تحیر فلسفی ـ جامعه شناختی میشل فوکو در تبیین انقلاب اسلامی(بخش دوم)

ب. مفهوم قدرت انقلاب ایران
 گفتیم که برای فوکو قدرت معنای خاص خود را دارد. وی با این فهم از قدرت و ماهیت آن را تعاریف کلاسیک و سنتی قدرت خود را رها می سازد. برای فوکو چهره ی نرم افزاری و پراکنده ی قدرت در بین آحاد مردم که به صورت رابطه ای و شبکه گسترده و پراکنده شده اند، بسیار حائز اهمیت است.

#نظریات#میشل#فوکو#انقلاب#ایران

در انقلاب ایران نیز فوکو به ظهور این چهره ی نرم افزاری و در عین حال بسیار تأثیرگذار از قدرت اشاره می کند و معتقد است شاه قدرت های عادی و رسمی را حذف کرده بود، اما غافل از اینکه قدرت شبکه ای و پراکنده با این اقدام تقویت شده بود. فوکو صف آرایی دو تعریف و دو چهره از قدرت را به خوبی به نمایش می کشد. آنجا که شاه و ارتش را نماد قدرت عریان و خشونت محض می داند و در مقابل اراده ی عمومی مردم و قدرت تجمیع شده ی آنان را جنبه ی نرم افزاری قدرت می داند:
آنچه در ایران مرا شگفت زده کرده است این است که مبارزه ای میان عناصر متفاوت وجود ندارد. آنچه به همه ی اینها زیبایی و در عین حال اهمیت می بخشد این است که فقط یک رویارویی وجود دارد: رویارویی میان تمام مردم و قدرتی که با سلاح ها و پلیسش مردم را تهدید می کند. لازم نیست خیلی دور برویم، این نکته را می توان بی درنگ یافت؛ در یکسو کل اراده ی مردم و در سوی دیگر مسلسل ها. (۲)
فوکو معتقد است قدرت واقعی و اساسی را باید در همین جنبه ی نرم افزاری جستجو کرد و به راستی این چهره در ایران عیان شد. از نظر وی تفاوت انقلاب ایران با دیگر انقلاب ها در همین نکته است که یک طرف دعوا رژیمی تا دندان مسلح می باشد و طرف دیگر فاقد قدرت عریان، در عین حال دارای قدرت پنهان و نامرئی. فوکو یک مقاله از نوشته های خود را با عنوان «شورش با دست خالی» اختصاص به این مهم می دهد. از نظر فوکو حرکت مردمی ایران مایه ی تشویش و تعجب همگان می باشد، چرا که رویدادهای ایران در واقع «نه چیزی است که در چین یافت می شود، نه در ویتنام و نه در کوبا: یعنی موج عظیمی است بدون ابزار نظامی، بدون پیشگام، بدون حزب … نخستین پدیده ی متناقض نما و علت شتاب این رویدادها از این قرار است که ده ماه مردم با رژیمی که از مسلح ترین رژیم های جهان است و با پلیسی که از هولناک ترین پلیس های جهان است درافتاده اند، آن هم با دست خالی، بدون روی آوردن به مبارزه ی مسلحانه و با سرسختی و شجاعتی که ارتش را بر جای میخکوب کرده است.» (۳)
فوکو به خوبی اشاره می نماید که فقط با ابزار و تجهیزات و ادوات نظامی نمی توان ارتش ساخت، نمی توان قدرت را صرفا در حضور و فراهم کردن این مورد دانست، بلکه باید به ایدئولوژی، اعتقاد و از این قبیل مسائل نیز اشاره نمود.
البته باید توجه کرد که فوکو متفکری مذهبی و دیندار نمی باشد ولی اهمیت این عوامل را منکر نیست:
ایران گویا پنجمین ارتش جهان را داشته باشد. از هر سه دلار در آمدر کشور یک دلارش خرج این بازیچه های گران قیمت می شود. اما اصل قضیه این است: تنها با بودجه، با تجهیزات، با هواپیمای شکاری و با هاورکرافت، ارتش ساخته نمی شود. چه بسا وجود تجهیزات، جلوی ساخته شدن ارتش را بگیرد. (۴)
مشخص شد که از نظر فوکو انقلاب ایران تبلور و نماد ظهور قدرت نرم افزاری و پراکنده که در دست مالک و شخص و گروه خاص نمی باشد، در مقابل قدرت آشکار و ملموس رژیم تا دندان مسلح بود.

ج. ظهور اراده ی عمومی در انقلاب ایران
 تا بدین جای گفتار حاضر، از اراده ی مردم، اراده ی عمومی و مفاهیمی از این قبیل صحبت شد، ولی به راستی اراده ی عمومی به چه معنا است؟ اساسا چه ضرورتی دارد که ما پیرامون آن بحث کنیم؟ یا اینکه اراده ی عمومی چه ربطی به انقلاب ایران دارد؟ پاسخ این پرسش ها را باید در عنایت و توجه فوکو به این مقوله ی مهم در انقلاب اسلامی یافت. فوکو معتقد است با ظهور حالت دو قطبی در جامعه ی ایران که یک قطب رژیم و عمالش بود و قطب دیگر همه ی مردم ایران، شاهد شکل گیری اراده ی عمومی در برکناری شاه و رژیم پهلوی می باشیم.
نفی رژیم در ایران پدیده ای است عظیم و اجتماعی، اما نه به این معنا که سردرگم و عاطفی باشد یا به خود چندان آگاهی نداشته باشد… پدیده ی متعارض نما این است که با این حال خواستی است جمعی و کاملا یگانه… پزشک تهرانی و ملای شهرستانی، کارگر نفت و کارمند پست و دانشجوی چادری همه یک اعتراض و یک خواست دارند، در این خواست چیزی است که مایه ی تشویش خاطر است، یک چیز واحد و بسیار مشخص: شاه باید برود. (۵)
برای ایضاح مطلب و اینکه مقصود و توجه فوکو به مقوله ی «اراده ی عمومی» روشن شود، بحثی مختصر در خصوص ابعاد این موضوع ضروری به نظر می رسد. در خصوص مفهوم و معنای «اراده ی عمومی» در علم سیاست، حقوق و فلسفه و جامعه شناسی مباحث بسیار زیاد و پردامنه ای صورت پذیرفته است و شاید یکی از مفاهیم اجتماعی و سیاسی مهم همین اصطلاح باشد. به نظر می رسد نخستین بار این اصطلاح را ژان ژاک روسو فیلسوف نام آشنا و شهیر فرانسوی در قرن هجده بیان نمود. به نظر روسو «اراده ی عمومی را نمی توان از بیرون به صورت قانون در آورد، بلکه این اراده به صورت واقعیتی هنجاری و ایستاری اخلاقی است که در قلب های شهروندان وجود دارد.» (۶)
برای روسو جامعه و اجتماع اهمیت دارد و در قالب اجتماع و اراده ی عمومی است که انسان به محتوای اخلاقی خود می رسد. به تعبیری می توان اراده ی عمومی را با مفهوم «همبستگی» پیوند زد که این همبستگی بین افراد جامعه صورت می پذیرد. به نظر روسو «این همبستگی عبارت است از مشارکت مستمر و آزاد و خود به خود و فزاینده در امری که به عنوان خیر حقیقی همه ی شریکان دانسته می شود.» (۷)
ژان ژاک روسو در کتاب معروف «قرارداد اجتماعی» خود که تأثیر فراوانی در مسائل فلسفه ی سیاسی و حقوق به جای گذاشت، بحث اراده ی عمومی را مطرح می نماید و معتقد است «اراده ی عمومی» را با اکثریت آرا و به اتفاق و اجماع نباید اشتباه گرفت. از نظر روسو «اراده ی عمومی، فقط نفع مشترک عمومی را در نظر می گیرد… آنچه به اراده عمومیت می بخشد تعداد آرا نیست بلکه نفع مشترک است.» (۸)
چنان که ملاحظه می شود، اگر همه ی مردم یا اکثریت در خصوص بحثی نظر بدهند و یا رأی گیری شود، لزوما اراده ی عمومی را شکل نمی دهد، چرا که در پی اراده ی عمومی، مفهوم خیر، خرد و نفع مشترک نهفته است. میشل فوکو، در انقلاب ایران، ظهور این اراده ی عمومی را بیان می کند و معتقد است این مقوله فوق العاده مهم و قابل ارج است چرا که کمتر ملتی توفیق خواهند داشت تا اراده ی عمومی را به منصه ی ظهور برسانند. فوکو این مطلب را با بیان رسای خود چنین می آورد، که به رغم طولانی بودن سخن وی به دلیل اهمیت آن عینا نقل می نماییم:
یکی از چیزهای سرشت نمای این رویداد انقلابی این واقعیت است که این رویداد انقلابی اراده ی مطلقا جمعی را نمایان می کند، و کمتر مردمی در تاریخ چنین فرصت و اقبالی داشته اند. اراده ی جمعی اسطوره ای سیاسی است که حقوقدانان یا فیلسوفان تلاش می کنند به کمک آن نهادها و غیره را تحلیل یا توجیه کنند. اراده ی جمعی ابزاری است نظری: «اراده ی جمعی» را هرگز کسی ندیده است، و خود من فکر می کردم که اراده ی جمعی مثل خدا یا روح است و هرگز کسی نمی تواند با آن روبه رو شود. نمی دانم با من موافقید یا نه، اما ما در تهران و سراسر ایران با اراده ی جمعی و عمومی یک ملت روبه رو بودیم و خب باید به آن احترام بگذاریم، چون چنین چیزی همیشه روی نمی دهد. (۹)
اراده ی عمومی را می توان در اجماع مذهبی، مرد، زن، فقیر، غنی و … کلا در اقشار مختلف مردم دید که خیری مشترک و عمومی را می خواستند. یعنی از بین رفتن رژیم پهلوی که عین فساد، وابستگی به غرب، استبداد و بی هویتی بود و به درستی فوکو به همه ی این مسائل اشاره می نماید.
د. نقش رهبری در انقلاب اسلامی ایران تفاوت نگاه فوکو با نگاه اکثر اندیشمندان غربی در این نکته نهفته است، که وی به مسأله ی رهبری و هدایت علمی انقلاب عنایت ویژه و مخصوص دارد. فوکو در کنار عوامل و علل مختلف وقوع انقلاب در ایران به عامل مهم رهبری و تأثیر بسزای امام خمینی (ره) اشاره می نماید. در خصوص اینکه افراد و یا به تعبیری سوژه ی انسان در تحولات اجتماعی و سیاسی و حتی در ساختن تاریخ به چه میزان و اندازه ای می تواند ایفای نقش بکند، مباحث عمیق و گسترده ی فلسفی، سیاسی و جامعه شناختی صورت پذیرفته است. به هر حال، فوکو نقش امام را پررنگ و پرتأثیر می داند. فوکو این مطلب را در مقاله ی «رهبر اسطوره ای شورش ایران» بیان می نماید.
فوکو از امام با تعبیر «قدیس پیری که در پاریس است» (۱۰) یاد می کند و معتقد است مردم ایران از هر قشری به او عشق می ورزند. فوکو می گوید:
شنیدن این حرف از دهان یک خلبان بوئینگ عجیب بود که از جانب همکارانش می گفت: گرانبهاترین ثروتی که ایران از قرن ها پیش تاکنون داشته در فرانسه پیش شماست خوب نگهداری اش کنید. لحن او آمرانه بود و از آن مؤثرتر حرف اعتصاب گران آبادان بود: ما چندان مذهبی نیستیم. به کسی اعتقاد نداریم. نه به یک حزب سیاسی و نه به یک شخص. به هیچ کس به جز خمینی و فقط به او. (۱۱)
فوکو، معتقد است امام خمینی، به منزله ی رهبری کاریزما، با مردم ارتباط شخصی و عاطفی دارد:
شخصیت آیت الله خمینی پهلو به افسانه می زند. امروز هیچ رئیس دولتی و هیچ رهبر سیاسی، حتی به پشتیبانی همه ی رسانه های کشورش نمی تواند ادعا کند که مردمش با او پیوندی چنین شخصی و چنین نیرومند دارند. (۱۲)
فوکو دلیل این همراهی و همگامی مردم با امام را در سه چیز خلاصه می کند:
۱. خمینی اینجا نیست، پانزده سال است که او در تبعید است.
۲. خمینی چیزی نمی گوید، چیزی جز نه ـ نه به شاه، به رژیم، به وابستگی.
۳. خمینی آدم سیاسی نیست، حزبی به نام خمینی و دولتی به نام خمینی وجود نخواهد داشت. (۱۳)
به طور خلاصه می توان دریافت که رهبری امام خمینی در کنار سایر عوامل از جمله دلایل مهم پیروزی انقلاب به شمار می رود.

هـ. انقلاب ایران و معنویت در عرصه ی سیاست
 شاید مهم ترین بحث فوکو و عصاره ی مباحث وی را در تأثیر انقلاب بر سیاست روزگار دانست. فوکو معتقد است ایرانیان با انقلاب خود خواستار بازگرداندن معنویت به عرصه ی سیاست می باشند. گفتیم فوکو در کنار بزرگانی چون نیچه، هایدگر، دریدا، لاکان و … در زمره ی اندیشمندان و نظریه پردازانی قرار می گیرد که تفکرات پست مدرن مرهون آرای ایشان است. اگر جریان پست مدرن را جریانی بدانیم که علیه آموزه های مدرنیته و دوران مدرن شورید، یکی از این آموزه ها افراط و توجیه به عقل، علم، سوژه ی خودآگاه، خودبنیاد و … بود، فلذا دور از انتظار نیست که فوکو به معنویت گم شده در عرصه ی سیاست که محصول دوران مدرنیته بود، نگاهی «نوستالژیک» داشته باشد. علاوه بر تأثیراتی که دین و مذهب شیعه و ایام محرم و عزاداری در گرایش های معنوی ایجاد می کند، از نظر فوکو خواست و اراده ی مردم نیز بسیار مهم بود. خواست مردم از نظر فوکو «حکومت اسلامی» است، اما معنای حکومت اسلامی محدود به حکومت مذهبیون نمی شود، بلکه منظور از این واژه آرمانی است که همه را با هر طیف و گروه و خواست و علایقی دور هم جمع می کند.
جنبشی را که ایرانیان به دنبال آنند به دنبال داخل کردن عنصری معنوی در زندگی سیاسی مردم است… من (فوکو) دوست ندارم که حکومت اسلامی را ایده یا حتی آرمان بنامم. اما به عنوان خواست سیاسی مرا تحت تأثیر قرار داده است… چون از این جهت کوششی است برای اینکه سیاست یک بعد معنوی پیدا کند. (۱۴)
فوکو ایجاد این روحیه ی معنوی و عرفانی را در ایرانیان حاصل متعددی می داند. فوکو در ادمه معتقد است معنویتی که ایرانیان آن را طرح می نمایند، «جستجوی آن چیزی است که ما غربی ها امکان آن را پس از رنسانس و بحران بزرگ مسیحیت از دست داده ایم.» (۱۵)
این مطلب دقیقا حلقه ی مفقوده ای است که انسان با تحولات مدرنیته آن را از دست داد. یعنی توجه بیش از حد به علم، عقل و تجربه در عین حال کنار گذاردن محبت، عشق، معنویت و دین… . فوکو معتقد است بازگشت معنویت به عرصه ی سیاست توسط دین صورت می گیرد، ولی این دین نیز ویژگی های خاص خود را دارد و آن دین ارتجاعی و واپس گرا نیست: «اسلام در سال ۱۹۷۸ افیون مردم نبوده است، دقیقا روح یک جهان بی روح بوده است.» (۱۶)
مذهب و معنویتی که ایرانیان خواهان آنند:
بیش از آنکه از عالم بالا سخن بگوید به دگرگونی این دنیا می اندیشد. (۱۷)
یعنی دینی که به واقعیت های روز و زمانه واقف است و به تعبیر دیگر دین روزآمد و کارآمد. میشل فوکو، در ادامه ی مباحثش به این نکته متفطن می شود که ایرانیان و انقلابشان به مثابه ی روح، مغز و گوهر جهانی است که بی روح و بی مغز و گوهر شده است. فوکو ادامه می دهد که در بازگشت از ایران همه از او سؤال می کردند، آیا وقایع ایران را می تواند انقلاب بنامد؟ که فوکو ادمه می دهد:
انقلاب نیست، یعنی نوعی از جا برخاستن و برپا ایستادن نیست، بلکه قیام انسان های دست خالی است که می خواهند باری را که پشت همه ی ما، و بویژه پشت ایشان، بر پشت کارگران نفت، این کشاورزان مرزهای میان امپراطوری ها، سنگینی می کند از میان بردارند یعنی بار نظم جهانی را. شاید این نخستین قیام بزرگ بر ضد نظام های جهانی باشد، مدرن ترین و دیوانه وارترین صورت شورش. (۱۸)
با این عبارت است که فوکو قانع می شود انقلاب ایران مفاهیمی بنیادین و جهانی را مطرح می کند. انقلاب ایران یک تنه نظم جهانی مستقر را به چالش می کشد و پیام خود را با زبانی رسا اعلام می دارد.

جمع بندی
 در یک نگاه کلی و اجمالی، می توان نکات بدیع و موشکافانه ای را در خصوص انقلاب اسلامی ایران از زبان میشل فوکو یافت. نکاتی که از آبشخورهای مهم و اندیشه ای سیراب می شود.
این نکات را در پنج محور به طور خلاصه ذکر نمودیم. اما خواننده بایستی متوجه این نکته باشد که سخنان و نظرات فوکو نیز حرف اول و آخر نیست بلکه می توان در برخی از مطالب گفته شده توسط وی تأمل نمود. ضمن اینکه بعد از اعدام انقلابی تعدادی از مهره های رژیم، به زعم عده ای، فوکو از نظر مثبت و اولیه ی خود به انقلاب اسلامی روی برتافت، که البته رد یا اثبات این مطلب مقالی و گفتاری دیگر می طلبد. آنچه در آخر گفتنی است، اینکه انقلاب ایران به هر حال نقطه ای روشن در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران معاصر است که توجه بسیاری را به خود مشغول داشته است. آنچه باید برای نسل انقلابی ایران مهم باشد توجه به فرآیند
شکل گیری این انقلاب عظیم اجتماعی و نظریه سازی این فرآیند در درجه ی اول و سپس توجه به مراحل بعدی، خصوصا آسیب شناسی انقلاب است تا از این رهگذر آسیب ها، آفات و موانع فراروی این انقلاب که می تواند جریان اصل انقلاب را منحرف کند بازشناسی و از این آفات جلوگیری گردد.

پی‌نوشت‌ها:
 

۱. کارشناس ارشد علوم سیاسی و مدرس دانشگاه.
۲. همان.
۳. ایرانی ها چه رویایی در سر دارند، همان، ص ۴۳، ۴۴.
۴. همان، ص ۱۱، ۱۲.
۵. همان، ص ۶۳، ۶۴.
۶. عبدالرحمن عالم، تاریخ فلسفه ی سیاسی غرب، ج ۲، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، تهران: ۱۳۷۷. ص ۳۵۳.
۷. و. ت جونز، خداوندان اندیشه ی سیاسی، ج دوم، ترجمه ی علی رامین، انتشارات علمی و فرهنگی تهران، ۱۳۷۶، چاپ دوم، ص ۴۶.
۸. قرارداد اجتماعی، ژان ژاک روسو، ترجمه ی مرتضی کلانتریان، نشر آگاه، تهران: ۱۳۸۰، ص ۱۵۳.
۹. ایران: روح یک جهان بی روح، همان، ص ۵۷.
۱۰. ایرانی ها چه رویایی در سر دارند، همان، ص ۵۶.
۱۱. همان، ص ۵۷، ۵۸.
۱۲. همان، ص ۶۴.
۱۳. همان، ص ۶۴.
۱۴. همان، ص ۴۱.
۱۵. همان، ص ۴۲.
۱۶. ایران، روح یک جهان بی روح، همان، ص ۶۱.
۱۷. ایرانی ها چه رویایی در سر دارند، همان، ص ۶۵.
۱۸. همان، ص ۶۵.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.