جایگاه زن و مرد از نگاه عالمان مسلمان

جایگاه زن و مرد یکی از اساسی ترین مباحث در اندیشه عالمان علوم انسانی بوده است.

#جایگاه#ارزشی#زن#مرد

علامه طباطبایی بر این باور است که زن و مرد از استعدادهای مختلف برخوردارند.


 اندیشمندان مسلمان نیز متأثر از آموزه های دینی در رابطه با توانمندی های زن و مرد، جایگاه ارزشی و حقوقی آنان و حتی روانشناسی زن و مرد نکاتی را بیان کرده اند.
ابن سینا، دانشمند قرن چهارم و پنجم هجری، در تألیفات خود به تفاوت های زن و مرد و کیفیت تعامل با آنان پرداخته است. ایشان ضمن تبیین صفات و ویژگی های همسر شایسته به تفاوت های زن و مرد در برخی از صفات اخلاقی و روانشناختی اشاره نموده است (۱) ( ابن سینا، ۱۹۲۹م، ص ۳۲-۳)

[نگاه غزالی]

غزالی، در ضمن مباحث اخلاقی به آداب زندگی خانوادگی اشاره می کند و کارکردهایی را در روابط همسری لازم می داند: رعایت ادب در برخورد، خوشرویی با همسر، حفظ هیبت و اقتدار مرد، اعتدال در غیرت ورزی، مدارا با همسر، رعایت توانمندی های همسر در ایفای نقش ها، توجه به روابط عاطفی و جنسی و… را از نکات ضروری دانسته و متناسب با ویژگی های زن و مرد تلقی نموده است (غزالی، ۱۳۶۸).


[خواجه نصیرالدین طوسی]

خواجه نصیرالدین طوسی، در مورد روانشناسی زن و مرد و کیفیت تعامل با آنان و جایگاه آنان در نظام خانواده، بر این باور است که در تعامل بازن سه امر هیبت، تکریم و اشتغال زنان لازم است. وی در مورد حفظ کرامت زن و احترام گذاردن به او می نویسد: مرد باید به وضعیت اقتصادی و ظاهری زن توجه و در بهبود آن بکوشد، در پوشش او از دیگران سعی وافر داشته باشد؛ در مسائل خانواده با او مشورت کند؛ در تصرف امور منزل دست او را باز بگذارد. البته باید مراقب باشد که زن بر او غالب نشود، با خویشان زن رابطه خوبی داشته باشد؛ وقتی آثار صلاحیت و شایستگی در او دید، زن دیگری را بر او ترجیح ندهد؛ زیرا غیرت زنان موجب اخلال در امور خانواده و همکاری نکردن آنها و به هم ریختگی نظام خانواده می شود. نکته دیگر اینکه مرد در منزل مانند دل است در بدن و چنان که یک دل منبع حیات در بدن نتواند بود، یک مرد را تنظیم دو منزل میسر نشود (طوسی، ۱۳۶۰).


[علامه طباطبایی]

علامه طباطبایی بر این باور است که زن و مرد از استعدادهای مختلف برخوردارند، زن و مرد در ساختمان طبیعی بدن، مکمل یکدیگر بوده و هر یک به تنهایی ناقص و محتاج دیگری است. این نیاز و احتیاج موجب می شود که زن و مرد به سوی یکدیگر گرایش پیدا کنند و بدین ترتیب، آرامش یابند. به نظر ایشان، این امر از بزرگترین و آشکارترین نعمت ها و موهبت های عالم طبیعت است؛ زیرا ساختمان جامعه بشری بر آن استوار می شود و به همین سبب است که تعاون و همکاری میان افراد پدید آمده است. ایشان در مورد مودت و رحمت میان زن و شوهر می گوید: مودت، محبتی است که اثرش در رفتار ظاهر شود و رحمت نوعی تأثیر روانی است که از دیدن محرومیت یا نقص کسی پدید می آید و فرد را وا می دارد که به او کمک کند. از روشن ترین جلوه گاه مودت و رحمت، زن و مرد است؛ زیرا زن و مرد در جایگاه همسری در محبت و رحمت، ملازم یکدیگرند و البته ظرفیت عاطفی زن فزونی دارد.

علامه در مورد سلسله مراتب افراد در خانواده به پیروی از آیه «الرجال قوامون على النساء» (نساء، ۳۴) قائل به مدیریت مرد در خانواده است و با اشاره به نکاتی از زندگی اجتماعی و شرایط طبیعی و روانشناختی زن و مرد این امر را تبیین می کند. لزوم شدت و قدرتمندی برای جنس مرد و لزوم نرمی و پذیرش برای جنس زن امری است که همه ملت ما، کم و بیش، به آن معتقدند، به طوری که زبانهای مختلف عالم، هر شخص پهلوان و تسلیم ناپذیر را «مرد» و هر شخص نرم خو و تأثیر پذیر را «زن» می نامند. دین اسلام این قانون طبیعی را در تشریع احکام خود، پذیرفت و قوام بودن(۲) را برعهده مرد گذاشت. خداوند به جهت طاقتی که مردان در اعمال سخت و دشوار دارند و از طرفی زندگی زنان، احساسی و عاطفی است و اساس و سرمایه اش رقت و لطافت است، این قوامیت را به مرد داده است (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج۴، ص۲۸۹ و ۵۴۴-۵۴۷).

علامه طباطبائی در رابطه با روانشناسی زن و مرد می نویسد: زن و مرد دارای تفاوت های جسمانی، ادراکی، عاطفی و… هستند؛ به طور اجمال زنی متوسط، از نظر اعضای بدن، مانند مغز، قلب، رگها، اعصاب، قد و وزن، ضعیف تر از مرد متوسط است که این در بروز مجموعه دیگری از تفاوت های جسمی میان زن و مرد و نیز تفاوت های روانی به ویژه غلبه احساسات در جنس زن و غلبه تعقل در جنس مرد نقش داشته است (همو، بی تا، ج ۲، ص۲۷۵). ایشان بر این باور است که از نظر ارزشمندی ذاتی (معیار ارزشی)، هیچ تفاوتی میان زن و مرد نیست؛ زیرا تنها معیار ارزشمندی ذاتی، تقوا و پرهیزگاری است (همان، ص۲۶۹-۲۷۰).

نتیجه اینکه از نگاه علامه تفاوت هایی که در وظایف زنانه و مردانه و در رابطه با حقوق فردی و اجتماعی آنان وجود دارد، صرفا به تفاوت در اصول راهنمای رفتار و قواعد تنظیم کننده روابط اجتماعی و انسجام امور اجتماعی است و هر کدام از آنها معطوف به تأمین قسمتی از نیازهای اجتماعی، فردی و خانوادگی است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.