حیرت فلسفی ـ جامعه شناختی میشل فوکو در تبیین انقلاب اسلامی(بخش اول)

می گویند غربی ها عادت دارند که موضوعات مشخص در حوزه ی اندیشه و فکر را علی رغم تفاوت های ماهوی جهان بینی ها و ایدئولوژی ها و بسترهای سیاسی و اجتماعی اندیشه ها، با پاسخ ها کلیشه ای مشابه تحلیل کنند و اسم این تحلیل را نیز تحلیل علمی بگذارند.

#میشل#فوکو#جامعه_شناس#فرانسوی

میشل فوکو در تحلیل رهیافت های انقلابی می گوید: ما در صورتی یک انقلاب را به رسمیت می شناسیم که دو دینامیک را در آن مشاهده کنیم: یکی، دینامیک تضادهای درون جامعه یعنی دینامیک مبارزه ی طبقاتی یا دینامیک رویارویی های بزرگ اجتماعی و دیگری، دینامیک سیاسی یعنی حضور یک پیشگام، یعنی یک طبقه، حزب یا ایدئولوژی سیاسی و خلاصه نیروی پیشتازی که همه ی ملت را به دنبال خود می کشد. اما آنچه در ایران روی داد هیچ یک از این دو دینامیک را که برای ما نشانه ها و علامت های روشن پدیده های انقلابی اند، ندارد. جنبش انقلابی که فقدان جایگاه مبارزه ی طبقاتی و تضادهای درونی جامعه و یک پیشگام را (که قالب عمومی رهیافت های غربی در تحلیل انقلابات است) در آن مشخص کرد. از نظر ما چه می تواند باشد؟
تحیر متفکرینی چون میشل فوکو در شناخت و تبیین انقلاب اسلامی اگر چه بیانگر عظمت انقلاب در دگرگونی های دوران جدید است اما از جهت دیگر نارسایی قالب های نظری فلسفه ی سیاسی غرب را در تبیین انقلاب اسلامی نیز اثبات می کند. فوکو حتی اگر در تبیین و تحلیل بنیادهای نظری انقلاب اسلامی به رهیافت جدیدی نرسیده باشد، شجاعت و جسارت او در ساختارشکنی سیطره ی قالب های نظری حاکم بر جنبش های انقلابی در غرب، قابل تقدیر است و تحیر فلسفی ـ جامعه شناختی او را در فهم انقلاب اسلامی، باید تحیر مبتنی بر معرفت شناسی انتقادی این متفکر دانست.
از این زاویه، نقد و توصیف چنین دیدگاه هایی در شناخت ماهیت منحصر بفرد انقلاب اسلامی بی تأثیر نیست. اگر چه، تأیید یا تکذیب این گونه نظریات هیچ تدثیری در اصالت انقلاب اسلامی ندارد. انقلاب اسلامی با همه ی ارکانش نمایان گر اراده ی مطلق جمعی مردم ایران در نفی رژیم کهنه و پوسیده ی شاهنشاهی، طرد نظریه های سیاسی و اجتماعی غرب و پایه ریزی یک نظم جدید مبتنی بر باورها و ارزش های نهادینه شده ی جامعه است. نظمی که آرمان های خود را در اعتقادات اسلامی جستجو می کند.

درآمد
 انقلاب اسلامی (۱۳۵۷ ش) ایران فی الواقع یکی از تحولات بسیار شگرف و بنیادی در تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران معاصر و حتی تحولات جهانی محسوب می شود. این انقلاب علاوه بر تدثیراتی که در ایران به جای گذاشت منشأ اثرات فراوانی در منطقه و حتی دنیا شد. ایرانی که دارای فرهنگ و تمدن عظیم باستانی می باشد، چه قبل از ورود اسلام و چه بعد از آن در عرصه های علمی، ادبی و فرهنگی در دنیا جزو طلایه داران فرهنگ و هنر بود، اما از بد
حادثه و بنا به دلایل مختلف از حدود چهار الی پنچ سده ی قبل دچار انحطاط و رکود و سستی علمی و فرهنگی شد. علل و ریشه های این عقب ماندگی هر چه که بود، این پیامد ناگوار و سخت ویرانگر را به ایران و ایرانی دیکته کرد؛ یعنی عقب ماندن از قافله ی علمی، ادبی و فکری تمدن بشر، یعنی سهم نداشتن در عرصه های مختلف فکری و اندیشه ای در کارزار فکر و اندیشه ی بشری.
تفکر فلسفی به عنوان یکی از پایه های استوار و قابل اعتنای بشر و به تبع آن وجوه دیگر اندیشه و فکر در ایران بعد از زمان ملاصدرای شیرازی به این طرف رو به خاموشی می گراید، فلذا اسمی و رسمی از ایرانیان را نمی توان آن گونه که شایسته ی این ملت بافرهنگ است در دوره های اخیر جستجو نمود، تا اینکه انقلاب ۱۳۵۷ به وقوع پیوست. انقلابی که دگربار ایرانیان را از حاشیه به متن کشاند. واقعه ای که کانون توجه دنیا را به سمت خود جلب نمود. رخدادی که سبب شد فیلسوف صاحب نام معاصر، یعنی میشل فوکو، دست به قلم برده و بنویسد:
«ایرانیان چه رویایی در سر دارند؟» انقلاب ایران بدون اینکه بخواهیم کلیشه ای و شعاری صحبت بکنیم، منشأ اثرات زیادی چه در عرصه ی عمل و چه نظر بود.
نهضت ها و حرکت های زیادی با الهام گیری از انقلاب ایران پا به عرصه ی وجود نهادند یا اینکه به حرکات خود سرعت بخشیدند. در عالم تئوری و نظرات سیاسی و انقلابی نیز شاهد تأثیرات انقلاب ایران بودیم. چه بسیار تئوری ها و پارادایم هایی که به واسطه ی حرکت مردمی ایران تولید و ایجاد شد و چه نظریاتی که با انقلاب ایران توان پاسخگویی و توجیه نداشتند. در میان این تئوری ها، به نظر می رسد نظریه ی میشل فوکو از جایگاه رفیع و منیعی برخوردار باشد. البته فوکو نظریه پرداز انقلاب نیست ولی چون شخص شاخص و قابل اعتنایی در عرصه ی اندیشه می باشد؛ فلذا نظرات وی در خور توجه و امعان نظر می باشد. از این رهگذر است که به نظرات فوکو و خصوصا نظر وی درباره ی انقلاب اشاره می کنیم.

نگاهی اجمالی به اندیشه های فوکو
 میشل فوکو (۱۹۸۴ـ ۱۹۲۶) در پواتیه ی فرانسه زاده شد. در دانشگاه سوربون فلسفه خواند و لیسانس خود را در سال ۱۹۴۸ اخذ کرد. فوکو بعد از اخذ درجه ی دکترا در سال ۱۹۶۴ استاد فلسفه ی دانشگاه کلرمون در فرانسه شد. فوکو به سرعت در حوزه ی روشنفکری فرانسه شهرت یافت و دیری نگذشت که نفوذی جهانی پیدا کرد. وی چشم اندازهای نوینی در فلسفه، تاریخ، جامعه شناسی و علوم سیاسی گشود. (۲)
فوکو از آبشخورهای مهم فکری در زمان خود سیراب شد. اندیشمندان و بزرگانی چون مارتین هایدگر، فروید، مارکس و خصوصا فردریش نیچه، بیشترین نفوذ را در فوکو داشته اند. میشل فوکو در طول حیات علمی و فکری خود نظریات و مفاهیمی را وارد عرصه ی علوم اجتماعی نمود که گاهی بس مهم در پیشبرد این علوم محسوب می شد. در مرحله ی اول، فوکو وظیفه ی جامعه شناس و فیلسوف را چون «دیرینه شناس و باستان شناس» می داند که از گرد و غبار روزگار لایه های برهم انباشته را شناسایی می کند فوکو با نقد توالی و پیوستگی تاریخ معتقد است هر عصر و هر دوره گفتمان و صورت بندی دانایی خود را دارد که این صورت بندی تشکیل هویت و فضای معنایی خود را می دهد و غیر خود را به کناری می زند.
از نظر فوکو شکل گیری اندیشه و دانش ناشی از صورت بندی دانایی یا اپیستمه ای است که
در هر عصر مسلط می باشد و خود را بر وجود دیگر دیکته می کند. از نظر فوکو سوژه یا محقق و به تعبیری هر اندیشمند و دانش ورزی در درون این گفتمان یا اپیستمه است که اندیشه هایش شکل می گیرد. به بیان دیگر اندیشه ها و شکل گیری سوژه ملهم از این فضا و صورت بندی می شود.
در مرحله ی دوم، فوکو از نظریه ی «دیرینه شناسی» به سمت نظریه ی «تبارشناسی» سیر می کند. در تبارشناسی است که فوکو از رابطه ی قدرت و دانش صحبت می کند. روابط قدرتی که سازنده ی سوژه و ابژه است. در این مرحله فوکو معتقد است قدرت و روابط قدرت در ساختن دانش و اندیشه و سوژه نقش اساسی ایفا می کند. به این صورت که نمی توان اندیشه و دانش خالص را بدون توجه به روابط قدرت در نظر گرفت.
با تبارشناسی است که فوکو حقیقت و معنای غایی را منکر می شود و معتقد است اراده ی سیاسی و قدرت که در حوزه ی قدرت سیاسی شکل می گیرد، تعیین کننده ی حقیقت و معنای اصلی خواهد بود. بحث قدرت یکی از مباحث مهم و محوری فوکو می باشد. و از آنجایی که در تحلیل انقلاب اسلامی از نظر وی، بحث قدرت و ویژگی های آن اهمیت دارد، فلذا کمی در خصوص این مفهوم تأمل می نماییم. از جمله ویژگی های پست مدرنیسم و اندیشمندان فرامدرن توجه به حاشیه هاست به جای توجه به مرکز. یعنی پست مدرن ها در انتقاد به مدرنیست ها، اعلام می دارند که مدرنیته یک سری مفاهیم را جزو مفاهیم مرکزی و محوری قرار داد. در این راستاست که پست مدرن ها از علم باوری، عقل گرایی، انسان محوری و دیگر مفاهیمی که مدرنیته به آنها اصالت می بخشید احتراز می کنند (۳) و به مفاهیم فراموش شده ی پیرامونی یا حاشیه ای روی می آورند.
نوع نگاه پست مدرن ها به مفهوم قدرت نیز برگرفته از مبنای معرفتی و روشی آنها است. به طور نمونه میشل فوکو قدرت را منحصرا در اختیار یک شخص، گروه یا طبقه نمی داند که به طور عریان و به صورت یک طرفه آن را اعمال کند. یعنی قدرت از نظر فوکو در اختیار و انحصار فقط یک گروه مثلا هیأت حاکمه نمی باشد که این قدرت را بر اتباع خود اعمال کند. در این نوع از قدرت با یک حالت سخت افزاری و ملموس، محسوس و مشاهده کردنی روبه رو هستیم. یعنی کسی که این قدرت را می پذیرد احساس پذیرش را می تواند لمس کند.
از نظر فوکو «قدرت» این گونه نیست که در دست حاکمان و در ملک شخصی اینان باشد بلکه قدرت حالت رابطه ای و شبکه ای دارد که چون سیستم های عصبی در جامعه پخش می شود و در انحصار یک گروه یا شبکه ی خاص نیست. از نظر فوکو چنین قدرتی ماهیت نرم افزاری داشته و قابل مشاهده و محسوس نیست. قدرت از نظر فوکو لزوما با ابزارهای خشونت آمیز اعمال نمی شود بلکه یک سخنرانی، نوار کاست، کتاب، اندیشه و … نیز می توانند منابع قدرت باشند. توجه به این نوع قدرت در تحلیل انقلاب اسلامی، فوکو را بسیار مدد رساند. به نظر فوکو این چهره از قدرت که در تمام جامعه و تک تک افراد پخش می باشد، اگر به وحدتی برسد، قدرتی ایجاد خواهد نمود که هیچ نیرو و توانی و هیچ ارتش و سلاح و قدرت عریانی را یارای مقابله با آن نخواهد بود.

فوکو و انقلاب ایران
 میشل فوکو در هنگام وقوع انقلاب ایران دو بار در سال ۱۳۵۷ (۴) به ایران می آید. در این سفرها به شهرهای تهران، قم و آبادان عزیمت کرده و با مردم آن شهرها مصاحبه می کند که حاصل این مصاحبه ها و گفتگوها را طی مقالاتی برای روزنامه ی معتبر «کوریه ره دلاسرا» (۵) در ایتالیا ارسال می کند. (۶)
نظریات فوکو در خصوص انقلاب ایران جدای از تفکر و اندیشه او نیست. به بیان دیگر اعتقادات فوکو در خصوص انقلاب ایران ناشی از باورها و فلسفه ای نیست که او بدان تعلق دارد. در بخش اندیشه های فوکو اشاره شد که ماهیت قدرت از نظر او از ماهیت و تعریف «قدرت» به صورت رایج متفاوت است. ویژگی های بسیار مهمی را در نگاه فوکو به انقلاب ایران شاهدیم. وی به نکات بسیار جالب و قابل اعتنایی اشاره می نماید که درخصوص هر کدام اندک توضیحی ارائه می شود.

الف. رویکرد فرهنگی
 فوکو از نظر فرهنگی، انقلاب ایران را تحلیل می کند. اندیشمندان مختلف و صاحب نامی از مناظر متفاوت به پدیده ی انقلاب نگاه کرده اند. گروهی عامل وقوع انقلاب را اقتصادی، گروهی سیاسی، گروهی روان شناسانه (فردی و جمعی) و … دیده اند ولی فوکو به عامل فرهنگ امعان نظر دارد. او از فرهنگ اسلامی و شیعی به عنوان یک پتانسیل قوی سخن به میان می آورد و معتقد است مردم ایران با مذهب شیعی و اسلامی خود قدرت و نیرویی تولید می کنند که به
واسطه ی این نیرو رژیم دندان مسلح پهلوی وادار به تسلیم می شود. فوکو در مقاله ای تحت عنوان «دین بر ضد شاه» می نویسد:
هویت واقعی خود را کجا باید سراغ گرفت؟ جز در این اسلامی که قرن ها پیش زندگی روزانه، پیوندهای خانوادگی و روابط اجتماعی را با مراقبت تمام سامان داده است؟ اسلام این بخت را به سبب خشکی و بی تحرکی خود به دست نیاورده است. (۷)
فوکو به درستی اشاره می کند که هویت ایرانیان با دین و مذهب است. ولی دین راکد، بی تفاوت و خشک و بی روح توان انقلابی شدن و به عبارتی «گریزگاه شدن مردم» را ندارد.
گفتیم از نظر فوکو قدرت رابطه ای است و به صورت رشته ها و تارهایی در هم پیچیده در اجتماع پراکنده است و در انحصار یک گروه و طبقه ی خاص نیست. فوکو با این بینش معتقد است که اسلام شیعی نیز در ذات خود، این قدرت و نیرو را دارد و در زمان مقتضی می تواند قدرت را جمع آوری کرده و علیه حکومتی یا رژیمی به کار گیرد. در قسمتی از همین مقاله می خوانیم:
در برابر قدرت ها ی مستقر، تشیع پیروان خود را به نوعی بی قراری مدام مسلح می کند و در ایشان شوری می دمد که هم سیاسی است و هم دینی… این مذهب تنها زبان ساده ای برای بیان آرزوهایی که الفاظ دیگری پیدا نکرده اند، نیست. بلکه چیزی است که در گذشته هم باورها بوده: شکلی است که مبارزه ی سیاسی، همین که لایه های مردمی را بسیج کند، به خود می گیرد و از هزاران ناخرسندی، نفرت، بی نوایی و سرخوردگی یک نیرو پدید می آورد. (۸)
دین به عنوان یکی از عناصر تشکیل دهنده ی فرهنگ، به زعم فوکو نقش اساسی را در آگاهی
ملی ایرانیان ایفا می کند. (۹)
فوکو در جاهای مختلف و در مقالات متعددی به نقش تاریخی امام حسین (ع) و قیام ایشان در برابر فساد و ظلم و نیز ایام و مراسمات مذهبی چون محرم، عاشورا و … اشاره می کند و معتقد است این مفاهیم به مثابه ی قدرت نرم افزاری هستند که توان مقابله با قدرت های عریان و خشن را دارا می باشد. در یک نگاه کلی، از نظر فوکو دین چون ملجا و پناهگاه و گریزگاهی بود که مردم ایران بدان واسطه خواهان تغییر و برکناری شاه و رژیم وی بودند و این دین مفهومی بود که تمام خواست ها و نیازهای مردم را از هر قشر و طبقه ای تأمین می کرد. فوکو، تمسک مردم ایران را به مذهب و دین نه به خاطر ارتجاعی و کهنه خواهی آنان و بازگشت به تعصب های دینی، بلکه آن را «واژگان، آئین و نمایش بی زمان می داند که می توان در درون آن نمایش تاریخی ملتی را جا داد که هستی شان را در مقابل هستی پادشاهشان قرار می دهند.» (۱۰)
مذهب نمادی بود که ایرانیان مؤمن، مذهبی و نیز غیرمذهبی و لائیک یا بی تفاوت هستی و وجود ملی و تاریخی خود را در آن می دیدند.

پی‌نوشت‌ها:
 

۱. کارشناس ارشد علوم سیاسی و مدرس دانشگاه.
۲. میشل فوکو فرانسوی ساخت گرایی و هرمنوتیک، هیوبرت دریفوس/ پل رابینو، ترجمه ی حسین بشیریه، نشر نی، ص ۱۴.
۳. برای مطالعه ی گسترده در خصوص ویژگی های پست مدرنیسم ر.ک: پست مدرنیسم و علوم اجتماعی، پانولین مری روسنانو، ترجمه ی محمدحسین کاظم زاده، نشر آتیه، تهران: ۱۳۸۰.
۴. بار اول از ۲۵ شهریور تا ۲ مهر ۱۳۵۷ (۱۶ تا ۲۴ سپتامبر ۱۹۷۸) و بار دوم از ۱۸ تا ۲۴ آبان ۱۳۵۷ (۹ تا ۱۵ نوامبر ۱۹۷۸).
۵. Corriere della sera.
۶. این مقالات در کتابچه ای تحت عنوان «ایرانی ها چه رویایی در سر دارند» توسط انتشارات هرمس ترجمه و منتشر شده است.
۷. ایرانی ها چه رویایی در سر دارند؟ میشل فوکو، ترجمه ی حسین معصومی همدانی، نشر هرمس، تهران: ۱۳۷۷. ص ۲۷.
۸. همان، ص ۳۲ – ۳۰.
۹. همان، ص ۲۰.
۱۰.میشل فوکو، ایران: روح یک جوان بی روح، ترجمه ی نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، نشر نی، تهران: ۱۳۷۹، ص ۵۸ -۵۶.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.