واکاوی احتمال ازدواج حضرت مهدی علیه السلام در دوران غیبت

یکی از موضوعات مربوط به حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که همواره مورد توجه واقع شده، زندگی شخصی و خانوادگی آن حضرت است.

#احتمال#ازدواج#امام#زمان(عج)


این‌که آن حضرت ازدواج کرده است یا نه؟ اگر ازدواج کرده است، آیا فرزند یا فرزندانی دارد یا نه؟ اگر چنان چه دارای فرزند است، در کجای این کره خاکی و چگونه زندگی می‌کنند؟ فقط بخشی از پرسش‌هایی است که در موضوع یاد‌شده مطرح شده است. البته معمولاً با پاسخ‌های نه چندان یکنواخت و همسو مواجه بوده است.
همان‌گونه که پیش از این نیز یاد شد، سرّ بودن پنهان‌زیستی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بسیاری از چگونگی‌های زندگی آن حضرت را در هاله‌ای از ابهام و اختلاف دیدگاه، قرار داده است.
از آن‌جا که روایت صریح و روشنی در این‌باره در دست نیست و روایت‌های موجود نیز دیدگاه‌های مختلفی را ارائه می‌کنند، دو دیدگاه متفاوت بین دانشمندان شیعه پدید آمده است.
گمانه‌های دو گانه‌ای که مطرح شده، بدین قرار است:
۱. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ازدواج کرده و دارای فرزندانی نیز هست.۱
۲. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ازدواج نکرده است۲.
احتمال نخست: اثبات همسر و فرزند
کسانی که بر این باورند، اعتقاد دارند آن حضرت به طور قطع ازدواج کرده، و دارای فرزندانی نیز هست. ایشان به طور عمده، دو دسته دلیل برای این ادعا ذکر کرده‌اند:
۱. ازدواج، امری مستحب است و ساحت حضرت ولی عصر(علیه السلام) از ترک این مستحب مبرّا می‌باشد.
۲. در کتاب‌های روایی، برخی روایت‌ها و ادعیه، بر همسر و فرزند داشتن حضرت دلالت دارد.
دلیل نخست: استحباب ازدواج
برخی افرادی که این احتمال را ترجیح داده‌اند، در پاسخ منکران وجود همسر و فرزند برای حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چنین نوشته‌اند:
چگونه ترک خواهند کرد چنین سنّت عظیمه جدّ اکرم خود را با آن همه ترغیب و تحریص که در فعل آن و تهدید و تخویف در ترک آن شده، و سزاوارترین امّت در اخذ به سنّت پیغمبر، امام هر عصر است، و تا کنون کسی ترک آن سنّت را از خصایص آن حضرت نشمرده است.۳
نیز یکی از دانشوران معاصر در این‌باره نوشته است:
بنابراین آن حضرت، فرزندان و نوادگان زیادی خواهد داشت که شمارش آن‌ها به سادگی ممکن نیست. اگر در این زمینه (داشتن همسر و فرزند) هیچ نقل روایی وجود نداشت، و فقط همین مطلبی که آن حضرت با وجود سن زیاد از نظر جسمی جوانی قویّ البنیه است… و نیز می‌دانیم که آن حضرت به سنّت پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) عمل می‌کند، در قبول این مطلب که آن جناب همسر و فرزندانی دارد کافی بود».۴
بررسی این دیدگاه
الف: استحباب ازدواج
استدلال پیشین، دارای دو مقدمه است:
۱. ازدواج، سنّت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم)، و کاری شایسته و مستحب است.
۲. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ناگزیر این سنّت را انجام می‌دهد.
امّا مقدمه نخست
شکی نیست که استحباب ازدواج از آیات و روایات فراوانی استفاده می‌شود. برخی آیاتی که بر استحباب ازدواج دلالت دارند، عبارتند از:
فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساء؛۵ «از زنان، هر چه شما را پسند افتد، به نکاح درآورید». و آیه وَ أَنْکِحُوا الْأَیامی مِنْکُمْ وَ الصَّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ؛۶
«و عَزب‌هایتان و غلامان و کنیزان خود را که شایسته باشند، همسر دهید».
امّا از روایاتی که در این‌باره در دست است، می‌توان به فرمایش رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) اشاره کرد که فرمود:
النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی؛۷
نیز در اهمیّت و تشویق به ازدواج، چنین آمده است:
هر کس ازدواج کند، نصف دینش را بدست آورده است۸.
امام صادق(علیه السلام) نیز در این‌باره می‌فرماید:
دو رکعت نماز کسی که ازدواج کرده با فضیلت‌تر است از هفتاد رکعت نماز کسی که بدون همسر است.۹
امیر مؤمنان علی(علیه السلام) در این‌باره فرمود:
تَزَوَّجُوا فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله وسلم) قَالَ: مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَتَّبِعَ سُنَّتِی فَإِنَّ مِنْ سُنَّتِیَ التَّزْوِیجَ؛۱۰
ازدواج کنید که همانا رسول گرامی اسلام فرمود: «هر کس دوست دارد از روش من پیروی کند، پس به درستی که از سنّت من ازدواج است».
با توجه به آیات و روایات پیشین و وجود کلمات امر، مانند «انکحوا» در آیات، و تشویق به ازدواج در روایات، و سفارش در عمل به سنّت پیامبر خدا، استحباب شرعی ازدواج قابل استنباط است.
امّا مقدّمه دوّم
لزوم عمل امام(علیه السلام) به امر شرعی و سنّت رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) پرسش‌هایی را پدید می‌آورد؛ از جمله این‌که:
با توجه به مستحبات بسیار زیاد، آیا امام(علیه السلام) به همه آن‌ها عمل می‌کند؟ یا از آن امور انتخاب کرده و گزینشی عمل می‌کند؟
بدون تردید پیشوایان معصوم(علیهم السلام) مانند پیامبران، چون هدایت مردم را به عهده دارند ـ همیشه در عمل به احکام الهی پیشگام بوده‌اند. به صورت اساسی، رسالت آنان ایجاب می‌کرد نخست خود عامل به دستورهای الهی باشند و در صحنه عمل برای دیگران الگو و نمونه باشند؛ بنابراین، در لزوم عمل‌کردن امام به مستحبّات دو نکته وجود دارد:
۱. هدایت و رهبری و الگوی کامل بودن برای مردم که ایجاب می‌کند امام در زندگی و معاشرت و در برخورد با دیگران به گونه‌ای شایسته عمل کند و در عمل به دستورهای دینی (واجب و مستحب) پیشگام باشد.
۲. اقتضای جایگاه و منزلت انسان کامل، ایجاب می‌کند به مستحبات عمل کند.
بدون تردید، نکته اوّل در زمان غیبت امام(علیه السلام) موضوعیت ندارد؛ زیرا امام(علیه السلام) در دید مردم نیست، و امامت وی در باطن است، نه در ظاهر؛ ولی نکته دوّم در رسیدن به مطلوب (امام به مستحبّات شرعی پایبند و سزاوارتر از دیگران است) کافی است.
با توجه به دو مقدّمه‌ای که گذشت، عدّه‌ای معتقدند امام زمان(علیه السلام) در عصر غیبت ازدواج کرده و صاحب همسر و فرزند است.
در پاسخ این دلیل گفته شده است:
اگر انجام ازدواج را بر استحباب نیز حمل کنیم، نکته قابل توجه این است که این استحباب، با مسأله بسیار مهم غیبت و فلسفه آن، در تعارض است.
این پرسش پیش می‌آید که اهمیّت ازدواج، در جایگاه یک مستحب بیشتر است یا امر بسیار مهم «امر به معروف ونهی از منکر»؟ حتماً پاسخ داده خواهد شد: امر به معروف مهم‌تر است. حال آیا امام عصر(علیه السلام) از این همه منکری که رخ می‌دهد خبر دارد یا خیر؟ حتماً گفته می‌شود: خبر دارد؛ پس چرا نهی از منکر نمی‌کند؟ خواهد گفت: با مقام غیبت حضرت در تعارض است. حال این پرسش پیش می‌آید که آیا واجبی به این اهمیّت در تعارض با غیبت ترک می‌شود؛ اما امر مستحب نه؟
نه فقط امر به معروف که بسیاری از شؤونات امام است که به دلیل غیبت او به صورت موقت ترک می‌شود.
افزون بر این که روایت نبوی می‌گوید: »«فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی۱۱ و آن، بدین معناست که با آن، به مخالفت بر خیزد. بر ما روشن است که هر کس اگر به دلیل‌هایی نتوانست ازدواج کند، به این معنا نیست که با آن مخالف است.
دلیل دوم: برخی روایات و ادعیه
افزون بر دلیل پیشین که مهم‌ترین دلیل در این‌باره یاد شده است، ادله‌ای دیگر بر فرزند‌دار بودن آن حضرت نیز بیان شده که همراه نقد بیان می‌شود:
۱. شیخ طوسی از مفضل بن عمر نقل کرده است که امام صادق(علیه السلام) فرمود:
إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَیْبَتَیْنِ إِحْدَاهُمَا تَطُولُ حَتَّی یَقُولَ بَعْضُهُمْ مَاتَ وَ یَقُولَ بَعْضُهُمْ قُتِلَ وَ یَقُولَ بَعْضُهُمْ ذَهَبَ حَتَّی لَا یَبْقَی عَلَی أَمْرِهِ مِنْ أَصْحَابِهِ إِلَّا نَفَرٌ یَسِیرٌ لَا یَطَّلِعُ عَلَی مَوْضِعِهِ أَحَدٌ مِنْ وُلْدِهِ وَ لَا غَیْرِهِ إِلَّا الْمَوْلَی الَّذِی یَلِی أَمْرَهُ؛۱۲
برای صاحب این امر، دو غیبت است که یکی از آن‌ها، به اندازه‌ای طولانی می‌شود که برخی از مردم گویند: از دنیا رفته است، برخی گویند: کشته شده و برخی گویند: آمده و رفته است؛ جز اندکی از شیعیان، بر باور خود استوار نماند. کسی از فرزندانش و غیر آنان؛ از اقامتگاه او آگاه نمی‌شود، جز کسی که متصدی امور او است.
برخی، از این روایت استفاده کرده‌اند که آن حضرت، در دوران غیبت، دارای فرزند است؛ چرا که اگر فرزند نداشت، این روایت بی‌معنا می‌شد.
نقد و بررسی کوتاه
استدلال به این روایت، از چند جهت درست نمی‌باشد؛ زیرا:
الف. نعمانی همین روایت را نقل کرده است؛ در حالی که به جای«من ولده»، «من ولی»۱۳ آورده است.
با توجه به این که کتاب الغییه نعمانی به مراتب بر کتاب الغیبه شیخ طوسی مقدم بوده و بخشی از سند هر دو کتاب مشترک است و نیز بین کلمه «ولی» و «ولد» از نظر نوشتار، نزدیکی وجود دارد، احتمال تصحیف، بسیار قوی می‌نماید؛ بنابراین، استدلال به این روایت، بی‌اعتبار خواهد شد.
یکی از دانشمندان معاصر پس از ذکر هر دو روایت می‌نویسد:
با وجود این اختلاف، استناد به نقل «غیبت شیخ» اطمینان‌بخش نیست؛ بلکه نقل «غیبت نعمانی» از برخی جهات، مانند علوّ سند و لفظ حدیث، معتبرتر به نظر می‌رسد.۱۴
یکی دیگر از اندیشه‌وران معاصر پس از اشاره به اختلاف نقل شیخ طوسی و نعمانی، درباره این روایت نوشته است:
کمترین احتمالی که در این‌باره وجود دارد، این است که مقصود از عبارت «هیچ یک از فرزندان و نه دیگران، از جای آن حضرت آگاه نیستند» مبالغه در شدت پنهانی باشد؛ بدین معنا که اگر هم بر فرض آن حضرت را فرزندی باشد، حتی او هم از شخصیت حقیقی حضرت آگاه نخواهد بود، تا چه رسد به دیگران و لذا ـ چنان‌که واضح است ـ این عبارت دلیلی بر وجود فرزند بالفعل نمی‌باشد. و همین اندازه که چنین معنایی برای روایت محتمل باشد، برای ساقط‌کردن استدلال بدان کفایت می‌کند؛ زیرا آن‌گاه که احتمال به میان آید، استدلال باطل است.۱۵
ب. درباره روایت شیخ طوسی گفته می‌شود که مورد تحریف واقع شده است. زیرا در این روایت، ضمیر مفرد به جای جمع استفاده شده است:
]در روایات[ می‌گوید: «از فرزندان او و دیگری»؛ در حالی که صحیح این بود که بگوید «از فرزندان او و دیگران». مگر این که کسی بگوید ضمیر«هاء» در کلمه «ولده» از سوی نسخه‌نویسان اضافه شده است یا این‌که بگویند مقصود روایت اشاره به این مطلب است که امام(علیه السلام) فقط یک فرزند دارد. یا این که بگوید مراد از لفظ «ولد» اسم جنس است و برای مراعات این نکته ضمیر مفرد به کار رفته است.۱۶
۲. حکایت جزیره خضراء که سخن از فرزندان حضرت در جزیره‌ای دور دست دارد.
در آن داستان، ادعا شده است برخی فرزندان حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در جزایری دور ‌دست و ناشناخته، بر شهرهایی حکومت می‌کنند.
این داستان، ابتدا به وسیله علامه مجلسی در بحار الانوار۱۷ و پس از نزدیک دو قرن، به وسیله محدث نوری در کتاب نجم الثاقب۱۸ شهرت یافت.
در درس‌های آینده به صورت مفصل درباره این داستان سخن خواهیم گفت. این نتیجه خواهیم رسید که این داستان از اساس ساختگی است.
بنابراین استدلال به این داستان و مانند آن، بر این مسأله غیر قابل پذیرش است.
۳. علامه مجلسی می‌گوید: مؤلف کتاب مزار کبیر به اسناد خود از ابو بصیر از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است که آن حضرت فرمود:
کَأَنِّی أَرَی نُزُولَ الْقَائِمِ فِی مَسْجِدِ السَّهْلَهِ بِأَهْلِهِ وَ عِیَالِهِ؛۱۹
گویا می‌بینم فرود آمدن قائم را در مسجد سهله با اهل و عیالش.
این روایت برای آن حضرت همسر و فرزند اثبات کرده است، ولی هیچ دلالتی ندارد در دوران غیبت نیز دارای زن و فرزند است؛ چرا که احتمال دارد این زن و فرزند پس از ظهور برای او حاصل آید.
۴. در روایتی که ابن طاووس از امام رضا(علیه السلام) در صلوات بر امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نقل کرده است، عبارت زیر به چشم می‌خورد:
…اللَّهُمَّ أَعْطِهِ فِی نَفْسِهِ وَ أَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ وَ ذُرِّیَّتِهِ وَ أُمَّتِهِ وَ جَمِیعِ رَعِیَّتِهِ مَا تُقِرُّ بِهِ عَیْنَهُ وَ تَسُرُّ بِهِ نَفْسَهُ وَ تَجْمَعُ لَهُ مُلْکَ الْمُمْلَکَاتِ کُلِّهَا قَرِیبِهَا وَ بَعِیدِهَا وَ عَزِیزِهَا وَ ذَلِیلِهَا حَتَّی یَجْرِیَ حُکْمُهُ عَلَی کُلِّ حُکْمٍ وَ یُغْلَبَ بِحَقِّهِ کُلُّ بَاطِل…‌؛۲۰‏
خدایا! به او و خاندان و فرزندان و نسل و تمام پیروانش، چیزی ببخش که مایه روشنی چشم و خوشحالی دل او شده و حکومت تمام حکومت‌های دور و نزدیک، عزیز و ذلیل را در اختیار او قرار دهد، به گونه‌ای که حکومت او بر تمام حکومت‌ها غالب و حق، بر تمام باطل‌ها چیره شود.
برخی بزرگان درباره روایت پیشین نوشته‌اند:
اولاً: سند روایت قابل اعتماد نیست.
ثانیاً: حداکثر چیزی که از این دعای منقول از امام رضا(علیه السلام) که حدود پنجاه سال پیش از ولادت امام زمان(علیه السلام) فرموده‌اند، می‌توان استنباط کرد، این است که امت اسلام، دارای مهدی است و او دارای فرزندانی خواهد شد؛ امّا در روایت اشاره‌ای به زمان ولادت فرزندان حضرت نشده است.
سیاق کلام، بیشتر حاکی از آن است که این موضوع به عصر ظهور امام و قیام و حکومت ایشان مربوط می‌شود.۲۱
۵. روایت دیگری که سیّد بن طاووس نقل کرده است که امام رضا(علیه السلام) فرمود:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی وُلَاهِ عَهْدِهِ وَ الْأَئِمَّهِ مِنْ ولدِه… ؛۲۲ ‏
امّا این روایت نیز به دلایلی بر مدعا غیر قابل پذیرش است.
الف. روایت از نظر سند ضعیف است.
ب. این روایت بنابر تصریح خود ابن طاووس، دارای متن دیگری نیز می‌باشد که به این شکل است: …»«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی وُلَاهِ عَهْدِهِ وَ الْأَئِمَّهِ مِنْ بَعْدِه که در آن، کلمه «من ولده» نیست.
جالب این که شیخ طوسی در کتاب مصباح المتهجد۲۳ و کفعمی در مصباح۲۴ به همین صورت دوم نقل کرده‌اند.
ج. بر فرض هم که درستی روایت را بپذیریم، باز هم در روایت، نکته‌ای که حاکی از زمان ولادت فرزندان امام باشد، وجود ندارد و ممکن است به فرزندان آن حضرت پس از ظهور اشاره کرده باشد.
۶. میرزا حسین طبرسی نوری در کتاب نجم الثاقب با عنوان «دفع شبهه نبودن اولاد برای آن حضرت» آورده است:
سیّد بن طاووس در اواخر کتاب جمال الاسبوع۲۵ گفته که: «من یافتم روایتی به سند متصل به این که از برای مهدی گروهی از اولاد است که والیانند در اطراف شهرها که در دریا است و ایشان دارایند غایت بزرگی و صفات نیکان را».۲۶
در مراجعه به جمال الاسبوع در خواهیم یافت که نه فقط سندی بر این ادعا نیاورده، بلکه مشخص نکرده این سخن از چه کسی ذکر شده است.
البته به روایات دیگری نیز استدلال شد که به نظر می‌رسد آنچه ذکر شد، اهمیّت بیشتری دارد و آن هم که ملاحظه شد، قابلیت استدلال بر این موضوع را ندارند.
افزون بر روایات، به برخی از ادعیه و زیارتنامه‌ها نیز استدلال شده که در آن‌ها نیز استدلال ناتمام است؛ زیرا استناد قطعی آن‌ها به معصوم(علیه السلام) مورد تردید است.
یکی از بزرگان، درباره برخی از آنچه به عنوان دلیل قائلان به زن و فرزند دار بودن حضرت آمده است، می‌نویسد:
بعضی از روایات، مثل خبر «کمال الدین انباری» و خبر «زین الدین مازندرانی» از جهت غرابت و ضعف ظاهری که در متن آن‌ها است، قابل استناد نمی‌باشد و بعضی دیگر، همچون فقرات برخی از «ادعیه و زیارات» نیز صراحت ندارد و قابل حمل بر عصر ظهور می‌باشد.۲۷
پس دلیل دوّم قائلان به ازدواج آن حضرت که روایات است، مخدوش می‌شود و جایی برای استفاده واستدلال به آن باقی نمی‌ماند؛ لذا نمی‌توانیم به آن روایات تمسّک کنیم.

در این احتمال گفته شده است اصلاً اختیار همسر برای حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با فلسفه غیبت در تعارض است؛ چرا که فلسفه غیبت، دور و پنهان‌بودن از مردم است، تا این‌که صدمه و گزندی به او نرسد، و از شرّ دشمنان در امان باشد؛ از این‌رو هر چیزی که خلاف آن باشد، بر آن حضرت روا نیست و ازدواج با این امر و فلسفه منافات دارد.

احتمال دوم: انکار همسر و فرزنددر این احتمال نیز به دو دلیل تمسک شده است:

الف. ازدواج با فلسفه غیبت منافات دارد؛
ب. روایاتی که به ازدواج نکردن تصریح دارد.

دلیل نخست
در این احتمال گفته شده است اصلاً اختیار همسر برای حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با فلسفه غیبت در تعارض است؛ چرا که فلسفه غیبت، دور و پنهان‌بودن از مردم است، تا این‌که صدمه و گزندی به او نرسد، و از شرّ دشمنان در امان باشد؛ از این‌رو هر چیزی که خلاف آن باشد، بر آن حضرت روا نیست و ازدواج با این امر و فلسفه منافات دارد.
بنابراین ازدواج کاری مستحب، پسندیده و مهم است و حفظ اسرار و پنهان‌زیستی و حفظ جان از گزند دشمنان امری مهم‌تر است؛ پس هر گاه امری دایر شود بین مهم و مهم‌تر، عقل، مهم‌تر را برمی گزیند. به عبارت دیگر، مصلحت فلسفه غیبت از مصلحت ازدواج بیشتر است؛ از این رو فلسفه غیبت، مانعی است برای ازدواج و می‌تواند از تحقق ازدواج جلوگیری کند. حال که ازدواج مانع دارد، ازدواج‌نکردن آن حضرت نمی‌تواند اعراض از سنّت تلّقی شود؛ چون آن حضرت وی اعراض نکرده، بلکه امر مهم‌تر را برگزیده است.
دلیل دوم
این گروه، افزون بر آنچه یاد شد، به روایاتی نیز استدلال کرده‌اند:
۱. مسعودی در اثبات الوصیه نقل کرده است: علی بن حمزه و ابن سراج و ابن ابی سعید مکاوی به محضر امام رضا(علیه السلام) وارد شدند.
علی بن ابی حمزه سخن را آغاز کرده، گفت: «برای ما از پدرانتان نقل شده است که تمام وظائف امام، پس از رحلت به امامی مانند او منتقل می‌شود».
امام رضا(علیه السلام) به او فرمود: «خبر بده مرا از حسین بن علی(علیهما السلام) امام بود یا نه؟» گفت: «امام بود». حضرت فرمود: «پس چه کسی جانشین او شد؟» عرض کرد: «علی بن حسین(علیهما السلام) ».
این پرسش و پاسخ ادامه یافت تا این که ابن ابی حمزه گفت: «برای ما روایت شده است که امام در نخواهد گذشت، تا این که جانشین و نسل خود را ببیند».
امام رضا(علیه السلام) فرمود: «أما رویتم فی هذا الحدیث غیر هذا ؟؛ آیا در این روایت، بیش از این چیزی برای شما گفته نشده است؟» گفت: «نه». حضرت فرمود:
بلی و الله لقد رویتم فیه إلا القائم… ؛
بله؛ به خدا سوگند! برایتان روایت شده است، مگر قائم….
ابی حمزه (با حالتی شبیه اعتراض) گفت: «این قسمت در حدیث است؟»
امام رضا(علیه السلام) فرمود: «ویلک کیف اجترأت علی بشی‏ء تدع بعضه؛ «وای بر تو! چگونه جرأت کردی به چیزی که بخشی از آن را رها کرده‌ای، بر من احتجاج کنی؟.۲۸
افزون بر مسعودی، کشی نیز در رجال خود ۲۹ این روایت را با اندک تفاوتی آورده است.
روشن است که این روایت نه فقط در دوران غیبت، بلکه در تمام عمر آن حضرت داشتن فرزند برای حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را منتفی می‌داند.
۲. شیخ طوسی در کتاب الغیبه نزدیک به همین مضمون را در روایتی دیگر آورده است.
حسن بن علی خزاز گفت: علی بن ابی حمزه وارد بر امام رضا(علیه السلام) شد و پرسید: «آیا تو امام هستی؟» حضرت فرمود: «آری». علی بن ابی حمزه گفت: «از پدر بزرگ شما جعفر بن محمد شنیدم که امامی نیست، مگر این که فرزندی دارد». امام فرمود:
«آیا فراموش کردی یا خود را به فراموشی زدی؟ این چنین که گفتی نفرمود. بلکه ایشان فرمود:
لَا یَکُونُ الْإِمَامُ إِلَّا وَ لَهُ عَقِبٌ إِلَّا الْإِمَامُ الَّذِی یَخْرُجُ عَلَیْهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ(علیه السلام) فَإِنَّهُ لَا عَقِبَ لَهُ؛۳۰
امامی نیست، مگر این که فرزندی داشته باشد مگر امامی که حسین بن علی برای او خارج می‌شود (رجعت می‌کند)؛ پس همانا او فرزندی نخواهد داشت.
علی بن ابی حمزه گفت: «راست فرمودی. این چنین فرمود جدّ بزرگوارت».
دو روایت پیشین در اثبات ادعا کافی است؛ لکن به برخی امور دیگری را می‌توان شاهد آورد:
۳. روایاتی ‏حضرت خضر را کسی معرفی کرده است که وحشت تنهایی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در دوران غیبت برطرف می‏سازد، در حالی ‏که اگر آن حضرت زن و فرزند داشت، به ملازم و همراه نیازی نبود.
امام‏رضا(علیه السلام) فرمود:
إِنَّ الْخَضِرَ شَرِبَ مِنْ مَاءِ الْحَیَاهِ فَهُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ… وَ سَیُؤْنِسُ اللَّهُ بِهِ وَحْشَهَ قَائِمِنَا(علیه السلام) فِی غَیْبَتِهِ وَ یَصِلُ بِهِ وَحْدَتَهُ؛۳۱
خضر(علیه السلام) از آب حیات نوشید و او زنده است… خداوند به واسطه او تنهایی قائم ما را در دوران غیبتش به انس تبدیل کند و غربت و تنهایی‏اش را با وصلت او مرتفع سازد.
۴. در روایات فراوانی از آن حضرت با القاب فرید (تک) و وحید (یگانه) یاد شده است و این، با زن و فرزند داشتن منافات دارد.۳۲
۵. دسته‏ای از روایات، ملازمان حضرتش را در دوران غیبت، فقط سی تن از یاران خاص آن حضرت ذکر کره است.
امام صادق(علیه السلام) دراین‌باره ‏فرمود:
لابُدَّ لِصاحِبِ هَذَا الاَمْرِ مِنْ غَیْبَهٍ وَلابُدَّ لَهُ فی غَیبَتِهِ مِنْ عُزلَهٍ و نِعمَ المَنزِلُ طَیْبَهُ وَ ما بِثَلاثِینَ مِنْ وَحْشَهٍ؛۳۳
صاحب این امر، از غیبتی ناگزیر است و در غیبت خود، ناچار از گوشه‏گیری و کناره‌جویی از دیگران است. طیبه ]=مدینه[ خوش منزلی است و با وجود سی تن ]یا به همراهی سی نفر[ در آن‌جا وحشت و ترسی نیست.
علامه محمد تقی شوشتری درباره فرزند دار بودن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته است:
باید گفت: در هیچ خبری وارد نشده است که آن حضرت پیش از ظهور فرزند داشته باشد، و در خصوص فرزند دار شدن آن امام پس از ظهور هم اختلاف است.۳۴
در پایان، توجه به این نکته خالی از لطف نیست که با عنایت به این که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک به هفتاد سال از عمر خود را در دوران غیبت صغرا سپری کرده و مخدورات این دوران در ازدواج کردن، به مراتب کمتر از دوران غیبت کبرا بوده است، و نیز این‌که در هیچ یک از منابع معتبر یا سخنان نواب خاص به این نکته اشاره‌ای نشده است، می‌توان دیدگاه زن و فرزند نداشتن را ترجیح داد. و خداوند آگاه‌تر است.
در پایان یادآوری این نکته ضروری است که برخی معتقدند نباید به این‌گونه مباحث پرداخت و در نهایت باید توقّف کرد. ایشان بر این باورند که هرگز ازدواج یا عدم آن، دخالتی در پذیرش امام نخواهد داشت. این نوع موضوعات از مسایل شخصی است که به طور معمول در روایات نیامده و کسی هم به آن نپرداخته است. حتّی امام عسکری(علیه السلام) نیز در رابطه با ازدواج فرزندش چیزی نفرموده است.
در پاسخ می‌گوییم: اگر چه این‌گونه مسایل جنبه شخصی دارند و دانستن یا ندانستن آن، تأثیری در زندگی ما ندارد، ولی امامان ما بسان انسان‌های معمولی نیستند، تا از کنارشان به سادگی عبور کنیم.
بنابراین، اساس بحث از زندگانی شخص آن امام مانعی ندارد؛ گرچه به علّت موقعیت استثنایی آن حضرت که همان پنهان‌زیستی است، آگاهی چندانی نداریم و ناچاریم به همان مقدار از دلیل‌ها و سخنان بزرگان دین بسنده کنیم.

پی نوشت ها:

۱. طبرسی نوری، میرزا حسین، نجم الثاقب، ص۴۰۲.
۲. البته برخی از بزرگان, دیدگاه سومی را مطرح کرده اند که در آن، احتمال داده شده آن حضرت ازدواج کرده است؛ ولی دارای فرزند نیست. سیّد محمد صدر، تاریخ الغیبه الکبری، مقدمه ص۲۳.
۳. طبرسی نوری، میرزا حسین، نجم الثاقب، ص۴۰۲.
۴. سعادت پرور، علی، ظهور نور, ص۱۲۳.
۵. نساء (۴): آیه ۳.
۶. نور (۲۴): آیه ۳۲.
۷. علامه مجلسی, بحارالأنوار, ج۱۰۰, ص۲۲۰.
۸. شیخ کلینی, کافی, ج۵, ص۳۲۸.
۹. علامه مجلسی, بحارالانوار, ج۷۹, ص۲۱۱.
۱۰. شیخ کلینی, کافی, ج۵, ص۳۲۹.
۱۱. علامه مجلسی, بحار الانوار, ج۱۰۰,ص۲۲۰.
۱۲. شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص۱۶۱.
۱۳. نعمانی، الغیبه, ص ۱۷۲.
۱۴. صافی گلپایگانی، لطف الله، پاسخ ده پرسش، ص۵۴.
۱۵. صدر، سیّد محمد, تاریخ غیبت کبرا, ترجمه سیّد حسن افتخار زاده, ص۸۵.
۱۶. سیّد جعفر مرتضی, جزیره خضرا در ترازوی نقد, ترجمه: محمد سپهری, ص۲۱۸.
۱۷. علامه مجلسی, بحار الانوار, ج۵۲، ص ۱۵۹.
۱۸. محدث نوری, نجم الثاقب, باب هفتم, حکایت ۳۷. با وجود این‌که وی حکایت را از بحار الانوار نقل کرده است, ولی تفاوت‌های فراوانی با نقل علامه مجلسی دارد.
۱۹. علامه مجلسی(رحمت الله علیه)، بحار الانوار، ج۵۲، ص۳۸۱، باب ۲۷.
۲۰. سیّد بن طاووس, جمال الاسبوع, ص۵۰۶.
۲۱. سیّد جعفر مرتضی, جزیره خضرا در ترازوی نقد, ترجمه: محمد سپهری, ص۲۲۰.
۲۲. جمال الاسبوع, ص۵۱۲.
۲۳. شیخ طوسی, مصباح المتهجد, ص۴۰۹.
۲۴. کفعمی, المصباح, ص۵۴۸.
۲۵. سیّد بن طاوس، جمال الاسبوع، ص۵۱۲.
۲۶. طبرسی نوری، میرزا حسین، نجم الثاقب، ص۴۰۲.
۲۷. صافی گلپایگانی، لطف الله، پاسخ ده پرسش، ص۵۴

۲۸. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه للامام علی بن ابی طالب (علیه السلام) ، ص ۲۰۸.
۹۲. کشی، محمد بن عمر، رجال کشی، ص ۴۶۵.
۳۰. شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص۲۲۴.
۳۱. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۸۵، ح ۱.
۳۲. همان، باب ۲۶، ح ۱۳.
۳۳. شیخ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۴۰، ح ۱۶؛ شیخ طوسی, کتاب الغیبه، ص ۱۶۲؛ نعمانی, الغیبه، ص ۱۸۸.
۳۴. جزیره خضراء افسانه یا واقعیت، ص۲۲۶، به نقل از: الاخبار الدخیله، ج۲، ص۷۲.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.