ریشه و علت اصلی قیام امام حسین (ع) چیست؟
یکی از مباحث مهم در بررسی حادثه عاشورا، شناخت اهداف قیام امام حسین(ع) در این حادثه بزرگ است.توجّه به اهداف حادثه عاشورا و تلاش برای شناخت و تحلیل آن، از قرن پنجم هجری به این سو ، کم و بیش و به صورت ضمنی ، مورد توجّه عالمان شیعه بوده است.
لیکن تحلیل این حادثه، به شکل گسترده آن ، بیشتر در دوران معاصر و هم زمان با شکل گیری جنبش های اجتماعی و مذهبی انجام گرفته است
امام حسین(علیه السلام) با هدف احیاى دین خدا قیام و حرکت خویش را آغاز کرد؛ در مرحله نخست ـ اگر ممکن است ـ با تشکیل حکومت اسلامى و در غیر این صورت، با شهادت خود و یارانش به مقصود بزرگ خود برسد.
بهترین و مطمئنترین سند برای شناخت فلسفه و اهداف نهضت سیدالشهدا (علیهالسلام)، کلمات خود آن حضرت یا امامان دیگر در این باره است،
مجموع خطبهها، سخنان، نامهها و وصیتنامه امام حسین (علیهالسلام) را که درباره اهداف و انگیزههای قیام عاشوراست و نیز برخی از تعابیر زیارتنامههای متعدد و مختلف را که از امامان دیگر، برای زیارت آن حضرت رسیده و در آنها به انگیزه قیام پرداخته شده است
چرا امام حسین علیه السلام قیام کرد.
سقیفه ریشه اصلی انحرافات و قیام
بیگمان سقیفه سر منشأ اصلی انحرافات و بدعتهای فرهنگی و اجتماعی جامعه مسلمین پس از دوران رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود.
با کنار گذاشتن امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) از امامت و رهبری و قرار گرفتن خلافت در دست سیاستمداران فاسق و دنیاطلب، احکام دینی یکی پس از دیگری جای خود را به بدعتها و پدیدههای نوین غیر اسلامی داد؛
و هر چه جامعه اسلامی از عصر رسالت فاصله پیدا کرد، این بدعتها گستردهتر و عمیقتر شد و رفتهرفته کار به جایی کشیده شد که در زمان حاکمیت امویان تخلف از کتاب و سنت موارد بیشمار به خود گرفت؛ آنگونه که به واسطه این بدعتها، دین وارونه و جاهلیت به جای اسلام نهادینه گردید.
احساس وظیفه و تکلیف امام با حمایت مردم کوفه
دعوت کوفیان را در جایگاه واقعی خود قرار داد و نباید آن را دارای نقش تعیین کننده تصور کرد. بیشترین اثری که دعوت و بیعت کوفیان داشت،.
این بود که آن حضرت، احساس وظیفه و تکلیف کرد که در ادامه نهضت خود، به سوی آنان حرکت کند و از یاری شان (که وعده اش را داده و بر انجامش بیعت کرده بودند)
برای تحقق اهداف الهیاش، بهرهمند شود. همچنین رهبری و هدایت مردمی را بر عهده گیرد که با اصرار، خواستار آمدن امام بوده، خود را نیازمند رهبری وی میدانستند؛ چنان که نوشتهاند: «ما پیشوایی نداریم. پس به سوی ما بیا؛ امید آنکه خدا ما را به وسیله تو گرد حق جمع کند». [۱]
آنان تاکید میکردند که به سوی ما بشتاب؛ چرا که مردم انتظارت را میکشند و جز تو کسی را امام خود نمیدانند. پس در حرکت به سوی ما تعجیل کن: فحی هلا، فان الناس ینتظرونک، و لا رای لهم فی غیرک، فالعجل فالعجل. والسلام علیک. ۲]
بنابراین دعوت کوفیان را نمیتوان یکی از علل قیام به حساب آورد؛ بلکه باید آن را علت انتخاب کوفه به عنوان مرکز قیام به شمار آورد.
فلسفه قیام از زبان امام صادق علیه السلام
امام صادق (علیهالسلام) در زیارت اربعین، هدف از نهضت حسینی را چنین بیان میفرماید: و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله وحیره الضلاله؛ [۳]
(همچنین قریب به این عبارات، در «زیارت امام حسین در روز عید فطر و قربان» آمده است.) «حسین بن علی (علیهماالسلام) جان خویش را در راه تو (خدا) فدا کرد تا بندگانت را از بی خبری و سرگردانی گمراهی نجات دهد». از دیدگاه امام ششم، سیدالشهدا (علیهالسلام) با نهضت عاشورا، اهداف زیر را تعقیب میکرد:
قیام امام حسین (ع) بخاطر رهایی مردم از جهالت ونجات مسلمانان از بی خبری نسبت به احکام دین و وظایفشان در برابر پروردگار؛ ب) رهایی بندگان خدا از گمراهی، با آگاه کردن آنان به لزوم پیروی از رهبران واقعی دین.
انگیزه قیام با وداع باهمسر پیامبر(ص)
نقل شده زمانی که امام (علیهالسلام) قصد هجرت از مدینه را نمودند جهت خداحافظی به دیدار ام سلمه رفتند. ام سلمه از تصمیم امام (علیهالسلام) برای خروج از مدینه ابراز نگرانی کردند و گفتند:
«پسرم مرا با خروج خود به سوی عراق اندوهگین مساز به راستی که از جدت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدم که میفرمود: «فرزندم حسین (علیهالسلام) در سرزمینی که بدان ” کربلا ” میگویند کشته خواهد شد.» امام (علیهالسلام) در پاسخ فرمود:
«ای مادر من هم میدانم که از روی ظلم و ستم کشته خواهم شد و فرزندانم اسیر و به غل و زنجیر کشیده خواهند شد و سرم را از بدنم جدا خواهند کرد.
من تسلیم امر پروردگارم، خداوند بزرگ چنین خواسته است که فرزندانم کشته شوند و زنان و فرزندانم به اسارت دشمن درآیند و فریاد و نالههای آنان طنین انداز شود؛ ولی کسی به فریاد آنان نرسد.» [۴]
قیام امام حسین جهت تشکیل حکومت و شهادت
در مورد انگیزه امام حسین (ع) از قیام خونین عاشورا از سوی علما و اندیشمندان اسلامی و غیر مسلمان نظریات گوناگونی مطرح شده است که ماحصل دیدگاه ها به چهار نظریه، بر میگردد:
۱. نظریه شهادت طلبی؛ ۲. نظریه تشکیل حکومت؛ ۳. نظریه حفظ جان؛ ۴. نظریه جمع بین دو نظریه اول و دوم، یعنی شهادت طلبی و تشکیل حکومت. مفاد سه دیدگاه اول، روشن است؛ اما دیدگاه چهارم،
با توجه به مبانی کلامی شیعه در اعتقاد به آگاهی امام (علیهالسلام) از شهادت خویش، از یک سو، و سخنان امام (علیهالسلام) و شواهد تاریخی در کوشش برای براندازی حکومت یزید و تشکیل حکومت اسلامی، از سوی دیگر، شکل گرفته است و صاحبان این دیدگاه، خواستهاند تا میان این دو حقیقت، جمع کنند[۵]
آیه الله رضا استادی مینویسد : ما نمیگوییم امام (علیهالسلام) به قصد کشته شدن رفت؛ بلکه میگوییم با علم به این که کشته میشود، رفت؛ اما علی الظاهر، طبق دعوت اهل کوفه برای تشکیل حکومت رفت. [۶]
انگیزه قیام در نامه امام حسین به بزرگان بصر
حسین بن علی در نامهای که برای دعوت از بزرگان بصره برای همیاری و همراهی با خود نوشته، علت و هدف نهضت خویش را چنین بیان میکند: انا ادعوکم الی کتاب الله وسنه نبیه فان السنه قد امیتت وان البدعه قد احییت؛ [۷]
«من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش میخوانم. همانا سنت پیامبر از بین رفته و بدعت زنده شده است».
حضرت در جواب عبدالله بن مطیع هم فرمود: ان اهل الکوفه کتبوا الی یسالوننی ان اقدم علیهم لما رجوا من احیاء معالم الحق و اماته البدع؛ [۸]
کوفیان به من نامه نوشته و از من خواستهاند به نزدشان بروم؛ چون امیدوارند (که با رهبری من) نشانههای حق زنده و بدعتها نابود شود».
ایشان همچنین در نامهای که به شیعیان بصره نوشت، فرمود: فانی ادعوکم الی احیاء معالم الحق و اماته البدع؛ [۹]
«من شما را به زنده کردن نشانههای حق و نابود کردن بدعتها میخوانم».
از مجموع نامهها و پاسخهای حضرت، این اهداف را میتوان برای نهضت عاشورا استفاده کرد:
الف) دعوت (و عمل) به کتاب خدا و سنت پیامبر؛
ب) احیای سنت پیامبر که از بین رفته است، و برپایی مظاهر حق و حقیقت؛
ج) از بین بردن بدعتهایی که جایگزین احکام خدا و سنت پیامبر شده بود.
اهداف قیام در زیارت امام حسین (ع)
در زیارت امام حسین، شهادت میدهیم که او احکام الهی و سنت پیامبر و امیرالمؤمنین را بر پا کرده است:
اشهد انک قد حللت حلال الله وحرمت حرام الله واقمت الصلاه واتیت الزکاه وامرت بالمعروف ونهیت عن المنکر ودعوت الی سبیلک بالحکمه والموعظه الحسنه؛ [۱۰]
«شهادت میدهم که تو حلال خدا را حلال، و حرام خدا را حرام کردی و نماز را به پا داشتی و زکات دادی و امر به معروف و نهی از منکر کردی و (مسلمانان را) با پند و اندرز نیکو، به راه و روش خود فراخواندی».
همچنین میگوییم. اشهد انک قد امرت بالقسط و العدل و دعوت الیهما؛ [۱۱]«شهادت میدهم که تو به عدل و داد امر کردی (مسلمانان را) به سوی این دو دعوت نمودی»
آن حضرت در جای دیگری نیز فرموده است: لا والله لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل ولا افر فرار العبید؛ (طبری، و به پیروی از او ابن کثیر، فراز دوم این جمله را چنین نوشتهاند: ولا اقر اقرار العبید: «من همانند بردگان، اقرار (به مشروعیت حکومت یزید) نمیکنم) [۱۲]
به خدا سوگند، من دستم را (به نشانه بیعت) همانند شخص خوار به آنان (پیروان یزید) نمیدهم و همانند بردگان، فرار نمیکنم».
و باز فرمود: موت فی عز خیر من حیاه فی ذل: [۱۳]
«مرگ در عزت، بهتر از زندگی در ذلت است».
از مجموع این سخنان، این اهداف را میتوان استفاده کرد:
الف) ترویج حق و عمل به آن؛
ب) نهی از ترویج باطل و بازداشتن از عمل به آن؛
ج) نپذیرفتن زندگی ذلت بار و ننگین دنیا، و انتخاب زندگی با سعادت آخرت.
انگیزه قیام مسامحه و سهل انگارى واجبات الهی توسط معاویه
آن حضرت دو سال قبل از هلاکت معاویه، در میان جمع زیادى از مهاجرین و انصار در سرزمین مقدّس «منا»، طىّ یک خطابه بسیار مهم، سرشناسان جامعه اسلامى آن روز را به سبب مسامحه و سهل انگارى نسبت به فریضه امر به معروف و نهى از منکر در اصلاح امور جامعه، مورد ملامت و سرزنش قرار داد و فرمود:
چرا از نکوهشى که خداوند نسبت به علماى یهود فرموده است پند نمى گیرید؟ آنجا که فرمود: «لَوْلاَ یَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَالاَحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الاِثْمَ وَأَکْلِهِمْ السُّحْتَ»؛ (چرا علماى یهود، مردم را از سخنان گناه آلود و خوردن حرام نهى نمى کردند). [۱۴] (از فساد و تباهى جامعه جلوگیرى نمى کردند.
آنگاه امام(علیه السلام) در ادامه چنین فرمود: «وَ إِنَّما عابَ اللهُ ذلِکَ عَلَیْهِمْ، لاَنِّهُمْ کانُوا یَرَوْنَ مِنَ الظَّلَمَهِ الَّذِینَ بَیْنَ اَظْهُرِهِمُ الْمُنْکَرَ وَ الْفَسادَ، فَلا یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذلِکَ»؛ (خداوند تنها از این جهت بر آنها عیب مى گیرد که آنها با چشم خود شاهد زشتکارى و فساد ستمکاران بودند ولى (هیچ عکس العملى نشان نمى دادند و) آنان را نهى نمى کردند.
سپس در مورد اهمّیّت و عظمت این دو فریضه فرمود: «اِذا اُدِّیَتْ وَ اُقِیمَتْ، إِسْتَقامَتِ الْفَرائِضُ کُلُّها هَیِّنُها وَ صَعِبُها»؛ (هرگاه فریضه امر به معروف و نهى از منکر به درستى انجام شود و اقامه گردد، فرایض دیگر اعمّ از آسان و دشوار انجام خواهد شد). [۱۵]
این خطابه بسیار مهمّ امام(علیه السلام) در آن شرایط خفقان بار و در آن جمع کثیر، نشان مى دهد که امام منتظر فرصتى بود تا این فریضه الهى را در حدّ اعلا جامه عمل بپوشاند.
همان گونه که در نامه اى به معاویه مى نویسد: «اى معاویه! به خدا سوگند از این که الان با تو نبرد نمى کنم، مى ترسم در پیشگاه الهى مقصّر باشم».[۱۶]یعنى من دنبال فرصت مناسبى هستم تا با تو بستیزم.
انگیزه قیام پیمانی و عهدی است که کنار قبر جدش می بندد
بعد از هلاکت معاویه، زمانى که امام(علیه السلام) از سوى والى مدینه به بیعت با یزید فراخوانده شد، امام(علیه السلام) به شدّت بر آشفت و آن را مردود شمرد و شبانگاه به سوى روضه شریف نبوى رفته به راز و نیاز پرداخت و در آن نیایش خالصانه به درگاه الهى چنین عرضه داشت:
«اَللّهُمَّ هذا قَبْرُ نَبِیِّکَ مُحَمَّد(صلى الله علیه وآله) وَ أَنَا ابْنُ بِنْتِ نَبِیِّکَ وَ قَدْ حَضَرَنِی مِنَ الاَمْرِ ما قَدْ عَلِمْتَ، اَللّهُمَّ إِنِّی اُحِبُّ الْمَعْرُوفَ وَ اُنْکِرُ الْمُنْکِرَ… »؛ (خداوندا! این قبر پیامبر تو محمّد(صلى الله علیه وآله)
و من هم فرزند دختر او هستم، از آنچه براى من پیش آمده تو آگاهى، خداوندا! من معروف را دوست داشته و از منکر بیزارم!). [۱۷]
در واقع امام(علیه السلام) انگیزه هاى اصلى قیام خویش را در این جمله کوتاه، آن هم در کنار مرقد پاک جدّ بزرگوارش(صلى الله علیه وآله) در مقدّس ترین مکان ها بیان داشت و آن را به سینه تاریخ سپرد.
قیام امام حسین (ع) بخاطر امر به معروف و نهی ار منکر
شاید بتوان صریح ترین و رساترین تعبیر امام(علیه السلام) در تبیین انگیزه اصلى قیامش را جمله اى دانست که در وصیّت نامه آن حضرت به برادرش محمّد حنفیّه آمده است.
آن حضرت پس از آن که انگیزه هایى چون هوى و هوس و کسب مقام را از قیام خود دور دانست، چنین نوشت:
«وَ إِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِصْلاحِ فِی أُمَّهِ جَدِّی، اُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهى عَنِ الْمُنْکَرِ، وَ اَسِیرَ بِسِیرَهِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِىِّ بْنِ أَبِی طالِب»؛ (من تنها به انگیزه اصلاح در امّت جدّم بپا خاستم، مى خواهم امر به معروف و نهى از منکر کنم و به روش جدّم و پدرم على بن ابى طالب(علیه السلام) رفتار نمایم!). [۱۸]
امام(علیه السلام) در این عبارات کوتاه و گویا در همان آغاز راه، هدف حرکت الهى خویش را بیان مى کند که قصدش کشورگشایى و به چنگ آوردن مال و مقام دنیا نیست، بلکه هدفش فقط اصلاح جامعه اسلامى و احیاى امر به معروف و نهى از منکر است.
قیام امام حسین (ع) بخاطر شهادت مسلم بن عقیل و هانی و عبدالله
هنگامى که امام(علیه السلام) به منزلگاه «زباله»(۵) رسید، خبر شهادت برادر رضاعى اش ـ عبدالله بن یقطر (علاوه بر شهادت مسلم و هانى) ـ را شنید، نوشته ایى را بیرون آورد و براى مردم خواند:
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَمّا بَعْدُ؛ فَقَدْ أَتانا خَبَرٌ فَضیعٌ! قَتْلُ مُسْلِمِ بْنِ عَقیل وَ هانِی بْنِ عُرْوَهَ وَ عَبْدُاللّهِ بْنِ یَقْطُرَ، وَ قَدْ خَذَلَتْنا شیعَتُنا، فَمَنْ أَحَبَّ مِنْکُمُ الاِنْصِرافَ فَلْیَنْصَرِفْ، لَیْسِ عَلَیْهِ مِنّا ذِمامٌ»؛
(به نام خداوند بخشنده مهربان، امّا بعد! خبر ناگوار شهادت مسلم بن عقیل و هانى بن عروه و عبدالله بن یقطر به ما رسید، شیعیان ما از یارى مان دست کشیدند، پس هر کس از شما بخواهد برگردد مى تواند. هیچ بیعتى از ما بر عهده او نیست).
به دنبال این سخنان، مردم از چپ و راست از اطراف امام پراکنده شدند، تنها همان عدّه از یاران آن حضرت که از مدینه با او همراه بودند، باقى ماندند.
این سخن را بدان جهت فرمود که عدّه اى فکر مى کردند امام(علیه السلام) به شهرى وارد مى شود که مردم آن سامان همه مطیع فرمان او هستند و امام زمام حکومت را به دست خواهد گرفت.
و آنها بهره مادّى خواهند برد! ولى هنگامى که دیدند مردم بى وفاى کوفه دست از یارى امام کشیدند و قاعدتاً راهى جز شهادت براى امام و یارانش نیست از گرد آن حضرت پراکنده شدند. [۱۹]
قیام امام حسین (ع بخاطر آشکار شدن بى وفایى کوفیان
هنگامى که امام(علیه السلام) با سپاهِ «حرّ» رو به رو گشت و بى وفایى کوفیان آشکار شد و امام(علیه السلام) خود را با شهادت مواجه دید در میان اصحاب خویش برخواست و طىّ سخنانى چنین فرمود:
«أَلا تَرَوْنَ أَنَّ الحقَّ لا یُعْمَلُ بِهِ، وَ أَنَّ الْباطِلَ لا یُتَناهى عَنْهُ، لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی لِقاءِ اللهِ مُحِقّاً»؛ (آیا نمى بینید به حق عمل نمى شود و از باطل جلوگیرى نمى گردد، در چنین شرایطى بر مؤمن لازم است [قیام کند و] شیفته ملاقات پروردگار [و شهادت] باشد). [۲۱]
از این سخن امام(علیه السلام) استفاده مى شود که در چنین شرایطى از جان باید گذشت یعنى در مرحله اى که خطر، کیان دین و مذهب را تهدید مى کند، وجود ضررهاى مالى و جانى نمى تواند مانع امر به معروف و نهى از منکر، گردد.
قیام امام حسین (ع انجام واجب الهی در عمل و گفتار
طبق نقل مورّخان آنگاه که حرّ مانع حرکت امام شد، امام(علیه السلام) در نامه اى به بزرگان کوفه نوشت:
«… فَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللهِ(صلى الله علیه وآله) قَدْ قالَ فِی حَیاتِهِ: مَنْ رَأى سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاّ لِحُرُمِ اللهِ، ناکِثاً لِعَهْدِ اللهِ، مُخالِفاً لِسُنَّهِ رَسُولِ اللهِ، یَعْمَلُ فِی عِبادِ اللهِ بِالاِثْمِ وَ الْعُدْوانِ، ثُمَّ لَمْ یُغَیِّرْ بِفِعْل وَ لا قَوْل، کانَ حَقِیقاً عَلَى اللهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ»؛
(شما مى دانید پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) در زمان حیاتش فرمود: هر کس سلطان ستمگرى را ببیند که حرام خدا را حلال شمرده و پیمان خدا را شکسته، با سنّت پیامبر مخالفت مى ورزد.
و در میان بندگان خدا به ظلم و ستم رفتار مى کند ولى با او به مبارزه عملى و گفتارى برنخیزد، سزاوار است که خداوند او را در جایگاه آن سلطان ستمگر [جهنّم] وارد کند).( [۲۲]
امام(علیه السلام) با این سخنان ضمن گوشزد کردن وظایف همه قشرهاى مردم، خصوصاً بزرگان کوفه، عزم جزم خویش را براى اصلاح امور و مبارزه کامل با خودکامگان و ستمگران بنى امیّه اعلام مى دارد، و این مبارزه را مشروط به حمایت آنها هم نمى کند و آماده است جان گرامى خویش را در این راه نیز فدا
علت قیام امام حسین از منظر علما اهل سنت
یکی از علت های قیام حضرت کنار گذاشته شدن دین و سنت های نبوی می باشد که علمای اهل سنت نیز به آن اشاره کرده اند.ابن جوزی: امام حسین (علیه السّلام) دید که دین کنارگذاشته شده است:
ابن جوزی عالم سنی می گوید:انما رحل الحسین الی القوم لانه رای الشریعه قد رفضت، فجد فی رفع قواعد اصلها الجد (صلی الله علیه وسلم) فلما حضروه حصروه فقال: دعونی ارجع. فقالوا: لا، انزل علی حکم ابن زیاد. فاختار القتل علی الذل، وهکذا النفوس الابیه. [۲۳]
مواردی از دین که کنار گذاشته شده بود در ادامه بیان می شود: تمام سنت های رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) تغییر یافت، حتی نماز:بخاری در صحیح خود می نویسد:
حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ زُرَارَهَ، قَالَ اَخْبَرَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ وَاصِل اَبُو عُبَیْدَهَ الْحَدَّادُ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ اَبِی رَوَّاد، اَخِی عَبْدِ الْعَزِیزِ قَالَ سَمِعْتُ الزُّهْرِیَّ، یَقُولُ دَخَلْتُ عَلَی اَنَسِ بْنِ مَالِک بِدِمَشْقَ وَهُوَ یَبْکِی فَقُلْتُ مَا یُبْکِیکَ فَقَالَ: لاَ اَعْرِفُ شَیْئًا مِمَّا اَدْرَکْتُ اِلاَّ هَذِهِ الصَّلاَهَ، وَهَذِهِ الصَّلاَهُ قَدْ ضُیِّعَتْ. [۲۴]
نماز امیرمؤمنان (علیه السّلام)، یادآور نماز رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم):بخاری در صحیح خود می نویسد:
حدثنا اِسْحَاقُ الْوَاسِطِیُّ قال حدثنا خَالِدٌ عن الْجُرَیْرِیِّ عن ابی الْعَلَاءِ عن مُطَرِّفٍ عن عِمْرَانَ بن حُصَیْنٍ قال صلی مع عَلِیٍّ رضی الله عنه بِالْبَصْرَهِ فقال ذَکَّرَنَا هذا الرَّجُلُ صَلَاهً کنا نُصَلِّیهَا مع رسولِ اللَّهِ.. [۲۵]
قیام امام حسین (ع) بخاطر بیعت نکردن با یزید
به هر حال، مى بایست دین از دست رفته و سنّت فراموش شده رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را زنده کرد و چه کسى سزاوارتر از فرزند رسول خداست که پیش گام چنین حرکتى شود.
امام حسین(علیه السلام) نخست با این جمله: «وَ عَلَى الاِسْلامِ اَلسَّلامُ اِذْ قَدْ بُلِیَتِ الاُمَّهُ بِراع مِثْلَ یَزِیدَ»؛ (زمانى که امّت اسلامى گرفتار زمامدارى مثل یزید شود، باید فاتحه اسلام را خواند). [۲۶]
تصریح کرد که با وجود خلیفه اى همچون یزید، فاتحه اسلام خوانده است و دیگر امیدى به بقاى دین خدا در حکومت یزید نمى رود.
قیام امام حسین (ع) بخاطر مبارزه با بدعت
همچنین در نامه اى به جمعى از بزرگان بصره به بدعت هاى موجود در جامعه اشاره کرده، و هدفش را از قیام بر ضدّ حکومت یزید، احیاى سنّت و مبارزه با بدعت ها معرّفى مى کند. مى فرماید:
«وَ اَنَا اَدْعُوکُمْ اِلى کِتابِ اللّهِ وَ سُنَّهِ نَبِیِّهِ(صلى الله علیه وآله) فَاِنَّ السُّنَّهَ قَدْ اُمِیتَتْ وَ اِنَّ الْبِدْعَهَ قَدْ اُحْیِیَتْ، وَ اِنِ اسْتَمِعُوا قَوْلی وَ تُطِیعُوا اَمْرِی، اَهْدِکُمْ سَبِیلَ الرَّشادِ»؛
(من شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبرش فرا مى خوانم؛ چرا که (این گروه) سنّت پیامبر را از بین برده و بدعت (در دین) را احیا کردند. اگر سخنانم را بشنوید و فرمانم را اطاعت کنید، شما را به راه راست هدایت مى کنم). [۲۷]
آن گاه که در مسیر کربلا با «فرزدق» ملاقات مى کند، به روشنى از بدعت ها و خلاف کارى هاى حاکمان شام و قیام براى نصرت دین خدا سخن مى گوید:
«یا فَرَزْدَقُ اِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لَزِمُوا طاعَهَ الشَّیْطانِ، وَ تَرَکُوا طاعَهَ الرَّحْمانِ، وَ أَظْهَرُوا الْفَسادَ فِی الاَرْضِ، وَ اَبْطَلُوا الْحُدُودَ، وَ شَرِبُوا الْخُمُورَ، وَ اسْتَأْثَرُوا فِی اَمْوالِ الْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینَ، وَ اَنَا اَوْلى مَنْ قامَ بِنُصْرَهِ دِینِ اللهِ وَ اِعْزازِ شَرْعِهِ، وَ الْجِهادِ فِی سَبِیلِهِ، لِتَکُونَ کَلِمَهُ اللهِ هِىَ الْعُلْیا»؛
(اى فرزدق! اینان گروهى اند که پیروى شیطان را پذیرفتند و اطاعت خداى رحمان را رها کردند و در زمین فساد را آشکار ساختند و حدود الهى را از بین بردند.
باده ها نوشیدند و دارایى هاى فقیران و بیچارگان را ویژه خود ساختند و من از هر کس به یارى دین خدا و سربلندى آیینش و جهاد در راهش سزاوارترم. تا آیین خدا پیروز و برتر باشد). [۲۸]
قیام امام حسین (ع) بخاطر مبارزه با باطل
امام(علیه السلام) در خطبه اى که در مسیر کربلا در جمع لشکریان حرّ ایراد کرد، فرمود:«اَلا تَرَوْنَ اِلَى الْحَقِّ لا یُعْمَلُ بِهِ، وَ اِلَى الْباطِلِ لا یُتَناهى عَنْهُ، لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی لِقاءِ رَبِّهِ حَقّاً حَقّاً»؛
(آیا نمى بینید به حق عمل نمى شود و از باطل جلوگیرى نمى گردد، در چنین شرایطى بر مؤمن لازم است مشتاق دیدار پروردگارش (شهادت) باشد). [۲۹]
امام حسین(علیه السلام) با این کلمات هم هدف خویش را از قیام و حرکتش بیان مى کند و هم آمادگى خویش را براى شهادت در طریق مبارزه با باطل و احیاى دین خدا اعلام مى دارد.
بنابراین، روشن است که یکى از اهداف مهمّ قیام امام حسین(علیه السلام) احیاى دین خدا، مبارزه با بدعت ها و مفاسد دستگاه بنى امیّه و رهایى اسلام از چنگال منافقان و دشمنان خدا بود و در این راه موفّقیّت بزرگى نصیب آن حضرت شد،
هر چند آن حضرت و یاران باوفایش به شهادت رسیدند، ولى تکانى به افکار خفته مسلمین دادند و لرزه بر اندام حکومت جبّاران افکندند، در نتیجه اسلام را زنده ساختند و از اضمحلال دستاوردهاى نهضت نبوى(صلى الله علیه وآله) جلوگیرى کردند و مسلمانان را از حیرت و گمراهى نجات دادند.
قیام امام حسین (ع) بخاطر احیای سنت رسول الله
همچنین در روایتى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) وقتى که ابراهیم بن طلحه بن عبیدالله، خطاب به امام سجاد(علیه السلام) گفت: «یا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ مَنْ غَلَبَ»؛ (اى على بن الحسین! چه کسى (در این مبارزه) پیروز شد؟!)
امام(علیه السلام) فرمود: «اِذا اَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَنْ غَلَبَ وَ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلاهِ فَاَذِّن ثُمَّ اَقِمْ»؛ (اگر مى خواهى بدانى چه کسى (یزید یا امام حسین(علیه السلام)) پیروز شده است، هنگامى که وقت نماز فرا رسید، اذان و اقامه بگو)( آن گاه ببین چه کسانى ماندند و چه کسانى رفتند). [۳۰]
امام چهارم(علیه السلام) مى خواهد بگوید، هدف حکومت یزید محو نام رسول خدا(صلى الله علیه وآله)بود، ولى امام حسین(علیه السلام) با شهادتش از این کار جلوگیرى کرد،
ه هنگام اذان و اقامه همچنان نام محمد(صلى الله علیه وآله) که نشانه بقاى مکتب اوست برده مى شود (و هر قدر زمان مى گذرد این حقیقت آشکارتر مى شود).
قیام امام حسین (ع) بخاطر امید به احیای حق
محدّث معروف «دینورى» نیز نقل کرده است: امام حسین(علیه السلام) هنگامى که از «بطن الرمّه» راه افتاد و با عبدالله بن مطیع[۲۹] که از عراق مى آمد، برخورد کرد.
وى به امام(علیه السلام) سلام داد و عرض کرد: پدر و مادرم فداى تو اى پسر رسول خدا! چه چیز تو را از حرم خدا و حرم جدّ تو بیرون کشاند؟
امام(علیه السلام) فرمود: «إِنَّ أَهْلَ الْکُوفَهَ کَتَبُوا إِلِىَّ یَسْأَلُونَنِی أَنْ أَقْدِمَ عَلَیْهِمْ لِما رَجَوْا مِنْ إِحْیاءِ مَعالِمِ الْحَقِّ وَ اِماتَهِ الْبِدَعِ»؛ (مردم کوفه نامه نوشتند و از من خواستند که به سوى آنان بروم بدان امید که (با قیام علیه بنى امیّه) نشانه هاى حق زنده و بدعت ها نابود شود). [۳۱]
نتیجه:
فرایند انحرافها، لغزشها و بدعتهایی که از سقیفه آغاز شده بود، روز به روز گسترش یافت و موجب انحراف کلی جامعه از آموزههای اسلام، و رواج فساد و فقر فرهنگی، و دوری از ارزشها و اصالتها شد.
و این انحرافها در عصر امام حسین (علیهالسلام) به اوج رسید. در چنین فضایی، امام میدید که برای مبارزه با آن همه انحراف، تمام راهها و راه حلها به بن بست رسیده است؛.
تبلیغات در دل و جان مردم اغفال شده تاثیر ندارد؛ نامهها و هشدارها بی اثر است؛ کرسیهای وعظ و خطابه در اختیار آل ابی سفیان است .
و تنها راه باقی مانده، قیام و مبارزه با آن نظام فاسد تا مرز شهادت است تا انحرافهای بنیادین برای همیشه محکوم و رسوا شده،
ارزشهای اسلامی احیا گردد. از این رو حضرت تنها وسیله را برای بیدار کردن اجتماع آن روز، اعلام نامشروعی حکومت اموی و ایستادگی و قیام در برابر آن، با همه خطرهایش دید.
بدین گونه بود که فاجعه خونین کربلا رخ داد و فرزند پیامبر با بی رحمی تکان دهنده به شهادت رسید و خاندان او به اسارت گرفته شدند.
اگر نبود انحرافهای دهههای پیش تر، زمینه چنین جنایت بزرگی فراهم نمیشد و جامعه، آن را تحمل نمیکرد. از این رو میتوان گفت که حادثه دلخراش کربلا را زنجیرهای از حوادث پدید آورد که یک سر آن در سقیفه و سر دیگر آن در دمشق بود.
پی نوشت:
۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۲۶۲.
۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۲۶۲.
۳. شیخ طوسی، تهذیبالاحکام، تصحیح علی اکبر غفاری، ج۶، ص۱۱۳.
۴. بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیهالسلام)، تحقیق مدرسه الامام المهدی عجّلاللهفرجهالشریف، قم، مدرسه الامام المهدی عجّلاللهفرجهالشریف، چاپ اول، ۱۴۰۷، ص۱۸۱.
۵.هفت ساله چرا صدا در آورد، ص۱۹۳-۱۹۴.
۶.سرگذشت کتاب شهید جاوید، ص۳۳۹.
۷..طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۲۶۶.
۸. دینوری، ابوحنیفه، الاخبارالطوال، تحقیق عصام محمد الحاج علی، ص۲۴۶.
۹. دینوری، ابوحنیفه، الاخبارالطوال، تحقیق عصام محمد الحاج علی، ص۲۳۱.
۱۰. قمی، شیخ عباس، کلیات مفاتیحالجنان، ترجمه مهدی الهی قمشهای، زیارت مطلقه امام حسین، ص۴۲۶.
۱۱. قمی، شیخ عباس، کلیات مفاتیحالجنان، ترجمه مهدی الهی قمشهای، زیارت مخصوصه امام حسین، ص۴۳۹.
۱۲. شیخ مفید، الارشاد، تحقیق مؤسسه آل البیت، ج۲، ص۹۸.
۱۳. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، تحقیق یوسف البقاعی، ج۳، ص۲۲۴.
۱۴. سوره مائده، آیه ۶۳.
۱۵. تحف العقول، ص ۱۶۸-۱۷۰ و بحارالانوار، ج ۹۷، ص ۷۹، ح ۳۷.
۱۶. در مختصر تاریخ دمشق (ج ۷، ص ۱۳۷) در شرح حال امام حسین(علیه السلام) مى خوانیم که آن حضرت در پاسخ به نامه معاویه نوشت: «…وَ ما اَظُنُّ أَنَّ لِی عِنْدَ اللهِ عُذْراً فِی تَرْکِ جِهادِکَ». در احتجاج طبرسى (ج ۲، ص ۸۹، ح ۱۶۴) آمده است: «ما اُرِیدُ لَکَ حَرْباً وَ لاَ عَلَیْکَ خِلافاً، وَایْمُ اللهِ إِنِّی لَخائِفٌ لِلّهِ فِی تَرکِ ذلِکَ…» همچنین رجوع کنید به : بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۱۲.
۱۷. فتوح ابن اعثم، ج ۵، ص ۲۷؛ مقتل الحسین خوارزمى، ج ۱، ص ۱۸۶ و بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۸.
۱۸. فتوح ابن اعثم، ج ۵، ص ۳۳ و بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۹.
۲۰ تاریخ طبرى، ج ۴، ص ۳۰۰-۳۰۱؛ ارشاد مفید، ص ۴۲۴ و بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۷۴
۲۱. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۸۱؛ تاریخ طبرى، ج ۴، ص ۳۰۵ و مقتل الحسین خوارزمى، ج ۱، ص ۲۳۷.
۲۲. فتوحابن اعثم، ج ۵، ص ۱۴۳؛ مقتل الحسین خوارزمى، ج ۱، ص ۲۳۴ و بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۸۱.
۲۳.ابن جوزی، عبدالرحمن، التبصره، ج۲، ص۱۳، دار النشر:دار الکتاب المصری – دار الکتاب اللبنانی – مصر – لبنان – ۱۳۹۰ه – ۱۹۷۰م، الطبعه:الاولی، تحقیق:د. مصطفی عبد الواحد.
۲۴.بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخار، ج۱، ص۱۱۲، ح۵۳۰،
۲۵.بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۱، ص۱۵۶، ح۷
۲۶. ملهوف (لهوف)، ص ۹۹؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۶ و فتوح ابن اعثم، ج ۵، ص ۲۴.
۲۷. تاریخ طبرى، ج ۴، ص ۲۶۶ و بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۴۰.
۲۸. تذکره الخواص، ص ۲۱۷-۲۱۸.
۲۹. تاریخ طبرى، ج ۴، ص ۳۰۵ و بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۸۱.
۳۰. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۷۷.
۳۱. «عبدالله بن مطیع» در زمان پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به دنیا آمد. و همانند عموم مردم در جامعه پر التهاب صدر اسلام نشو و نمو یافت. در ماجراى حرّه ـ هنگام یورش سپاه یزید به مدینه و قتل عام مردم آن شهر ـ از مدینه گریخت و به سپاه عبدالله بن زبیر در مکّه پیوست. در زمان محاصره اوّل خانه خدا توسّط سپاه یزید و نیز در زمان محاصره دوم توسّط سپاه حجّاج بن یوسف ثقفى در کنار ابن زبیر به دفاع برخاست. وى سرانجام از سوى ابن زبیر به حکومت کوفه منصوب شد ولى پس از اوج گرفتن قیام مختار از کوفه به بصره نزد مصعب بن زبیر گریخت و از شرم به مکّه نزد عبدالله بن زبیر باز نگشت. (مراجعه شود به: اسدالغابه، ج ۳، ص ۲۶۲؛ کامل ابن اثیر، ج ۴، ص ۲۱۷ و طبقات ابن سعد، ج ۵، ص ۱۴۴-۱۴۵).
۳۲. اخبار الطوال، ص ۲۴۵.