بررسی مؤلفه‌های نظری موفقیت امام خمینی (۱)

اگر هر اندیشمند و پژوهشگر سیاسی بخواهد در باب رمز و رازهای نظری و عینی موفقیت رهبران نهضت‌ها، تحقیق کند؛ بی‌شک مطالعه رهبری سیاسی – اجتماعی امام خمینی، ویژگی خاصی دارد. اهمیت این موضوع در مطالعه تطبیقی میان امام و رهبران سیاسی تاریخ معاصر، دو چندان می‌گردد. در این دوران، رهبران سیاسی زیادی در عرصه داخلی و جهانی ظاهر شده‌اند که از نظر پژوهشگر سیاسی، فرصت مناسبی است تا در چارچوب مطالعه تطبیقی – تاریخی، عوامل موفقیت نهضت امام خمینی

#رازهای#موفقیت#امام_خمینی_(ره)


اگر هر اندیشمند و پژوهشگر سیاسی بخواهد در باب رمز و رازهای نظری و عینی موفقیت رهبران نهضت‌ها، تحقیق کند؛ بی‌شک مطالعه رهبری سیاسی – اجتماعی امام خمینی، ویژگی خاصی دارد. اهمیت این موضوع در مطالعه تطبیقی میان امام و رهبران سیاسی تاریخ معاصر، دو چندان می‌گردد. در این دوران، رهبران سیاسی زیادی در عرصه داخلی و جهانی ظاهر شده‌اند که از نظر پژوهشگر سیاسی، فرصت مناسبی است تا در چارچوب مطالعه تطبیقی – تاریخی، عوامل موفقیت نهضت امام خمینی را مورد بررسی قرار دهد.
مقاله‌ای را که در پیش رو دارید، کوشیده است با نگاه تاریخی – تطبیقی، کاوشی در مؤلفه‌های نظری موفقیت امام انجام دهد. عوامل موفقیت امام راحل متعدد است‌؛ لیکن در اینجا به چهار مؤلفه نظری که بازتاب عینی آن را می‌توان در سیره رهبری امام مشاهده کرد، اشاره شده است‌. این مؤلفه‌ها عبارتند از‌: ۱) “تجربه‌پذیری ” ۲) “استبداد ستیزی ” ۳) “مردم‌گرایی ” ۴) “استقلال‌خواهی “. امید است که اینگونه مطالعات تاریخی، در جهت روشنگری ابعاد ناشناخته امام خمینی، گام مثبتی را برداشته باشد.

۱. تجربه پذیری
یکی از خصایص بارز رهبران بزرگ اجتماعی، توان بالای عبرت‌آموزی و بهره‌گیری از تجربیات گذشته خود و دیگران است‌. آنان حقیقتاً پی برده‌اند که در تجربیات پیشینیان‌، درسهای گرانبهایی برای رهبری و اصلاح خود و جامعه نهفته است. از این رو، آنان با بصیرت و تعمق شگرفی به تاریخ فرهنگ و اندیشه و تحولات اجتماعی ملتهای خود توجه دارند. رمز پیشتازی و موفقیت رهبران بزرگ اجتماعی هم در همین مطلب است. زیرا از روشهای نادرست و خطاهای گذشتگان پرهیز نموده و راه درست را از همان نقطه‌ای که بر زمین مانده است ادامه می‌دهند و یک عمل تاریخی – اجتماعی تجربه شده را از نو امتحان نمی‌کنند. بدین ترتیب، این گروه از رهبران و مصلحان نامدار اجتماعی به میزان توانایی‌شان در بهره‌گیری از تجربیات، بیش از یک یا چند نسل جلوتر از زمان خود می‌اندیشند و عمل می‌کنند و لذا نمی‌توان از تأثیرات اجتماعی آنان به سادگی گذر کرد.
امام خمینی مصلح دینی بزرگ است که خصیصه عبرت‌آموزی از تاریخ را، کاملاً در خود احیاء کرده است. او مصداق بارز ایه شریفه “فاعتبروا یا اولی الابصار ” (حشر:۲ ) است‌؛ رهبری با بصیرت و ژرف‌کار که از هر تجربه تاریخی، درسهای بزرگی را فرا گرفته است. توجه امام به تجربیات تاریخی از اهتمام و توصیه‌هایی که پیرامون موضوع درس‌آموزی از تاریخ داشتند، روشن می‌گردد. امام برای درک و تجربه شخصیت تاریخی مرحوم ایت‌الله شهید سید حسن مدرس(ره) هم در درس او شرکت نموده و هم در مجلس شورای ملی او را ملاحظه می‌کند. در توصیف درس مرحوم مدرس می‌فرماید: “مثل اینکه هیچ کاری ندارد، فقط طلبه‌ای است دارد درس می‌گوید ” اما در وصف شرکت ایه‌الله مدرس در مجلس شورا می‌گوید‌: “من مجلس آن وقت را هم دیده‌ام، کأنه مجلس منتظر بود که مدرس بیاید. با اینکه با او بد بودند ولی مجلس کأنّه احساس نقص می‌کرد وقتی مدرس نبود ” . بخش عظیمی از بینش عمیق سیاسی و اجتماعی امام متأثر از اهتمام زیاد معظم‌له به آگاهی از تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی‌ ایران معاصر است. بینش تاریخی حضرت امام را از این گفتار می‌توان دریافت که می‌فرماید‌: “قدرتهای بزرگ چپاولگر در میان جامعه‌ها افرادی به صورتهای مختلف از ملی‌گراها و روشنفکران مصنوعی و روحانی‌نمایان که اگر مجال یابند از همه پر خطرتر و آسیب‌رسان‌ترند، ذخیره دارند که گاهی سی چهل سال با مشی اسلامی و مقدس مآبی یا پان ایرانیسم و وطن‌پرستی و حیله‌های دیگر با صبر و بردباری در میان ملتها زیست می‌کنند و در موقع مناسب مأموریت خود را انجام می‌دهند “.
اهتمام امام به بهره‌گیری از تجربیات تاریخ معاصر ایران از دو علت اساسی نشأت گرفته است. نخست اینکه سنت حوزه‌های علمیه مکتب تشیع از همان آغاز تأسیس بر درس آموزی از حوادث تاریخی پیرامون خود بوده است‌. شاید یکی از علل استحکام و استقرار مذهب تشیع، توجه علمای شیعه به همین سنت باشد. عامل دیگر در توجه امام به تجربیات تاریخی، “خردورزی سیاسی ” ایشان برای تشکیل حکومت اسلامی است. طبیعی است که اندیشمندان سیاسی با بصیرت، توجه وافری به جریانات سیاسی و تاریخی تحولات اجتماعی معاصر خود داشته باشند. امام خمینی از مبارزات سیاسی روحانیت و نقش آنان در وقوع نهضتهای مردمی در جهان اسلام و نیز ار رجال و جریانات سیاسی ایران معاصر باخبر بود و از این آگاهی تاریخی خود در راه پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی کاملاً بهره گرفت.
امام خمینی از میان تجربیات تاریخی گذشتگان، بیشترین توجه را به تجربه‌های ارزشمند روحانیت داشت. زیرا حاملان اصلی اسلام‌؛ یعنی روحانیت، در راه حفظ اسلام و مبارزات مردمی بیشترین نقش را ایفاء کردند و به همین دلیل گنجینه‌ای گرانبها، از تجربیات تاریخی از خود به میراث گذاشته‌اند. حضرت امام می‌فرمایند: “این حوزه‌های علمیه است که اسلام را تا حالا نگه داشته است. اگر روحانیون نبودند از اسلام خبر نبود “. ایشان در مورد نقش روحانیون در رهبری نهضتهای اجتماعی معاصر می‌فرماید‌: کسی که تاریخ را دیده است می‌بیند که روحانیون هم همیشه در هر عصری، آنکه قیام کرده بر ضد طاغوت روحانیون بودند. در زمان مشروطه روحانیون قیام کردند، زمان تحریم تنباکو روحانیون قیام کردند، در این زمان هم که شما مشاهده می‌کنید که قشر روحانی قیام کرد و هم خون داد، هم حبس رفت‌، هم زجر کشید‌، هم تبعید کشید، همه این کارها را کشید، لیکن قیام کرد‌.
توان بالای رهبری اجتماعی روحانیت حتی از چشم برخی روشنفکران معاصر مخفی نمانده است. به طوریکه یکی از روشنفکران گفته است‌: “آنچه که با قاطعیت می‌توان عنوان نمود این است که در هر مقطعی که علماء در مبارزات سیاسی شرکت می‌کنند عملاً رهبری آنرا بدست می‌آورند ” . حضرت امام از بزرگانی مانند ایه‌الله شیخ ابوالقاسم کبیر قمی، ایه‌الله شیخ مهدی حکمی و ایهالله میرزا محمد ارباب‌، به عنوان الگوهای شخصیتی خود یاد می‌کند و درباره آنان می‌فرماید‌: “وقتی انسان در آن محیط واقع می‌شد که اینها را می‌دید، همین دیدن اینها برای انسان یک درس بود، وضع زندگی آنها برای انسان یک وضعی بود، درس بود برای انسان، عبرت بود “.
ممکن است کسانی گمان کنند که بهره‌گیری امام خمینی از تجربه تاریخی روحانیت تا مرز وقوع انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی است. زیرا اگر چه علماء، رهبری مبارزات مردمی را برعهده داشتند، لیکن آنان تجربه تشکیل حکومت اسلامی را نداشتند تا سیره حکومتی آنان الگویی برای حضرت امام در گرداندن حکومت اسلامی باشد. حال آنکه عمق خردورزی سیاسی امام خمینی از همین مسئله روشن می‌گردد که چگونه معظم‌له توانسته، تجربه تاریخی روحانیون را در تحولات سیاسی – اجتماعی بعد تأسیس حکومت اسلامی بکار گیرد. حضرت امام در تکرار یا احتمال وقوع برخی از پدیده‌های سیاسی و تحولات فرهنگی – اجتماعی‌، برای عنصر “زمان ” هیچ نقشی قائل نمی‌شدند. از این رو با درک عمیقی که از مسایل حکومتی داشتند، از تجربیات تاریخی بهره گرفته است.
امام خمینی چهره پنهان غربزدگی و وابستگی لیبرالها را در دوران مبارزات سیاسی مردم با رژیم استبدادی پهلوی کاملاً شناخته بود و می‌دانست که ماهیت لیبرالها در قبل و بعد از انقلاب اسلامی هیچ تفاوتی نکرده است. از این رو حاضر به سپردن پستها و امور مهمه کشور به آنان نبود و نسبت به آنها قاطعانه موضع گرفته و می‌فرمودند: “صریحاً اعلام می‌کنم‌: تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرالها بیفتد، تا من هستم نخواهم گذاشت منافقین اسلام این مردم بی‌پناه را از بین ببرند “. به اعتقاد امام اگر شخصیتی مانند مرحوم ایه‌الله مدرس در زمان حکومت استبدای رضاخان، برای حفظ منافع ملی و دفاع از ارزشهای اسالامی، مفید بودند؛ پس حتماً حضور افرادی مانند ایه‌الله مدرس در مجلس شورای اسلامی بعد انقلاب، بسیار پر فایده خواهد بود. از این رو، در انتخاب نمایندگان مردمی، اکیداً به مردم سفارش می‌کردند که مانند مدرس‌ها را انتخاب کنید.


امام خمینی براساس تجربه تاریخی از مبارزات استقلال‌طلبانه مردم، بر این نکته تأکید داشتند که “حوزه‌های علمیه و علمای اعلام همیشه حافظ استقلال و تمامیت ممالک اسلامی بوده‌اند “. معظم‌له بعد از انقلاب کراراً بر این نکته تأکید داشتند. چنانکه نقش روحانیت در بسیج مردمی برای شرکت در ۸ سال دفاع مقدس بر کسی پوشیده نیست. حضرت امام فعالیت سیاسی گروههای ضد اسلامی را بی‌شباهت با وقایع انقلاب مشروطه نمی‌دانستند‌. ایشان مردم انقلابی را به این نکته توجه می‌دادند که چگونه مشروطه‌خواهان غیر مذهبی کوشیدند، روحانیت را از صحنه خارج کنند. معظم‌له می‌فرماید‌: “ببینید چه جمعیت‌هایی هستند که روحانیون را می‌خواهند کنار بگذارند‌. همانطوری که در صدر مشروطه با روحانی‌این کار را کردند و اینها زدند و کشتند و ترور کردند، همان نقشه است. آنوقت ترور کردند سید عبدالله بهبهانی را، کشتند مرحوم نوری را و مسیر ملت را از آن راهی که بود، برگرداندند به یک مسیر دیگر و همان نقشه الان هست که مطهری را می‌کشند “.
حضرت امام به تمام گروههای موافق و مخالف بعد از انقلاب این هشدار را می‌دادند که در تاریخ معاصر ایران هر جا نشانی از حضور مردم در صحنه سیاسی بوده به دلیل قدرت معنوی روحانیت است. لذا کنار گذاشته شدن روحانیت، به نفع هیچ گروه آزادی‌خواه و استقلال‌طلب ایرانی نیست. ایشان به همه فعالان سیاسی توصیه می‌کردند که‌: “اگر این قدرت از دست برود شما هیچ خواهید بود. این قدرت روحانی است که مردم را به کوچه‌ها می‌کشد قدرت اسلام است که از حلقوم روحانیت بیرون می‌اید، اینها را نشکنید “.
امام خمینی برای حفظ منزلت معنوی روحانیت، تنها به مردم و فعالان سیاسی سفارش نمی‌کردند بلکه روحانیت را به حفظ و تقویت بُعد معنوی‌شان و پرهیز از دنیا ‌گرایی سفارش می‌کردند. معظم‌له در این موعظه اخلاقی روحانیون را به زی‌طلبگی رهبران مذهبی توجه می‌دادند. ایشان براساس تجربه روحانیت در تاریخ معاصر ایران، حوزه‌های علمیه را به این نکته توجه می‌دادند که‌: “آن چیزی که روحانیت را پیش برده تا حالا و حفظ کرده است، این است که ساده زندگی کردند. آنهایی که منشأ آثار بزرگ بودند – در زندگی – ساده زندگی کردند “. از این رو، اشاره داشتند که‌: “هیچ چیزی به زشتی دنیا گرایی روحانیت نیست. و هیچ وسیله‌ای هم نمی‌تواند بدتر از دنیا گرایی، روحانیت را آلوده کند “. و در نهایت می‌فرمودند‌: “بزرگی شما آقایان به دنیا نیست، بزرگی شما به آخرت است “.
بنابراین، حضرت امام از روحانیون انتظار داشت که اکنون با رو کردن حکومت دنیوی به آنها، هرگز زی طلبگی و زهدگرایی‌شان را از دست ندهند.

۲. استبداد ستیزی
تاریخ معاصر ایران، تنها تاریخ استبداد نبوده که استبداد ستیزی و مبارزه با حاکمیت زورمندان نیز هست. مردم ایران گاه از روی به ستوه آمدن و شعله‌ورتر شدن ظلم حاکمان مستبد، به صورت خود‌جوش رو در روی استبداد قرار گرفته‌اند و گاه به رهبری آزادی‌خواهان استبداد ستیز، وارد میدان نبرد با حاکمان مستبد شده‌اند. بنابراین، تجربه استبداد ستیزی مردم به اندازه تجربه آنان از حاکمیت مستبدان است. اما این تجربه‌های استبداد ستیزی مردم یکسان نبوده است. ملت ایران، در برخی از این تجربه‌ها موفق بود و در برخی دیگر به نتیجه ناتمام رسید و در برخی دیگر با شکست و سرخوردگی مواجه گردید. یکی از عوامل مهم در اختلاف تجربه استبداد ستیزی مردم، رهبری نهضتهای آزادی خواهانه در تاریخ معاصر است. این اختلاف عمدتاً ناشی از نگاه رهبران نهضتهای یکصدساله اخیر به پدیده استبداد و شیوه مبارزه با مستبدان بوده است.
رهبران متجدد اواخر قاجاریه که دیگر تعلق خاطر چندانی برای استمرار حکومت سنتی نداشته و در براندازی آن فعّال بودند، از تأسیس دولت مدرن اقتدار طلب جانبداری کرده و بعضاً در وقوع کودتای رضاخانی سال ۱۲۲۹ مشارکت ورزیدند. آنان گمان می‌کردند که می‌توان از طریق ائتلاف با بخشی از نظامیان دولت مدرنی را ایجاد کرد که در عین اقتدار، خصیصه استبدادی در آن نباشد. شکل‌گیری حکومت پهلوی نتیجه همین تدبیر سیاسی برخی از مشروطه‌خواهان و ائتلاف آنان با نظامیانی از قبیل رضاخان است.
رضاشاه توانسته بود آرزوی مشروطه‌خواهان متجدد را که همان دولت مدرن است، تحقق ببخشد. در پرتو نوسازی رضاخان ارتش مدرن و بوروکراسی نوین پا گرفته و جامعه به سمت غیر دینی شدن سوق داده شد. هدف دراز مدت وی ایجاد جامعه‌ای شبه غربی بود. اما آنچه که مورد انتظار مشروطه‌خواهان متجدد نبود، تبدیل شدن حکومت شبه مدرن رضاخان به یک دولت مطلقه مدرن است. آنان گمان می‌کردند که همانگونه که با مدرن شدن دولتهای اروپایی، خصیصه استبدادی آنها از میان برداشته شده است، در ایران نیز با تکوین دولتی شبه غربی (مدرن)، استبداد نیز رنگ می‌بازد. اما مشروطه‌خواهان ایران مشاهده کردند که چنین آرزویی، نه برای نواندیشان ترکیه (با روی کار آمدن آتاتورک) اتفاق افتاد و نه برای آنان‌. یکی از مورخین روشنفکر گفته است‌: “پی‌ریزی این دولت مدرن [رضاخان] به بهای سرکوبی تحول و پیشرفت سیاسی و تمامی مظاهر آرمانهای دموکراتیک انجام گرفت. چنین تصور می‌شد که نوسازی کشور تنها از راه خودکامگی و سرکوب نهادهای دموکراتیک دست یافتنی است “. حتی فروغی که یکی از نخبگان با نفوذ در دستگاه حاکمه پهلوی بود، در یادداشتی، شاه را “شیر نر خونخواره‌ای ” توصیف کرده است که در کف او غیر تسلیم و رضا چاره‌ای نیست. این وضعیت با برکناری رضاخان توسط دولتهای روس و انگلیس پابرجا بود و حتی در دهه بیست، جنبشهای ضد استبدادی تجددطلبان با بحران دموکراسی رو برو شده و در نهایت، کودتای ۲۸ مرداد به آن خاتمه داد. بدین ترتیب، رهبران مشروطه‌خواه در تجربه مبارزات ضد استبدادی با شکست مواجه بودند.
امام خمینی برداشت و سیره عملی رهبران مذهبی ضد استبدادی را با بصیرت تمام درک کرده و به آن غنای محتوایی داد. امام همانند سلف خویش، ریشه استمرار حکومتهای استبدادی را در فساد قدرت سیاسی و نخبگان حاکم می‌دانستند و تا وقتی عزمی فراگیر در تمامی اقشار اجتماعی برای رفع این فساد تحقق نیابد، مدرن شدن دولتها به کاری نمی‌اید. برای نمونه، دانشگاه یکی از نهادهای آموزشی مدرنی‌ست که در زمان حکومت پهلوی بوجود آمد، اما چون حکومت خصیصه فاسد استبدادی را به همراه داشت، مانع از این شد که دانشگاهی پیشرفته و مستقل داشته باشیم. امام در این زمینه فرموده است‌: “در این پنجاه سال حکومت سیاه پهلوی، برای ایران تقریباً باید گفت هیچ نگذاشتند، یعنی سرمایه‌های انسانی را و سرمایه‌های مادی را اینها از بین بردند. دانشگاهها که باید سرمایه انسانی برای ما درست کنند، اینها به وضع عقب افتاده‌ای نگه داشتند “. در واقع، به عقیده امام خمینی فساد دستگاه حاکمه و نخبگان سیاسی- نظامی به همه جا کشیده می‌شود و اینطور نیست که بخشهای غیر سیاسی از فساد استبداد محفوظ می‌مانند. بنابراین، حضرت امام برخلاف اصلاح‌طلبان وفادار به حکومت پهلوی، معتقد نبودند که اگر دستگاه حاکمه به آزادی‌های سیاسی تن داد، مشکل استبداد حل شده است. امام خمینی بر این باور بودند که فساد نظام استبدادی پهلوی با فعالیتهای اصلاح‌طلبانه مرتفع نمی‌شود و باید ملت ایران متحول شده و دست به یک انقلاب فراگیر بزند که آغاز آن انقلاب سیاسی و براندازی حاکمان مستبد است‌؛ یعنی عزم ملی برای رفع استبداد با “انقلاب ” امکانپذیر است.
جوانان ایران و زنان و مردان که در زمان طاغوت با تربیت طاغوتی بار آمده بودند هرگز نتوانستند با قدرت طاغوتی مقابله کنند ولی آنگاه که به دست توانای حق جلّ وعلا به انسان انقلابی دور از علایق شیطانی متحول شدند آن قدرت عظیم را سرکوب کردند.
از آغاز نهضت امام خمینی علیه رژیم استبدادی پهلوی، بسیاری از مشروطه‌خواهان سکولار (غیردینی) به دلیل آنکه نهضت ضد استبدادی امام را برآمده از متن جریان تجدد‌طلبی نمی‌دیدند، با آن برخورد سرد و گاه منفی داشتند. برخورد منفی آنان از این باور غلط سرچشمه می‌گرفت که نهضت امام خمینی، نه علیه استبداد که بر ضد برنامه نوسازی (مدرنیزاسیون) ایران است. از این رو‌، آنان در برابر نهضت خونین مردم در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ با بی‌اعتنایی گذشتند. این عمل مشروطه‌خواهان متجدد از نگاه تیزبین مرحوم جلال آل احمد مخفی نمانده و درباره آن گفته است:
می‌دانیم که مطبوعات به نظارت سانسور منتشر می‌شود. اما به صورت همین مطبوعات سانسور شده نیز حاصل کار مغز و شعور آن دسته از روشنفکران است که به مزدوری حکومت تن در داده‌اند. همین مطبوعات در سال ۱۳۴۲ به مناسبت جانشینی پاپ رُم هر کدام دست کم دو شماره و در هر شماره دست کم میان ۵۰۰ تا ۱۵۰۰ کلمه مقاله و خبر و تفسیر نوشتند. آن هم با چه عکسها و چه تفصیلاتی‌. و همه ترجمه از مطبوعات فرنگی و امریکایی و این واقعه درست در روزهایی بود که حضرت خمینی مرجع عالم تشیع را از این نقطه به آن نقطه تبعید می‌کردند و هیچیک از همین مطبوعات نه تنها در این باب حتی دو کلمه خبر ندادند، بلکه حتی در ایام پیش از آن و به مناسبت مرگ حضرت ایت‌الله بروجردی و چگونگی جانشینی حضرت خمینی نیز کوچکترین خبری نداشتند.
امام خمینی در جریان نهضت ضد استبدادی به این برداشت نادرست ملی‌گرایان تجدد‌طلب کاملاً واقف بودند و از این رو، در سخنرانیها و پیامهای پیش از انقلاب اسلامی، به آنان و دیگر اقشار مردم این توجه را می‌دادند که “حکومت اسلامی اگر چنانچه تأسیس بشود، نمی‌خواهد که آثار تمدن را از بین ببرد، با دانشگاه مخالف نیست‌، با علم مخالف نیست… با این نحو تربیت و تعلیمی که بچه‌های ما را فاسد می‌کند، بچه‌های ما را عقب مانده نگه می‌دارد ما با آن مخالفیم‌، نه اینکه ما مخالفیم با اصل تمدن و می‌خواهیم مردم را برگردانیم به زمان کذا “.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.