۶ آسیب اساسی حوزه زنان و خانواده
جامعهای که میخواهد پویا باشد، بدونشک با دستاندازها و موانع زیادی روبهرو خواهد بود. در جامعه بیش از ۸۰ میلیونی ایران نیز این مشکلات و چالشها هر روز بهگونهای رخ مینماید و مردم و مسئولان را به ارائه راهحلهای مهمی برای کمکردن این آسیبها وامیدارد. بخشی از آسیبها در حوزه زنان و به تبع آن در خانواده قرار دارد که میتوان به آنها اشارهای کوتاه داشت.
یکی از این آسیبها، «پدیده مجرد سالمندی» است، به نظر میرسد این چالش یکی از محورهای مهم آسیبها در حوزه زنان در سالهای آتی خواهد بود. در بررسیهای علمی انجامشده علت اصلی ازدواجنکردن، نداشتن شغل مناسب که تأمینکننده نیازهای اولیه برای زندگی مشترک باشد، عنوان شده است.
آسیب دوم «مسئله مهم طلاق» است؛ در تحقیقات انجامشده نشان داده میشود که نزدیک به نیمی از طلاقهای قطعی در کشور در پنج سال نخست زندگی رخ میدهد و این نشان میدهد هنوز نتوانستهایم زندگی مشترک را برای زوجهای جوان تفهیم کنیم. به این معنی که باید با تقویت مهارتهای زندگی و افزایش توانمندی و حمایتهای روانی و اجتماعی در سن ازدواج، میزان تابآوری و پذیرش طرفین را در زوجین افزایش دهیم. در کنار آن میتوانستیم در ابتدای بروز اختلاف میان زوجین با توجه به نوع مشکل بهوجودآمده برای آنها، مشاوران اختصاصی انتخاب کنیم تا به حل مشکل پیشآمده اقدام کند.
آسیب سوم «معضل کودکان بیهویت» است؛ در سالهای گذشته، بسیاری از اتباع بیگانه بهصورت غیرمجاز به ایران وارد شدند و برخی از آنان با زنان ایرانی ازدواجهای غیرقانونی داشته و صاحب فرزندانی شدهاند. بازگشت تعدادی از این اتباع بیگانه به کشورهای خود، همسران ایرانی این افراد در ایران را با کودکان بیسرپرست و فاقد شناسنامه و هرگونه اوراق هویتی روبهرو کرده که در اصطلاح از آن با عنوان کودکان بیهویت نام برده میشود. مشکل عمدهای که این زنان با آن مواجه هستند، رهاشدن توسط همسرانشان است که موجب شده با مشکلات متعددی بهویژه مشکلات معیشتی روبهرو شوند، این در حالی است که اگر اسناد هویتی به کودکان آنها اختصاص یابد، بخش عمدهای از مشکلات آنها برطرف خواهد شد. این کودکان در ایران زندگی میکنند و حل مشکلات آنها باید از مسئولان مورد توجه قرار گیرد.
آسیب چهارم «شیوع طلاق عاطفی بین زوجین» است؛ این نوع از طلاق بهعنوان یک آسیب جدی واردشده به نهاد خانواده، از فقدان ارضای نیازهای عاطفی و روانی زوجین در کانون خانواده، حکایت دارد، در حالی که براساس آموزههای دین، باید سکونت و آرامش و مودت و رحمت بر این فضا حاکم باشد.
آسیب پنجم «اختلاط نقشها در خانواده» است؛ این امر سبب شده است که بسیاری از وظایف پدری، شوهری، مادری و همسری معطل بماند و زوجین نتوانند بهخوبی از عهده ایفای نقش طرف مقابلشان برآیند. مردان در خانواده از احترام و قدرت عمل برخوردار نبوده و جایگاه ضعیفشان آنها را به وظایفشان دلسرد میکند و زنان با نیل به جایگاهی برابر با مردان مجبورند باری بیش از توانشان به دوش بکشند و بنابراین نباید مانند گذشته انتظار حمایت همهجانبه از همسرشان داشته باشند.
آسیب ششم «تفاوت بین نسلی والدین و فرزندان» است؛ خانواده که نخستین و مهمترین نهاد برای تولد و پرورش فرزندان محسوب میشود، در امر تربیت و انتقال ارزشها و برقراری رابطه سالم و مؤثر با نسل بعدی دچار مشکلات متعددی شده است. گسست نسلها بهعنوان یک معضل جهانی از سوی برخی کارشناسان داخلی بهعنوان مشکل پیش روی جامعه و خانواده ایرانی مطرح میشود. از یکسو ارزشهای والدین بهدلیل تغییرات عمیق در نظام ارزشی و اجتماعی برای فرزندان قابل پذیرش نیست و از سوی دیگر شیوه کارآمدی برای انتقال ارزشها از سوی والدین اتخاذ نمیشود. آنها از بودن در کنار یکدیگر لذت نمیبرند. فرزندان به والدین احترام نمیگذارند و آنان را بهعنوان راهنما و کنترلکننده در زندگی نمیپذیرند.
در گذشته خانوادهها بهویژه زوجهای جوان از حمایت خویشاوندان در تمام مراحل زندگی و مشکلات احتمالی مانند نیازهای مالی یا اختلافات خانوادگی برخوردار بودند. هرچند این حمایتها گاه رنگ دخالت به خود میگرفت و مخل زندگی میشد؛ اما در بسیاری موارد به استحکام خانواده و ارضای نیازهای عاطفی میانجامید. امروز خانوادهها هیچکس را در حریم خصوصی زندگیشان وارد نمیکنند و بهدنبال منابع دیگری برای پرکردن این خلأ حمایتی هستند که کارآمدی لازم را ندارد.