فلسفه زیارت اربعین و جریان الحاق سر مطهر امام حسین(ع) در اربعین اول
یکى دیگر از موضوعاتى که به عنوان دلیل معتبر و سند قانع کننده در رابطه با ورود اهل بیت(علیهم السلام) به کربلا مى تواند مورد استفاده قرار گیرد، جریان دفن سر مقدس امام(ع) در کربلا و ملحق شدن آن به پیکر مطهر است.
برخى از صاحب نظران هر چند به این مطلب (ورود اهل بیت در اربعین به کربلا در اربعین اول ) تصریح نکرده اند، ولى لازمه سخنانشان اثبات ورود اهل بیت امام حسین و کاروان زینبی به کربلا در اولین اربعین بعد از رهایی از اسارت یزید است.به این معنا که بعد ازاینکه کاروان اهل بیت از اسارت یزید آزاد شدند آنها در اربعین بعد عاشورا به کربلا آمده اند. و سر مقدس و مطهر سید الشهدا را امام سجاد به بدن ملحق کرده است.
در این مطلب برانیم تا به این سوال پاسخ دهیم که : چرا الحاق سرهاى شهدا به بدن ها را دلیل ورود خاندان امام حسین در اربعین اول می دانیم؟و اینکه علت و فلسفه استحباب زیارت روز اربعین چه چیزى مى تواند باشد؟ و چرا اربعین امام حسین(ع)، اربعین ماندگار شده است؟
چرا الحاق سرهاى شهدا به بدن ها را دلیل ورود خاندان امام حسین (ع) در اربعین اول می دانیم؟
اربعین اول والحاق سر مطهر امام حسین(ع)
صاحب کتاب تحقیق درباره اول اربعین سیدالشهدا(ع)(۱)، نه تنها طرفدار رسیدن اهل بیت(علیهم السلام) به کربلا در اربعین و ملاقات جابر با آنهاست.
بلکه با اصرار زیاد، مدافع دفن شدن سر سیدالشهدا و الحاق رأس شریف امام به بدن مطهرش در همان روز اربعین، به دستان امام سجاد(ع) نیز هست. وى پس از آنکه اقوال مختلف مربوط به دفن سر مطهر در عسقلان، مصر، نجف و کربلا را نقل و بررسى کرده، در نتیجه گیرى خود مى نویسد:
پس قول صحیح آن است که علماى امامیه بر آن قائل و عملشان بر آن است که رأس مطهر سیدالشهدا(ع) را امام سجاد(ع) در مراجعت از شام، با رئوس شهدا به کربلا آورده؛ گر چه یقینى نیست که تمامى سرهاى شهدا را با خود آورده باشد.
، ولى رأس مطهر را با مخدرات عصمت و طهارت، بدون شک با خود به کربلا آورده و در اربعین روز بیستم شهر صفر سال ۶۱، در کربلا ملحق به جسد اطهر و اطیب کرده است و سایر رئوس شهدا را نیز در کربلا دفن فرموده است. (۲)
همچنین در جاى دیگر مى آورد: «رأس مطهر سیدالشهدا(ع) را امام سجاد(ع)، بدون شک با خود به کربلا آورده و در اربعین روز بیستم صفر سال ۶۱، ملحق به جسد اطهر و اطیب کرده است». (۳)
مهم ترین دلیل وى در خصوص این مدعا، روایت عطیه است؛ با اینکه در روایت عطیه، آن گونه که بشاره المصطفى نقل کرده است، تنها به زیارت جابر از قبر مطهر سیدالشهدا تصریح شده و از ملاقات او با امام سجاد(ع) و کاروان اسرا، هیچ یادى نشده است.
اما ایشان ادعا مى کند که روایت عطیه در بشاره المصطفى، به صورت تقطیع شده آمده و در نسخه اصلى آن، به رسیدن اهل بیت(علیهم السلام) به کربلا در روز اربعین و ملاقات جابر با امام سجاد(ع) و کاروان اسرا، تصریح شده است. (۴)
اهتمام شیعیان عراق در اربعین اول
و از روزهای سوگواری که شیعه بسیار اهتمام بر اقامه ی عزا به کار برده و همت به زیارت آن حضرت در آن روز می گمارند یکی هم روز بیستم ماه صفر روز أربعین سیدالشهداء علیه السلام است.
که سیره ی مستمره ی شیعه از زمان ائمه ی اطهار علیهم السلام بر آن جاری است که در عراق از هر طرف رو به کربلاء آورده و به زیارت قبر مطهر بیشتر اهمیت می دهند و الحق شیعیان عراق از زمان بنی امیه و بنی عباس در این باره شهامت به خرج داده و در زنده نگاه داشتن این موضوع اهتمام دارند .
که در خور بسیار تمجید است. و در میان شیعه روز أربعین سیدالشهداء علیه السلام که روز بیستم شهر صفر است شهرت بسیار دارد و عموما آن روز را روز ورود اهل بیت علیهم السلام پس از خلاصی از اسارت شام به کربلاء می دانند و آن را زیارت«مرد الرأس»می خوانند.
و از ائمه ی اهل بیت اطهار علیهم السلام زیارت مخصوصی برای آن روز که سیدالشهداء علیه السلام را در آن روز با آن زیارت کنند وارد شده و از علماء امامیه تا قرن هفتم هجری شبهه و اشکالی در این موضوع دیده نشده است.
و اول کسی که شبهه کرده غیر از سید اجل اعظم سید رضی الدین علی بن طاووس حسنی(قدس سره)در کتاب اقبال (۵) سراغ نداریم. (۶)
پاسخ به شبهه نفی اربعین اول
و کسی که در این أواخر زمانها قریب به عصر ما بسیار پافشاری در شبهه و اشکال راجع به اربعین کرده و اصرار بر آن ورزیده است.
عبارت از علامه ی متبحر محدث حاج میرزا حسین نوری(ره)صاحب کتاب مستدرک الوسائل است که در کتاب خود لؤلؤ مرجان هر چه می توانسته خواسته موضوع آمدن اسراء اهل بیت علیهم السلام را در اربعین اول سال ۶۱ هجرت نفی نماید.
بلکه همت داشته که از محالات شمارد و بعد از وی از شاگردانش تبعا به استاد خودشان که طبعا در اینگونه امور و امثال آن پا به فراتر می گذارند و شدت پیدا می کنند.
و از روی تعصب استاد و شاگردی در این صدد می شوند که ادعاء استاد را به مرحله ی واقعی و حقیقت برسانند و لذا موضوع اربعین اول را که اسراء اهل بیت علیهم السلام به کربلاء آمده باشند از اکاذیب شمرده و آن دیگری آن را أفسانه و از أساطیر به حساب آورده .
ولی چون به حقیقت نرسیده اند ره افسانه پیموده اند یکی از بزرگان که به خطا رفت جمعی دیگر نیز (۷) به تبع وی پیرو او خواهند شد .
در صورتی که مشهور میان علمای امامیه آنست که سر مبارک سیدالشهداء علیه السلام را امام سجاد علیه السلام پس از چهل روز از شهات، در روز اربعین اول آورده و به جسد اطیب و اطهرش در کربلاء ملحق فرموده است.
ولی چون بعد از هزار سال بعضی شبهات به وسیله ی یکی از بزرگان مانند علامه ی محدث نوری(ره)در اذهان قوت پیدا می کند آنچه مشهور است .
و افکار عمومی شیعه بر آن متوجه است از آن صرف نظر می شود حتی به مقام انکار آمده و تکذیب می کنند و چون با مقیاس زمانهای خودشان اندازه گیری کرده اند .
و لذا از محالات شمرده اند و از آن طرف هم چون می بینند مشهور میان شیعه و علمای امامیه آنست که در اربعین اول اسراء به کربلاء آمده اند و سر مبارک را به جسد انور
ملحق کرده اند بعضی به ناچار قائل بطی الارض شده و خواسته به عنوان خارق العاده آمدن امام سجاد علیه السلام و ملحق کردن سر اطیب را درست و تصحیح نماید. (۸)
اربعین اول از منظر دیگراندیشمندان و صاحب نظران
اندیشمندان و صاحب نظران مى نویسند: امام سجاد(علیه السلام) سر مبارک امام حسین(علیه السلام) را به کربلا آورد و به بدن پدر بزرگوارش ملحق کرد.
و یا مى نویسند: سر مبارکش به کربلا برگردانده شد، هرچند نام امام سجاد(علیه السلام) را ذکر نکرده اند. این سخن با ضمیمه این نکته که ورود آن حضرت به کربلا را، جز در اربعین حسینى ننوشته اند،
والحاق سر نیز فقط توسط آن حضرت صورت گرفت، مى توان نتیجه گرفت که ورود آنان به کربلا و الحاق سرها در همان بیستم صفر بوده است به پاره اى از این اقوال اشاره مى کنیم:
اربعین اول از منظر شیخ صدوق
شیخ صدوق (متوفاى ۳۸۱ ق) مى نویسد: «امام سجاد(علیه السلام) با اهل بیت(علیهم السلام) به همراه سرهاى مبارک شهیدان (از دمشق) خارج شدند و سرهاى مقدس را به کربلا باز گردانند و (به خاک سپردند)».(۹)
اربعین اول از منظر فتّال نیشابورى
فتّال نیشابورى (متوفاى ۵۰۸ ق) نیز مى نویسد: «خَرَجَ عَلیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) بِالنِّسْوَهِ، وَ رَدَّ رَأْسَ الْحُسَیْنِ إلى کَرْبَلاءَ»؛ (امام على بن الحسین(علیه السلام) همراه با زنان، سر امام حسین(علیه السلام) را به کربلا بازگرداند).(۱۰)
اربعین اول از منظر ابن شهر آشوب
ابن شهر آشوب (متوفاى ۵۸۸ ق) نیز در مناقب، اعاده سر مطهر امام حسین(علیه السلام) را به بدنش ذکر کرده است. (۱۱)
اربعین اول از منظر سبط بن جوزى
عالم بزرگ اهل سنّت سبط بن جوزى (متوفاى ۶۵۴ ق) نیز مى نویسد: «أَلاَْشْهَرُ أَنَّهُ رُدَّ إلى کَرْبِلاءَ فَدُفِنَ مَعَ الْجَسَدِ»؛ (قول مشهورتر آن است که سر مبارک آن حضرت به کربلا آورده شد و در کنار پیکر مطهرش دفن گردید). (۱۲)
اربعین اول از منظر علاّمه مجلسى
علاّمه مجلسى نیز مى نویسد: «مشهور میان علماى امامیه آن است که سر مبارک آن حضرت کنار پیکر شریفش به خاک سپرده شد و این کار توسط امام على بن الحسین(علیه السلام) انجام گرفت».(۱۳)
اربعین اول از منظر شبلنجى
و) شبلنجى عالم بزرگ اهل سنت نیز مى نویسد: «امامیه معتقد است بعد از چهل روز از شهادت امام حسین(علیه السلام) سر مطهر آن حضرت به بدنش در کربلا ملحق شد».(۱۴)
بنابراین، با توجّه به این نکته که سرهاى شهدا به کربلا بازگردانده شد و آن هم توسط امام سجّاد(علیه السلام)صورت گرفت و در کنار بدن هاى مطهّر به خاک سپرده شد.
اربعین اول و خاندان سید الشهدا علیه السلام
و از سوى دیگر نقل نشده است که آن حضرت پس از ورود به مدینه، سرها را به کربلا آورده باشد و یا کاروان را به مدینه فرستاده و خود به تنهایى به کربلا آمده باشد؛
مى توان از آن استفاده کرد که امام سجّاد(علیه السلام) همراه خواهران و عمه ها و دیگر بازماندگان حادثه عاشورا به کربلا آمده است (همانگونکه شیخ صدوق و فتّال نیشابورى به آن تصریح کرده اند)
و ضمن دفن سرهاى شهیدان، بار دیگر با شهداى کربلا تجدید خاطره نمودند؛ هرچند در پاره اى از این نقل ها نیامده است که آن روز، بیستم صفر و یا با روز ورود جابر بن عبدالله همراه بوده است،
امّا در پاره اى دیگر از نقل ها به آن تصریح شده است (مانند سخن ابوریحان بیرونى) و آنها که انتقال سرها را به کربلا آورده اند، نیز تاریخ دیگرى ذکر نکرده اند؛
لذا با توجه به سخن کسانى که معتقدند ورود اهل بیت(علیهم السلام) به کربلا در بیستم صفر بوده، مى توان نتیجه گرفت که الحاق سرها توسط امام سجاد(علیه السلام) همراه دیگر اعضاى کاروان در همان روز اتفاق افتاده است.
نکته قابل توجه دیگر آن که در روایات متعددى آمده است که آسمان و زمین چهل روز پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) بر آن حضرت گریستند؛(۱۵)
ممکن است این غم و اندوه آسمان و زمین که از روز شهادت سالار شهیدان اتفاق افتاد، تا روزى که سرها به بدن ها ملحق شد، ادامه داشت و پس از چهل روز که این کار انجام شد، کائنات قرار و آرام یافتند!
یادآوری دو نکته
۱. سنت شدن مراسم اربعین اول از منظرعلامه مجلسی
علامه بزرگوار مجلسى، آمدن اهل بیت(علیهم السلام) به کربلا و مراسم تدفین در کربلا را بعید مى داند و مى گوید:
بنابراین سرّ و فلسفه انتخاب و تعیین روز بیستم صفر – نه قبل و نه بعد – براى سنت شدن مراسم سر خاک امام حسین(ع) رفتن و زیارت کردن آن امام چیست؟ نمى دانیم! و موظف نیستیم بدانیم. (۱۶)
از این بیان، دو نکته را مى توان برداشت کرد: یکى اینکه اگر آمدن اهل بیت(علیهم السلام) و برگزارى مراسم تدفین، ثابت و مسلّم بود، فلسفه زیارت، مبهم نبود
. دیگر اینکه سنت برگزارى مراسم اربعین و تجدید خاطره متوفى، پس از گذشت چهل روز از درگذشت وى، امرى رایج و متعارف نبود؛ وگرنه ابهام داشت و نیازى به تفسیر و توجیه نبود.
۲- اربعین اول حقیقت تاریخى از منظر جلیل ابن طاووس
سید جلیل ابن طاووس که در کتاب لهوف، جریان آمدن اهل بیت(علیهم السلام) در بیستم صفر به کربلا را یک حقیقت تاریخى نقل مى کند.
در کتاب اقبال، با دیده شک و تردید و استبعاد به این موضوع مى نگرد؛ ولى از آنجا که دفن سرهاى مطهر در کربلا و ملحق شدن آنها به بدن هاى طاهر در بیستم صفر، به نظرش ثابت و قطعى است،
به نوعى استدلال ظریف و دقیق متوسل مى شود و مى گوید: «آیات قرآن، دلالت قطعى بر لحوق سرها به بدن دارد؛ مثل (وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ) (۱۷)
خدا مى فرماید: شهیدان زنده اند، با اینکه حیات و زندگى بدون سر ممکن نیست؛ پس باید سر به بدن ملحق شده باشد تا بتوان زندگى و حیات شهیدان کربلا را تصور کرد؛
گرچه ندانیم به چه وسیله، به کربلا آورده شد و چگونه به بدن ملحق شد و شاید تحقیق و اظهار نظر در این مورد، نوعى هم رعایت ادب و احترام به آن بزرگان باشد». (۱۸)
اما کسانى که منکر ورود اهل بیت(علیهم السلام) به کربلا در اولین اربعین بعد از عاشورا هستند یا با شک و تردید به این جریان مى نگرند،
در برابر یک پرسش جدى و اساسى قرار دارند که پاسخ صحیح آن، جز با التزام به ورود اهل بیت(علیهم السلام)، امکان پذیر نیست؛ اولین کسى که به این پرسش پاسخ صحیح داد، شیخ طوسى بود.
شیخ طوسى (۴۶۰ه .ق) علت سنت شدن زیارت امام حسین(ع) در اربعین را تنها انجام مراسم تدفین سرهاى مطهر امام(ع) و سایر شهدا در کربلا مى داند. (۱۹)
آیا اربعین اول سبب سنت زیارت امام حسین (ع) شده است؟
علت و فلسفه استحباب زیارت روز اربعین چه چیزى مى تواند باشد؟
چگونه در اربعین زیارت امام حسین(ع با الفاظ خاص و برنامه مخصوص، مستحب و سنت شد؟
آیا آمدن جابر سبب و دلیل زیارت سید الشهدا در اربعین شده است؟
چرا اربعین، اربعین شده است؟
به طور مسلّم و قطعى، تا قبل از واقعه عاشورا، مراسم اربعین، یعنى بزرگداشت شهیدان یا مردگان، براساس عرف یا شرع رسم بود. قبل از اسلام، بین طوایف عربى و ملت یهود، مراسم اربعین یا برپایى برنامه هاى سوگوارى و عزادارى رسم نبود.
(البته سید مقرم نظر دیگرى دارد که به نقد آن نیز خواهیم پرداخت)
در اسلام نیز براى مرگ بزرگانى همچون ابوطالب و خدیجه و شهادت بزرگوارانى چون حمزه سیدالشهدا، جعفر طیار و دیگران، هیچ گونه اثرى از اربعین دیده نشده و از کسى هم نقل نشده است.
اینک پرسشى مطرح مى شود که در روز بیستم صفر، غیر از اربعین بودن (۲۰)، چه اتفاق تازه اى افتاد که زیارت امام حسین(ع)،
با الفاظ خاص و برنامه مخصوص، مستحب و سنت شد.
تا آنجا که یکى از پنج نشانه تشیع خاص و ایمان خالص قرار گرفت؟ چنان که در حدیث معروف از امام حسن عسکرى(ع) روایت شده است. (۲۱)
به عبارت دیگر، پرسشى در اینجا مطرح است که دقت و تأمل شایانى را مى طلبد و آن اینکه در روز بیستم صفر، دو برنامه مذهبى ویژه برگزار مى شود:
1. زیارت عارفانه امام حسین(ع).
۲. مراسم سوگوارى و عزادارى امام حسین(ع). با توجه به اینکه زیارت هاى مخصوص امام(ع)، فقط در ایام خاص سفارش شده است،.
مانند شب هاى جمعه (که در ایام شرک و کفر نیز حرمت ویژه اى داشت) و نیمه شعبان، لیالى قدر، عیدین و عرفه؛ بنابراین هرگز شب و روزى را سراغ نداریم که هیچ ویژگى خاصى نداشته باشد.
ولى تشرف به کربلا و زیارت و تجلیل آن بزرگوار در آن ایام، سفارش شده باشد. بدین دلیل، برگزارى آیین سوگوارى در سالروزى که هیچ خاطره و حادثه مصیبت بارى در آن اتفاق نیفتاده باشد، تعجب آور خواهد بود.
به ضمیمه این نکته که روز بیستم صفر، هیچ ویژگى خاصى مانند جمعه، عرفه بودن و… ندارد. ازاین رو پرسش اساسى این است که چرا دو برنامه یادشده، در روز بیستم صفر توصیه شده است؟
البته فراوانى ایام زیارات مخصوصه امام حسین(ع)، بیانگر این نکته است که پیشوایان مذهبى اسلامى، از هر فرصت مناسبى براى زنده نگه داشتن خاطره حساس و حیات بخش جریان عاشورا استفاده مى کردند.
بدین سبب در هر روز و شب ویژه و ممتازى که توجه به خدا و عبادت حضرت حق شایسته بود، شیعیان و پیروان مخلص خود را به سوى حسین(ع) و کربلایش بسیج مى کردند.
و با انواع تشویق و توجه سعى مى کردند یاد آن امام مظلوم(ع)، در دل ها تازه بماند و نامش بر زبان ها رایج باشد و زمین کربلا و حرم شریفش از حضور زنان و مردان مؤمن و عارف و باوفا، مملو و آکنده شود.
از این طریق رسم و سنت مبارزه با ظلم ظالمان (هرچند زیر پوشش عنوان مقدس خلیفه مسلمانان پنهان شده باشند) که مهم ترین هدف و انگیزه قیام و مقاومت خونین و خدایى آن حضرت بود،
براى همیشه و همه جا در طول تاریخ و عرض جغرافیا، زنده و شاداب، پایدار و جاودانه بماند. استحباب مؤکد زیارت آن بزرگوار در شب هاى جمعه، قدر، عید فطر، قربان، نیمۀ شعبان و… گواه و شاهدى بر این مدعا است.
در عین حال با این همه آثار پربرکت زیارات ذکرشده، هیچ مناسبتى، هر چند کوچک و مختصر، وجود ندارد که زیارت خواندن آن بزرگوار در روز اربعین سنت شود.
پس علت و فلسفه استحباب زیارت روز اربعین چه چیزى مى تواند باشد؟ آیا صرف حضور و آمدن جابر بن عبدالله انصارى در آن روز، مى تواند علت تأسیس چنین سنتى گردد؟
هرگز چنین نیست؛ چراکه:
اولاً: گرچه جابر شخص محترم و عالم محبوب و شیعه مخلص بود، لکن در بعد سیاسى یا نظامى آن روز، هیچ نقش و جایگاه مهمى نداشت؛
آیا زیارت چنین شخصى، ممکن است یک سنت برجسته و آموزنده در تاریخ شود و به نام یک عمل قهرمانانه و آموزنده، سرمشقى براى مبارزان، مجاهدان، ایثارگران و از جان گذشتگان آینده روشن جهان سرخ و خونین تشیع باشد؟
ثانیاً: آیا عمل سالگرد اولین زیارت، سابقه و نمونه اى براى الگو و شاهد بودن دارد؟ هر شهید و متوفایى، اولین زائر دارد؛
آیا عاقلانه و پذیرفتنى است که چون کسى اولین زیارت را انجام داد، دیگران نیز به تبعیت و پیروى او، همه ساله آن روز را به مناسبت تجدید خاطره زیارت آن زائر، گرامى بدارند و مراسم باشکوه و مفصلى مانند روز درگذشت یا حتى مفصل تر از آن برپا کنند؟!
چرا اولین زیارت پیغمبر اکرم(ص) و سایر امامان(علیهم السلام) و شهیدان دیگر تاریخ، ثبت و ضبط نشد و گرامیداشت و زیارت آن روز، شیوه و سنت قرار نگرفت؟
آیا اگر امام سجاد(ع) بر فرض، سى وهشتم یا چهل وپنجم یا پنجاهم، با اهل بیت(ع) به کربلا مى آمدند و سرهاى مطهر را دفن مى کردند و مراسم تدفین را برگزار مى نمودند،
باز هم روز اربعین به مناسبت زیارت جابر، روز برجسته اى معرفى و مراسم تدفین سرهاى مطهر شهیدان به فراموشى سپرده مى شد؟
آیا اگر جابر روز سى ام شهادت امام حسین(ع) (دهم صفر) به زیارت مى آمد و امام سجاد(ع) با اهل بیت(علیهم السلام) و سرهاى مطهر، روز چهلم (بیستم صفر) وارد کربلا مى شدند، باز هم ثلاثین (دهم صفر) در مکتب تشیع، روز ممتاز و برجسته اى معرفى شده و اربعین فراموش مى شد؟
آیا اگر جابر روز دیگرى (غیر از بیستم صفر) به کربلا مى آمد و امام سجاد(ع) اصلاً به کربلا نمى آمد (چنان که بعضى معتقدند) باز هم همان روزى که جابر به کربلا آمده بود، ثلاثین یا خمسین در مکتب و مذهب تشیع، یک سنت مؤکد ثبت مى شد؟ آیا در برابر اعتراض غیر شیعیان، پاسخ و توجیه منطقى و محکمى داشتیم؟
ثالثاً: آمدن جابر به کربلا در روز اربعین (جدا از دیدار با اهل بیت(علیهم السلام) از سوى کسى قبل از سید بن طاووس نقل نشده است و تنها اسفرائنى که قبل از سید مى زیست (۴۰۶ه .ق) در مقتل خود نقل نموده است که جابر در روز اربعین،
براى زیارت امام حسین(ع) به کربلا آمد و در آنجا با اهل بیت(علیهم السلام) دیدار کرد؛ ولى مرحوم سید بن طاووس و دیگران، آمدن جابر «به صورت جداگانه» و بدون دیدار با اهل بیت(ع) را نقل نکرده اند.
بنابراین «پذیرش آمدن جابر» و «انکار آمدن اهل بیت(علیهم السلام)» از نظر تاریخى پذیرفتنى نیست.
پاسخ صحیح که چرا اربعین، اربعین شد.
آیا اربعین و چهلم بودن، به تنهایى مى تواند علت این مراسم روحانى باشد؟ آیا آمدن و زیارت جابر به عنوان صحابى معروف یا اولین زائر، مى تواند دلیل سنت شدن اربعین شود؟
پس رمز و فلسفه حضور بر مرقد مطهر و تربت پاک امام حسین(ع) در روز بیستم صفر و خواندن زیارت اربعین چیست؟
از مطالبى که تاکنون گفته شده، نتیجه مى گیریم که این دو دلیل، نمى تواند رمز و راز عظمت و سنت مراسم اربعین باشد. پاسخ صحیح و قانع کننده مرحوم شیخ الطائفه – جزاه الله خیراً – طبق نقل شیخ شهر آشوب، پرده از راز این معما مى گشاید
و علت واقعى رسم سنت اربعین را مراسم تدفین سر امام(ع) و برپایى سوگوارى و عزادارى و نوحه خوانى و تجدید خاطره مصائب جانسوز و جانگداز عاشورا مى داند.
علاوه بر این روایات معتبر و مستفیضه و شاید متواتر، دال بر گریستن آسمان بر عزادارى امام به مدت چهل روز نیز، پرده از رمز و راز این موضوع برمى دارد. (۲۲)
اربعین و محتوای جاودانه و آموزنده آن
در نتیجه اربعین، محتوایى آموزنده دارد و یادآور خاطره اى حیات بخش و با قداست است و چه شایسته و بجاست که مراسم تدفین سر مطهر امام حسین(ع) و شهداى باوفاى کربلا، پس از چهل روز جدایى از بدن و گرداندن بر سر در خیابان ها و بیابان ها و کوچه و بازارها، براى همیشه و تا ابد، زنده بماند.
و همه ساله، مراسم بزرگداشت این خاطره به یادماندنى و فراموش نشدنى، با عزت و احترام و هرچه باشکوه تر برگزار شود.
و روحیه ظلم ستیزى، همچون یک درس آموزنده از استاد بزرگ بشریت، حسین بن على(علیهما السلام)، به نسل هاى آینده، به ویژه جوانان منتقل شود و همچنان زنده و شاداب، گرم و گیرا حفظ شو.
د تا زمینه قیام بزرگ جهانى و عدل گستر مهدى موعود(عج) فراهم آید. بى گمان جز با شیوع و رواج روحیه شهادت طلبى و گسترش فرهنگ جانفشانى در راه ریشه کنى ظلم و ظالم، در میان همه توده هاى محروم و مظلوم، زمینه و مقدمات ظهور و فرج نهایى فراهم نمى آید.
همچنان که جز با روحیه شهادت طلبى و ایثارگرى، انقلاب کبیر اسلام پا نگرفته و رونق نیافت. بدین سبب به حق مى توان گفت:
پیامبر اکرم(ص) با تزریق روحیه جان نثارى در ملت خود، درس مبارزه با کفر و شرک را به آنان آموخت و حسین(ع) با تزریق روحیه جانفشانى (که در جوامع اسلامى به مرگ یا به سردى و ضعف کشیده شده بود)
درس مبارزه با ظلم و نفاق را به جامعه در خود فرو رفته آن زمان آموخت و چه خوش گفت: «حسین منى و انا من حسین» (تو گویى درست این سخن گفت پیغمبر است.
شاهد خوب این مدعا (بزرگداشت مراسم اربعین، تنها به دلیل تجدید خاطره دفن سرهاى مطهر شهدا از سوى اهل بیت(علیهم السلام) در بیستم صفر) این است که در روزهاى دیگر، زیارتى مخصوص حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و برگزارى مراسم عزادارى و سوگوارى، رایج نیست. فقط حضور است.
و زیارت کردن و نماز است و دعاى وداع و بازگشت. در صورتى که در اربعین، مراسم عزادارى و دسته هاى سینه زنى و غیره، در کربلا از عاشورا، خیلى مفصل تر و پرجوش و خروش تر برگزار مى شود.
هیئت ها و مواکب حسینى، از کل شهرهاى عراق براى اقامه عزا و نوحه خوانى رو به کربلاى حسین(ع) مى آورند؛ تا حدى که کربلا، گنجایش پذیرایى آنان را ندارد. در بیرون شهر، چادر و خیمه برپا مى کنند و این چند روز را آنجا به سر مى برند.
سه شبانه روز پیوسته، دسته هاى عزادارى و سینه زنى، صحن و حرم مطهر کربلا و همچنین بازار و خیابان ها را پر از جمعیت مى کنند و ازدحام جمعیت، به قدرى است که رفت و آمد و نقل و انتقال، در کل شهر، به ویژه ورود و خروج از صحن و حرم مطهر، براى افراد عادى، به ویژه زنان و کودکان، بسیار دشوار و گاهى همراه با خطرهایى خواهد بود.
از کتاب «ادب الطف» علامه خطیب شهیر بزرگوار، سید جواد شبر نقل است که در اربعین، بیش از یک میلیون نفر در کربلا به زیارت و عزادارى مى آیند (در عراق آن روز که ده میلیون نفر جمعیت داشت) و بیش از صد تن برنج، براى جمعیت هاى عمومى و علنى طبخ مى شود.
آیا چنین مراسم باشکوه و مجللى، تنها به سبب زیارت جابر بود؟! یا تنها به حساب روز چهلم عاشورا بود؟ یا براى تجدید خاطره تلخ و مظلومانه عاشوراست، که در اربعین تجسم یافت و تکرار شد؟
یا اینکه براى بزرگداشت و تجلیل مراسم تدفین بخشى از بدن پاک و پیکر مطهر امام حسین(ع) و یاران بى نظیرش است؟ بخشى از بدن و پیکر که حرمت و قداستش، اگر از کل پیکر و بدن بیشتر نباشد، کمتر نیست.
آیا عده اى زنان و کودکان، اسیر شده و رنج بى خانمانى کشیده و تلخى غربت چشیده، پس از چهل روز اسارت و آوارگى، سرِ بریده و از تن جدا شده پدران و برادران و فرزندان خود را به بدن هاى بى سر ملحق کنند و دفن نمایند، داغ تازه آنان، تازه تر نمى شود؟
داغدیدگانى که علاوه برداشتن داغ کشته و پرپر شدن گل پیکر خاندان خود، اجازه گریستن و اشک ریختن و آه کشیدن و ناله کردن را نداشتند، پس از چهل روز، تحمل درد و رنج و زحمت اسارت بر سر تربت عزیزان خود آمدند تا سرهاى پاک به امانت گرفته را به اهل امانت بازگردانند و پس از انجام وظایف و پایان یافتن مراسم تدفین تمام قطعات بدن هاى قطعه قطعه شده، به مراسم عزادارى و سوگوارى بپردازند.
آیا شایسته نیست شیعیان مخلص این خاندان که «خلقوا من فاضل طینتهم یفرحون لفرحهم و یحزنون لحزنهم» (از باقیمانده خاک آنان آفریده شدند و به شادى آنان شاد و به حزن و اندوه آنها اندوهناک اند) .
در بیستم صفر هر سال، سوگوارى و نوحه خوانى برپا کنند تا خاطره تلخ بازگشت اسیران، تجدید و مراسم تدفین سرهاى مطهر در کربلا، تجلیل شود؟ و با برپایى مراسم نوحه و عزا و ماتم، همیارى و همگامى خود را با اهل بیت(علیهم السلام) اعلام کنند؟
از اینجا راز و رمز برگزارى مراسم سوم و برپایى برنامه چهلم براى مردگان مؤمن، کشف مى شود که روز سوم، رمز تجدید خاطره مراسم تدفین پیکرهاى بى سر شهیدان کربلاست و راز مراسم اربعین، تجلیل و اظهار همدردى با خاندان نبوت و شرکت در اقامه عزا، به مناسبت تدفین و خاکسپارى سرهاى بى پیکر و ملحق نمودن آنها به بدن هاى پاک بى سر است.
توجیه اربعین از دیدگاه سید مقرم
مرحوم علامه مقرم به منظور تفسیر و تحلیل اربعین، سعى دارد که مراسم اربعین امام حسین(ع) را منطقى و موجه و متعارف در همه ملل و اقوام جلوه دهد؛ ازاین رو مى گوید:
من النوامیس المرده الاعتناء بالفقید بعد اربعین یوماً مضین من وفاته … و النصارى یقیمون تأبینیه یوم الاربعین من وفاه فقیدهم یجتمعون فی الکنیسه و یعیدون الصلاه علیه… و الیهود یعیدون الحداد على فقیدهم بعد مرور ثلاثین یوماً. (۲۳)
اربعین برگزارى مراسم بزرگداشت مردگان در روز چهلم مرگ، از سنت و آداب و رسوم رایج و شایع در همه امت ها و ملت هاست. مسیحیان نیز ملتزم مى باشند و یهودیان، این مراسم را روز سى ام برگزار مى کنند.
بررسى این دیدگاه
۱- اگر مراسم بزرگداشت و تجدید خاطره، هیچ ریشه مذهبى، تاریخى، سیاسى و اجتماعى نداشته باشد، چرا روز چهلم انتخاب شد و قبل و بعد نشد؟ «ثلاثین» یهودیان چه نقصى داشت که متروک و مهجور شد؟
چرا آنان «اربعین» را انتخاب نکردند، با اینکه (فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً)(۲۴) در مورد آنان است و همچنین آیه (وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى أَرْبَعِینَ لَیْلَهً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ) (۲۵) خطاب مستقیم به یهودیان است؟
۲- چه شاهدى از قبل یا بعد از اسلام، بر رسم و سنت بودن بزرگداشت اموات در چهلم وجود دارد؟ آیا براى پدر و جد پیغمبر(ص)، قبل از اسلام مراسم اربعین انجام شد؟
آیا مشرکان عرب براى مردگان خود در روز چهلم، اطعام مى کردند؟ یا سر خاک مى رفتند یا تجدید عزا مى کردند؟
ملت یهود به گفته خود سید، روز سى ام مراسم برگزار مى کنند که آن هم معلوم نیست از چه تاریخى و با چه انگیزه اى مرسوم شد؟ مسیحیان که به یاد مردگان خود، روز چهلم مرگ، مراسم عبادت برپا مى کنند، آیا سابقه دار است؟
آیا متخذ و برخاسته از سنت حسنه رایج در میان مسلمانان نیست که به نام و به یاد مراسم تدفین سر مطهر امام(ع) و همیارى با عزادارى خاندان داغدیده اش برگزار مى شود؟
مراسم امام حسین(ع)، محکوم و تابع آداب و رسوم عرفیات رایج بین یهود و نصارى و جاهلیت نیست، بلکه سنت شکن و حاکم بر سنت ها و خود، بنیانگذار سنت هاى حسنه است.
اگر در ملت مسلمان، برگزارى مراسم اربعین سنت ضرورى الانعقاد است، یکى از خیرات و برکات بازتاب حرکت و قیام الهى امام حسین(ع) و یکى از آثار حسنه آن بزرگوار است؛
نه از این جهت که چون بر هر مرده ممدوح و مذموم، مراسم اربعین برگزار مى شود، بر امام حسین(ع) نیز چنین رفتار مى شود.
اگر این گونه بود، چرا براى امامان دیگر، مراسم اربعین انجام نمى شود؟ همچنین اگر چنان بود، چرا اربعین امام حسین(ع) هر سال تکرار مى شود؛
درحالى که براى اموات و شهدا، حتى براى معصومان(علیهم السلام)، مراسم اربعین تکرار نمى شود؟ همچنین مى بینیم براى مردگان، رسم و عادت نیست که هر سال، مراسم اربعین تکرار شود.
پس به خوبى مى توان چنین نتیجه گیرى کرد که اربعین امام حسین(ع)، مانند دیگر مراسم ها و سنت هاى مذهبى، همگى محتوایى حقیقى و پیامى آموزنده دارند .
و مشتمل بر رمز و راز توجیه پذیر و تصدیق و شایسته پیروى همه جوامع و طوایف بشرى هستند؛ نه اینکه مراسم امام(ع)، ریشه در آداب و رسوم یهود و نصارى و جاهلیت اعراب، داشته باشد.(۲۶)
نتیجه:
طبق اسناد و مدارک یادشده، بازگشت سرهاى مطهر شهیدان به کربلا و پیوستن به پیکرهاى پاک آنان، اگر مورد اتفاق نظر و اجماع همه علما و مورخان بزرگ شیعه نباشد، معروف و مشهور بودنش بین آنها قطعى و مسلم است.
اهل سنت نیز از این شهرت بین شیعیان آگاهى دارند و به گفته برخى، مؤید به عقل و نقل است و دفن سر مطهر امام حسین(ع) در جایى غیر از کربلا، مورد تأیید بزرگان نیست.
با توجه به این نکته که اربعین فى حدّ نفسه امتیازى ندارد، آن گونه که شب هاى جمعه و نیمه شعبان و لیالى قدر و عیدَیْن و عرفه، بر سایر ایام و لیالى امتیاز دارند،
باید در اربعین امام حسین(علیه السلام) حادثه ویژه اى اتفاق افتاده باشد که آن را از سایر روزهاى قبل و بعدش ممتاز ساخته باشد و این جز با الحاق سرهاى شهدا به بدن هایشان و زیارت قبور شهدا توسط امام سجاد(علیه السلام) و کاروان همراه، نمى تواند باشد.
پی نوشت:
۱. بیتی از آقای انصاری در مورد اهمیت کتاب التحقیق سید محمد علی قاضی طباطبائی اولین شهید محراب در جمهوری اسلامی ایران، با موضوع بازگشت اهل بیت امام حسین(ع) به کربلا پس از واقعه عاشورا.
کلک مشکین تو هر دم که ز ما یاد کند
ببرد أجر دو صد بنده که آزاد کند
أربعینی که نوشتی تو ز روی تحقیق
به حقیقت دل خواننده ی خود شاد کند /
(قم: حاج محمدعلی انصاری صاحب تألیفات)( سید محمد علی قاضی طباطبائی التحقق ص ۱)
۲. تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا(ع)، ص۳۵۹.
۳ . همان.
۴. همان، صص۱۷۹ – ۲۲۱.
۵. شبهه سید بزرگوار : بنا به قولی است که اسراء اهل بیت(ع)یک ماه در دمشق توقف کرده باشند ولی ناقل این قول از روایات و تواریخ معتبره معلوم نیست و قریب یک سال ماندن در شام نیز از احتمالات و حد سیاتی می باشد که اعتماد را نشاید و شاهدی بر آن نیست چنانچه بررسی خواهد شد .
و در بعضی از کتابهای فرقه ی اسماعیلیه دیدم که یک ماه و نیم توقف کرده اند این قول نیز علاوه بر این که با قول یک ماه ماندن نمی سازد قابل اعتماد نیست نظر به شواهدی که ذکر خواهد شد.
۶. سید محمد علی قاضی طباطبائی التحقق ص ۳ .
۷. سید محمد علی قاضی طباطبائی التحقق ص ۴
۸.سید محمد علی قاضی طباطبائی التحقق ص ۵
۹ . امالى صدوق، مجلس ۳۱، ص ۱۶۸، ح ۴، (خَرَجَ عَلیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) بِالنِّسْوَهِ وَرَدَّ رَأْسَ الْحُسَیْنِ إِلى کَرْبَلاءَ).
۱۰ . روضه الواعظین، ص ۱۹۲ .
۱۱ . مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۸۵ .
۱۲ . تذکره الخواص، ص ۱۵۰.
۱۳ . بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۴۵.
۱۴ . نورالابصار، ج ۲، ص ۴۴ .
۱۵ . رجوع کنید به: بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۲۰۶، ح ۱۳; ص ۲۱۰، ح ۱۸; ح ۲۲ و ح ۲۳.
۱۶.جلاء العیون، علامه مجلسى.
۱۷.آل عمران: ۱۶۹.
۱۸. اقبال، ص۵۸.
۱۹.به نقل از: نفس المهموم، مرحوم محدث قمى، ص۴۶۶؛ تحقیق اربعین، ص۳۴۱.
۲۰.چون مسلّم شد، «اربعین» ویژگى و امتیاز خاصى از روزهاى قبل و بعد از خود ندارد.
۲۱.التهذیب، ج۶، ص۵۲.
۲۲.کامل الزیارات.
۲۳.مقتل مقرم، صص۳۵۴ و ۳۶۵.
24.اعراف: ۱۴۲.
۲۵.سوره بقره: ۵۱.
۲۶. ،مجموعه مقالات اربعین ص: ۲۴۵