شناخت محورهای درست تربیت کودک و نوجوان

در ارتباط با کودک باید به شش محور مهم توجه کرد. این شش محور عبارتند از: شناخت، آزادی، احترام، تعادل، انعطاف و محبت.

#محور#تربیتی#کودکان

یکی از محورهای درست تربیت، انعطاف پذیری والدین و مربیان است. 

ارتباط و شناخت

ارتباط خوب مستلزم شناخت موضوع مربوط به آن است. بدون شناخت نمی توان رابطه ی مناسبی با آنان داشت. هر قدر شناخت ما از کودکان بیشتر و عمیق تر باشد، نیازهایشان را بهتر درک کنیم، خصوصیاتشان را بیشتر بشناسیم و از تغییرات و ویژگی های آنان آگاه باشیم، ارتباط ما با آن ها آسانتر، مطلوب تر و پایدارتر خواهد بود. پدرانی که در دوران بحرانی بلوغ با فرزند خود با خشونت رفتار می کنند، مادرانی که با بی حوصلگی از بازی و سر و صدای طبیعی کودک خود ناراحت می شوند، معلمانی که کنجکاوی طبیعی و سؤال و جواب دانش آموزان را نشانه ی بی ادبی آنان می دانند، اگر با زندگی و دنیای کودکان آشنایی داشته باشند و بدانند که آنان چگونه رشد می کنند، چطور یاد می گیرند و چگونه فکر می کنند، بدون تردید رفتار خود را تغییر خواهند داد.

ارتباط و آزادی

لازمه ی ارتباط مناسب، رعایت آزادی و استقلال فکری و عملی هر دو طرف رابطه است. ارتباط خوب هرگز به معنای وابسته شدن و وابسته کردن نیست. ارتباط، فرایندی آزادانه و آگاهانه است که هیچ یک از دو طرف رابطه را به صورت اتکایی و انفعالی به هم پیوند نمی دهد. نیاز انسان ها به آزادی به اندازه ی نیاز آنان به ارتباط، اساسی و مهم است. مادری که از ترس خرابکاری، فرصت تجربه ی مستقیم و کار مستقل را به کودک خود نمی دهد، پدری که همیشه خواسته ها و تمایلات خود را به فرزندش تحمیل می کند و فرصت انتخاب را به او نمی دهد و معلمی که از ترش شلوغی کلاس و به بهانه ی حفظ نظم، آزادی عمل دانش آموزان را سلب می کند، در واقع با رعایت نکردن اصل آزادی، ارتباط خود را بر پایه ی نادرستی قرار می دهد.

ارتباط و احترام

ویژگی ارتباط سازنده با کودکان، احترام گذاشتن به شخصیت آن هاست. احترام به معنای واقعی آن، توجه به خواسته ها و علایق کودکان، رعایت آزادی و استقلال عمل آنان و خودداری از تحقیر و تمسخر آن هاست.

چنین ارتباطی توانایی های کودکان را پرورش می دهد، خلاقیت آنان را شکوفا می سازد، اعتماد به نفس آن ها را تقویت می کند و آنان را برای پذیرش مسئولیت و انتخاب آماده می سازد. برخی از پدر و مادرها فکر می کنند که مالک بچه های خود هستند و حق دارند با آنان هر گونه که می خواهند رفتار کنند و یا بچه ها چون کوچک هستند، بی احترامی و تحقیر را درک نمی کنند. بعضی از معلمان می پندارند که رابطه ی شاگرد و معلمی مستلزم احترام دانش آموز به معلم است و نه معلم به شاگرد. به نظر آنان اقتدار معلم با احترام به دانش آموز در تناقض قرار می گیرد. در حالی که اقتدار معنوی و واقعی تنها بر پایه ی احترام متقابل، شکل می یابد. اگر از فرزندان و دانش آموزان خود انتظار داریم به ما احترام بگذارند، باید احترام آنان را رعایت کنیم.

ارتباط و تعادل

انسان به عنوان موجود زنده، همیشه در پی کسب تعادل است و اگر به دلایلی تعادل او از نظر جسمی یا روانی برهم بخورد، دچار تنش و ناراحتی می شود. سلامت جسمی و روانی فرد مستلزم برقراری تعادل در ارگانیسم است. کودکان نیز برای حفظ تعادل خود نیازمند آن هستند که با آنان برخوردهای متعادل صورت گیرد. ارتباط مناسب رابطه ای است که براساس رفتارهای نسبتأ ثابت و به دور از حد افراط و تفریط باشد. کودکی که به خاطر انجام کاری به شدت تنبیه می شود، اما در برابر کار مشابه یا حتی شدیدتر از آن با بی تفاوتی روبه رو می شود، مسلما دچار سرگشتگی و عدم تعادل در رفتار می گردد.

هنگامی که پدر و مادر یا معلم به دلایلی که به کودکان و دانش آموزان مربوط نمی شود، با آنان به خشونت رفتار می کنند و یا برخوردهای کاملا متفاوتی از خود نشان می دهند، بدون تردید کودکان و نوجوانان را در دستیابی به هویت مثبت و مستقل دچار بحران و مشکل می سازند.

ارتباط و انعطاف

از آنجا که انسان ها و به ویژه کودکان در حال تغییر و تحول اند، ارتباط با آن ها باید ارتباطی فعال، پویا و متناسب با شرایط و نیازهای آنان باشد. بچه ها در هر مرحله از رشد خود نیاز به رابطه ای خاص دارند.

گاهی والدین نمی خواهند بزرگ شدن فرزندان خود را بپذیرند و با آن ها همیشه مانند بچه های کوچک رفتار می کنند. چنین رابطه ای رشد روانی – اجتماعی کودکان را دچار اختلال می سازد و کارایی و توانایی آنان را کاهش می دهد.

مادری که هنوز به کودک ۵ – ۶ ساله ی خود غذا می دهد و لباس هایش را می پوشاند، برای انجام تکالیف درسی ساعت ها در کنار فرزند خود می نشیند و پا به پای او درس می خواند، اتاق دختر و پسر نوجوانش را مرتب می کند؛ پدری که به جای بچه های خود، در هر سنی، تصمیم می گیرد و به انتخاب می پردازد و معلمی که از دانش آموزان خود همیشه انتظار اطاعت دارد و در مقابل اشتباهاتشان فرصت جبران و امکان تغییر به آن ها نمی دهد، در واقع نتوانسته اند خود را با جریان پویا و بالنده ی رشد کودکان، هماهنگ سازند.

ارتباط و محبت

 نیاز کودکان به محبت امری انکارناپذیر است. محبت پایه ی احساس امنیت، آرامش و اعتماد به نفس است. رابطه ای که بر اساس  محبت استوار نباشد، سازنده و تأثیرگذار نخواهد بود. برای برقراری ارتباط مناسب، تنها حضور فیزیکی پدر و مادر در خانواده و معلم در کلاس کافی نیست.

پدر و مادر باید به فرزندان خود به موقع و به اندازه توجه و محبت کنند، با آن ها در مورد مسائلشان صمیمانه به بحث و گفت وگو بنشینند و برای باهم بودن در محیط خانواده، وقت مناسبی را اختصاص دهند تا فرزندان احساس کنند که در خانواده جایی برای خود دارند.

معلم باید در کلاس با فرد فرد شاگردان خود ارتباط برقرار سازد و به مسائل و مشکلات آنها توجه کند تا بچه ها در شلوغی کلاس و ازدحام جمع، فردیت مستقل خود را فراموش نکنند. روشن است که انجام این کار، به خصوص برای معلمان – با توجه به شرایط موجود – دشوار است. اما باید دانست که کودکان در شرایط دشوار بیش از هر زمان دیگری نیاز به توجه و محبت دارند.

تربیت کودکان شایسته و آگاه بدون ارتباط فعال، سازنده و مثبت با آن ها امکان پذیر نیست. تلاش در جهت برقراری چنین ارتباطی، وظیفه اساسی والدین و معلمان به عنوان ارکان اصلی تربیت کودکان است. این تلاش از آن رو ارزنده و ضروری است که نه تنها در پرورش کودکان امروز بلکه در تربیت نسل آینده نیز مؤثر است زیرا فرزندان ما در آینده، با کودکان خود همان گونه برخورد خواهند کرد که ما امروز با آنان رفتار می کنیم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.