محرومیّت برخی افراد از اسباب هدایت الهی!
هدایت الهی شامل همه موجودات و انسانها می گردد، امّا اگر کسی خود بستر رشد و هدایت تکوینی را نابود کند یا در برابر هدایت تشریعی عناد ورزد، ضلالت او به اختیار خود است. هدایت الهی چون نور خورشید و باران بر وجود همگان نازل می شود، امّا بعضی از انسانها از معرض نور و باران می گریزند.
هدایت و ضلالت الهی به معنای زمینه سازی یا از بین بردن زمینه هاى مساعد است، بدون اینکه فرد توسط اراده الهی بر هدایت یا گمراهی اجبار شده باشد. این توفیقات و یا سلب توفیقات از سوی خداوند بی حساب و کتاب نیست؛ بلکه هر بنده ای با اعمال اختیاری خود که شامل نافرمانی و کفر و نفاق یا با توبه و جهاد و اطاعت فرامین خداوند است، توفیقات الهی را به خود جلب و یا از خود سلب می کند.
خداوند برخی را از هدایت محروم ساخته!
آیات بسیاری از قرآن کریم بر صفت «هدایتگری» پروردگار دلالت دارند. در آیه ۵۰ سوره طه، این وصف برای خداوند به صورت مطلق بیان شده است: (پروردگار ما همان کسى است که به هر موجودى آنچه را لازمه آفرینش او بوده اعطا نموده، سپس هدایت کرده است)؛ «رَبُّنَا الَّذی أَعْطى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی». در آیه ۲۱۳ سوره بقره نیز مى خوانیم: (خداوند هر کس را بخواهد به راه راست هدایت مى کند)؛ «وَ اللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ».
طبق آیه اوّل همه موجودات از هدایت الهی بهره مند می گردند، امّا طبق آیه دوم خداوند هدایتش را تنها شامل افرادی می کند که بخواهد! علاوه بر این آیات در آیه۹۳ سوره نحل چنین آمده است که: (ولى خدا هر کس را بخواهد گمراه و هر کس را بخواهد هدایت مى کند)؛ «وَ لکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ» یا در آیه ۸ سوره فاطر هم به صراحت چنین آمده که: (خداوند هر کس را بخواهد گمراه مى سازد و هر کس را بخواهد هدایت مى کند)؛ «فَاِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاء».
اکنون با توجه به این آیات، این سوال مطرح می گردد که: چرا خداوند برخی را از هدایتش محروم ساخته است؟ آیا این گونه هدایتِ تبعیض آمیز، حکیمانه و عادلانه است؟
هدایت تکوینی و هدایت تشریعی
قبل از پرداختن به اصل پاسخ، باید توجّه داشت که منظور از «هدایت»، دو نوع از هدایت می باشد:
الف) هدایت تکوینی: این هدایت به این معناست که خداوند هر موجودی را به گونه ای آفریده که به طور غریزی می تواند به سوی کمال مطلوب خود حرکت کند؛ حیوانات می دانند چگونه تغذیه کنند، چگونه لانه بسازند، تولید مثل کنند، و فرزندان خود را پرورش دهند و یا از فرزند خود نگهداری نمایند و… . همه اینها نشان می دهد که دست هدایت نیرومندی پشت سر همه موجودات عالم است.
این نوع هدایت شامل همه موجودات می گردد، اما باید توجه داشت که این گونه از هدایت به این معنا که خداوند دست بندگانش را بگیرد و آنها را تا رسیدن به ساحل نجات، در پناه حفظ و حمایت خود قرار دهد، هرگز بى قید و شرط نیست. اضلال یا گمراه سازی به عنوان نقطه مقابل هدایت نیز چنین وضعیتی دارد و چنانچه در ادامه توضیح خواهم داد، این قیود و شرایط – هم برای هدایت و هم برای گمراهی – در قرآن بیان شده است.
لازم به ذکر است که این نوع هدایت نیز خود بر دو قسم است: گاهی ناآگاهانه می باشد همان گونه که حیوان بدون نیاز به تفکّر به سوی غذا جذب می شود که منشأ این نوع کشش ها را «غریزه» می نامند؛ امّا گاهی نیز به صورت آگاهانه است یعنی این جاذبه و میل درونی در عقل و اندیشه اثر می گذارد و او را وادار به انتخاب می کند که منشأ این قسم را «فطرت» می گویند. بنابراین هدایت تکوینی در انسان، با «فطرت» است که همه انسان ها از آن بهره مند می باشند؛ در این گونه از هدایت تبعیضی صورت نگرفته است و همه ی افراد – با شرایطی که خواهیم گفت – از آن بهره مند می باشند.
ب) هدایت تشریعی: هدایت انسان به وسیله ارسال پیامبران الهی و نزول کتب آسمانی و تشریع قوانین از این قسم هدایت است. قرآن کریم درباره هدایت تشریعی در آیه ۷۳ سوره انبیاء می فرماید: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا»؛ (و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت می کردند).
این نوع از هدایت نیز که به معنای ارائه طریق است، بدون هیچ قید و شرطی جنبه عمومی و همگانی دارد، اما گروهی در برابر آن مقاومت می کنند؛ برخی از افراد با ارتکاب گناه و معصیت خود را از آن محروم می سازند و به ضلالت و گمراهی می افتند.
عوامل مؤثر در هدایت یا گمراهی انسان
به طور کلّی می توان از «هدایت الهی» به لطف و «توفیق الهى» نیز تعبیر کرد که شامل حال بندگان خالص مى شود. این افراد هر روز استعداد و شایستگى خود را براى پذیرش توفیق الهى در اثر عمل به دستورات و تعالیم آسمانى بیشتر مى کنند و از آن سهم بیشترى مى برند. از گمراهی و ضلالت نیز می توان به «سلب توفیق» تعبیر نمود؛ گمراهی نتیجه اعمال خود انسان و به خاطر از دست رفتن شایستگی ایشان برای هدایت است.
عوامل محرومیّت و برخورداری از هدایت الهی را خود انسان فراهم می نماید که برخی از آن عوامل عبارتند از:
۱. معصیت و نافرمانی: در آیه ۳۶ سوره احزاب گناه و نافرمانی موجب سلب توفیقِ هدایت معرّفی شده است. (هر کس خدا و رسولش را نافرمانی کند به ضلالتی آشکار گمراه شده است)؛ «مَن یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسولَهُ فَقَدْ ضلَّ ضلَلاً مُّبِیناً».
۲. کفر و انکار حقّ: در آیه ۲۶۴ سوره بقره، انکار حقایق دینی و کفر به خداوند نیز از عوامل مؤثر بر گمراهی معرّفی شده است. بنابراین، (خداوند کافران را هدایت نمی کند)؛ «وَ اللَّهُ لا یَهْدِى الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ».
۳. ظلم و ستم: ظلم و خروج از عدالت نیز در آیه ۲۵۸ سوره بقره، عامل محرومیّت از توفیق هدایت بیان شده است. بنابراین، (خداوند قوم ستمگر را هدایت نمی کند)؛ «وَ اللَّهُ لا یهْدِى الْقَوْمَ الظالِمِینَ».
۴. بی احتیاطی در شبهات: بی احتیاطی و قدم نهادن در مسیری که محلّ شبهه و تردید است نیز از اسباب گمراهی و ضلالت است. امام علی(علیه السلام) در نامه ای که به فرزندش امام مجتبی(علیه السلام) نوشتند در این باره فرمودند: «ودَعِ القَوْل فِیما لا تَعْرِفُ، والخِطابَ فِیما لم تُکَلَّف، وأمْسِکْ عن طَریق إذا خِفْتَ ضَلالَتَه، فإنَّ الکَفَّ عنْد حَیْرَه الضَّلالَ خَیْرٌ من رُکُوب الأهْوال»؛ (در مورد آنچه نمی دانی سخن مگو. در آنچه موظّف نیستی کسی را مخاطب نساز، و در راهی که ترس گمراهی در آن داری قدم مگذار. چه اینکه خودداری به هنگام بیم از گمراهی، بهتر از آن است که انسان خود را در مسیرهای خطرناک بیفکند).
۵. نفاق و هم صدایی با منافقین: امام علی(علیه السلام) درباره منافقین می فرماید: «أُحَذِّرُکُمْ أَهْلَ النِّفَاقِ فَإِنَّهُمُ الضَّالُّونَ الْمُضِلُّونَ وَ الزَّالُّونَ الْمُزِلُّونَ یَتَلَوَّنُونَ أَلْوَاناً وَ یَفْتَنُّونَ افْتِنَاناً وَ یَعْمِدُونَکُمْ بِکُلِّ عِمَادٍ وَ یَرْصُدُونَکُمْ بِکُلِّ مِرْصَادٍ قُلُوبُهُمْ دَوِیَّهٌ وَ صِفَاحُهُمْ نَقِیَّهٌ یَمْشُونَ الْخَفَاءَ وَ یَدِبُّونَ الضَّرَاء»؛ (شما را از منافقان بر حذر می دارم. منافقین گمراه و گمراه کننده اند. خطا کار و به خطاکاری تشویق کننده اند. به رنگ های گوناگون بیرون می آیند و به قیافه ها و زبان های متعدّد خودنمایی می کنند. از هر وسیله ای برای فریفتن و درهم شکستن شما استفاده می کنند و در هر کمین گاهی به کمین شما می نشینند. قلب های شان بیمار و ظاهرشان آراسته است. در پنهانی راه می روند و از بی راهه ها حرکت می کنند).
۶. معصیت هایی چون کفر، دروغ و اسراف: در قرآن و در لابه لای سوره های آن به آیاتی برمی خوریم که بر نقش معاصی و گناهانی چون کفر، دروغ، اسراف و… در محرومیت آدمی از هدایت الهی و گرفتار شدن به گمراهی دلالت دارند. برای مثال در آیه ۶۷ سوره مائده می خوانیم: «إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ»؛ (خداوند قوم کافر را هدایت نمى کند). نیز در آیه ۳ سوره زمر با این آیه مواجه می شویم که: «اِنَّ اللّهَ لایَهْدِی مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفّارٌ»؛ (خداوند هدایت نمى کند کسى که دروغگو و کفران کننده است). علاوه بر آن در آیه ۲۸ سوره غافر می خوانیم: «اِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذّابٌ»؛ (خداوند هدایت نمى کند کسى که اسرافکار و بسیار دروغگو است).
۷. توبه و انابه عوامل استحقاق هدایت: در آیه ۲۷ سوره رعد می خوانیم: «ِإنَّ اللّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی اِلَیْهِ مَنْ اَنابَ»؛ (خداوند هر کس را بخواهد گمراه مى سازد، و هر کس را که بازگشت به سوى او کند، هدایت مى نماید). در اینجا «توبه و انابه» عامل استحقاق هدایت، شمرده شده است.
۸. جهاد و زمینه سازی برای هدایت: در آیه ۶۹ سوره عنکبوت می خوانیم: «وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»؛ (کسانى که در راه ما جهاد کنند، آنان را به راه هاى خود هدایت مى کنیم). در اینجا «جهاد» و هر نوع تلاش خدا پسندانه در مسیر اراده الهی به عنوان شرط اصلى هدایت ذکر شده است.
برخورداری از هدایت الهی یا پشت کردن به آن؛ تصمیمی ارادی و اختیاری
در جمع بندی این مطالب می توان گفت که هدایت با همه انواعش (تشریعی و تکوینی) از جانب خدا شامل همه موجودات و انسانها می باشد امّا اگر کسی خود بستر رشد و هدایت تکوینی را نابود کند یا در برابر هدایت تشریعی عناد ورزد ضلالت اوابه اختیار خود است. یعنی هدایت چون نور خورشید و باران بر وجود همگان نازل می شود امّا بعضی از انسانها از معرض نور و باران می گریزند.
به تعبیر دیگر، نسبت هدایت یا گمراهی بندگان به خداوند، امری بی ضابطه و ظالمانه نیست. هدایت و ضلالت الهی به معنای زمینه سازی یا از بین بردن زمینه هاى مساعد است بدون اینکه فرد توسط اراده الهی بر هدایت یا گمراهی اجبار شده باشد. این توفیقات و یا سلب توفیقات از سوی خداوند بی حساب و کتاب نیست بلکه هر بنده ای با اعمال خود اختیاری خود که شامل نافرمانی و کفر و نفاق یا با توبه و جهاد و اطاعت فرامین خداوند است، توفیقات الهی را به خود جلب و یا از خود سلب می کند.
چرا اراده مستقیم خداوند به هدایت همه ابناء بشر تعلق نمی گیرد؟
با این وجود ممکن است این سؤال به ذهن برسد که چرا خداوند مستقیما اراده نمی کند که راه های کمال برای همه ابناء نوع بشر گشوده شود و همه آنها بدون هیچ مقدمه ای هدایت گردند؟
در پاسخ به این سؤال می گوییم: که تحقّق هدف نهایی خداوند از خلقت انسان، یعنی «عبودیّت و رشد در مسیر تکامل معنوی» مبتنی است بر اعطای علم و آگاهی به انسان از سوی خداوند و وجود میدانی برای آزمایش و سنجش او و این موضوع پیوند وثیقی با مولفه «اختیار انسان» دارد. زیرا تکامل انسانى چیزى نیست که بتوان آن را به اجبار به دست آورد؛ بلکه راه طولانى و درازى است که انسان باید با پاى خود آن را طى کند و با اراده و تصمیم و افعال اختیارى خویش طرح آن را بریزد. بنابراین سعادت هر انسانى بسته به این است که با حسن انتخاب و استفاده بهینه از نعمت اختیار، تمام نیروها و استعدادهاى مادى و معنوى وجود خود را به طور صحیح پرورش دهد و به اصطلاح به مقام «فعلیت» در آورد. بدیهی است که اگر خداوند بخواهد به نحوی جبری گونه و خارج از حدود اختیار انسان، ایمان و تقوایی اجباری به او بدهد هیچ گونه تفاوتى میان خوب و بد نخواهد بود و این مفاهیم در صورت اجبار ارزش خود را به کلى از دست مى دهد.
علت انتساب گمراهی ها به خداوند؟
همان طور که در برخی آیات ذکر شده در ابتدای بحث دیدیم، گاهی گمراهی به خدا نسبت داده شده است؛ این گونه انتساب به چه معناست؟ در پاسخ می گوییم که خداوند این خاصیت گمراه شدن را در اعمال و انتخاب های انسانهای گناهکار نهاده است. وقتى انسان کار زشت و نادرستى را انجام داد تدریجا قبح و زشتی آن کار در نظر او کم مى شود و به آن عادت مى کند. پس از مدتى که به آن خو گرفت توجیهاتى براى آن مى تراشد. کم کم به صورت زیبا و حتى به عنوان یک وظیفه در نظرش جلوه مى کند و چه بسیارند افراد جنایتکار و آلوده اى که به راستى به اعمال خود افتخار مى کنند و آن را نقطه مثبتى مى شمرند. آرى این خاصیت را خداوند در تکرار عمل قرار داده که انسان تدریجا به آن خو مى گیرد و حس تشخیص او دگرگون مى شود بى آنکه مسئولیت انسان از بین برود و یا براى خدا ایراد و نقصى باشد.
بنابراین گمراهی این افراد نتیجه هواپرستی، عناد و لجاجت، غفلت، گناه، نفاق، سرکشی، پیمان شکنی، قتل انبیاء، طعنه در آیین خدا و… است و محروم شدن چنین اشخاصی از نعمت هدایت نه منافاتی با اختیارشان دارد و نه به معنای ظلمی از سوی خداوند در حق آنهاست. زیرا خداوند هیچ دخالت مستقیمی در اینکه چه کسی در کدامین راه صواب یا خطا قدم بگذارد نمی کند. این خود شخص است که با حسن انتخاب یا سوء انتخاب خود زمینه هدایت ها یا گمراهی های بعدی را برای خود فراهم می آورد.