ضرورت بحث خداشناسی/فطرت دانش پژوهی و فزون‌جویی انسان

شاید برای برخی این سؤال مطرح گردد که چه ضرورت و لزومی برای بحث از وجود آفریدگار متعالی وجود دارد؟ به دیگر سخن، چرا باید از وجود مبدأ سؤال کرد و خود را با این مشکل یا مسأله مواجه کرد؟ نکات ذیل پاسخ این سؤال را روشن می‌کند.

#ضرورت#خداشناسی#انسان

۱. پاسخ به غریزه کنجکاوی

سرشت انسان تمایل دارد که حلقات مجهول و ناشناخته در برابر خود را یکی پس از دیگری کشف و بازگشایی نماید، به حسب این خمیرمایه، انسان هر چیزی را که مشاهده می‌کند از نحوه آفرینش و علت آن کنجکاوی می‌کند، این حس علت‌یابی در علوم تجربی موجب شده است که انسان به تسخیر طبیعت بپردازد و روز به روز از آن استفاده کامل و بهینه‌ای نماید.
در قلمرو علوم انسانی و مابعدالطبیعه نیز انسان از جهان و نحوه خلقت آن، سؤالات و دغدغه‌هایی را در اندرون خلوت خویش حس می‌کند. آیا جهان ازلی و بدون آفریدگار است یا آفریدگاری دارد؟ آفریدگار جهان کیست و چه صفاتی را دارد؟
انسان می‌پرسد: از کجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود؟
سؤالات دیگر در عرصه علوم انسانی و مابعدالطبیعه: آیا این سؤال‌ها و دغدغه‌ها، این انگیزه و زمینه را برای انسان به وجود نمی‌آورد که لااقل برای پاسخ به وجدان خویش به دنبال پاسخ سؤال‌های فوق برآید؟ آیا این احتمال وجود ندارد که با توجه به این که در علوم تجربی، پاسخ به حس علت‌یابی موجب آسایش مادی شده، پاسخ به حس علت‌یابی در عرصه مابعدالطبیعه نیز موجب آسایش روحی و روانی وی گردد؟ پس حس غریزی و به تعبیری فطرت دانش پژوهی و فزون‌جویی انسان حکم می‌کند که پاسخ سؤال‌های مزبور را دریابد و این امر با تعقیب مباحث خداشناسی میسور می‌شود که جایگاه آن نیز در علم کلام، فلسفه و عرفان است.

۲. لزوم شکر منعم

اگر فردی در حق کسی نیکوکاری و احسان کند و نعمتی اعطا نماید، عقل حکم می‌کند شخص متنعم در حد مقدور و به حسب مقدار نعمت و انگیزه‌ی احسان کننده، از او سپاس، تشکر و قدردانی نماید و ترک چنین خصلتی را عقل ناپسندیده، مذموم و ناسپاسی می‌شمارد.
حال سؤال این است که انسان از نعمت وجود، سلامتی، ذهن، عقل و هم‌چنین نعمت‌های مختلف و بیکران دنیا برخوردار است، آیا لازم است که از هستی بخش خویش و نعمت‌های او سپاس و تشکر نماید یا نه؟ عقل در اصل وجوب سپاس تردیدی به خود راه نمی‌دهد و لکن نعمت و هستی‌بخش و آفریننده این جهان با عظمت را اول باید شناخت، تا بتوان از او تقدیر و سپاس کرد. روشن است که چگونگی شناخت مبدأ و هستی بخش جهان و انسان در گرو بحث‌های خداشناسی است تا بدین‌سان بتوان آقا و نعمت بخش خود را شناخت و از او اظهار تشکر و امتنان نمود.

۳. لزوم دفع خطر و آسیب محتمل

در برابر احساس خطر، ضرر و آسیب محتمل اما مهم، عقل آدمی حکم می‌کند که انسان در مقام چاره اندیشی برآید و خطر محتمل را از سر راه خود بردارد، مثلاً اگر احتمال بدهد که در یکی از سیم‌ها برق وجود دارد در مقام تشخیص سیم برق‌دار از سیم بدون برق برمی‌آید.
در مورد جهان و آفریدگار آن باید بر این منوال رفتار کرد، شکی نیست که از اول خلقت یک عده انسان‌های پاک و راستگو- که حتی تاریخ ملحدان نیز بر آن گواه است- ظاهر شده و با ادعای نبوت از زندگی ابدی و جاوید انسان در عالم دیگر خبر داده‌اند. در این زندگی جاوید، انسان‌ها به دو گروه سعادتمند و معذب تقسیم خواهند شد که در متون دینی از گروه اول به نام «مؤمنان» و از گروه دوم به نام «کافران» تعبیر می‌شود.
بر این اساس حداقل به عنوان یک احتمال در پیش روی انسان، یک خطر بلکه عذاب جاودانه در انتظار اوست که چندین انسان راستگو و پاک از وجود آن خبر داده‌اند. علاوه بر آن، فطرت و سرشت انسان نیز به نوعی موافق این خبر است.
با این فرض آیا انسان حداقل برای احتیاط و دفع ضرر و عذاب محتمل، نباید از عمق و زوایای خبر و بحث باخبر باشد؟ روشن است که برای اطلاع از صحت یا سقم مسأله فوق باید اصل ادعای پیامبران یعنی وجود آفریدگار متعالی به عنوان مبدأ و به تبع آن وجود عالم آخرت به عنوان معاد، مورد تحلیل و کنکاش قرار گیرد و آن، گام نهادن در مباحث خداشناسی و تحلیل ادله‌ی نظریه‌ی متألهان را می‌طلبد.
حاصل آن که، سه انگیزه‌ی فوق (حس کنجکاوی، شکر منعم و دفع خطر) انسان عاقل را به سوی مباحث خداشناسی سوق می‌دهد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.