بازتاب انقلاب اسلامی ایران بر اهل سنت
اگر تحولات انقلاب اسلامی ایران، عراق را متأثر سازد، رنگ عجمی و دافعه آن، در بین اعراب کم می شود و انقلاب اسلامی از طریق این کشور توانایی آن را می یابد که به سراسر ممالک عربی گسترش یابد. چنین ظرفیتی می تواند یکی از دلایلی باشد که توسط کانالهای مختلف، موجب ترغیب صدام حسین برای حمله به ایران شد.

در واقع مسلمانان و شیعیان عراق از دیرباز، با حکومت آن کشور به خصوص بعثیها درگیر بودند؛ اما پیروزی انقلاب اسلامی این زمینه را تشدید و آن را نهادینه تر کرد. صدام حسین نیز این نکته را دریافت و آن را بزرگ ترین فرصت و تهدید برای نظام خود تلقی و با تمام قوا به ایران حمله کرد و مشروعیت عمل غیرقانونی و تجاوزکارانه خود را این گونه توجیه کرد. به نظر می رسد با توجه به سقوط دولت خشن و مستبد بعثی در اثر اشغال عراق توسط نیروهای آمریکایی و آزادیهای نسبی که در مقایسه با دوران قبل به وجود آمده است، زمینه بازتاب انقلاب اسلامی در عراق به طور جدی فراهم شده است و این مشکل بزرگی است که آمریکاییها در تشکیل دولت جایگزین با آن روبه رو شده اند.
در بحرین نیز با توجه به اکثریت شیعه، انقلاب اسلامی تأثیر عمیقی بر مردم گذاشت به گونه ای که امیر بحرین موقعیت خود را به شدت متزلزل دید و بر فشار دولت علیه شیعیان افزود و محیطی خفقان آورتر از گذشته به وجود آورد. اخیرا پادشاه جدید بحرین با درک قابل دوام نبودن شرایط خفقان آور و انفجارآمیز گذشته، آزادیهای نسبی بر قرار کرده و نقش بیشتری در ساختار سیاسی دولت به شیعیان داده است.
در افغانستان، پاکستان و عربستان سعودی اگر چه شیعیان در اقلیت اند؛ بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سهم بیشتر و در عین حال سازنده تری نسبت به گذشته در تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه خود پیدا کرده اند.
در مجموع می توان نتیجه گرفت که بازتاب انقلاب اسلامی بر شیعیان در ابعاد زیر بوده است.
انتقال از حاشیه به مرکز ثقل جهان اسلام.
گرایش محققان، کارشناسان و اسلام شناسان به شناخت بیشتر تشیع.
گرایش غیرمسلمانان و حتی مسلمانان اهل سنت به مکتب تشیع.
ایجاد روحیه انقلابی و الگوبرداری از انقلاب اسلامی در رویارویی با استکبار جهانی.
پیدایش امواجی از اسلام سیاسی میان شیعیان که خواهان بخشی از قدرت و حکومت یا تمامی آن هستند.
ب ـ بازتاب انقلاب اسلامی بر اهل سنّت
اثری که انقلاب اسلامی ایران در این جوامع گذاشت «تقویت روشهای اصلاحی» بود؛ بدین معنا که مردم در این جوامع سعی کردند با استفاده از ساختارهای سیاسی موجود، گرایشهای اسلامی خود را نفوذ دهند و قدرت را بدون تغییر سیاسی در اختیار گیرند. روشی که اسلام گرایان در الجزایر و هم در ترکیه اعمال کردند، حرکتهای رفورمیستی و اصلاحی بود که گام به گام با حضور فعالانه در انتخابات شهرداریها و به دنبال آن در انتخابات پارلمان زمینه کسب قدرت را فراهم کردند. اگر چه در عمل این روش در الجزایر با حضور خشن و بی رحمانه ارتش سرکوب شد و در ترکیه با استفاده از قوانین حاکم حداقل سه مرتبه جلوی کسب قدرت کامل اسلام گرایان گرفته شد و آینده دولت فعلی ترکیه که در واقع با نوعی ظرافت و تفاهم با نظام، سعی می کند موقعیت خود را در برابر ارتش لائیک ترکیه حفظ کند، روشن نیست؛ با این وجود تردیدی نیست که این گرایشهای اسلامی مرهون بازتاب انقلاب اسلامی ایران است. ترکیه که خود وارث خلافت عثمانی بوده است، می تواند سر پل نفوذ اسلام سیاسی به قفقاز و بالکان باشد. این مورد به دلیل همجواری جغرافیایی و نیز به اشتراکات قومی و زبانی و مذهبی است.
چند هفته قبل از حمله صدام حسین به ایران، کودتای نظامی در ترکیه صورت گرفت که تقارن و توالی چنین امری همزمان با انقلاب اسلامی، می تواند این فرضیه را تقویت کند که روی کار آمدن نظامیان در ترکیه بخشی از استراتژی مهار انقلاب اسلامی و کور کردن یکی از سر پلها بود. به این ترتیب می توان مسائل کلان سیاسی ترکیه در سالهای بعد را از این منظر نظاره کرد؛ از جمله ورود و خروج حزب اسلام گرای رفاه، حزب فضیلت و در نهایت حزب توسعه و عدالت به صحنه سیاسی آن کشور، که می تواند نوعی چالش جدی برای نظام لائیک ترکیه و آن هم ناشی از انقلاب اسلامی تلقی شود.
در شبه قاره هند نیز انقلاب اسلامی ایران بی تأثیر نبود. افغانستان سر پل مهمی برای بازتاب انقلاب اسلامی در آسیای مرکزی بود. در دهه نخست انقلاب، این کشور تحت اشغال بود و سربازانی از ممالک آسیایی شوروی، در افغانستان می جنگیدند که به نوعی با مجاهدان تماس داشتند.[۱] در دهه دوم که شوروی فروپاشید و آن کشورها مستقل شدند و ضعفها و آسیبهای خاص این دوران را داشتند، تأثیرپذیری آنان از تحولات افغانستان و افکار مذهبی احزاب و مجاهدان افزایش یافته بود، ظهور طالبان تقریبا این سر پل را قطع کرد.
به فاصله ۹ ماه پس از وقوع کودتای مارکسیستی در کابل، انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید و به سرعت، تأثیراتی در ابعاد مبارزاتی و سیاسی افغانستان برجای گذارد. در کنار اثرات عمیق معنوی، بر روند جهاد مردم افغانستان، تاکتیکهای مبارزاتی مردمی که در جریان مبارزات گسترده مردم مسلمان ایران علیه رژیم شاه به کار گرفته شده بود، بر شیوه مبارزاتی افغانها نیز تأثیر بسزایی داشت.
پاکستان، نیز در توالی و تقارن انقلاب اسلامی، هیجانات مردمی و تحولات اجتماعی در تأسی از انقلاب را شاهد بود؛ اما در این کشور نیز ـ تقریبا به طور هم زمان با انقلاب اسلامی ـ نظامیان به رهبری ضیاالحق به وسیله کودتا بر اوضاع مسلط شدند و او خود سردمدار احیای اسلامیت شد. این امر می تواند هم ناشی از الزامات تاریخی و انگیزه های شخصی باشد و هم تاکتیکی برای کنترل اسلام گرایی و انقلاب گرایی ـ برخاسته از تحولات ایران ـ تلقی شود. نگرانی از نفوذ و تأثیر وسیع و عمیق انقلاب اسلامی، سبب بروز عکس العملهایی گردید. تأسیس و توسعه سپاه صحابه و ترور مسئولان ایرانی از جمله این عکس العملها بود.
انقلاب اسلامی ایران برای مسلمانان جنوب شرقی آسیا، پس از گذشت سالهای اولیه ـ پیش از آنکه به عنوان الگویی اجتماعی و قابل تکرار مطرح باشد ـ به مثابه منبعی الهام بخش تلقی و موجب تجدید توان حرکت انقلاب اسلامی در این جوامع شد.
پیروزی انقلاب اسلامی و انعکاس رسانه ای آن در جنوب شرقی آسیا، موجب تقویت احساس هویت مذهبی میان مسلمانان و تسریع روند تجدید حیات اسلام، آن هم در این جوامع، که وجه بارز آن افزایش تقاضا برای مشارکت در مسایل جهانی امت اسلامی بود در شئون مختلف جامعه گردید؛ ولی دولتهای این مناطق، سعی کرده اند برخوردی محتاطانه با انقلاب اسلامی داشته باشند. و بنا به ملاحظات داخلی و خارجی (نا آرامی ـ همسویی با غرب) تلاش کرده اند ضمن حفظ روابط رسمی سیاسی، از طرق مختلف مانع گسترش و تعمیق مفاهیم انقلاب اسلامی در جامعه خویش شوند. هر چند در مقاطعی نیز ناگزیر از اصلاح و تعدیل مشی خود به نفع مسلمانان شده اند.
دولت مالزی به رغم اهمیتی که کنار قومیت برای اسلام، در حیات سیاسی کشور قایل می باشد، نگرانی خود را از بروز حرکتهای اسلامی پنهان نکرده است و معمولاً رفت و آمد رهبران اسلامی به ایران را زیر نظر دارد. چندی پیش نیز فرقه اسلامی الارقم را به عنوان جریانی انحرافی معرفی کرد و از ادامه فعالیتهایش جلوگیری به عمل آورد؛ گرچه ماهاتیر محمد نخست وزیر سابق این کشور در اتخاذ مواضع ضد غربی خود می تواند از انقلاب اسلامی الهام گرفته باشد. مرام دولتی اندونزی به رغم اکثریت جمعیت مسلمان، ایدئولوژی سکولار است و نوعی بدبینی نسبت به مسلمانان بین مقامات دولتی، وجود دارد. از این خاطر دولت از مدتها قبل به دنبال سیاست زدایی از اسلام بوده است و از تهدید گرایشات اسلامی نام می برد که گاهی از آن به نام اسلام ترسی تعبیر می شود. در عین حال در دو دهه اخیر، شاهد بر افتادن حکومت سوهارتو و روی کار آمدن اسلام گراها ـ در کنار سکولارها ـ در اندونزی بودیم.
پیروزی انقلاب ایران، بر تایلند نیز بی تأثیر نبود و راهپیمایی عظیم تایلندیها در سال ۱۳۶۹ ش (۱۹۹۰ م) برای برپایی مسجد تاریخی کروزه، نمونه ای از تلاش مسلمانان برای ابراز هویت اسلامی خویش است. دولت تایلند نیز، با توجه به سیاستهای داخلی، روابط متعادل و متعارفی را با ایران دنبال کرده است.
در باب بازتاب انقلاب اسلامی بر مسلمانان آفریقا که در توالی انقلاب اسلامی، با گذشت یک دهه، شاهد پیشرفت جبهه نجات الجزایر می باشیم. این توالی و برخی تشابهات که در شکل، محتوا، اهداف و شعارهای اسلام گرایان الجزایر با انقلاب اسلامی وجود دارد، پژوهشگران را در طرح این فرضیه که «انقلاب اسلامی در برخی کشورها چون عراق و لبنان اثر فوری گذاشت و در برخی از کشورها در دهه اوّل بذرهایی پاشید که در آغاز دهه دوم و سوم نمود پیدا کرد»، جدی تر می نماید. در مصر، در دوران پیروزی انقلاب اسلامی موقعیت اخوان المسلمین میان مردم و جوانان تضعیف شد و شاخه هایی از آن نیز تجزیه و به گروههای جهادی و مسلحانه منشعب شدند؛ البته این امر سبب شد اخوان نزد دولت مصر تقرب بیشتری یابد. با گسترش مبارزات انقلابی تحت لوای اسلام، به عنوان هدف و ابزار مبارزه، برخی از جنبشها و سازمانهای سیاسی و مبارزاتی مجهز به ایدئولوژی های کمونیسم، ناسیونالیسم و لیبرالیسم رنگ باختند و توان اثر گذاری خود را از دست دادند و در عمل متلاشی یا متحول شدند.
برخی از جنبشها نیز به انگیزه های متفاوت و به درجات مختلفی ـ صرف نظر از تأثیرپذیری ـ راه دوری و واگرایی از تز انقلاب اسلامی را پیش گرفتند، برای مثال می توان از گروه طالبان در افغانستان نام برد. در دهه دوم انقلاب اسلامی، عمر البشیر در سودان به قدرت رسید و اقدامات و گرایشات اسلامی مشابه ایران از خود نشان داد. اخبار و اطلاعات، حکایت از ظرفیت و پذیرش بالای جامعه سودان نسبت به انقلاب اسلامی دارد.
همین امر دستاویزی برای کشورهایی مثل مصر و آمریکا شده است تا بتوانند همچنان از تداوم تهدید صدور انقلاب و به خطر افتادن منافع آنان سخن بگویند و تبلیغات و فشارهای خود بر ایران را توجیه نمایند. در حال حاضر، حزب اسلام گرای سودان دچار انشقاق شده و دکتر حسن الترابی ـ که ریاست پارلمان را به عهده داشت، منزوی شده است. کشور نیز درگیر فشار واقعیات و الزامات داخلی شده و میدان مانوری برای آرمان گرایی، اصول گرایی و انقلاب خواهی فراهم شده است.
نکته ای که ضرورت دارد به عنوان استثنا در جوامع اهل سنت به آن پرداخته شود، مسئله بازتاب انقلاب اسلامی بر مسلمانان فلسطین اشغالی است. از آنجا که حکام صهیونیستی غیر مسلمان اند و عنوان و اولی الامر، حتی طبق تعبیر اهل سنت، بر آنها اطلاق نمی گردد؛ بنابراین بازتاب انقلاب اسلامی بر مسلمانان آن سرزمین متفاوت بوده است؛ بدین معنا که مسلمانان سرزمین فلسطین نه تنها شیوه های اصلاحی و رفورمیستی را اتخاذ نکرده اند؛ بلکه بر عکس از شیوه های اصلاحی و سازش کارانه دوری جسته اند و راه و روش انقلابی را در پیش گرفته اند.
اگر چه حماسه مردم فلسطین پدیده ای تصادفی نبود و سالهاست که آنان با دست خالی برابر حملات وحشیانه صهیونیستها مقاومت می کنند؛ اما واقعیت این است که پس از انقلاب اسلامی، حرکت نوینی در مبارزات مردم فلسطین آغاز شد و جوانان بی شماری به اسلام روی آوردند و تعداد مساجد در کرانه باختری و نوار غزه افزایش یافت. حزب اللّه فلسطین نیز که از فرزندان انقلاب اسلامی اند، در زندان غزه به عنوان گروهی مبارز اعلام موجودیت کردند و دیری نگذشت که تحت عنوان انتفاضه اسلامی مبارزه با اسرائیل را متحول ساختند. در حقیقت انتفاضه، با آموختن درسهای تاریخی از انقلاب اسلامی ایران بهترین راه حل را «در نجات ملت فلسطین با تکیه بر آرمان اسلامی» می دانند.
جهاد اسلامی، در فلسطین به عنوان فرزند انقلاب اسلامی ایران، به رهبری شیخ عبدالکریم عوده و با همکاری شهید دکتر فتحی شقاقی که تا سال ۱۹۸۸ در سیاه چالهای اسرائیل زندانی بود ـ رهبر شاخه نظامی جهاد تأسیس شد. فتحی شقاقی در سال ۱۹۸۹ با تألیف کتابی با عنوان «خمینی راه حل اسلامی و بدیل» نظرات سیاسی و ایدئولوژی خود و جهاد اسلامی را بیان نمود.
در زمان پیروزی انقلاب اسلامی ساف (سازمان آزادی بخش فلسطین) دچار انشعابات متعدد شد، به طوری که موتور محرکه قیام علیه موجودیت اسرائیل از کار افتاد و مقاومت اسلامی در ضعیف ترین حالت خود بود. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، صحنه عمل نیروها و گروه های مبارز و قیام در برابر تهاجم صهیونیزم سیاسی را به نفع نیروهای اسلامی تغییر داد و یأس مفرطی که بر جهان عرب در زمینه مبارزه با اسرائیل مستولی شده بود، با ظهور انقلاب تبدیل به امید و پایداری شد.
گروه دیگری که در جریان قیام در سرزمین های اشغالی اعلام موجودیت کردند و در حال حاضر طرفداران زیادی نیز دارند، جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حرکه المقاومه الاسلامیه فی فلسطین) ملقب به حماس است. جالب اینکه آنان به همان روش مبارزه با استفاده از عملیات استشهادی ـ که شیعیان جنوب لبنان عرصه را بر دولت صهیونیستی تنگ کردند و موفق به اخراج صهیونیست ها شدند، عمل می کنند و به چیزی کمتر از آزادی سرزمینهای خود رضا نمی دهند و دست از مبارزه انقلابی به همان شیوه برنمی دارند.
بازتاب انقلاب اسلامی میان جوامع اهل سنت را می توان چنین بر شمرد:
۱ ـ بیداری و احیاگری اسلامی: اگرچه بیداری و احیاگری اسلامی میان علما و اندیشمندان اسلامی اهل سنت به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برمی گردد، گسترش آن مرهون پیروزی انقلاب اسلامی است. امروز موضوع جدایی دین از سیاست برای همه مسلمانان امری غیر قابل قبول شناخته شده و بازگشت به اسلام به عنوان یک اصل پذیرفته شده. نه تنها در زندگی فردی و اجتماعی بلکه در زندگی سیاسی همه مسلمان ـ تقویت و تثبیت شده است.
۲ ـ تقویت روحیه ضد استکباری و ضد سلطه بیگانه: با مقاومت و رویارویی موفقیت آمیزی که انقلاب اسلامی در برابر قدرتهای بزرگ به ویژه آمریکا نشان داد، در همه جوامع اسلامی که طعم حقارت و سلطه استعمار و استکبار را چشیده بودند، اثرات خود را برجای گذاشت و امروزه روحیه ضداستکباری به ویژه ضدآمریکایی در جهان اسلام گستردگی کافی پیدا کرده است. این امر نیز مرهون بازتاب انقلاب اسلامی است
۳- انقلاب اسلامی موجب شد احساس حقارت و خودکم بینی از بین برود و مسلمانان به طور اعم به گذشته و به هویت اسلامی خود افتخار کنند و در پی بازگشت به ارزشهای اسلامی باشند. به همین دلیل بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مسلمانان، به ویژه جوانان، به حضور در مساجد و مجامع مذهبی رغبت فزاینده ای پیدا کرده اند، حتی پوشش و ظاهر خود را نیز به شکل و شمایل اسلامی درآورده اند. استفاده از حجاب اسلامی میان زنها یک افتخار و سمبل مقاومت دانسته می شود. این امر تا آنجا پیش رفته است که زنان متعهد، حتی به قیمت محرومیت از تحصیل و از دست دادن شغل خود، از پوشش اسلامی دست برنمی دارند.
۴ ـ ظهور مساجد به عنوان کانون فعالیتهای سیاسی : مساجد به عنوان کانون اصلی مبارزات و فعالیتهای سیاسی عمومیت یافته است و هر زمان که مسلمانان با مشکل سیاسی روبه رو می شوند، به مساجد روی می آوردند و فعالیتهای خود را در این مکان مقدس برنامه ریزی می کنند و شکل می دهند. به همین دلیل نه تنها مساجد موجود در جهان اسلام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی رونق فوق العاده ای یافته است؛ روز به روز بر تعدادشان افزوده می شود و مساجد نه تنها محلی برای انجام فرایض عبادی، بلکه به عنوان مرکزی برای فعالیتهای سیاسی و اجتماعی، تثبیت شده است.
۵-گسترش نهضت های رهای بخش : بحث از انقلاب اسلامی و ارتباط آن با نهضتهای رهایی بخش، از آنجا ناشی می شود که ملتهای جهان سوم و زیر سلطه استعماری، با مشاهده وقوع این انقلاب، بسیار کنجکاو شدند تا انقلاب اسلامی را بشناسند. ویژگی «معنویت محوری» انقلاب اسلامی نیز آنان را با این واقعیت مواجه ساخت که می توان بدون کمک از ایدئولوژیهای غیراصیل، در صدد ایجاد یک نظام مردمی برآمد. بنابراین، خودباوری و بیگانه ستیزی، بزرگ ترین تأثیر انقلاب اسلامی بر شکل گرفتن جنبشها یا فعال تر شدن نهضتهایی بود که از قبل وجود داشتند.
۶ ـ رفتار مذهبی: گرایش بیشتر زنان به حفظ حجاب، افزایش استقبال عمومی در انجام فرایض دینی (مثل برگزاری نمازهای جمعه و جماعت، گسترش جلسات آموزشهای دینی او جمله آموزش قرائت و تفسیر قرآن و حضور گسترده تر در مجالس و محافل مذهبی) از مواردی است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی توسعه بیشتری یافته است.
۷ ـ حساسیت اسلامی: گرایش به استفاده از نامها و عناوین اسلامی برای اشخاص و مؤسسات، و دوری از به کاربردن عناوین و نامهای غربی از آثار انقلاب اسلامی بعد از پیروزی انقلاب است، به طوری که حتی رژیم بعثی عراق، تحت تأثیر این حساسیت، شعار اللّه اکبر را زیب پرچم کشور عراق کرد.
۸ ـ حمایت از مقدسات دینی: پس از صدور فتوای امام خمینی – رحمه الله علیه – در مورد سلمان رشدی، انتشار کتاب مزبور در تمامی کشورهای اسلامی ممنوع اعلام شد و تقریبا در تمامی کشورهای اسلامی، تظاهراتی بزرگ علیه سلمان رشدی و حامیانش بر پا شد؛ از جمله در کشورهایی چون هند، پاکستان و…، حتی این عکس العملها در پاکستان منجر به کشته و زخمی شدن تعدادی از مسلمانان گردید.
ورود شارون به مسجدالاقصی نیز چنان احساسات مسلمانان فلسطینی را بر انگیخت که موجب آغاز انتفاضه قدس شد که هنوز هم ادامه دارد.
۹ ـ مطالبات سیاسی: افزایش تقاضا برای اسلامی تر شدن قوانین و شئون جامعه و وادار نمودن دولت به واکنشهای مثبت و اقناعی در اغلب کشورهای اسلامی، به عنوان خواست عمومی، مطرح است و این امر نظامهای لائیک را به چالش کشانده است.
۱۰ ـ مشارکت بین المللی: (تقویت احساس تعلق به امت اسلامی و ابراز حساسیت نسبت به تحولات جهان اسلام)
انفجار نور
در رابطه با پیروزی انقلاب اسلامی و آثار جهانی آن، تعابیر مختلفی چون آتشفشان، زلزله، طوفان و سیل، توسط دوستان، دشمنان یا ناظران حیرت زده انقلاب به کار برده شده است که عموما گویای قدرت تخریبی انقلاب است، ولی هیچ تعبیری زیباتر، مناسب تر و واقع بینانه تر از آنچه را رهبر انقلاب، امام خمینی – رحمه الله علیه – به کار برده نیست؛ آنجا که فرمود: انقلاب ما انفجار نور بودو تا زمانی که این کانون نور فعال باشد و از خود انرژی ساطع کند، تابش نور ادامه می یابد، تأثیر آن قوی تر می شود، بر سرعت آن می افزاید.