خوشبخت واقعی؟!

از نظر امام سجّاد(ع) کسی سعادتمند و خوشبخت واقعی است که واعظ درونی و نفسانی داشته باشد و اعمالش را محاسبه کند و ترسش نسبت به آینده مانند لباس رویین و اندوهش نسبت به گذشته مانند لباس زیرین باشد. حضرت(ع) در این حدیث، سعادت انسان را در چهار اصل خلاصه فرموده که اگر هر قومى به این اصول چهارگانه پایبند باشد، به یقین خوشبخت مى‌گردد.

در روایتی می خوانیم: «قَالَ الامام عَلِىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ(علیه السلام): إبْنُ آدَم لَاتَزَالُ بِخَیر مَا کَانَ لَکَ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِکَ وَ مَا کَانَتِ الْمُحَاسَبَهُ مِنْ هَمِّکَ وَ مَا کَانَ الخَوْفُ لَکَ شِعَاراً و الحُزْنُ لَکَ دِثَاراً…»؛ (امام سجّاد(علیه السلام) فرمود: اى بنى آدم خوشبخت خواهى بود، تا هنگامى که واعظ درونى و نفسانى داشته باشى و اعمالت را محاسبه کنى، ترست نسبت به آینده مانند لباس رویین و اندوهت نسبت به گذشته مانند لباس زیرین باشد).
امام سجّاد(علیه السلام) در این حدیث، سعادت انسان را در چهار اصل خلاصه فرموده است که اگر هر قومى این اصول چهارگانه را به کار ببندد به یقین خوشبخت و سعادتمند مى‌گردد.
اصل اوّل: واعظ درونى
در این که مراد از واعظ درونى چیست؟ چهار احتمال وجود دارد:
احتمال اوّل: عقل
عقل، خوب و بد را تشخیص مى‌‌دهد و انسان را موعظه کرده و با دلیل مى‌گوید: راست گویى خوب و دروغ گویى بد است و یا خیانت بد است و سبب بى‌اعتبارى انسان و از بین رفتن همه سرمایه‌ها مى‌شود، پس موعظه‌هاى این واعظِ درونى، مستدلّ است.
قرآن مجید هم گاهى به صورت مستدلّ موعظه مى‌کند، به عنوان مثال مى‌فرماید: «وَ لَاتَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ»؛ (اگر نزاع کنید، سستى دامن شما را مى‌گیرد و روح و قوّت شما از بین مى‌رود).
احتمال دوم: وجدان
مراد از واعظ درون، قوّه‌اى است که درک مى‌کند و براى موعظه نیازی به اقامه دلیل ندارد. به عنوان مثال: عدل، خوب و ظلم، بد است که نوعى درک درونى و وحى باطنى است. هنگامى که انسان، کار بدى انجام مى‌دهد، او را ملامت کرده و در مقابل اعمال خلاف محاکمه مى‌کند؛ چرا که شاهد و مدّعى و حاکم این دادگاه وجدان است. گاه وجدان، انسان را به خاطر جنایتى که کرده است، وادار به خودکشى مى‌کند.
احتمال سوم: ایمان
ایمان به خدا و معاد، واعظ درونى است که انسان را از ارتکاب گناهان باز مى‌دارد.
احتمال چهارم: عقل، وجدان و ایمان
ممکن است هر سه با هم واعظ درون باشند که اگر زنده و بیدار باشند، اصلِ اوّلِ سعادت انسان (واعظ درونى) مهیّا شده است.
نکته: واعظ درون از واعظ برون بهتر است؛ چرا که واعظ برون گذشته انسان و یا تصمیمات آینده او را نمى‌داند و همه جا همراه انسان نیست؛ در حالى که واعظ درون همه این ویژگى ها را دارا است.
اصل دوم: محاسبه
حسابرسى، اساس سعادت انسان است و دلیل روشنى دارد؛ زیرا دو کار انجام مى‌دهد:
۱. جلوى ضرر را مى‌گیرد.
۲. به برنامه هاى سودآور، شتاب مى‌دهد.
ما محاسبه اموال را دقیق نگه مى‌داریم؛ ولى محاسبه اعمال خود را نداریم.
اصل سوم و چهارم: خوف و حُزن
انسان آینده‌اى دارد و گذشته‌اى؛ در گذشته کارهایى کرده و باید جبران کند که نتیجه آن حُزن است، دشمنى به نام شیطان دارد که قسم خورده همه را گمراه خواهد کرد: «لَاُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ»همگى را گمراه خواهم ساخت) و دشمنى بزرگتر به نام نفس: «أَعْدَی عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتِى بَیْنَ جَنْبَیْکَ»؛ (بزرگترین دشمن تو نفسى است که در درون تو قرار دارد). در زمان ما ابزار شیطان فراگیر است و همه جا را پر کرده، پس باید از آینده ترسید تا حفظ شویم و به فرمایش امام زین العابدین(علیه السلام)، حُزن باید لباس زیرین و خوف باید لباس رویین باشد

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.