولت اسلامی نسبت به کودکان برشمرد که از جمله حقوق کودکان است.

خداوند در آیه۶ سوره ضحی، بهره‌مندی کودکان از محل آسایش و زندگی مناسب را از حقوق آنان و مسئولیت مۆمنان دانسته است. هر چند که این آیه در مقام امتنان بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است، ولی با توجه به قلمداد شدن محل آسایش به عنوان نعمت خدا، می توان این گونه استنباط کرد که از حقوق طبیعی کودکان دسترسی به زندگی همراه با آسایش و آرامش و محیط مناسب رشد و بالندگی است.

البته از آیاتی دیگر چون آیاتی که درباره حقوق کودکان یتیم وارد شده می توان این معنا را نیز استنباط کرد که فراهم آوری زمینه های رشد و بالندگی از حقوق کودکان است.

همچنین از نیازهای طبیعی کودکان، بازی و گردش است.(یوسف، آیه۱۲ و حدید آیه۲۰ و المیزان، ج۱۹، ص۱۶۴) بنابراین فراهم آوری اسباب بازی و شرایط مناسب برای بازی و گردش کودکان از حقوق کودکان و وظیفه والدین، مۆمنان و دولت اسلامی است.

از آیه۸۲ سوره کهف می توان این معنا را استنباط کرد که کودکان از حق دیگری نیز برخوردارند و آن حق آینده نگری نسبت به زندگی آنان است. از این رو، شایسته است تا برای کودکان اندوخته ای گذاشته شود تا در آینده با مشکل مالی مواجه نشوند بنابراین از وظایف و مسئولیت های والدین این است که بخشی از اموال را برای آینده کودکان ذخیره سازی کنند و برای آنان به جا گذارند.

مراقبت از کودکان، در برابر حوادث و خطرها و برآورد نیازهای نخستین آنان نیز از حقوق ایشان و وظایف دیگران است که در آیه ۱۲سوره یوسف به آن اشاره شده است.

کودکان، نیازمند آموزش های درست و کاملی هستند تا بتوانند به رشد عقلانی دست یابند. از این رو در آیه ۶ سوره نساء از مۆمنان خواسته شده تا با آزمون های گوناگون شرایط رشد و بالندگی کودکان را در حوزه های گوناگون از جمله اقتصادی فراهم آورند. آزمون هایی که از سوی بزرگترها انجام می گیرد می بایست در راستای رشد و بالندگی کودکان باشد؛ چنان که بازی های کودکان نیز با این هدف مورد توجه قرار گیرد و از هر آنچه که موجب ناتوانی جسمی و روحی و روانی کودک می شود جلوگیری به عمل آید.

خداوند در آیاتی از جمله آیات ۵ و ۸ سوره نساء از مۆمنان خواسته تا برخوردی شایسته و سازنده در گفتار و رفتار با کودکان داشته باشند. امام صادق (علیه السلام) دوران کودکی را دوران سفاهت می شمارد که با تربیت های مربیان به وسیله ابزارهای گوناگون از جمله تغذیه و آموزش و پرورش، این سفاهت به بلوغ و رشد فکری و اقتصادی و جسمی و جنسی تبدیل می شود.(نگاه کنید: تفسیر نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۴۲، حدیث ۵۰)

کودکان نیازمند تربیت به ویژه از سوی والدین خود هستند(اسراء، آیات ۲۳ و ۲۴) خداوند در آیه ۵۸ سوره نور پدر و مادر را موظف به تربیت فرزندان با تعلیم آداب می داند و از والدین می‌خواهد تا همه تلاش خویش را به این مبذول دارند که کودکان حتی مسائل ریز زندگی چون آداب ورود به محل استراحت والدین را بشناسند و اجازه ندهند تا کودکان در خانه خودسرانه عمل کنند و به هر کجا و هر زمانی که می‌خواهند وارد شوند.

آموزش کودکان به آداب زندگی در محیط خانوادگی این فرصت را به کودکان می دهد تا در جامعه بتوانند به مراعات حقوق دیگران بپردازند و توانایی تحمل ایشان بالا برود. کودکان اگر در خانه نتوانند حقوق دیگران از جمله والدین را رعایت کنند، بی گمان در بیرون خانه از چنین ظرفیت و تحملی برای مراعات حقوق دیگران برخوردار نخواهند بود.

لازم است پدر و مادر در تربیت کودک مراعات احسان را داشته باشند و با فروتنی و محبت و مودت، آموزش های کودکان را به عهده گیرند. این بدان معناست که هر گونه خشونت در آموزش و پرورش کودکان می تواند حتی تأثیرات سوء به جا گذارد. مراعات محبت از سوی والدین به معنای لوس کردن آنان نیست، بلکه به معنای آن است که با مهر و محبت می بایست آموزش و پرورش کودکان انجام گیرد.(اسراء، آیات ۲۳ و ۲۴)

البته در این میان مادر نقش بسزایی در تربیت کودک دارد، لذا خداوند در آیه ۴ سوره طه و نیز آیات ۱۰ تا ۱۳ سوره قصص از مسئله کفالت مادر برای تربیت نیک کودک سخن به میان می آورد. هر کسی می‌کوشد تا بهترین کس را برای کفالت و سرپرستی کودک داشته باشد، در این میان مادر بهترین گزینه در این باره است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.