اهمیت ولایت و رهبرى
در حدیث معروفى از امام باقر(ع) نقل شده، که «ولایت» (رهبرى) را پنجمین و مهم ترین رکن اسلام معرفى مى کنند، در حالى که «نماز»، «روزه»، «زکات» و «حج» که جنبه هاى اجتماعى اسلام را بیان مى کند، چهار رکن دیگر اسلام می باشد. سپس امام(ع) اضافه مى کند: «هیچ چیز به اندازه ولایت و رهبرى اهمیت ندارد»، چرا که اجراى اصول دیگر در سایه آن خواهد بود.
در حدیث معروفى که از امام باقر(علیه السلام) نقل شده، هنگامى که سخن از ارکان اصلى اسلام به میان مى آورد، «ولایت» (رهبرى) را پنجمین و مهم ترین رکن معرفى مى کند، در حالى که «نماز» که معرف پیوند خلق با خالق است و «روزه» که رمز مبارزه با شهوات است و «زکات» که پیوند خلق با خلق است و «حج» که جنبه هاى اجتماعى اسلام را بیان مى کند، چهار رکن اصلى دیگر اسلام می باشد.
سپس امام(علیه السلام) اضافه مى کند: «هیچ چیز به اندازه ولایت و رهبرى اهمیت ندارد».(۱)، (چرا که اجراى اصول دیگر در سایه آن خواهد بود).
و نیز به همین دلیل، در حدیث معروفى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده: «مَنْ ماتَ بِغَیْرِ إِمام ماتَ مِیتَهً جاهِلِیَّهً»؛ (کسى که بدون امام و رهبر از دنیا برود مرگ او مرگ جاهلیت است).(۲) تاریخ نیز، بسیار به خاطر دارد که گاهى یک ملت در پرتو رهبرى یک رهبر بزرگ و شایسته، در صف اول در جهان قرار گرفته، و گاه، همان ملت با همان نیروهاى انسانى و منابع دیگر، به خاطر رهبرى ضعیف و نالایق آن چنان سقوط کرده که شاید کسى باور نکند، این همان ملت پیشرو است.
مگر عرب جاهلى نبود که در جهل، بدبختى، فساد، ذلت، نکبت، پراکندگى و انحطاط غوطه ور بود؟ چرا که رهبر لایقى نداشت، ولى با ظهور رهبر الهى یعنى محمّد(صلى الله علیه وآله) چنان راه ترقى، تکامل و عظمت را با سرعت پیمود که دنیائى را در شگفتى فرو برد. آرى، این است نقش رهبر در آن زمان و این زمان و هر زمان.
البته، خداوند براى هر عصر و زمانى رهبرى براى نجات و هدایت انسان ها قرار داد؛ چرا که حکمت او ایجاب مى کند فرمان سعادت، بدون ضامن اجرا نباشد، اما مهم این است که: مردم رهبرشان را بشناسند، و در دام رهبران گمراه، فاسد و مفسد گرفتار نشوند که نجات از چنگالشان دشوار است.
اعتقاد شیعه به وجود یک امام معصوم، در هر عصر و زمان فلسفه اش همین است، آن گونه که على(علیه السلام) فرمود: «اللّهُمَّ بَلى لاتَخْلُو الاْ َرْضُ مِنْ قائِم لِلّهِ بِحُجَّه إِمّا ظاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمّا خائِفاً مَغْمُوراً لِئَلاّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللّهِ وَ بَیِّنّاتُهُ»؛ (آرى به خدا سوگند! صفحه روى زمین هرگز از رهبرى که با حجت الهى قیام کند، خالى نشود، خواه ظاهر و آشکار باشد یا [بر اثر نداشتن پیروان کافى] ترسان و پنهان، تا نشانه هاى الهى و دلائل فرمان او از میان نرود).(۳)،(۴)