خانواده و پیشگیری از آسیب های اجتماعی در فرزندان

نقش خانواده را در پیشگیری از آسیب های اجتماعی فرزندان می توان در چند مقوله مورد بررسی قرارداد. این ابعاد شامل نقش تربیتی والدین، بلوغ، استقلال نوجوانان، تحول شخصیت، اجتماعی کردن فرزندان و دوستی در نوجوانان است که در مطالب بعدی به تفصیل همراه با نقش کلیدی والدین مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

#نقش#خانواده#پیشگیری#آسیبهای#اجتماعی


خانواده اولین پایه گذار شخصیت، ارزش ها و معیارهای فکری است که نقش مهمی در تعیین سرنوشت و خط مشی زندگی اینده ی فرد دارد. واکنش کودک نسبت به محیط خود تحت تأثیر ارزش ها و موازین فردی، اجتماعی و فرهنگی گروهی است که در آن بزرگ شده است.

بعضی از اندیشمندان محیط را به دو محیط عام و خاص تقسیم می کنند. محیط عام شامل اوضاع، اصول، مقتضیات عمومی و اجتماعی و محیط خاص شامل محدوده ی فرد و اطرافیان وی مانند مدرسه و محیط کار است. در این میان متخصصان، بی سوادی، تهیدستی و از هم پاشیدگی خانواده را از علل مهم انحراف کودکان و نوجوانان میدانند. بنابراین خانواده است که می تواند تمام ویژگی های مثبت و سازنده یا منفی وی مخرب را در کودکان به وجود آورد و تمام حالات و رفتارهای دوران بلوغ، چه اجتماعی و چه ضد اجتماعی ریشه در تجربیات دوران کودکی دارد.

با توجه به نقش تربیتی خانواده در کاهش آسیب های اجتماعی، پدران و مادران به موازات توجه به آموزش فرزندان، باید به ابعاد تربیتی آنان از نظر رشد خصوصیات انسانی نیز توجه خاصی مبذول دارند. تقویت دینی راهی است که پایانش سعادت است و چنانچه به این بعد معنوی توجه نشود، هیچ تربیتی خصوصیات انسانی را در اعماق روان فرد نفوذ نخواهد کرد. آنچه انسان را از هوای نفس و ارتکاب گناه باز می دارد، اعتقادات دینی است. به همین ترتیب تأثیر رفتار پدر و مادر و جو خانواده، ایجاب می کند که پدر و مادر و تمام بزرگسالانی که با او زندگی می کنند در کردار و رفتار خود در حضور کودک احتیاطهای لازم را داشته و رفتار و کردار خود را با اصول اخلاقی و انسانی منطبق کنند. چرا که هر نوع رفتار نامناسب به فرزندان آنان منتقل خواهد شد. اصل دیگری که باید بدان توجه شود، آن است که رفتار کودک پس از طی سنین کودکی و وارد شدن به سن نوجوانی و جوانی تحت تأثیر همسالان قرار می گیرد. بنابراین پدر و مادر باید فرزندان خود را از نظر انتخاب دوست و همنشین در سنین نوجوانی و جوانی زیر نظر بگیرند و در نظر داشته باشند که آنان بیش از آنچه از بزرگسالان تأثیر می پذیرند، تحت تأثیر همسالان و دوستان همسن خود هستند.

فراهم کردن فضای راحت و دادن آزادی به فرزند برای انتخاب، تصمیم گیری و انجام فعالیت های مورد علاقه، از بهترین روشها در تربیت و برعکس، رفتار مستبدانه و تعیین و تحمیل خط مشی کودک بدون توجه به نظرات او، بدترین روش در تربیت است.

احترام به کودک، ش خصیت دادن و ایجاد رابطه ی حسنه، مهربانی، محبت کردن و تمجید به موقع از کارهای مثبتی که فرزند انجام میدهد، از اقداماتی است که در تعادل شخصیت و رشد اعتماد به و نفس وی مؤثر و مفید است و در مقابل، تحقیر، سرزنش، مسخره کردن، توهین، برچسب زدن و تنبیهات بدنی، از عوامل مستعدکنندهی انحرافات اجتماعی در اوست.

با توجه به اینکه یکی از عوامل مهم در ایجاد انحراف و بزهکاری در نوجوانان؛ بیکاری، تنهایی و نداشتن برنامه برای اوقات فراغت است، والدین باید ترتیبی دهند تا نوجوانانشان برای پر کردن اوقات بیکاری در جهت علاقه ی خود سرگرمی هایی داشته باشند. برنامه های مناسب برای اوقات فراغت، ورزش، کوهنوردی، سرگرمی های هنری و علمی، کار با رایانه، اشتغال به امور زراعی و باغبانی، مطالعه ی کتاب، آشپزی، گلدوزی و سایر کارهای هنری و دستی است. نوجوان دارای انرژی زیادی است، از این رو والدین باید مراقب باشند که این انرژی در جهت منفی از جمله فعالیت های مضر و زیان آور، شرکت در جلسات و برنامه هایی که شعله های هوس و شهوت را بر می انگیزد، گوش دادن به موسیقی مبتذل و ترانه های محرک شهوت، مطالعه ی کتاب ها و نشریاتی که تخیل نوجوانان را با شهوت به هم می آمیزد و شرکت در برنامه هایی که به اعتیاد، بزهکاری و خشونت می انجامد؛ به کار گرفته نشود.

پدران و مادران باید توجه داشته باشند که سختگیری و ندادن فرصت به فرزندان برای خودنمایی، تفکر و تصمیم گیری، عواقب سوء تربیتی به دنبال خواهد داشت که نتیجه اش انحراف و رشد نکردن نوجوان خواهد بود. شخصیت دادن به فرزند، با او مشورت کردن و فرصت دادن به او برای تفکر و تصمیم گیری و بالأخره ایجاد فضایی که مبتنی بر رعایت حقوق وی باشد، می تواند او را فردی مهذب و متعادل و آراسته به کمال انسانی بار آورد و برای جامعه فردی مفید و مؤثر شود. بنابراین:

– به فرزندانتان فرصت تفکر، خودنمایی و تصمیم گیری بدهید.
– از مشورت با فرزندانتان امتناع نکنید، حتی اگر از نظرهایشان استفاده نکنید.
– به فرزندانتان احترام بگذارید و با این رفتار وسیله ی رشد شخصیت آن ها را فراهم کنید.


والدین و تحول شخصیت فرزندان

اگرچه همه ی انسآن ها خلق وخوی خاص خود را دارند و انگیزه ها و رفتارهایشان منحصر به فرد است و طول حیات هرکس تنها نمونهی بروز این امور است؛ اما برخی ویژگیهای شخصیتی در سراسر زندگی افراد به شکل پایدار وجود دارند. بیشتر ویژگی های پایدار شخصیتی، طی تجربیاتی که هر کدام از ما در کودکی داشته ایم، شکل گرفته اند. تجارب خانوادگی احتمالا آن متغیر اجتناب ناپذیر محیطی است که در شکل گیری شخصیت انسان نقش بسیار مهمی ایفا می کند.

در واقع می توان ادعا کرد که به طور کلی مقوله های مختلف تحول، عمیقا تحت تأثیر محیط خانواده هستند. شناخت، آگاهی های اخلاقی، هویت جنسی و تحول عاطفی همه در محیط خانواده شکل اساسی خود را پیدا می کنند و تغییرات بعدی آن ها تابع این شکل گیری اولیه است. پرورش شخصیت فرزندان و انتقال مواریث فرهنگی، مذهبی و جامعه پذیری از وظایف خانواده است.

خانواده اولین عاملی است که بر رفتار کودک تأثیر می گذارد. در واقع خط س یر رفتار فرزند به وسیله ی والدین تعیین می شود و خانواده هنجارهای جامعه را به اعضایش انتقال و آن ها را با فرهنگ اجتماعی خود مأنوس می کند.

وقتی خانواده ای از نظر نظارت اجتماعی که در واقع ادامه ی فرایند اجتماعی شدن است، ضعف داشته باشد و نتواند اطاعت از هنجارها را به اعضای خود بیاموزد، رفتار انحرافی در جامعه ایجاد میشود. کنترل و نظارت اجتماعی ابزار مهمی در تثبیت هنجارهای اجتماعی محسوب میشود و می تواند مانع بروز و پیدایش هرگونه انحراف شود. روابط بین والدین با یکدیگر و رفتار آن ها با فرزندان، پایه های اصلی و اولیه ی یک خانواده را تشکیل میدهد. نوع و کیفیت این روابط می تواند در استحکام و بقای خانواده و یا تزلزل و نابودی آن مؤثر باشد. نوجوان از مشاهده ی اینکه والدین آن ها از روابط هماهنگ و توأم با سازگاری برخوردارند، علاوه بر احساس مسرت، الگویی عملی می گیرد و نیز درسی واقعی می آموزد که با دیگران چگونه روابط مسالمت آمیز و مناسب برقرار کند. وقتی نوجوانان در خانه رنگ صفا، صمیمیت، آرامش و محبت را نبینند و یا محبت و تفاهم در خانواده کم باشد در گروه دوستان به جستجوی آن می پردازند.

زمانی که ساختار خانواده به شکلی است که برای اعضای خود ایجاد امنیت نمی کند، می تواند فرزندان را از خانواده فراری دهد و کسی که فراری شد ممکن است اسیر گروه های منحرف اجتماعی شود. اختلاف و ناسازگاری و نداشتن تفاهم والدین با همدیگر و با فرزند، نتیجه ای جز فقر عاطفی و کمبود محبت و یا بی تفاوتی و بی توجهی نخواهد داشت که این امر به نوبه خود هنجارشکنی فرزندان را به دنبال خواهد داشت.

والدین و بلوغ نوجوانان

بلوغ یکی از حیاتی ترین مراحل زندگی انسان است. این مرحله، زمان تغییر سریع رشدونمو و تغییرات سریع اجتماعی است. هرچند در سنین بلوغ تمایل نوجوانان از خانواده به افراد همسن و سال خود تغییر پیدا می کند، ولی مطالعات گستردهی انجام شده در ایران و سایر کشورهای جهان نشان میدهد که نوجوانان اغلب مایلند که منبع اطلاعات آن ها والدینشان باشد. بنابراین آگاهی والدین از بلوغ، نحوه ی آموزش و حل مشکلات نوجوانان قبل از بلوغ، در هنگام بلوغ و بعد از آن بسیار مهم است. دلیل اهمیت این دوران در این امر نهفته است که زیربنای زندگی بزرگسالی فرد در دوره بلوغ پی ریزی می شود. ممکن است مشکلات مختلف جسمی، روانی و اجتماعی مانند بیماریهای عفونی، ازدواجهای ناموفق، حاملگی های زودرس و پرخطر، مرگ و میر مادر، کودک و مشکلات روانی ناشی از آن ها و بسیاری از ناسازگاری ها و آسیب های اجتماعی ریشه در این دوران داشته باشد. بنابراین شناخت مرحلهی بلوغ و ویژگی های آن باعث ارائه ی راه حل هایی برای مقابله با این گونه اختلالات و پیشگیری از ناسازگاری نوجوان با محیط می شود و والدین را در امر تربیت بهداشتی فرزندان یاری می کند.

بلوغ دوره ای از رشد است که طی آن انسان از موجودی غیرجنسی به موجودی جنسی تبدیل می شود؛ یعنی توانایی تولید مثل پیدا می کند. دورانی است که با تغییرات جسمی، تغییرات در ظاهر فرد، گسترهی انتخابها، نگرش ها و روابط همراه است و به عنوان دوره ای که همزمان با نوجوانی واقع می شود، مورد توجه است.

امروزه دورهمی بلوغ را که معمولا ۲ تا ۴ سال به طول می انجامد، غالبا به سه مرحله ی زیر تقسیم می کنند که تقریبا نیمی از این دوره در انتهای دوره ی کودکی و نیمه ی دیگر آن با آغاز دوره ی نوجوانی همپوشانی دارد.

١ – مرحله ی پیش از بلوغ یا مرحلهی رشد نیافتن کامل.
۲ – مرحله ی بلوغ.
۳- مرحله ی پس از بلوغ.

مرحله ی قبل از بلوغ که معمولا در اوایل نوجوانی و سنین ۱۰ تا ۱۲ سالگی است، دورهای بسیار مهم برای نوجوانان و والدین آن ها محسوب میشود. در این دوره یکسری علائم ظاهر میشوند که از تحریکات جنسی آینده خبر می دهند. جسم رشد می کند و این رشد جسمی با رشد روانی همراه می شود. صفات ثانویه ی جنسی شروع به رشد می کنند، ولی اندام های تولیدمثل هنوز به طور کامل رشد نیافته اند. از مهم ترین علامت های دوران پیش از بلوغ، ازدیاد فعالیت، مسئولیت پذیری، تغییرات خلق وخو و کاهش کشمکش و تلاش برای آزادی از قید والدین است. این مرحله ممکن است برای دختر در حدود ۳ سال و برای پسر ۲ تا ۴ سال طول بکشد. والدین در صورت درک برخی از نشانه های اصلی مرحله ی پیش از بلوغ، می توانند به فرزندان خود کمک کنند و بخشی از دانش خود را با پسران و دختران خود در میان بگذارند.

مرحله ی بلوغ خط تقسیم مرحله ی کودکی و نوجوانی است که در آن کا معیارهای بلوغ جنسی ظاهر می شوند. به عنوان صفت اولیه ی جنسی نخستین عادت ماهانه در دختر و انزال منی در پسر ظاهر می شود صفات ثانویه به رشد خود ادامه می دهند و سلول های جنسی در اندام های جنسی به وجود می آیند.

نوجوانان پس از ظهور علائم بلوغ که ناگهانی و غیر منتظره است، به طور طبیعی با امری ناآشنا و بی سابقه مواجه می شوند. آن ها هم احساس شادی می کنند و هم دچار نگرانی می شوند. اگر تا آن زمان کسی آنان را در جریان تغییرات و علائم بلوغ نگذاشته باشد. این پدیده موجب تعجب، اضطراب و تشویش آنان می شود. اگر آنان خوب هدایت شوند، به خوبی می توانند خود را در مقابل تغییرات حفظ کنند و از اختلالات مختلف مصون بمانند. از این رو به والدین توصیه می شود که شوق و علاقه ی فرزند را نسبت به بلوغ و امور جنسی درک کنند. با حس همدردی و روشن بینی به سخنانشان گوش دهند و به طور دوستانه و صادقانه به سؤالاتشان پاسخ دهند. در این صورت فرزندانشان در لحظات بحرانی زندگی به آن ها روی آورده و مشکلاتشان را پنهان نخواهند کرد.

بسیاری از والدین از آگاه کردن نوجوانان نسبت به مسائل بلوغ سرباز می زنند. با در نظر گرفتن این امر که در امور جنسی، منابع اطلاعاتی مختلفی وجود دارد که نوجوان را تحت تأثیر قرار میدهد و بسیاری از این منابع نه تنها مناسب نیستند، بلکه ممکن است نوجوان را به سمت رفتارهای خطرناک سوق دهند. از این رو، والدین به عنوان اولین و اساسی ترین کانون تربیت، مهم ترین نقش را در تربیت فرزندان به عهده دارند. والدین مسئولیت پر کردن خلاءهای عاطفی، اخلاقی و تربیت بهداشتی فرزندان را به دوش می کشند.

غالبا نوجوانان دوست دارند اثبات کنند که صاحب عزم و اراده هستند. آنان در عین حال مشتاقند آنچه موردنظر پدر و مادرشان است، اجرا کنند. نوجوانان نه تنها به محدودیت احتیاج دارند، بلکه آن را می پذیرند. رعایت مقرراتی که والدین برای آن ها در نظر می گیرند، برایشان دلپذیر است، هرچند ظاهرا بدان توجه نداشته باشند. بنابراین والدین باید با به کارگیری فشارهای منطقی، فرصت شکوفایی کامل استعدادهای نوجوانان را فراهم کنند و برای حفظ ثبات خانواده، نوجوان را در انتخاب دوست، تحصیلات، شغل و همسر راهنمایی کنند.

نوجوانان از نفوذپذیری اخلاقی و مذهبی بیشتری برخوردارند. بنابراین چنانچه والدین با آن ها رابطه ای توأم با تفاهم و صمیمیت داشته باشند، امکان انتقال ارزش های اخلاقی بیشتری برای آنان فراهم می شود. یکی از عوامل رشد و پرورش اخلاقی نوجوانان، احترام به آن هاست. ترغیب و تشویق آنان نسبت به مسائل اخلاقی و مذهبی، نقش تعیین کننده ای در رشد اخلاقیشان دارد.

والدین مطمئن ترین افراد در زندگی نوجوان هستند، آن ها می توانند با ایجاد رابطه ی مطلوب با او و کمک در رفع و حل بسیاری از ناسامانی های خلقی، رفتاری، عاطفی و نظارت مداوم توأم با همدلی، در پیشگیری از بسیاری از مشکلات و بزهکاری ها نقشی مؤثر ایفا کنند.

ایجاد فضای امن و محبت آمیز توأم با احترام در خانواده به نوجوان کمک می کند تا این دوران دشوار را راحت تر بگذراند. والدین باید بر نهاد خانواده و اینکه ازدواج تنها راه تأمین نیاز جنسی و تشکیل خانواده است، تاکید کنند تا از این طریق از انحرافات احتمالی او جلوگیری کنند.

والدین و استقلال نوجوانان

پیش رفتن به سوی استقلال، از تکالیف اصلی نوجوانان است. اگر نوجوان نتواند در حدی منطقی از والدین خود جدا شود و استقلال به دست آورد به سختی می تواند با همسالانش روابطی منطقی داشته باشد یا در آینده رفتار جنسی معقولانه ای داشته باشد و جهت گیری شغلی و احساس هویت او نیز دچار مشکلاتی خواهد شد. نوجوان برای دستیابی به همه ی این ها باید از خود تصوری به عنوان شخصی منحصر به فرد، ثابت قدم و باصداقت داشته باشد.

استقلال واقعی از والدین کار چندان ساده ای نیست. انگیزه ها و مشوق های وابستگی و استقلال، هر دو قوی هستند و باعث می شوند که نوجوان دچار تضاد شود. از دست دادن حمایت های بی قیدوشرط والدین برای کسب احساس استقلال از یک طرف و لذت مورد حمایت و پشتیبانی آن ها بودن و همین طور کودک ماندن بدون زحمت و دردسر، همیشه مورد محبت قرار گرفتن از طرف دیگر، در نوجوان کشمکش درونی ایجاد می کند و جنگ روانی عمیقی در ذهن او به وجود می آورد. حقیقت این است که در دوران بلوغ، نوجوانان از سویی آزادی و استقلال را با تمام وجود آرزو می کنند و از سویی دیگر از داشتن آن می هراسند و به همین علت همیشه بعد از اعمالی که یک گام آن ها را به استقلال نزدیک می کند در ترس و تشویش فرو می روند و به سرزنش خویش می پردازند و حس استقلال طلبی خود را با مخالفت، مقاومت کردن و و لجبازی با والدین نشان می دهند. این ویژگی نوجوانان گاه برای والدین مشکل آفرین می شود.

وظیفه ی تربیتی والدین در این گونه موارد اینست که

۱- از آنجا که واگذاری مسئولیت در ایجاد سازگاری نوجوانان بسیار مؤثر است؛ آن ها در این دوره شدیدا به مسئولیت و استقلال نیازمندند و یکی از دلایل ناسازگاریشان با والدین به علت واگذار نکردن مسئولیت به آن ها و دست کم گرفتن توانایی ها و مهارت های فکری و جسمی شان است. والدین باید در این راه به آن ها کمک کنند و با واگذاری مسئولیت به آنان به استقلال عاطفیشان بیفزایند.
۲- آزادی را به تدریج و متناسب با سنی که دارند به آن ها عطا کنند و بر این آزادی نظارت داشته باشند و اگر زمانی دریافتند که نوجوانشان از این آزادی سوءاستفاده کرده، به او تذکر داده و او را متوجه اعمالش کنند. بدانند که حذف آزادی، برای یک مدت کوتاه می تواند حتی برایش آموزنده باشد.
۳- والدین باید به شخصیت نوجوان خود احترام بگذارند.
۴- به علایق و ارزش های وی توجه داشته باشند.
۵- به نوجوان حق اظهارنظر دهند.
۶- با نوجوان خود رفتاری گرم و بامحبت داشته باشند.
۷- والدین باید بدانند رفتار مستبدانه و تعیین و تحمیل خط مشی نوجوان، بدون توجه به نظرهای او، بدترین روشی است که از استقلال او می کاهد. این نحوه ی برخورد، از رشد نوجوان جلوگیری کرده، موجب می شود فردی بدون اعتماد به نفس و بی اراده بار آید.
۸- باید نوجوان را در انتخاب ها و تصمیم گیری های مربوط به خودش شرکت داده و به او در تعیین خط مشی زندگیش آزادی عمل داد. این روش موجب می شود کودک یا نوجوان از نظر فکری رشد کند و فردی متکی به خود و با اراده بار آید.
۹- حق بیان و حق انتخاب از حقوق مسلم نوجوان است و سلب این حقوق به رشد روانی او لطمه خواهد زد.
۱۰- برای پرورش حس استقلال در فرزند می توان از جملاتی نظیر: “اگر دلت میخواهد”، “تو خودت درباره ی آن تصمیم بگیر”، “بستگی به خودت دارد”، “انتخابش کاملا با تو است” استفاده نمود.

والدین و اجتماعی کردن فرزندان

در میان الگوهای اجتماعی بسیاری که به نوجوانان ارائه شده، اولین الگو والدین هستند. تأثیر والدین بر تحول الگوهای اجتماعی نوجوان از اهمیت بالایی برخوردار است. با اینکه والدین تنها کسانی نیستند که در اجتماعی کردن فرزندان شرکت دارند، همواره خانواده به عنوان اصلی ترین صحنه ی اجتماعی شدن آنان در نظر گرفته شده است.

جنبه های عاطفی رابطهی والدین و فرزندان همچنان در بیشتر مراحل فرایند اجتماعی شدن، جایگاه محوری خود را حفظ کرده است. والدین به سه شکل ابتدایی در اجتماعی شدن فرزندانشان نقش دارند. اول، آن ها از طریق آموزش مستقیم فرزندانشان را اجتماعی می کنند. این مرحله با دادن اطلاعات یا تقویت رفتارهایی که ارزشمند یا مطلوب والدین است، انجام می شود. دوم، در روند تعامل با فرزندانشان، والدین نقش الگوهای مهمی را بازی می کنند. نوجوانان همان طور که مهارتهای اجتماعی را از طریق آموزش مستقیم والدین می آموزند، با مشاهده ی نحوه ی عملکرد والدین در موقعیتهای مختلف اجتماعی، چگونگی عملکرد اجتماعی را یاد می گیرند. به علاوه والدین برای رفتارهای مناسب در بعضی از فعالیتهای اجتماعی نیز الگو قرار می گیرند؛ از قبیل تفکر اخلاقی و رفتارهای خاص مربوط به نقش جنسی. به طور کلی می توان گفت که والدین برای رفتارهای اجتماعی دوره ی بزرگسالی هم که قرار است، نوجوان بیاموزد، الگو قرار می گیرند. علاوه بر این، نوع رفتاری که والدین با فرزندان دارند نیز در اجتماعی شدن آنان مؤثر است. براساس اصل سرمشق گیری (الگو بودن والدین)، والدینی که به دیگران کمک می کنند و به حال دیگران مفید هستند، معمولا فرزندانی با همین خصوصیات دارند. علاوه بر این، والدینی که برای ناراحتی فرزندان خود ابراز همدلی می کنند، فرزندانی تربیت می کنند که با دیگران همدلی دارند.

بنابراین والدین مهم ترین عامل در اجتماعی کردن و تثبیت رفتارهای جامعه پسند نوجوانان هستند. والدین قاطع و اطمینان بخش که برای خودمختاری و در عین حال رفتار منضبط ارزش قائل می شوند، برای نوجوان توضیح میدهند که چرا از او انتظاراتی دارند و یا او را از کارهایی منع می کنند و با این کار احساس استقلال را در او پرورش می دهند. اما نوجوانانی که والدین خودکامه و مستبد دارند که صرفا به آن ها می گویند که چه باید بکنند و نیز فرزندان والدین سهل گیر، بی بندوبار و یا والدین بی اعتنا که غیرمسئول و بی توجه هستند به مشکلات بسیاری دچار می شوند.

والدین و دوستی های فرزندان

از آنجا که پیوند نوجوانان با والدینشان به تدریج ضعیف تر می شود، همسالان در رشد روانی آنان نقش حساسی می یابند. همسالان امکاناتی برای یادگیری مهارتهای اجتماعی، کنترل رفتار و در میان گذاشتن مشکلات و احساسات مشابه فراهم می کنند. پذیرفته شدن از سوی همسالان و داشتن چند دوست نزدیک خوب در زندگی نوجوان اهمیت بسیاری دارد. برخلاف عقیده ی رایج، همسالان ارزشهای اساسی والدین را تقویت می کنند و با آن مخالف نیستند، هرچند که ممکن است از لحاظ سلیقه یا آداب و رسوم اختلافاتی داشته باشند. عوامل بسیاری در پذیرفته شدن نوجوانان از سوی همسالانشان تأثیر می گذارند. از جمله: هوش، شکل ظاهری و مهارت ها، موقعیت اجتماعی و استعدادهای خاص. به طور کلی، نوجوانان، همسالانی را ترجیح میدهند که انعطاف پذیر، خوش طینت و مشتاق باشند.

روابط ضعیف با همسالان در دوران کودکی و نوجوانی سبب ساز ناسازگاری های عاطفی دوران بزرگسالی، بزهکاری، اختلال در سازگاری جنسی و سایر رفتارهای ناسازگارانه است. تأثیر گروه همسالان در دوره ی بلوغ به اوج می رسد، یعنی دوره ای که این گروه سنی طبق سلیقه ها، نحوهی پوشش، اصطلاحات، ارزش ها و قهرمانان خود آماده ی شکل بخشیدن به یک خرده فرهنگ متمایز هستند. گروه همسالان از طریق اعطای پاداش یا انتقاد و تحریم، در قبال همنوایی با ناهمنوایی اعضا با هنجارهای گروه تأثیر بسیار نیرومندی را بر رفتار و شخصیت اجتماعی آنان اعمال می کنند.
همچنانکه روابط با همسالان نقش منحصر به فردی در رشد شخص دارد و ظرفیت برقراری ارتباط با دیگران، گسترش کنترل اجتماعی و اکتساب ارزشهای اجتماعی، همه و همه به تعامل با همسالان بستگی دارد؛ هنگامی که نوجوان در شبکه ی دوستان بزهکار قرار می گیرد، زمینه ی انحراف او بیش از پیش فراهم می شود.

هم نشینی نوجوانان با دوستان بزهکاری که در سنین بلوغ به سر می برند، اثری عمیق و نتایج وخیمی به دنبال دارد. اگر فردی در ابتدای سنین نوجوانی با افراد بزهکار بالغ برخورد داشته باشد، شخصیت او به طرز شدیدی تحت تأثیر آن ها قرار می گیرد. خواه این برخورد به صورت تصادفی باشد، خواه این آشنایی در خانواده انجام گیرد یا در خارج از منزل. به هر حال جوان کم سن و سال از خصوصیات شخصیت دوست بالغ خود متأثر می شود. نوجوان نارس در اجتماع ممکن است مستعد پذیرش تأثیر همسالان باشند و طوری عمل کند که سبب آسیب پذیری خودش شوند. والدین می توانند نقشی مهمی را در کاهش تأثیر گروه همسالان به خصوص نوجوانان بزهکار بر فرزندان خود داشته باشند.

١- والدین باید با نوجوانان خود صحبت کنند و آنان را از پیامدهای دوستان ناباب آگاه سازند.

۲- مهارتهای اجتماعی از جمله «نه گفتن» به موقع را به آنان بیاموزند تا با رفتارهای منفعلانه اسیر گروههای منحرف اجتماعی نشوند.

۳- به سخنان فرزندان خود با علاقه گوش دهند و از این طریق به نیاز آنان برای داشتن یک همدم و محرم راز پاسخ دهند.

۴- به اندازهی توان و ظرفیت وجودی نوجوان خود از او انتظار داشته باشند زیرا در غیر این صورت او دچار عدم اعتماد به نفس می شود و این عزت نفس پایین خود را با دوستانی قوی تر و متفاوت تر جبران می کند.

۵- والدین باید بر نقاط قوت و تواناییهای نوجوان خود تکیه کنند و با مشاهده ی برخی ضعفها، نوجوان را به تحقیر و سرزنش و یا مقایسه با دیگران که عاملی در پدید آمدن احساس حقارت است، محکوم نکنند. زیرا نوجوان این کمبودها را با پیوستن به گروه های منحرف جبران می کند.

۶- والدین باید با نوجوان خود صمیمانه رفتار کنند و سدهای بین خود و او را از بین ببرند و با او ارتباطی دوطرفه برقرار کنند.

۷- والدین در انتخاب دوستان فرزندان خود به نوعی دخالت غیرمستقیم دارند. به عنوان مثال، وقتی منطقه ای خاص را برای زندگی انتخاب می کنند، احتمالا با همسایگان خود وجوه تشابه فراوان خواهند داشت. در چنین فضایی، نوجوان با کسانی رفت و آمد می کند که تا حدودی به اعضای خانواده ی خود شباهت دارد. بدین ترتیب غالبا بین همسالان و دوستان وجوه اشتراک طبقاتی نیز وجود دارد.

۸- ناگفته نماند که اجتماعی شدن نوجوان به منزلهی تعارض یا جنگ میان والدین و همسالان نیست، بلکه، تأثیر متقابل ارزشهای والدین و گروه همسالان، نحوهی تحول شخصیت نوجوان را رقم می زنند.

سخن آخر

به طور خلاصه می توان گفت یکی از عوامل مهم تکوین و تغییر انسان، شرایط مختلف طبیعی از قبیل: زمان، مکان و محیط اجتماعی است. در بسیاری موارد با تغییر شرایط خانواده و فراهم کردن محیط تربیتی مساعد و مناسب، می توان رفتار، افکار و خصلتهای فرزندان را در دامان مادران شایسته و زیر چتر حمایت پدران اندیشمند، با تأمین صحیح نیازها و تکریم شخصیت آنان، از خطر محیطهای فاسد مصون نگاه داشت.

سخن آخر اینکه طوفان همیشه باغچه را در معرض خطر قرار میدهد. اگر ریشه های درخت تنومند خانواده از بنیاد دچار تزلزل نباشد، شاخه های جوان را باکی از به یغما رفتن میوه ی شکوفه ها نیست. با رعایت اصول و شیوه های صحیح تربیتی و اخلاقی خواهیم توانست به شکوفایی این درخت امیدوار باشیم و برگ و بار آن را در مسیر وزش نسیم سعادت و آرامش قرار دهیم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.