تبیین مفهوم استکبار و استکبارستیزی در بیانات رهبر انقلاب
اندیشه های سیاسی ضرورتا روی مبانی فکری خاص بنا می شوند که اصول سیاسی هر فرد را می سازند، لذا عدم توجه به آن مبانی، درک رفتارها و گفتارهای سیاسی را ناممکن می کند. رهبر معظم انقلاب اسلامی مانند هر متفکری دارای عقایدی است که در عمل نیز بسیاری از آن ها را اجرایی کرده است.
از مشخصه های اندیشه سیاسی ایشان استفاده از واژه ها مفاهیم قرآنی در ادبیات سیاسی کشور است. واژه ی استکبار از جمله آن هاست که از تعالیم قرآن مایه می گیرد و ماهیت استکبار، صفات و رفتار آن را معرفی می کند. پس از پیروزی انقلاب، بکارگیری ادبیات سیاسی در ایران فزونی یافت و از واژه هایی خاص رونمایی شد که استکبارستیزی از مهم ترین آن ها بود.
این نوع ادبیات در کلام مقام معظم رهبری به عنوان یکی از سیاست های راهبردی جمهوری اسلامی ایران مطرح است. در جهانی که نظام سلطه سیطره همه جانبه خود را بر جهان تحمیل کرده و تمامی مکاتب در مقابل این نظام استکباری زانو زده اند، ایشان با مدیریت راهبردی و با رویکرد اسلام سیاسی در دو بعد نظری و عملی، نظام سلطه به رهبری آمریکا را به چالش کشیده است.
در این نوشتار برای تبیین مفهوم استکبار و استکبارستیزی، گزیده ای از بیانات رهبر فرزانه انقلاب در این باره که در طول سالهاى ۸۳ـ۶۸ در جمع دانش آموزان، دانشجویان، اساتید و مسوولین فرهنگی کشور بیان فرمودند ارایه می گردد.
معناى استکبار
استکبار، معناى وسیعى دارد. در قرآن هم، شاخه ها و مشتقات استکبار، مکرر به کار رفته است. خود کلمه استکبار هم، در قرآن به کار رفته است. به نظر مى رسد که استکبار، غیر از تکبر است. شاید این طور بشود گفت که تکبر، بیشتر به یک صفت قلبى و روحى اشاره مى کند؛ یعنى انسان خود را برتر از دیگران بداند و بگیرد.
استکبار، بیشتر به جنبه عملى تکبر توجه دارد. یعنى کسى که کبر مى ورزد و خود را بالاتر از دیگران مى داند، در رفتار خود با دیگران هم، طورى کار را سازماندهى مى کند که این تکبر، در عمل مشخص و واضح مى شود؛ دیگران را حقیر مى کند، به دیگران اهانت مى کند، در کار دیگران دخالت مى کند و براى دیگران، به عنوان تصمیم گیرنده ظاهر مى شود.
این، معناى استکبار است که در آیه کریمه قرآن هم، آن جایى که درباره مستکبران سخن مى گوید، مى فرماید: «فَلَمّا جاءَهُمْ نَذِیرٌ ما زادَهُمْ إِلاّ نُفُوراً*اسْتِکباراً فِى الْأَرْضِ وَ مَکرَ السَّیئِ»(۱). یعنى در مقابل پیامبر صلى الله علیه و آله و حرف حق، استکبار ورزیدند.
نگفتند ما بالاتریم؛ بلکه این بالاتر بودن را، این بیشتر حق داشتن یا براى خود، حقِ بیشترى قائل بودن را، در عمل سازماندهى کردند؛ یعنى همان جنگ هاى طولانى و تمام نشدنى جبهه کفر و عناد و طغیان، با جبهه پیام حق و معنویت و نور و هدایت. استکبار، یعنى این. (۲)
معناى استکبار جهانى
معناى استکبار جهانى این است که دولت ها و قدرت هایى در دنیا هستند که نسبت به ملت هاى دیگر، با برخورد استکبارى مواجه مى شوند؛ ثروت آن ها را مى برند، در حکومت هاى آن ها دخالت مى کنند، در سیاست هاى آن ها اعمال نظر مى کنند و آن ها را به این سمت و آن سمت مى کشانند.
این استکبار بین المللى است. همان چیزى که در قرن هجدهم و نوزدهم، با استعمار شروع شد و بعد در قرن بیستم به استعمار نوین مبدّل شد و امروز، یا در دوران اوج قدرت هاى استکبارى، به شکل استکبار جهانى درآمد؛ که دنیا را بین دو قطب و دو قدرت تقسیم کرده بودند. هر کدام یک جور ملتى را مى دوشیدند و در پنجه خود مى فشردند.
امروز چیزى که اضافه شده است ـ که استبداد بین المللى مناسب آن است ـ عبارت است از این که قدرت هاى مستکبر جهانى و در رأس آن ها قدرت ایالات متحده امریکا براى ملت هاى دیگر، حقّ حرف زدن و اظهار نظر کردن هم قائل نیستند؛ هر کارى که براى سیاست خودشان مفید و لازم بدانند ولو به ضرر ملتى یا ملت هایى باشد انجام مى دهند …
یعنى یک طرف، فشار یک عده قدرتمند است که اگر در صد مسئله هم با هم اختلاف دارند، در تقسیم دنیا به مناطق نفوذ و فشار آوردن براکثریت مردم عالم، یک دست هستند و با هم اختلافى ندارند. اگر در تقسیم منابع غارت زده جهان سوم یا کشورهاى فقیر، با هم درگیرى دارند که دارند اما در اصل غارت منابع و فشار بر روى دولت هایى که مقاومت کنند، با هم هیچ اختلافى ندارند! (۳)
استکبار، یعنى روح تکبر و بى اعتنایى به ارزش هاى ملت ها
استکبار، یعنى روح تکبر و بى اعتنایى به ارزش هاى ملت هاى دیگر و دخالت در امور ملت ها و به خود حق دادن؛ همین چیزى که الان در کلمات رؤساى امریکایى ملاحظه مى کنید. راجع به دخالت خودشان در عراق یا هرجاى دیگر طورى حرف مى زنند، مثل این که این ها صاحبان دنیایند! واقعاً انسان کمتر دولتى را مى تواند پیدا کند که با لحنى حرف بزند که این ها راجع به کشورهاى خاورمیانه حرف مى زنند! این کشورها را مال خودشان مى دانند. استکبار یعنى این. (۴)
استکبار جهانى، یک دولت نیست، یک مجموعه قدرت است
امروز کشور و ملت شما با یک امپراطورى قدرت در سرتا سر جهان رو به رو و مواجه است؛ یعنى در حقیقت یک مجموعه سیاسى، اقتصادى، فرهنگى که در مهم ترین مراکز قدرت جهانى تسلط دارد. همان چیزى است که ما در اصطلاح انقلاب اسلامى، به آن استکبار جهانى مى گوییم.
اسکتبار جهانى، فقط یک دولت نیست؛ استکبار جهانى یک مجموعه قدرت است … وقتى ملتى و کشورى مثل ملت و کشور شما در مقابل منافع این مجموعه قیام مى کند. و این کشور بزرگ در این منطقه حساس را از زیر نفوذ این مجموعه خارج مى کند، همه این مجموعه، متحد در مقابل او صف آرایى مى کنند! استکبار جهانى یعنى این! (۵)
مصادیق استکبار در دنیاى کنونى
ـ اینکه دولتى در آن سر دنیا به خود حق مى دهد على رغم منافع ملت هاى منطقه، منافع خودش را تأمین بکند، این همان روح استکبار است و چیز دیگرى نیست.
ـ اینکه دولتى به خود حق مى دهد که اگر دولتى مخالف او بود، صریحاً و علناً و بدون هیچ خجالتى بگوید: من او را برمى اندازم، این روح استکبار است؛ همین چیزى که امروز از امریکا نسبت به بسیارى از دولت هاى امریکاى لاتین و بعضى جاهاى دیگرِ دنیا سر مى زند. استکبار، چون جوابى ندارد و منافعش در خطر است و منفعتش با سقوط آن دولت، بیشتر تأمین مى شود، این موضع
را مى گیرد.
اگر شما امروز به صحنه سیاسى دنیا نگاه کنید، از این قبیل چیزها زیاد مشاهده مى کنید.
ـ اینکه قدرت ها بیایند کشورى را قرق کنند و ملتى را از خانه خودش بیرون نمایند و به زور، دولت دیگرى را در آن جا تشکیل دهند و جاى آن ها بنشانند، این همان حرکت استکبارى است. در حادثه فلسطین، قدرت هاى زورگوى دنیا دست به دست هم دادند و یک ملت را از خانه خودش به کلى آواره کردند. این، چیز خیلى بزرگ و عجیبى است.
امروز، دنیا به این رویه عادت کرده است که ملتى را از داخل کشورش اخراج کنند و سپس به زور، آدم هایى را از جاهاى مختلف دنیا بیاورند و در آن جا بنشانند و یک ملتِ دروغین و مصنوعى به وجود بیاورند و دولتى را هم در رأسش بگذارند تا منافع قدرت هاى بزرگ در آن منطقه عربى حساس تأمین بشود!! این، همان استکبار است.
ـ اینکه امروز مشاهده مى کنید امریکایى ها با خونسردى تمام، از کشتار هزاران انسان حرف مى زنند و انفجار بمب در هیروشیما و کشتار هزاران انسان را عادى تلقى مى کنند و مى گویند: آن اقدام به مصلحت بود و ما چنین کارى را لازم دانستیم!!، همان روح استکبار است. اگر هواپیمایى را با سرنشینانش ساقط مى کنند و مورد اعتراض قرار مى گیرند، مى گویند: قضیه اى بود که تمام شد، صحبتش را نکنید!!
به طور طبیعى، براى آن ها آدمکشى و جنایت، یک امر معمولى است؛ اما آن جایى که پاى منافع خودشان در میان باشد و یا فرضاً یک شهروند آن ها در گوشه اى از دنیا غلطى کرده باشد و چند نفر از فشارِ رنج و ناراحتى، بلایى سر او بیاورند، در این هنگام، دنیا را از جنجال پُر مى کنند؛ چون براى خودشان حقى در زندگى و حیات قائلند که براى هیچ یک از افراد بشر، این حق را قائل نیستند. این، همان روح استکبار است که در نظام سلطه کنونى دنیا وجود دارد. (۶)
ـ جنجالِ مربوط به حجاب در اروپا را مشاهده کنید. على رغم شعارهاى آزادى که مى دهند، ولى یک گرایش کوچک و یک مظهر محدود از تفکرِ غیر و ضد خودشان را به هیچ وجه تحمل نمى کنند. این، همان روح استکبار است، همان «لنخرجنّک یا شعیب» است که چون بر خلاف نظر ما حرف مى زنى، اصلاً تحملت نمى کنیم.
ـ فشارى که روى ملت لبنان براى تحمیل نظام فرقه اى و تحمیل اقلیت بر اکثریت وارد آورده مى شود، برخلاف همه ادعاهاى دمکراسى است؛ اما مشاهده مى کنیم که چنین تحمیلى از سوى کسانى وارد مى شود که مدعى دمکراسى در دنیا هستند!! این، یکى از نشانه هاى سلطه در دنیاست و از خصوصیات استکبار مى باشد.
ـ اینکه مشاهده مى کنید در سرتاسر دنیا، تبلیغات علیه گروه هاى مبارز و مسلمان و مخلص، غالباً تبلیغات طرفدار استکبار است و انسان هاى فداکارى را که براى نجات خودشان از شرایط بد زندگى، دست از جان شسته اند، تروریست معرفى مى کنند، همه این ها از همان خصوصیات استکبار است.
یکى از کسانى که در قرآن، راجع به او کلمه استکبار و مستکبر به کار رفته، شخص فرعون است. او، درباره موسى چنین حرف هایى مى زد. بنابراین، مسئله استکبار یک مسئله قرآنى است. ما با همه این جلوه هایى که بیان شد، مخالفیم. مبارزه ملت ایران، یک مبارزه شعارى و احساساتى و موسمى و تاکتیکى نیست؛ بلکه یک مبارزه قرآنى و عمیق و داراى ریشه مکتبى است.
ما با همه مظاهر استکبار در دنیا برخورد مى کنیم. با امریکا بیشتر از دیگر دولت ها و مستکبران عالم برخورد مى کنیم؛ چون بیشتر از همه مستکبر است؛ چون جاهلانه تر و غرورآمیزتر از همه، نسبت به ملت هایى که با او روبه رو هستند و بیش از همه نسبت به ملت ما استکبار را به کار مى برد. (۷)
هدف استکبار سلطه بر همه عالم است
امروز همه مى دانند که فکر استکبار چیست. همه فکر امریکا را که رأس استکبار است خوانده اند. فکر این ها، سلطه بر همه عالم است؛ به خصوص این منطقه حساسى که ما در آن زندگى مى کنیم؛ یعنى منطقه خاورمیانه، خلیج فارس و این نقطه اساسى اقتصادى و نظامى. (۸)
لزوم مقاومت در برابر زیاده خواهى نظام سلطه
هدف سلطه گران جهانى آن است که هرگونه مقاومت را در برابر امواج افزون طلبى هاى خود، از میان بردارند. ایران اسلامى با تکیه بر سرمایه هاى عظیم فکرى و روحى و عملى که اسلام در اختیار نظام اسلامى مى گذارد هرگز در برابر این امواج سرکش، تسلیم نشده است.
شما جوانان عزیز باید همت کنید تا این مقاومت روز به روز ماندگارتر و مستحکم تر شود، یعنى درست در برابر دشمن که هدف خود را نابود کردن امید و ایمان و عزم که سرچشمه هاى آن مقاومت اند، قرار داده است. (۹)
سلطه گر و سلطه پذیر، هر دو مقصرند
انقلاب اسلامى، با نظام سلطه مخالف است. نظام سلطه، یعنى این که دولت ها و قدرت هایى زور بگویند و ملت ها و گروه ها و کشورها و دولت هایى، آن زور را قبول کنند. طرفین، طرفین نظام سلطه اند و ما نظام سلطه را ردکردیم و رد مى کنیم و با آن به مبارزه بر مى خیزیم. ما در نظام سلطه، طرفین را مقصر مى دانیم؛ هم سلطه گر و هم سلطه پذیر را. استکبار، به معناى همین نظام سلطه است. (۱۰)
سلطه فرهنگى، اقتصادى و علمى، ابزارهاى استکبار جهانى براى حفظ سلطه بر ملت ها
عمده موضوع هایى که قدرت هاى سلطه گر در نظام سلطه جهانى براى حفظ این رابطه سلطه گر و سلطه پذیر رویش تکیه مى کنند، سه موضوع است: سلطه فرهنگى، سلطه اقتصادى، سلطه علمى. لازمه اش هم این است که نگذارند آن طرف سلطه پذیر یا آن کسى که سلطه بر او تحمیل شده، در این سه زمینه به استقلال و به خودباورى و به پیشرفت برسد؛ نه در زمینه مسائل فرهنگى، شامل ایمان و اعتقاد فرهنگىِ به معناى خاص، ارزش ها و هدف ها و جهت گیرى ها؛ نه در زمینه اقتصادى، و نه در زمینه علمى.
کشورهاى تحت سلطه هرگز یک اقتصاد درست و حسابى نداشته اند. گاهى یک رونق ظاهرى داشته اند، که مى بینید در بعضى از کشورهاى تحت سلطه رونق ظاهرى دارند؛ اما ساخت اقتصادى خراب است؛ یعنى اگر یک شیر را رویشان ببندند؛ یک حساب را مسدود کنند، یا تصرف اقتصادى کنند، همه چیز فروخواهد ریخت و نابود خواهند شد.
شما دیدید که یک سرمایه دار توانست چند کشور آسیاى جنوب شرقى را در مدت دو سه ماه به ورشکستگى برساند؛ آن هم دو سه کشورى که توسعه نسبتاً خوب و رونق اقتصادى داشتند. رئیس یکى از همین کشورها در همان روزها به مناسبتى به تهران آمده بود و با بنده ملاقات کرد و گفت همین قدر به شما بگویم که ما در یک شب به کلى فقیر شدیم! یک سرمایه دار آمریکا یى، یهودى مثل نخى که به یکباره مى کشند و یک بنا؛ بناى عروسکى، روى هم مى ریزد، عمل کرد و یک نخ را کشید و همه چیز را به هم ریخت.
آمریکایى ها آن جایى که لازم داشتند، پنجاه، شصت میلیارد تزریق کردند ـ پنجاه میلیارد به یکى، سى میلیارد به یکى دیگر ـ اما آن جایى که لازم نداشته باشند، تزریق نمى کنند و آن کشور را به خاک سیاه مى نشانند. البته تزریق کردن یعنى این که دوباره همان ساخت عروسکى را به شکل دیگرى برپا کنند. به هرحال، نمى گذارند اقتصاد این کشورها استحکام پیدا کند.
در رابطه با فرهنگ کشورهاى تحت سلطه، اولین کارى که سلطه گران مى کنند ـ که از قدیم مرسوم بوده است ـ این است که فرهنگ این کشورها را؛ زبانشان، ارزش هایشان، سنت ها و ایمانشان را با تحقیر، با فشار، با زور، و در مواقعى به زور شمشیر و درآوردن چشم ـ که در تاریخ مواردى از آن را داریم ـ نابود مى کردند و نمى گذاشتند که مردم به زبان خودشان تکلم کنند؛ براى این که زبان وارداتى را قبول کنند.
وقتى انگلیسى ها به شبه قاره هند آمدند، زبان فارسى را که زبان دیوانى رایج بود، نگذاشتند پابرجا بماند و با گلوله و با فشار گفتند که حق ندارید فارسى حرف بزنید؛ فارسى را منسوخ کردند؛ انگلیسى را به جایش آوردند. در دوره حکومت سیاه پهلوى ها هم باورهاى مذهبى و عمومى و نیروبخش به جامعه؛ ایمان و اعتقادات، را از مردم به تدریج بیرون کشاندند و غیرت زدایى و ایمان زدایى کردند.
یکى از موضوع هایى که نمى گذارند در کشورهاى زیر سلطه رشد کند و به شدت مانع آن مى شوند، مسئله علم است؛ چون مى دانند علم ابزار قدرت است. خود غربى ها با علم به قدرت رسیدند؛ این یکى از پدیده هاى تاریخ بود. البته علم بین شرق و غرب دست به دست گشته و براى مدتى هم آن ها در جهالت بودند.
در همان دوره قرون وسطا، که خودشان توصیف مى کنند، در این طرف دنیا وقت شکوفایى علم بوده است؛ اما به مجردى که آن ها به علم رسیدند، از علم به صورت یک ابزار براى اقتدار و کسب ثروت و گسترش سلطه سیاسى و جذب ثروت ملت ها و تولید ثروت براى خودشان استفاده کردند و از آن ثروت باز تولید علم کردند و علم را بالا بردند و دانش خودشان را رشد دادند.
آن ها مى دانند که علم چقدر در قدرت بخشیدن به یک ملت و به یک کشور، تأثیر دارد، لذاست که اگر بخواهند نظام سلطه؛ یعنى رابطه سلطه گر و سلطه پذیر باقى بماند و حاکمِ بر نظم جهانى باشد، باید نگذارند آن بخشى که آن ها مایلند سلطه پذیر باشند، داراى علم شوند؛ این یک استراتژى است که برو برگرد ندارد و الان رفتارشان هم در دنیا بر همین منوال است؛ لذا باید براى کسب علم و تحقیق جهاد کرد؛ باید کار کرد. (۱۱)
پلورالیزم فرهنگى یکى دیگر از مکاید استکبار براى تسلط بر ملت ها
مسئله اى که براى نظام به اصطلاح لیبرال دمکراسى ـ که نه لیبرال است، نه دمکراسى؛ یعنى نظام استکبار و استثمار جهانى ـ و کمپانى هاى صهیونیستى و همپیمانان و همراهانشان مطرح است، هیچ چیز نیست جز این که بتوانند از مراکز قدرت خودشان، کاملاً انحصارطلبانه و تمامت خواهانه، کنترل همه مراکز اساسى منافع جهانى را در اختیار داشته باشند … .
در زمینه مسائل مربوط به خودشان، در زمینه فرهنگ غربى، در زمینه فرهنگ هایى که زمینه ساز استعمار بوده، اجازه کوچک ترین خدشه و مناقشه اى در سطح بین المللى به هیچ کس نمى دهند؛ اما از شما مى خواهند که در فرهنگ و باورها و عواطف و اصولِ خودتان معتقد به تکثر و چندقرائتى باشید؛ اجازه بدهید در ایمان و فکر و فرهنگ و پایه هاى مستحکم اصولى شما هر کس طبق برداشت خودش حرف بزند و اظهارنظر کند؛ اما نسبت به خودشان چنین چیزى را اجازه نمى دهند! هیچ کس در سطح دنیا اجازه ندارد نسبت به منافع امریکا نگاه چند قرائتى داشته باشد … .
یعنى براى خودشان پایه هاى اصولى فرهنگى و فکرى را تعریف مى کنند؛ به هیچ کس هم در دنیا اجازه نمى دهند که در این پایه ها مناقشه و خدشه اى بکند و حرف مخالفى بزند؛ اما پایه هاى فکرى شما و اصول و مبانى و ارزش ها و دلبستگى هاى مستحکم و اثبات شده فکرى اسلامى را مورد مناقشه قرار مى دهند و اگر بگویید چرا، اعتراض مى کنند: چند قرائتى است؛ این یک قرائت است، آن هم یک قرائت است؛ لذا به پلورالیزم فرهنگى معتقد مى شوند!
اگر بگویید چرا، شما را به دُگم بودن و تحجرگرایى متهم مى کنند که چرا شما با پلورالیزم فرهنگى مخالفید؛ در حالى که خودشان در زمینه تعریف منافع و مفاهیمى که این منافع بر آن مبتنى است، به هیچ وجه معتقد به پلورالیزم نیستند و آن را قبول نمى کنند! این هاست که بایستى جوان مسلمان و جوان دانشجو، از سر آگاهى نسبت به این اهداف و مطامع فکر کند، تصمیم بگیرد، حرف بزند و اقدام بکند.
عده اى به عنوان حرف نو، همان حرف ها را به فارسى برمى گردانند و درباره اش حرف مى زنند و مقاله مى نویسند و همه ارزش هاى یک انقلاب و پایه هاى مستحکم فکرى یک ملت را مورد خدشه و مناقشه قرار مى دهند؛ در حالى که این ها حرف نو نیست؛ این ها حرف هاى شناخته شده است؛ منشأ این حرف ها و انگیزه گویندگانشان هم معلوم است.
آن کسانى که این فکر و فرهنگ را تولید کرده اند، براى همین مقصود بوده است که بر ملت ها و کشورها و فرهنگ هاى دیگران مسلط بشوند؛ آیا این درست است که ما بیاییم حرف آن ها را ترجمه و تکرار کنیم؟! (۱۲)
هدف استکبار غارت منابع کشورها است
یک ملت، با ارتباط با دولتى که اهداف استکبارى دارد، هیچ خیر و هیچ سودى نمى برد. الان ببینید؛ کشورهایى که با امریکا ارتباط دارند کشورهاى گوناگونى که در آسیا و آفریقا و سایر جاها هستند بسته به قدرت خودشان؛ اگر قدرت علمى بالایى داشتند، اگر در آن ها قدرت پیشرفت دانش و تکنولوژى و استقلال وجود داشته باشد، به همان اندازه مى توانند مقاومت کنند.
اگر در درون خودشان نتوانسته باشند یک بناى شامخ به وجود بیاورند، آن قدرت استکبارى امریکا نه فقط به آن ها سودى نمى رساند، بلکه از آن ها بهره مى برد؛ به آن ها ضربه هم مى زند؛ آن ها را به بازار فروش محصولات خود چه محصولات نظامى، و چه محصولات بى ارزش دیگر بدل مى کند؛ منابع آن ها را غارت مى کند و در همه امور آن ها هم دخالت مى کند؛ این، هدف استکبار است. (۱۳)
دیکتاتورى بین المللى آمریکا، فقط به فکر منافع کارتل ها و سرمایه داران است
استکبار، یعنى حالت فرعونیت، یعنى دیکتاتورى در سطح بین المللى. ملت ها با دیکتاتورى در کشورهاى خودشان مبارزه مى کنند؛ چه در این مبارزه فایق بشوند، چه نشوند؛ اما سر خود را که بالا مى کنند، مى بینند که یک دیکتاتورِ بین المللى آن جا ایستاده است و در همه کارها دخالت مى کند؛ در سرنوشت ملت ها دخالت مى کند، آن هم بر اساس مصالح خودش !
اگر چه دیکتاتورى یک فساد حقیقى و یک عیب اساسى براى هر کشورى است که یک نظام دیکتاتورى و شخص دیکتاتورى بر آن کشور حکومت بکند، اما هر دیکتاتورى بالاخره ممکن است یک وقت هم به منافع ملت خودش بیندیشد؛ اما این دیکتاتور بین المللى، جز به منافع ملت امریکا، و آن هم نه همه ملت امریکا، بلکه پشتیبانان رژیم امریکا ـ یعنى کارتل ها، تراست ها، سرمایه داران بزرگ، سازمان هاى مؤثر در دولت امریکا ـ به چیز دیگرى نمى اندیشد. (۱۴)
چرا استکبار بد است؟
چرا مردم با استکبار مبارزه کردند و چرا استکبار بد است؟ باید توجه کنید، اولین احساسى که یک ملت در مقابله با روح و خوى استکبارى دارد، احساس دینى نیست؛ احساس غیرت ملى است؛ احساس هویت و احساس وجود است؛ چون استکبار وقتى وارد کشورى شد و بر آن کشور مسلط گردید، هویت ملى آن ملت را انکار مى کند.
بله، منابع آن کشور را غارت مى کند، در امور سیاسى آن کشور دخالت مى کند؛ اما همه این ها فرع انکار هویت آن ملت است. استکبار اول هم که وارد مى شود، نمى گوید من مى آیم تا هویت ملى شما مردم را انکار کنم؛ این طور که نمى آید؛ به بهانه هاى مختلف وارد مى شود.
وقتى وارد شد، آن چیزى را که هدف مى گیرد، هویت ملى است؛ یعنى فرهنگ، اعتقادات، دین، اراده، استقلال، حکومت، اقتصاد و همه چیز را از آن ملت سلب مى کند و در مشت خود مى گیرد؛ همان چیزى که در ایران قبل از انقلاب اتفاق افتاده بود.
این احساس است که ملت ها را در مقابل استکبار به جوش و خروش مى آورد؛ لذا شما مى بینید ملت هایى که این را هم ندارند، مسلمان هم نیستند، امروز ـ نه آن روز؛ آن روز کسى جرأت نمى کرد در مقابل امریکا بایستد؛ این راه را ملت ایران باز کردند ـ تا آن جایى که مى توانند، در مقابل امریکا مى ایستند. (۱۵)
دشمنى و مقابله ما با آمریکا همیشگى است
از اوایل پیروزى انقلاب، براى جمعى که از صحنه هاى اصلى انقلاب جدا بودند و روح حقیقى انقلاب را درک نکرده بودند، عادت شده است که تکرار کنند و بگویند و بنویسند که اگر ما از اول انقلاب با امریکا مواجهه نمى کردیم، در طول این چند سال، این همه خطر و زحمت از طرف امریکا براى انقلاب و ملت ما پیش نمى آمد!!
ممکن است پشت سر این گویندگان، دست هاى تبلیغاتچى هاى خود امریکایى ها و غربى ها قرار داشته باشند، من به این قسمت و به این بُعد قضیه کارى ندارم. اصلاً خود حرف، حرفى غلط و ساده لوحانه است البته اگر مغرضانه نباشد.
مسئله این نیست که ملت ایران آیا حق داشت به امریکا تعرض بکند یا نه؟ و اگر حق داشت یا حق نداشت، آیا مقتضاى عقل و حکمت این بود که به امریکا تعرض بکند یا نه؟ اصلاً قضیه این نیست؛ بلکه مسئله این است که انقلابى با جوهر فکرى اسلام، ممکن نیست از تعرض امریکا و امثال آن، خود را بر کنار بداند.
استکبار جهانى، بر تخت فرعونى امپراتورى زر و زورش که ننشسته تا صرفاً تماشا کند و بى تفاوت بماند و مشاهده کند که در میان ملت ها، فکرها و اندیشه هایى رشد مى کند که پایه این اندیشه ها، واژگون کردن تخت استکبارى است.
معلوم است که بى تفاوت نمى ماند. معلوم است که با دستگاه هاى اطلاعاتى و ایدئولوگ هاى مخصوصِ خود، کاملاً تشخیص مى دهد که کجا و کدام فکر و کدام ملت و کدام شخص، براى او تهدید محسوب مى شود و سعى مى کند با تمام قوا، این تهدید را از خودش رفع کند و در این خصوص، حتّى شخصیت ها را ترور کند و قبل از آن که نهضتِ ملت ها به ثمر برسد، آن ها را زیرفشارهاى وحشیانه قرار دهد.
آیا فکر مى کنید آن جایى که استکبار احساس خطر مى کند، نسبت به انقلابى که على رغم میل او، رشد کرده و پیروز شده و دولت و ملتى تشکیل داده و شعارى در دنیا مطرح کرده و همه ارکانش تهدیدى نسبت به عرش قدرت استکبار است، آرام و نجیب و بى تفاوت خواهد بود و در گوشه اى خواهد نشست؟!
استکبار، با همه وجود به مقابله با انقلاب و نظام جمهورى اسلامى کمر بست. اگر انقلاب اسلامى به فرض محال متعرّض امریکا هم نمى شد، آن قدر فشار و حیله و خدعه از طرف استکبار و امریکا، علیه این انقلاب و نظام انجام مى گرفت، تا یا منحرفش کنند و یا به کلى نابودش نمایند. این، روش امریکا و استکبار در مقابل انقلاب اسلامى است و انقلاب اسلامى با جوهر و طبیعت و ماهیت اسلامى خود، چنین خصومت و دشمنى اى را از طرف استکبار اقتضا دارد.
نکته دومى که جوان ها باید به آن توجه کنند، این است که ما چرا با فلان دولت یا فلان رژیم مخالفیم؟ آیا این درست است که کسى تصور کند موضعگیرى ما در مقابل قدرت هاى استکبارى عالم، یک موضعگیرى موسمى یا مصلحتى یا تاکتیکى است، یا نه؟!
البته که این تصور غلطى است. معنا و مفهوم استکبار، یک مفهوم قرآنى است و چیزى نیست که بى خود و بى دلیل، در فرهنگ انقلاب ما به وجود آمده باشد. مفهوم استکبار، مقابله با استکبار را از سوى مسلمین و مؤمنین و نظام و انقلاب اسلامى اقتضا مى کند؛ آن هم نه به صورت مصلحتى و موسمى و تاکتیکى؛ بلکه به صورت همیشگى این مقابله وجود دارد. ذات انقلاب این است و تا انقلاب هست، چنین چیزى هم خواهد بود.
اصلاً مفهوم استکبار در قرآن همین است که عنصرى یا شخصى یا جمعى یا جناحى، خود را بالاتر از حق به حساب آورد و زیر بار حق نرود و خود و قدرتش را ملاک حق قرار بدهد! اولین مستکبر در تاریخى که قرآن براى ما ترسیم مى کند، ابلیس است: «ابى واستکبر». او، اولین مستکبر است.
ممکن نیست فرض کنیم که یک مسلمان یا مؤمن یا موحّد، حتّى یک روز یا یک لحظه، از دشمنى با ابلیس و شیطان منصرف بشود. اصلاً خط اسلام، یعنى خط ضد ابلیس و شیطان. در طول دعوت انبیا، مستکبران کسانى بودند که دعوت الهى و توحید را قبول نکردند و با آن به مقابله برخاستند و زور گفتند: «قالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّک یا شُعَیبُ»(۱۶). وقتى پیامبر سخن حق مى گوید و مردم را به حق دعوت مى کند، مستکبران مى گویند: اگر زیاد حرف بزنى، تو را اخراج مى کنیم!
این لحن زورگویانه، در مقابل داعى به حق است. این، معنا و تصویرى روشن از استکبار است که در دنیاى امروز، همان نظام سلطه مى باشد و در محیط سیاسى دنیا، همان روح ابرقدرتى و هرآن چیزى است که به سمت ابرقدرتى کشش داشته باشد و تمایل پیدا بکند. (۱۷)
مبارزه همیشگى با آمریکا، جزو اعتقاد ما است
در ایران، هرکسى که به انقلاب اسلامى و به اسلام و به پایه هاى اسلامىِ این انقلاب اعتقاد دارد، لاجرم به مبارزه همیشگى با پرچمداران قدرت استکبارى دنیا که امروز در رأس آن ها امریکاست نیز اعتقاد دارد. (۱۸)
مبارزه با استکبار، جزو ذات این انقلاب است
مبارزه با استکبار که امروز هم مظهر استکبار، دولت و رژیم امریکا است جزو ذات این انقلاب و جزو کارها و خواسته هاى اصلى و اساسى این ملت است. اگر این ملت مبارزه با استکبار را رها کند، معنایش این است که به دخالت بیگانه، به ذلت پذیرى و به وضعیت بسیار تهدید آمیز قبل از انقلاب تن بدهد. همه آحاد ملت، این احساس و این درک را از مسئله مبارزه با استکبار دارند. (۱۹)
مقصود از مبارزه با استکبار و آمریکا
مقصود از مبارزه با استکبار و آمریکا این است که:
ملت ایران، در مقابل کید و تعرض و دست اندازى و تلاش هاى سیاسى دشمن و انواع و اقسام کارهایى که مى کند، تا دوباره کشور ایران را به یکى از اقمار خود تبدیل نماید، با شدت و قدرت خواهد ایستاد و مقاومت خواهد کرد.
مبارزه، یعنى این. مبارزه با استکبار، یعنى هر جا که در سطح جهان، دستمان برسد، نسبت به استکبار، افشاگرى خواهیم کرد. هر جایى که مظلومى، از ظلم استکبار دچار آسیب است و به جان آمده، ما هر طور بتوانیم، طرفِ آن مظلوم را خواهیم گرفت …
مبارزه با استکبار، یعنى این که هر جایى در سطح جهان، اگر امریکایى ها علیه ملتى، علیه اصلى از اصول اسلامى و علیه حقیقتى که ما به آن پایبند هستیم، حیله و ترفندى به کار ببندند، ما آن حیله را بر ملا و خنثى خواهیم کرد و تا حالا هم کرده ایم. (۲۰)
ابعاد مبارزه با استکبار، امروز پیچیده تر و سخت تر شده است
من امروز احساسم در مقابل جبهه عظیم جهانى فساد و ضلالت و گمراهى، با احساس دوران اختناق رژیم ستمشاهى هیچ تفاوتى نکرده است. آن روز هم فکر مى کردیم باید مبارزه کنیم، امروز هم فکر مى کنم باید مبارزه کنیم.
ما براى مبارزه ایم؛ منتها شکل، عرصه و ابعاد این مبارزه تفاوت کرده و مبارزه پیچیده تر و سخت تر شده است؛ خونِ دل این مبارزه از خونِ دل مبارزه دوران ستمشاهى بیشتر است. الان طرف ما دستگاه استکبار و ظلم و پنهان شدنِ زشت ترین خوى هاى موجودِ در انسان گمراه در زیر پوششى از چهره متبسم و اُدکلن زده و قیافه کروات بسته، پنهان شده است؛ ما امروز با این موجود داریم مبارزه مى کنیم. (۲۱)
موضع انقلاب اسلامى، موضع هجومى علیه نظام سلطه است
جوانى که با معرفت درست اسلامى مجهز است، همت او این نیست که فقط شبهه ها را برطرف کند یعنى موضع دفاعى ندارد موضع یک جوان آگاهِ داراى اعتماد به نفس، از لحاظ ابزار منطقى و فکرى، موضع تهاجمى است.
اوایل انقلاب وقتى بنده به دانشگاه مى رفتم و پاسخ به سؤالات مى دادم و صحبت مى کردم، یک نفر از جوان هاى وابسته به گروه هاى چپ از من پرسید: شما در مقابل فلان قضیه چه دفاعى دارید؟ گفتم بنده دفاعى ندارم، من هجومى دارم! انقلاب اسلامى در موضع دفاعى قرار ندارد. اگر ما موضع دفاعى داشتیم، تا حالا کارمان ساخته شده بود؛ موضع انقلاب اسلامى، موضع هجومى است.
هجوم علیه چه؟
علیه سیستم ظالمانه و ستمگرانه اى که امروز بر دنیاى سیاست در سراسر عالم و بر زندگى واقعى مردم حاکم است؛ یعنى هجوم بر نظام سلطه. نظام سلطه، یعنى سیستمى که دو طرف بیشتر ندارد: سلطه گر و سلطه پذیر.
یا باید کسى خود را به آن جا برساند که بتواند سلطه گرى کند؛ والاّ باید سلطه پذیرى کند و زیر بار سلطه برود. انقلاب اسلامى، فریاد و نهیبى است علیه چنین نظام هاى ظالمانه اى در دنیا. علت این هم که نظام اسلامى و انقلاب اسلامى در چشم ها و کام هاى ملت ها شیرین بوده و همچنان هست، همین است.
این هم که مى بینید در دنیا سیاست هاى گوناگون با شیوه هاى مختلف مرتب روى جمهورى اسلامى فشار مى آورند تا در قضایاى گوناگون مثلاً در قضیه فلسطین موضع نگیرد، بعضى ساده لوح ها خیال مى کنند که مشکل فقط این است که جمهورى اسلامى در فلان قضیه موضع تندى دارد؛ لذا مى گویند شما موضع تند نگیرید؛ در صورتى که مسئله این نیست.مسئله این است که مواضع اصولى جمهورى اسلامى، اصل سیاست هاى سلطه را در دنیا تهدید و ملت ها را امیدوار مى کند. (۲۲)
براى یک ملت، بزرگ ترین اهانت این است که تسلیم قدرت استکبارى بیگانه باشد
البته کسانى هم در همان اول انقلاب و پیش از انقلاب بودند که اصلاً دل در گرو بیگانه داشتند. همان روزى که امام کاپیتولاسیون را در منبر عمومى و در ملاءعام تخطئه و رد کردند، کسانى بودند که مى گفتند نه، چه اشکالى دارد؟!
این ها نه هویت ملى سرشان مى شود، نه غیرت ملى سرشان مى شود، نه عزت ملى مى فهمند یعنى چه، نه مى دانند که استقلال یک ملت براى پیشرفت او چه قدر اثر دارد؛ اصلاً حاضر نیستند فکر کنند! مردمان حقیر و پست و زبونى بودند؛ آن روز هم بودند؛ تو همه قشرها هم بودند. البته افراد کمى بودند؛ زیاد نبودند؛ اما بودند؛ در میان روشنفکران بودند، در میان قلم زن ها بودند، در میان ملبسین به این لباس روحانى نماها بودند؛ در میان قشرهاى مختلف بودند.
توده ملت، آگاهان ملت، افراد با ایمان به خصوص، دل هاى روشن و مغزهاى داراى تحلیل، همه موضع امام را تقویت مى کردند.
آن روز هنوز کشتار دانش آموزان در میان نبود؛ مى فهمیدند که این موضع درست است؛ بسیارى هم وارد میدان مى شدند. وقتى که مبارزات با آن وسعت شروع شد و چنگ و دندان خونین عوامل امریکا در ایران آشکار گردید، عده بیشترى فهمیدند.
وقتى انقلاب پیروز شد، دل هاى ناباورترى به راه آمدند و ایمان پیدا کردند؛ اما در عین حال در همان روز هم من یادم است که در شوراى انقلاب، بعضى از افراد هیأت دولتِ آن روز که در شوراى انقلاب شرکت مى کردند، کار دانشجویان را تخطئه مى کردند؛ مى گفتند چرا به سفارت امریکا رفتند؟! این ها دلشان آن طرف بود.
کسانى که دلشان آن طرف است، الان هم هستند. این ها به چیزى به نام استقلال ملى، هویت ملى، شخصیت و عزت ملى باور ندارند؛ تربیت هایشان طورى است که به آن ها اجازه نمى دهد درست بفهمند که حضور یک قدرت استکبارى در یک کشور، چه قدر براى یک ملت زیانبار و سنگین است. دستورات اسلام هم براى بعضى از آن ها خیلى اهمیت و ارزشى ندارد. این ها همیشه یک اقلیت کوچک بودند؛ امروز هم هستند.
البته فعالیت مى کنند، تبلیغات مى کنند، تبلیغات دشمنان اسلام را ادامه مى دهند؛ اما دل متن مردم، به خصوص جوانان دانشجویان، دانش آموزان و سایر قشرهاى مختلف جوان هر جا هستند، درک مى کنند که براى یک ملت، بزرگ ترین اهانت این است که تسلیم قدرت استکبارى بیگانه باشد.
هرکس که اهل تحلیل باشد، این معنا روشن است که امروز امریکا براى ایران هیچ نقشه اى جز نقشه استکبارى ندارد؛ یعنى بازگشت به وضعیت قبل از انقلاب! معلوم است که ملت ایران در مقابل این نقشه مى ایستد؛ این، آن جهتگیرى ضد استبدادى ملت ایران است.
البته تلاش هایى از طرف دشمنان هست: تبلیغات مى کنند، حرف مى زنند، سفسطه مى کنند؛ بعضى حتى سعى مى کنند روز سیزده آبان را که روز مقاومت در مقابل استکبار است به روز نرمش در مقابل امریکا تبدیل کنند!اگر نگوییم ساده لوحى است، ناچاریم بگوییم خیانت است؛ منتها چون انسان نمى خواهد بگوید خیانت، لابد این کارها از روى ساده لوحى و غفلت است. (۲۳)
دشمن [استکبار] سعى مى کند خود را دوست جلوه دهد و شعارهاى ملت ها را عوض کند
شناختن دشمن از همه مهم تر است. دشمن سعى مى کند خود را دوست جلوه بدهد و شعارهاى ملت ها را عوض کند؛ کمااین که شعار ضدیت با صهیونیسم را در میان بعضى از دولتمردان عرب، تبدیل به یک شعار انحرافى کردند! یکى از کارهایشان تبدیل کردن شعارها است.
ملت و دولتى تسلیم مى شود که دشمن را درست نشناسد، یا دچار فساد و بدبختى باشد؛ اما اگر دشمن شناسى بود که من این توصیه را به جوانان دارم آن وقت شعارها، شعارهاى روشن و آگاهانه اى خواهد بود و آنچه که دشمن مى خواهد، به فضل پروردگار آن را در میان ملت ایران به دست نمى آورد. (۲۴)
تئورى سازى، یکى از راه هاى مهم به زنجیر کشیدن ملت ها
براى به زنجیر کشیدن یک ملت، هیچ چیزى ممکن تر و سهل تر از این نیست که قدرتمندان عالم بتوانند باورهاى آن ملت و آن کشور را بر طبق نیازهاى خودشان شکل بدهند. هر باورى که یک ملت را به اتکاى به خود، اعتماد به نفس، حرکت به جلو و تلاش براى استقلال و آزادى وادار کند، دشمن خونى آن، کسانى هستند که مى خواهند با قدرت متمرکز همه دنیا را در اختیار بگیرند و به نفع خودشان همه بشریت را استثمار کنند؛ لذا با آن فکر مبارزه مى کنند.
در نقطه مقابلش، سعى مى کنند با راه ها و شیوه هاى مختلف، افکار و باورها و جهتگیرى هایى را در میان آن ملت ترویج کنند که به گونه اى بیندیشد که آن ها مى خواهند؛ وقتى آن طور اندیشید، آن گونه هم عمل و حرکت خواهد کرد؛ این یک ابزار خیلى رایج است؛ تئورى سازى استعمارى.
این کار را از اول انقلاب در ایران کرده اند و الان هم دارند مى کنند؛ در جاهاى دیگر دنیا هم انجام داده اند؛ مخصوص این دوران هم نیست … [این ها] براى این که بتوانند این کارهاى خلاف عقل و خلاف شرع و خلاف همه قوانین بشرى را به گونه اى توجیه کنند، برایش تئورى هاى به اصطلاح روشنفکرى و روشنفکرپسند درست مى کردند؛ خود نام «استعمار» یکى از همین تئورى هاست؛ یعنى براى آبادى این مناطق مى رویم!
عیناً همین مطلب امروز در دنیا وجود دارد: کسانى که مى خواهند بر روى زندگى و منابع انسانى ملت ها کار کنند و از آن بهره بردارى نمایند، یکى از کارهاشان تئورى سازى براى ملت هاست. من مى خواهم محیط دانشگاه و جوان دانشجوى خودمان را توجه بدهم که مواظب تئورى هاى وارداتى غربى که هیچ هدفى جز حفظ آن روابط تحکم آمیز غرب با کشورهایى از قبیل کشور ما را ندارد، باشند. (۲۵)
تسلیم شدن در مقابل آمریکا به معناى مسلط کردن دشمن بر سرنوشت ملت است
تسلیم در مقابل دشمن، به هیچ وجه کارساز نیست. نشانه هاى تسلیم و انقیاد و مرعوب شدن، دشمن را نیرومند مى کند؛ به او روحیه مى دهد و به او کمک مى کند تا بتواند راه خود را در تجاوز ادامه دهد؛ بنابراین به هیچ وجه نباید تسلیم شد.
مى شنوید بعضى کسان صحبت مى کنند که فرصت ها را از دست ندهیم. من نمى دانم مقصود آن ها از فرصت چیست. فرصتى که در این موقعیت زمانى به هدر مى رود، چه فرصتى است.
فرصت تسلیم شدن در مقابل امریکاست؟ این فرصت است؟! براى ملت ما این فرصت است که در مقابل دشمنى که با صداى کلفت و با لحن قلدر مآبانه مى خواهد سلطه خود را بر او تحمیل کند، تسلیم شود و از مقابل او عقب بنشیند؟! این فرصت است که کسى آن را از دست ندهد؟
یک وقت انسان خودش هست و خودش، و مسئولیت خود را به عهده دارد؛ یا ایستادگى مى کند و یا تسلیم مى شود. اگر تسلیم شد، بدبختى و روسیاهى اش مال خودش خواهد بود و به جاى دیگرى ضرر نمى رساند؛ اما وقتى انسان مسئول یک بخش است ـ حتّى در بخش هایى که از اهمیت زیادى هم برخوردار نیستند، اما کار، اقدام و حرکت فرد مى تواند تأثیر داشته باشد ـ تسلیم شدن به معناى تسلیم کردن کشور و ملت است؛ به معناى مسلط کردن دشمن بر سرنوشت یک ملت است؛ مگر کسى حق این کار را دارد؟ (۲۶)
مرعوب شدن و عقب نشینى در برابر استکبار بزرگ ترین بلایى است که بر سر ملت هاى شرق آمده است
بزرگ ترین بلایى که مستقیم و غیرمستقیم در این دویست سالِ دوران استعمار بر سر ملت هاى مشرق و به خصوص ملت هاى اسلامى آمد، همین بود که در مقابل تبلیغات غرب مرعوب شدند و عقب نشینى کردند؛ این تهاجم خونین و بسیار سهمگین را که سردمداران استکبار غربى از طریق فرهنگ به آن ها کردند، نتوانستند تحمل کنند و مجبور شدند عقب نشینى کنند و دست هایشان را بالا ببرند.
در همه زمینه هاى زندگى، غربى ها و اروپایى ها فکرى را پرتاب کردند که هرکس با آن مخالفت کرد، شروع کردند به هوچیگرى و مسخره و اهانت کردن؛ فشار آوردند تا فرهنگ خودشان را حاکم کنند. این فرهنگ تنها امتیازى که داشت این بود که فرهنگ اروپایى بود؛ هیچ امتیاز دیگرى نداشت. (۲۷)
تسخیر لانه جاسوسى، یکى از بهترین کارهاى انقلاب بود
کار دانشجویان ما در سال ۵۸، یکى از بهترین کارهایى بود که در این انقلاب انجام گرفت. مبادا تلقین هاى یک عده آدم هایى که به اعتقاد بنده، تعریف واقعى از آن ها این است که انسان هاى سطحى و ضعیفى هستند ـ نمى خواهیم بگوییم وابسته، یا مغرضند؛ نه، ضعیفند ـ ارزش این کار را از بین ببرند.
بدانید، انقلاب ها را هم غالباً ضعیف ها از بین برده اند، کشورها را هم ضعیف ها به باد فنا داده اند، ملت هاى نیرومند پرقدرت را هم غالباً ضعیف ها و زبون ها که بیخود بر مراکز قدرت دست پیدا کرده بودند، از بین برده اند.
امروز یک عده ضعیف نیایند وسوسه کنند، جورى بشود که جوان ما، دانشجوى ما خیال کند این چه کارى بود که ما در سال ۵۸ کردیم و لانه جاسوسى را تسخیر کردیم!
نه آقا، یکى از بهترین کارهایى که در انقلاب ما شد، آن کار بود. وقتى مى بینید امام، آن پیر حکمت امام، ـ جوانى نبود که شما بگویید احساساتى شد و حرفى زد ـ مرد حکیم دنیا دیده مجرب، با دید نافذ، آن جور از آن حرکت دانشجوها در آن روز تجلیل کرد! امام یک چیزى مى فهمید که این را گفت؛ ما هم همان را از روى احساس، از روى بینش و از روى منطق نه از روى فقط تبعیت، تأیید و تصدیق مى کنیم. یکى از بهترین کارها همان کار بود. (۲۸)
حمله به سفارت آمریکا در روز سیزده آبان، سردمداران مستکبر آمریکا را براى همیشه تحقیر کرد
[در روز سیزده آبان، روز ملى مبارزه با استکبار] جوانان ما و دانشجویان مسلمان پیرو خطّ امام ـ مان اسمى که خودشان آن را انتخاب کرده بودند و گویا بود و جهت را روشن مى کرد ـ به سفارت امریکا حمله کردند و آن حادثه عجیبِ تاریخى اتفاق افتاد. مسئله، مسئله سفارت و اعضاى آن و این قبیل مسائل نبود؛
مسئله این بود که امپراتورى عظیم زر و زور و تزویر با این عرض و طول در دنیاى معاصر که تمام ملت ها و رهبرانشان را در مواجهه با قدرت استکبارى خود تحقیر مى کند و دولت هاى برخاسته از ملت ها را به چیزى نمى انگارد و هر وقت اراده کند، آن ها را بر مى دارد و یا به تهاجم مى کند، یکجا تحقیر بشود و به دنیا نشان داده شود که زورِ زورگویان، یک چیز مطلق نیست و اراده مستکبران، امر غالب بر فطرت جهان نیست.
آن ها خواستند این باور غلط در ذهن مردم واقع بشود؛ در حالى که این باور واقعیت ندارد. امریکایى ها، در آن حادثه تحقیر شدند که هنوز هم غبار ملالتش از چهره سردمداران مستکبر امریکا زدوده نشده است و در آینده هم زدوده نخواهد شد. (۲۹)
تأمل و ژرف اندیشى در سه حادثه اى که روز ۱۳ آبان رخ داده، سیر حرکت استکبار را در کشور ما آشکار مى کند
سه حادثه مهم در مثل سیزده آبان اتفاق افتاده است، هر سه و مجموع آن ها با هم در خور تأمل و تعمق و ژرف بینى است. اگر دقت کنید هر کدام از این سه حادثه، یک چهره از استکبار را نشان مى دهد؛ یک چهره از مردمى را که در مقابل استکباراند نشان مى دهند. ترکیب این چهره ها، یک حقیقت سیاسى مهم را روشن مى کند.
حادثه اول، حادثه تبعید امام در سال ۱۳۴۳ است. قضیه این گونه بود که امریکایى ها قانون کاپیتولاسیون را در ایران به کرسى نشاندند. معناى کاپیتولاسیون این است که امریکایى ها یا افراد وابسته به هر قدرت بیگانه مسلطى در هر کشور دیگر، اگر جنایتى کردند، دستگاه قضایى آن کشور حق ندارد جنایت آن ها را رسیدگى کند و محاکمه نماید و حکم صادر کند!
آن روز بیش از دویست هزار نفر امریکایى در مشاغل مختلف در ایران حضور داشتند. معناى این قانون که در مجلس وابسته فاسد آن روز به دستور دربار وابسته فاسد تصویب شده بود این بود که اگر از این دویست هزار، یا سیصد هزار نفر امریکایى ساکن ایران، که حقوق هاى کلانى مى گرفتند و در همه امور کشور دخالت مى کردند،
یک نفر آن ها جنایتى مرتکب شد قتلى کرد، دزدى یى کرد، هر کارى کرد دادگسترى و دستگاه قضایى ایران حق ندارد به آن ها بگوید بالاى چشمتان ابرو است؛ بایستى قضاوت درباره آن ها زیر نظر امریکایى ها انجام بشود! این، یکى از قوانین ذلت بار براى همه ملت هایى بود که به آن تن دادند؛ اما امام تسلیم نشدند و مقاومت کردند. فریاد امام در قم، در میان طلاب علوم دینى بلند شد و این قانون را تقبیح کردند؛ رژیم وابسته هم عکس العمل نشان داد؛ امام را گرفت و به ترکیه تبعید کرد.
این مربوط به چه شرایطى است؟ این مربوط به آن شرایطى است که دولت آمریکا با دولت ایران کمال دوستى و همبستگى را دارد؛ با هم منافع مشترک دارند و آمریکا در ایران حضور دارد. حضور قدرت آمریکا در کشور ما، یکى از نشانه ها و ثمراتش همین قضیه است.
قضیه دوم، قضیه سیزدهم آبان سال ۵۷ است. دوران شور و اعتلاى مبارزات ضد رژیم و ضد آمریکایى در ایران است؛ این باز یک چهره دیگر را نشان مى دهد. در چنین روزى، دستگاه هاى وابسته به رژیم ـ که همه یا بسیارى از آن ها تربیت شده و دستور گرفته از آمریکایى ها بودند ـ حتى به دانش آموزان ترحم نکردند.
در این حادثه، ده ها دانش آموز کشته شدند. البته همیشه مى کشتند، همیشه بر روى مردم فشار مى آوردند؛ اما این طور یکجا در شهر تهران این تعداد دانش آموز به خاک و خون کشیده بشوند، این هم یک چهره دیگر استبکار است. این مربوط به کجاست؟
این مربوط به آن جایى است که مبارزات ملت با آن استکبار زیاده طلب و فزونى خواه بالا مى گیرد؛ در چنین شرایطى، استکبار دیگر به هیچ چیز رحم نمى کند. على رغم همه شعارهاى انسان دوستى و مردم دوستى و طرفدارى از جوانان، حتى با دانش آموز هم که سر و کار مى افتد، ده ها دانش آموز را به قتل مى رساند!
قضیه سوم، چهره دیگرى است؛ مربوط به آن وقتى است که همین ملت ـ که سال هاى متمادى آن ظلم ها و آن تحقیرها و آن دخالت ها و آن غارتگرى ها را تحمل کرده است ـ حالا به پیروزى رسیده است.
در دوران پیروزى این ملت، آمریکا به زاویه رانده شده است؛ اما این جا هم دسگاه جاسوسى آمریکا از تلاش باز نمى ماند و حرکاتى انجام مى دهد که مردم و امام را دچار سوءظن شدید نسبت به سفارت آمریکا مى کنند و جوانانى از میان دانشجویان، در چنین روزى، از راهپیمایى روز سیزدهم آبان استفاده مى کنند و سفارت آمریکا را تسخیر مى کنند.
جوانان دانشجو به آنجا رفتند و اسناد و مدارک را جمع آورى کردند و ده ها جلد کتاب ـ در حدود هفتاد جلد یا شاید هم بیشتر ـ منتشر کردند که این کتاب ها نشان دهنده ارتباط سفارت آمریکا با عناصر وابسته خودشان در داخل کشور ما ـ بعضى مربوط به قبل از انقلاب، بعضى هم مربوط به بعد از انقلاب ـ بود.
بعضى از آن ها حتى در دولت موقت آن روز انقلاب هم منصب و مقام داشتند؛ یعنى آمریکایى ها دست بر نداشته بودند!
بنابراین، سه چهره از استکبار در روز سیزدهم آبانماه دیده مى شود: یکى در دوران اوج اقتدار امریکا در ایران که کاپیتولاسیون را به وجود مى آورد و مقاومت امام را، که مظهر مقاومت ملت ایران بود، و پاسخ جوانان را ـ که آن روز، اول جوانان حوزه علمیه، بعد هم جوانان همه کشور پاسخ دادند ـ به همراه دارد. قضیه دوم در هنگامى است که اوج مبارزات همین ملت با استکبار است ـ که نشان دهنده خوى درندگى استکبار است ـ که حتى دانش آموز و نوجوان را به خاک و خون مى کشد.
قضیه سوم هم مربوط به وقتى است که این ملت بعد از سال ها اسارت توانسته است روى پاید خود بایستد؛ انقلابش پیروز شده است؛ دولت تشکیل داده است؛ اما آن ها جاسوسى مى کنند! این جا ملت مقتدرانه وارد میدان مى شود و ماجراى سفارت آمریکا اتفاق مى افتد؛ این ها سه رمز و سه نماد بودند. اگر این سه قضیه را بر روى هم جمع کنید، به طور کلى چهره استکبار، چهره مردم مظلوم، سرنوشت استکبار و سیر حرکت استکبارى در کشور ما شناسایى مى شود. (۳۰)
براى ملت ایران، هر روز، روز مبارزه با استکبار است
روز سیزده آبان، روز مبارزه با استکبار معین شده است؛ اما عزیزان من ! شما بدانید که براى ملت ایران، هر روز، روز مبارزه با استکبار، و همه جا سنگر مبارزه با استکبار است. کلاس درس هم سنگر است، کارگاه هم سنگر است، مزرعه هم سنگر است.
کار دولتى و علمى و تحقیقى هم سنگر است. هر کسى هر کارى براى پیشرفت این کشور مى کند، یک حرکت اساسى براى استقلال این کشور مى کند، مشتى بر دهان امریکا و همه زورگویان عالم است. (۳۱)
شعار «مرگ بر آمریکا» باید به عنوان پرچم و مشعل حفظ شود
ملت ایران، شعار مبارزه با استکبار را، باید به عنوان پرچم و مشعلى حفظ کند. چرا؟ چون اگر این عَلمِ برافراشته حفظ نشود و این شعار، افسرده و گم بشود، راه ملت گم خواهد شد. استدلال واضحى هم دارد. چون دشمنى آن دشمن، آشکار است و براى اهل بصیرت، مخفى نیست و دشمنِ آشکار هم، با وجود این که دشمنیش آشکار است، شیوه هایى براى فریب دارد.
غالب ملت هایى که فریب خوردند و دولت هایى که اشتباه کردند، از این جا اشتباه کردند که روش هاى دشمن را درست نشناختند. اگر ما روش هاى دشمن را نشناختیم و مبارزه با دشمنى که مى خواهد ما را نابود کند، به فراموشى سپردیم، بدیهى است که راهى را خواهیم رفت که دشمن مى پسندد؛ یعنى راه نابودى، راه ویرانى، راه فساد.
پس، مبارزه با استکبار، یک شعار همیشگى است. منتها مطلب اساسى این است که یک ملت هوشمند، همیشه برخورد با شعارها را درست انتخاب مى کند. یک وقت، انسان فقط شعارى را دائما بر زبان جارى و تکرار مى کند؛ این کارِ زیادى نیست. یک وقت، شعار را مى شکافد، در آن تعمق مى کند و بر اساس آن، کار انجام مى دهد؛ این درست است.
در شعار مبارزه با استکبار که امروز گفتم تجسم استکبار، دولت متجاوز امریکاست. خود امریکایى ها و دولتمردان امریکایى، از اول انقلاب تا حالا، راه هایى را طى کردند، براى این که این شعار را از فضاى کشور ایران بزدایند. چرا؟ چون تا این شعار وجود دارد، تا ذهن مردم از «مرگ بر امریکا» پُر است، تسلط دوباره امریکا بر این کشور و منابع آن، ممکن نیست.
پس، تا وقتى که فضاى کشور، از ضدیت با دولت متجاوز امریکا به صورت تبیین شده پُر باشد، امریکا قاعدتاً دیگر راهى به این کشور ندارد. نه مى توانند در سیاست این کشور دخالت کنند، نه به منابع اقتصادى این کشور تسلط پیدا کنند و نه حضور فرهنگى در این جا داشته باشند.
اگر بخواهند به این کشور برگردند، راهش این است که اول، این شعار را حذف کنند؛ اول دشمنى ملت ایران با نظام سلطه و با سلطه گر و به طور مشخص، با امریکاى مستکبر را از بین ببرند … شعار مبارزه با استکبار، یک شعار زنده است. بر خلاف آنچه که خود مستکبران تبلیغ کرده اند، مبارزه با استکبار، هم ممکن است، هم داراى آینده است و هم امروز براى ملت ایران، یک فریضه مى باشد. (۳۲)
شعار، مثل عَلَم، راهنما و نشانه است و نمى گذارد یک ملت و یک کشور، راه را عوضى برود
اساساً شعارها در یک کشور و در یک نظام، اهمیت زیاد دارند و برخورد با شعارهاى مختلف در هر کشورى، از ظرافت و حساسیت خاصى برخوردار است. اگر آن ملت یا مسئولان آن ها، چگونگى برخورد با شعارها را درست ندانند، به خسارت هاى بزرگى دچار خواهند شد.
البته گاهى شنیده مى شود که بعضى بر زبان مى آورند، امروز روز شعار نیست؛ روز عمل است. این، حرف درست نیست؛ اگر چه بعضى از کسانى که این حرف را ادا مى کنند، نیت درستى دارند و مى خواهند بگویند فقط با شعار دادن، نمى شود کشور را اداره کرد، که حرف درستى است.
با شعار دادن، نه یک کشور را، بلکه یک دِه را هم نمى شود درست کرد و اداره و آباد نمود. در کنار شعار، عمل لازم است؛ ولى بعضى از روى ساده لوحى، بعضى هم شاید از روى غرض، این حرف را طور دیگرى معنا مى کنند. گویا این طور مى خواهند وانمود کنند که شعار را باید کنار گذاست. این، غلط است. شعار، مثل عَلَم، راهنما و نشانه است. عملِ بدون شعار هم، مثل شعار بدون عمل است.
یک ملت، براى این که بداند کجا مى رود و چه کار باید بکند، باید شعارهاى خود را به طور صریح و روشن حفظ کند. اگر شعارها از بین برود، مثل این است که جمعیت کثیرى در بیابانى، بدون نشانه حرکت بکنند؛ یک وقت مى بینید که از جاى دیگر سر در مى آورند. شعار، خصوصیتش این است که نمى گذارد یک ملت و یک کشور، راه را عوضى برود. پس، خود این هم، یک شعار باشد که بگوییم: هم شعار، هم عمل؛ شعار در کنار عمل، عمل در سایه شعار.
شعار عمده ملت ایران، شعار «استقلال» و «آزادى» بود که به شعار «جمهورى اسلامى» منتهى شد. در گذشتِ زمان، هر چه انقلاب جلو رفت، این شعار«استقلال» و «آزادى»، روشن تر و واضح تر شد. یعنى از آن شعارها، شعارهاى تازه اى به وجود آمد که راه را مشخص کرد. یکى از آن شعارها، همین شعار مبارزه با استکبار است. (۳۳)
امروز همه ملت ها مى گویند مرگ بر آمریکا
ما تا امروز اگر بر دشمنان خودمان غلبه کرده ایم، با بمب هسته اى غلبه نکردیم. ملت ایران بیست وپنج سال است امریکا را شکست داده؛ مگر غیر از این است؟ امریکا که بیست وپنج سال از ملت ایران شکست خورده، با چه شکست خورده؟
ما با بمب هسته اى امریکا را شکست دادیم، یا با عزم، اراده، ایمان، آگاهى و با اتحاد خودمان؟ ما فهمیده ایم چه مى خواهیم؛ فهمیده ایم دنبال چه چیزى هستیم؛ راه را هم شناختیم و حرکت هم کردیم و از توپ و تشر این و آن هم نترسیدیم؛ ما این طورى غلبه پیدا کردیم؛ ما با بمب هسته اى که غلبه پیدا نکردیم. شوروى سابق مگر بمب هسته اى نداشت؟
تعداد بمب هاى هسته اى شوروى سابق احتمالاً از تعداد بمب هاى هسته اى امریکا بیشتر هم بود. شکست نخورد؟! پیروزى و شکست در صحنه هاى اساسى دنیا با این چیزها نیست.
ما امروز یک الگو را به دنیاى اسلام ارائه کردیم؛ الگوى مردم سالارى دینى، الگوى استقلال و عزت ملى. امروز دنیاى اسلام علیه امریکا در طول بیست و پنج سال بسیج شده اند و ملت ها مرگ بر امریکا مى گویند.
مرگ بر امریکا را چه کسى مى گفت؟
غیر از جمهورى اسلامى و غیر از ملت ایران چه کسى مى گفت؟
امروز همه دارند مى گویند.
ما با بمب اتم پیش نرفتیم. پیروزى در صحنه هاى عظیم و تاریخى و ماندگار که با این سلاح ها حاصل نمى شود. امروز رژیم صهیونیستى مگر بمب هسته اى ندارد؟ آن طور که نقل مى کنند، دویست یا شاید سیصد کلاهک هسته اى الان در داخل انبارهاى رژیم صهیونیستى هست؛ اما رژیم صهیونیستى الان چند سال است که در برابر طرف مقابلش که تفنگ هم ندارد و فقط سنگ دارد؛ البته سنگِ همراهِ با اراده و سنگِ با پشتوانه ایمان، عاجز مانده است. (۳۴)
فریاد و خروش علیه آمریکا، یک عمل خشونت آمیز نیست
چرا باید در داخل کشور انقلابى و ایران اسلامى، کسى تصور کند که فریاد و خروش علیه امریکا، یک عمل خشونت آمیز و ماجراجویانه است؟! این، تبلیغ آن هاست. ماجراجویى را آن دزدى مى کند که وارد حریم خانه شما مى شود؛ نه شما که او را از خانه بیرون مى کنید یا علیه او شکوه مى کنید یا سرِ او داد مى کشید یا مظلومیت خودتان را این جا و آن جا نقل مى کنید.
خشونت را آن کسى مى کند که جان صدها و هزارها انسان انقلابى از هر کشورى از جمله کشور و ملت ما برایش هیچ ارزشى ندارد؛ نه ما که نسبت به روش خشونت و وحشیگرى دشمنان و این گونه قدرت ها فریاد مى کشیم و نه آن بیچاره هایى که در لبنان و امثال آن، زیر فشار نیروهاى امریکایى و مزدوران سیاسى و نظامى آنان، به عمل انتحارى دست مى زنند تا وجود و حضور و بغض خودشان را نشان بدهند.
بله، تبلیغات جهانى، این حرکت را به عنوان خشونت و ماجراجویى و از آداب به دور بودن و امثال آن وانمود مى کند؛ اما رفتار خودشان را نمى بینند!! (۳۵)
اهداف پنهان آمریکایى ها براى مذاکره با ایران
آمریکا مى گوید: «بیایید مذاکره کنیم»، نمى گوید «بیایید رابطه برقرار کنیم». مذاکره یعنى چه؟ یعنى آن پیوندى را که جمهورى اسلامى قطع کرده و بریده و همان موجب شد که تمام عواطف صادقانه ملت هاى دنیا به این نظام جلب بشود، دو مرتبه برقرار کند؛ یعنى در درجه اول ضربه نمایانى به جمهورى اسلامى بزنند، و آن این که ـ تبلیغات هم که در دست آن ها است ـ در دنیا منعکس کنند که جمهورى اسلامى از حرف هایش برگشت، پس گرفت! به چه دلیل؟ به دلیل این که دارد با آمریکا مذاکره مى کند.
یک یأس عمومى براى تمام ملت هایى است که در آسیا و آفریقا و در کشورهاى گوناگون و در خود اروپا و در خود آمریکا امید پیدا کرده اند ـ هم مسلمان ها و حتى بعضى غیر مسلمان ها ـ و آن ها را وادار به حرکت کنند که آن چهره با صلابت امام بزرگوارمان را که روى جمهورى اسلامى را پوشانده و نماى جمهورى اسلامى است، مخدوش کنند؛ بگویند نه آقا، جمهورى اسلامى هم توبه کرد ـ یا بگویند چون امام رفت، توبه کرد ـ
که اگر یادتان باشد بعد از رحلت امام، یکى از شاه بیت هاى تبلیغاتى دشمن همین بود که بله، امام رفت و این ها دیگر راه امام را رها کردند؛ براى اینکه همان احساس را درون ملت ها به وجود بیاورند، بالاتر از این، بگویند امام کى گفته که ما با آمریکا مذاکره نکنیم؟
کى امام چنین حرفى زده بود؟ امام، همان چند روز زمان خویش را گفته بود، همان چند وقت را گفته بود، امام کى ما را نهى کرده؟ یعنى حتى نظرات امام که در میان صدها سخنرانى و بیان قاطع و صریح بیان شده، تصرف کنند!
اولین ضربه اى که با این کار بزنند، این باشد که جمهورى اسلامى را از آبروى خودش، از آن حیثیت و صلابت و قدرت و قامت استوارى که در دنیا در چهره ها و خاطره هاى ملت هاى مسلمان پیدا کرده است، ساقط کنند.
وقتى آن ها ببینند که جمهورى اسلامى با آن همه سوابق ـ آن هم یک چنین ملتى! ملت ایران مگر ملت کوچکى است؟! ملت ایران، فلان ملت از زیر بوته درآمده اروپایى یا آفریقایى که نیست؛ ملت کهن ریشه دارى که هزارها سال سابقه دارد، هزار و سیصد، چهار صد سال بعد از اسلام، همیشه در اوج ملت هاى مسلمان قرار داشته است ـ آن هم با این انقلاب، آن هم با آن حرف ها، همه چیز را کنار گذاشت، توبه کرد و شروع کرد با آمریکا مذاکره کردن!
صرف این که جمهورى اسلامى بگوید بله، ما مذاکره را قبول داریم، یا این را بفهماند، یا یک جورى مشى کند که معلوم بشود حرفى هم ندارد که با آمریکا مذاکره کند ـ این اولین ضربه را آن جورى وارد کند ـ تازه شروع تحمیل ها است … این است که دارند روى مذاکره فشار مى آورند؛ اصرار مى کنند که ایران چرا نمى آید با ما مذاکره کند؟
یک عده هم من نمى دانم آدم هاى ساده لوحند، مرعوبند، بى اطلاعند، یا غیر سیاسیند که در داخل خودمان این حرف ها را تکرار مى کنند! من نمى دانم مى فهمند که دارند چه مى گویند! (۳۶)
تمام تلاش آمریکا این است که دوباره وارد کشور شود و اهداف سلطه جویانه اش را تکرار کند
شما جوانان باید خیلى هوشیار و بیدار باشید؛ باید اهداف دشمن را بشناسید. امروز قدرت استکبارى امریکا هدفش تسلط بر دنیا است؛ و این چیزى نیست که پنهان و پوشیده باشد. حتى دولت هاى اروپایى از تهاجم فرهنگى و از دخالت و از نفوذ مداخله جویانه پول امریکا گله دارند.
مسئله، مسئله تصرف و دست اندازى است. البته کشورهایى هستند که نمى توانند مقاومت کنند و بایستند؛ اما ملت ایران ایستاده است.
آن طرف مقابل هم تهدید مى کند، تطمیع مى کند، چرب زبانى مى کند، تبلیغات مى کند؛ از همه این ها هم یک هدف را دنبال مى کند، تا این که راهى باز کند و مجدداً وارد کشور ایران بشود و دوباره بساطش را پهن کند و بتواند آن وضع شرم آور قبل از انقلاب را براى ملت ایران تکرار کند؛ اما بدون تردید ملت ایران در مقابل این طمع هاى استکبارى با قدرت تمام خواهد ایستاد. (۳۷)
آرزوهاى استکبار جهانى در مورد ملت ایران و به ویژه جوان ها
آنچه آن ها در مورد کشور عزیز ما و شما ملت شجاع و مؤمن ایران به خصوص شماآرزو دارند، مجموعه چند چیز است که در کنار هم آن را دنبال مى کنند:
یکى این است که با ایجاد اختلاف و دلسردى و ناامیدى و خداى نکرده با خریدن بعضى ها، عزم دولتمردان را براى اقدامات اساسى و سازنده در کشور متزلزل کنند و نگذارند دولت ایران که یک دولت اسلامى است و پرچم اسلام را بلند کرده است به مطالبات حقیقى و بحق مردم رسیدگى کند … .
کار دومى که آن ها مى خواهند تحقق پیدا کند، این است که دلبستگى ها و انگیزه هاى اساسى اى که مى تواند این ملت را مقاوم و به صورت یکپارچه در مقابل آن ها نگه بدارد، ضعیف کنند؛ باورها را برگردانند، ایمان ها را عوض کنند، امیدها را کور کنند و آینده و افق را تیره و تاریک و مبهم جلوه بدهند.
ابزار کار آن ها هم رسانه است. رسانه ها در دنیا خیلى قدرت دارند و به نفع صاحبان خود، کارهاى خیلى بزرگى را انجام مى دهند. بدانید و مى دانید که مهم ترین رسانه هاى دنیا چه خبرگزارى ها، چه رادیو و تلویزیون ها، چه روزنامه هاى بزرگ متعلق به سرمایه داران است؛ یعنى همان پایه هاى اصلى استکبار جهانى. خبرهایى که در دنیا پخش مى کنند، همه چیز بر طبق منافع و مصالح آن ها تنظیم مى شود … .
یکى دیگر از کارها و آرزوهایى که آن ها دنبال مى کنند، این است که وحدت را از بین ببرند؛ چه وحدت ملى و چه وحدت بین مسئولان را. آحاد و گروه هاى مردم را با نام هاى مختلف از هم جدا کنند و میان آن ها دیوار بکشند. بین جمعیت عظیم ملت ایران، دیوارهاى بلند قومى، مذهبى، حزبى، سیاسى و بحث هاى مجادله آمیز بکشند و وحدت و یکپارچگى را از بین ببرند.
انقلاب اسلامى آمد دیوارها را برداشت و ملت را یکپارچه کرد؛ اما این ها درست عکس آن را دنبال مى کنند. با طرح مسائل انحرافى، از طرف دیگر وحدت مسئولان کشور را از بین ببرند؛ بین این ها دائم اختلاف بیندازند؛ یکى را تضعیف و یکى دیگر را تقویت کنند … .
یکى دیگر از کارها این است که ملت را مرعوب نشان بدهند؛ در حالى که ملت و جوانان ما مرعوب نیستند. امتیاز ملت ما این است که بیشترین نسبت جوان را در بین ملت هاى دنیا دارد. جوان، سرشار از امید و نشاط است و مایل است کارى به او محول کنند و آن را با شجاعت و خطرپذیرى انجام بدهد. این ها سعى مى کنند ملت را مرعوب کنند؛ اگر نتوانستند مرعوب کنند، با جوّسازى و نظرسازى مجعول، وانمود کنند که ملت مرعوب شده است. (۳۸)
سیاست هاى استکبار براى وادار کردن ملت ایران به عقب نشینى
سیاست هاى استکبارى دنیا علیه یک ملت چیزى نیست که مثل بلاى آسمانى قابل علاج نباشد؛ نه، قابل علاج است؛ باید شناخت که دشمن چه کار مى خواهد بکند و دید علاج آن چیست.
این مسلم است که دشمن با یک ملت نمى تواند مبارزه کند؛ این را فهمیده اند، به خصوص با یک ملت بزرگِ شصت هفتاد میلیونى که کشور وسیعى دارد و این همه جوان، با اعتقادات بارور اسلامى که آن ها را به مجاهدت، شهادت و جانفشانى ترغیب مى کند. آن ها فهمیده اند که جنگیدن با چنین ملتى فایده اى ندارد؛ در تحلیل هایشان هم مى گویند و براى همه هم روشن است.
از طرفى هیچ ابزار پیشرفته اى هم براى مبارزه با چنین ملتى کافى نیست، چون ابزار پیشرفته براى این است که ارتش ها را عقب بنشانند؛ حکومت ها را وادار به تسلیم کنند.باید سیاست هاى دشمن را شناخت و در نظر گرفت که در مقابل آن ها چگونه مى توان عمل کرد.
دشمن براى تغییر دادن این حالت و وضعیت که کاملا براى آن ها نامساعد است، در سطوح مختلف؛ در لایه هاى اجتماعى و مسئولان، با هدف مرعوب کردن آن ها برنامه ریزى مى کند، تا مسئولان را به تصمیم گیرى هاى مرعوبانه بکشاند و این کار را به طرق مختلف مى کنند؛ از طریق رادیوها، اخبار عمومى و پیغام هاى خصوصى.
امروز سیاست مرعوب سازى مسئولان کشور یکى از سیاست هاى جدى امریکاست که من درباره این موضوع با مسئولان صحبت هایى داشته ام که بخشى از آن ها پخش شده و شما هم شنیده اید؛ با شما نمى خواهم در این مقوله صحبت کنم و گفته ام که اگر مسئولان مرعوب شوند، تصمیم گیرىِ غلط و مرعوبانه مى کنند و هر تصمیم گیرى که از روى رعب و ترس باشد، حتما به ضرر است. در سطوح مسئولان این گونه کار مى کنند، در سطوح مردم با شکل هاى گوناگون دیگر.
یکى دیگر از کارها این است که در افکار عمومى مردم، تلقىِ آشفتگى را بنشانند؛ یعنى افکار عمومى این طور تصور کند که در دستگاه آشفتگى وجود دارد. و فکر، راه یا تصمیمى وجود ندارد؛ این را القا مى کنند. الان میلیاردها خرج مى کنند که با تبلیغات این کارها را بکنند.
این تبلیغات هم فقط تبلیغات رادیوهاى بیگانه نیست، بلکه گروه ها و تیم هایى را با نام هاى مختلف و بدون وابستگى ظاهر و آشکار، و پنهان از دید نیروهاى انتظامى و امنیتى به داخل کشور گسیل مى کنند، براى تماس با افرادى که مى توانند به آن ها در این زمینه کمک کنند، تا به نحوى احساس آشفتگى را با شایعات، با نوشتن، با گفتن، با استفاده نامشروع از تریبون هاى مردمى، در اذهان عمومى القا کنند.
در یک بخش دیگر، سعى مى کنند همین آشفتگى را خودشان در بین دانشجوها و طبقات مختلف مردم به وجود بیاورند … .
یک بخش دیگر این است که جلوى کارهاى اساسى در کشور را به انواع و اقسام مختلف بگیرند؛ ایجاد مانع، که این هم یک داستان مفصلى است. گاهى انسان سررشته کار و اقدامى را که متوقف مانده است دنبال مى کند، به جاهایى مى رسد که حیرت مى کند چطور دشمن در برخى از کارها این طور سرمایه گذارى مى کند … .
یک بخش دیگر از کارهاى دشمن، استفاده از اشتباه هاى مسؤولان است. پناه بر خدا آن جایى که مسئولى یک فکر اشتباه، حرکت اشتباه، حرف اشتباه، قدم اشتباه بردارد و بگوید و از او صادر شود، دشمن از همین حداکثر استفاده را مى کند. (۳۹)
یکى [دیگر] از کارهاى دشمن این است که آنچه را داریم، تحقیر کند؛ درست مثل بعضى از شرخرها و کهنه دلال ها که اگر جنسى را بخواهند، توى سر جنس مى زنند و آن را بى اهمیت مى کنند تا دارنده آن جنس راحت آن را از دست بدهد. نظام اسلامى شما بسیار مهم، ارزشمند و بزرگ است؛ استعداد ملت ایران هم بسیار درخشان است؛ اما دشمن دائم توى سر جنس ارزشمند ما مى زند.
امام صادق علیه السلام به صحابى خود فرمود: اگر تو گوهر درخشانى در دست داشته باشى که قدر آن را بشناسى، همه دنیا هم که جمع شوند و بگویند این ریگ است، باور نمى کنى؛ اگر یک ریگ هم در دستت بگیرى و همه دنیا شهادت بدهند که الماس است، باز هم باور نمى کنى؛ مهم این است که بدانى چه در دست دارى. تلاش من این است که ملت ایران بداند چه سرمایه عظیمى در اختیار دارد و بداند چه امتداد باارزشى در دنیاى اسلام دارد. (۴۰)
فورى ترین هدف دشمنان جمهورى اسلامى
امروز، هیچکس نمى تواند انکار کند که فورى ترین هدف دشمنان جمهورى اسلامى، تسخیر پایگاه هاى فرهنگى کشور است، آنان درصددند بدین وسیله، باورهاى اسلامى و انقلابى را که اصلى ترین عامل ایستادگى ملت ایران در برابر نظام سلطه استکبارى است، از ذهن ها و دل ها بزدایند و باورهاى سلطه پذیرى و فرودستى در برابر غرب را به جاى آن بنشانند، تلاش آشکار از سوى واسطه ها و دست نشاندگان امپراتورى هاى زر و زور، در بسیارى از عرصه هاى فرهنگى براى تردید افکنى در مبانى اسلام و انقلاب،امروز افراد دیرباور را نیز به دغدغه افکنده است، و کسانى که دیروز هشدار در برابر شبیخون فرهنگى را جدى نمى گرفتند، امروز آن را به چشم خود مى بینند.
بىشک نخستین آماج این شبیخون، جوانان اند، بویژه آنانکه در جاده دانش و فرزانگى قدم بر مى دارند و آینده فرهنگى و سیاسى کشور در دست آن ها است.
درست است که دشمن به رغم تلاش و هزینه فراوان، نتوانسته است به محصول مورد نظر خود دست یابد، ولى به روشنى مى دانیم که مهم ترین پاسخ کوبنده بدخواهان، معرفت و ایمان روشن بینانه و قدرت تحلیل سیاسى است، و این ها همان است که تشکل هاى دانشجویى شایسته همت گماشتن و پرداختن به آن مى باشند. (۴۱)
خودآگاهى مسلمان ها، عمده ترین دردسر اردوگاه استکبار
امروز عمده دردسرهایى که اردوگاه استکبار و مشخصاً آمریکا و صهیونیسم دچارش هستند که این دردسرها خیلى زیاد هم است به خاطر این است که مسلمان ها به یک خودآگاهى رسیده اند که در این خودآگاهى، امام بزرگوار و ملت ایران و انقلاب و نظام ما نقش فراوانى داشته است. عمده دردسر آن ها از این ناحیه است؛ لذا مى خواهند این را بکوبند. (۴۲)
علل حساسیت قدرت هاى استکبارى نسبت به نظام جمهورى اسلامى و ملت ایران
ما ملتى هستیم که اولاً در نقطه بسیار حساسى واقع شده ایم. اگر ما در غرب آفریقا و در یک گوشه دورافتاده دنیا بودیم و یا در مرکز دنیاى اسلام نبودیم، اینقدر روى ما حساسیت نبود.
ثانیاً از لحاظ امکانات طبیعى، ما یک سرزمین بسیار غنى هستیم. علاوه بر نفت و گاز ـ که حضور ایران تعیین کننده است و من در اجتماع مسئولان نظام، چند ماه قبل این را با آمار بیان کردم ـ ما امروز در اصلى ترین مواد فلزى دنیا، نسبت به سهم خودمان از جمعیت و وسعت دنیا، چند برابر بیشتر داریم.
ما تقریباً یکصدم جمعیت دنیا و یکصدم سطح مسکونى عالم را داریم؛ اما در آن چهار فلز اصلى، سهم ایرانى ها حدود سه درصد، چهار درصد، پنج درصد شده است؛ یعنى چند برابرِ سهم خودمان از جمعیت و وسعت دنیا.
ما امکانات کشاورزى داریم؛ آب خوب داریم ـ البته مجموعه کشور، پُر آب نیست؛ اما در مناطقى سهم آب ما خیلى بالاست ـ بازار مصرف بزرگى داریم. امروز مصنوعات دنیا چشمشان به بازار مصرف است؛ ما در این زمینه یک بازار بزرگ هستیم؛ حدود هفتاد میلیون نفر جمعیت داریم. ما استعدادهاى درخشان داریم. این موقعیت، هر قدرتِ استثمارگرِ فزون طلبِ زیاده خواهى را در دنیا به خودش جذب مى کند. (۴۳)
ملت ایران کارى کرده است که دستگاه استکبارى در مقابل او درمانده است
ملت ایران کارى کرده است که قدرتى مثل قدرتِ امروز امریکا و دستگاه استکبارى، درمانده است. آن کار این است که ملت و دولت ایران و نظام جمهورى اسلامى اعلان کرده است که مى خواهد مستقل باشد و در راه آرمان هاى بلند خود، بدون اجازه خواستن از هیچ قدرتى حرکت کند و باقى بماند؛ همین را این ها نمى خواهند.
این که کشور، دولت و ملتى در دنیا هست که براى رأى امریکا، دخالت امریکا و اراده قاهره این استبداد بین المللى، وزنى قائل نیست، همین براى استکبار بسیار مهم و سنگین، و از آن طرف، بسیار لاعلاج است. در برابر این، کارى نمى توانند بکنند؛ چه کار مى توانند بکنند؟ …
ملت ایران با هدف هایى که براى خود تعریف کرده و آن ها را آسان هم به دست نیاورده است، مى خواهد بدون این که قدرتى دخالت کند، بدون این که از کسى اجازه بگیرد، در راه شرف و منافع و آرمان هاى خود، با مجاهدتى طولانى حرکت کند؛ دستگاه استکبار نمى تواند این را ببیند و تحمل کند. (۴۴)
هر جا فشار استکبار بیشتر است، آسیب پذیرى او هم بیشتر است.
یک جوان مسلمان فلسطینى مى گفت: امروز در زندان هاى سرزمین اشغالى، زندانى ها به عشق امام و به یاد رهبر عظیم الشّأن انقلاب اسلامى، شعر مى خوانند. یاد انقلاب و امام و یاد مجاهدت هاى ملت ایران، در اعماق همان سلول ها هم هست. دشمن از همین مى ترسد.
پس، فشار روى آن مردم اثرى نداشته است. الان در فلسطین اشغالى، دو سال و اندى است که مردم با دست خالى مبارزه مى کنند و دشمن نتوانسته است این مبارزه را سرکوب کند؛ همچنان که نتوانسته اند مبارزه مسلمانانى را که در کشورهاى اسلامى علیه ایادى استکبار مبارزه مى کنند، سرکوب کنند.
این، به معناى آن است که موج اسلامخواهى و فرهنگ اسلام، روزبه روز گسترده تر مى شود. کید دشمن و شیطان، کید ضعیفى است و هر جا که فشار استکبار بیشتر است، آسیب پذیرى او هم بیشتر است. (۴۵)
دولت استکبارى آمریکا، نه فقط از دولت که از ملت ایران ناراحت و خشمگین است
درست نقطه مقابل آنچه که من گفتم که ما با رژیم امریکا مواجهیم، نه ملت امریکا، رژیم امریکا با ملت ایران مواجه است، نه فقط با دولت ایران؛ از ملت ناراحت و خشمگین است. مسئله او، مسئله دولت ایران نیست؛ مسئله کسانى که حکومت مى کنند، نیست؛ مسئله آحاد ملت است. چرا؟ علت واضح است. چون فرهنگ دورى از سلطه استکبار، استکبارستیزى، میل به استقلال و در دست داشتن سرنوشت خود، در دل هاى این مردم رسوخ پیدا کرده است. آن ها از این ناراحتند.
آن ها ملتى را مى خواهند که مثل بره رامى آن جا قرار بگیرد، این ها هم رژیمى را بر او تحمیل کنند، یا از آن سوى مرزها به او دیکته نمایند؛ آن ملت هم بى هیچ مقاومتى آن ها را انجام بدهد و آن راه را برود. ملت بیدار، ملت هوشیار، ملت آگاه به مسائل سیاسى، ملتى که اگر مسئولان ش هم بخواهند برخلاف این خط مستقیم حرکتى بکنند، اعتراض خواهد کرد، این گونه ملتى رادوست ندارند.
چند سال قبل از این در زمان حیات امام بزرگوار، یکى از وزراى رئیس جمهور وقت آمریکا علنا و صریحا در مقابل چشم خبرنگاران گفت که ما باید ریشه ملت ایران را بکنیم ! ببینید چه قدر این حرف ابلهانه است. این حرف در آن زمان در همه دنیا پخش شد.
قضیه این ها، قضیه ملت است؛ نه فقط قضیه دولت. معلوم است که ریشه یک ملت چهل، پنجاه میلیونى آن روز را که نمى شد کند و همه را از بین برد. معنایش این بود که ملت را بى ریشه کنیم، فرهنگ این ملت را بگیریم، آن چیزهایى را از این ملت بگیریم که آن ها را وادار به این ایستادگى و مقاومت مى کند. (۴۶)
گناه بزرگ و نابخشودنى جمهورى اسلامى ایران از دیدگاه نظام سلطه
جمهورى اسلامى ایران، یک گناه بزرگ و نابخشودنى دارد و آن، این است که:
این نظامى که مردمى و متواضع و در خدمت اهداف مردم است، یک گناه بزرگ و نابخشودنى دارد و آن این است که تسلیم خواست هایى که تامین کننده منافع قدرت هاى بزرگ در این منطقه است، نمى شود. این که مى گویم تسلیم منافع آن ها نمى شود، حرفى است که آن ها به صراحت آن را مى گویند.
شما مى بینید که آمریکا مثلا در خلیج فارس یا در فلان نقطه نیرو مستقر مى کند؛ اگر گفته شود چرا این کار را مى کنى، مى گوید منافع من در گرو این کار است! یعنى منافع او با چند هزار کیلومتر فاصله باید در خلیج فارس تامین شود؛ ولو منافع آن کشورى که در همین منطقه زندگى مى کند، تامین نشود! این ها در هر کشورى هر اقدامى مى کنند.به خاطر این است که آن منافع فرامرزى باید تامین شود.
جرم جمهورى اسلامى این است که برخلاف همه کشورهاى دنیا، زیر بار این منافع نمى رود و آن ها را تامین نمى کند؛ مى گوید مى خواهم منافع خودم را تامین کنم، به منافع شما هم کارى ندارم.
این که گفته مى شود جمهورى اسلامى سرجنگ دارد، این طور نیست؛ آمریکا با ما وضع قابل جنگى ندارد؛ ما یک طور دیگریم، آن ها یک طور دیگرند.ما بناى جنگیدن با آمریکا را نداشتیم؛ هیچ وقت هم چنین چیزى را نگفتیم؛ ولى ما بناى تسلیم شدن نداریم و مى گوییم با هیچ قیمتى در مقابل شما تسلیم نمى شویم؛ این جرم جمهورى اسلامى است. (۴۷)
همه فشار دنیاى غرب براى این است که ایران اسلامى یک کلمه بگوید: اشتباه کردم
چشم همه به ایران است، مثل کسانى که تازه راه افتادن را یاد گرفته اند، چطور به یک جوانى که مى دود نگاه مى کنند، از حرکات او تقلید مى کنند، نوع کار او براى آن ها الهام بخش است. نسبت به ایران، حرکات و کار ملت ایران نیز یک چنین تلقى اى هست. این واقعیتى است.
درست است که رسانه هاى جهانى، صاحبنظران مغرض و سخنگوهاى دنیا از این قضیه کلامى به میان نمى آورند، مثل بسیارى از بدیهیات و مُعظَمات دیگر که از آن ها هیچ چیزى در تبلیغات جهانى به میان نمى آید.
همه فشار دنیاى غرب این است که ایران اسلامى یک کلمه بگوید مبنى بر اینکه من این چند ساله اشتباه کردم، یا در بعضى کارهاى اصلى یا در برخى کارهایى که جنبه شاخص بودن آن خیلى زیاد است مثل قضیه سلمان رشدى بگوید اشتباه کردم.
همه فشار غرب براى این است تا این اشتباه کردن ملت، نظام و انقلاب ایران را ببرند جلوى چشم ملت ها نگه دارند و بگویند ببینید خودشان مى گویند اشتباه کردیم، شما چه مى گویید؟! به این وسیله فقط مى شود آنان را از ادامه این راه منصرف کرد. (۴۸)
عزت، آزادى و استقلال ما، در سایه ایستادگى در مقابل استکبار جهانى است
ملت ما بحمدالله در صحنه است. من مى خواهم عرض بکنم ملت ما امروز نقطه امید یگانه اى است که در دنیاى ملت هایى که زیر ستم هستند، دارد مثل ستاره اى مى درخشد. مواظب باشید این نقطه امید و این ستاره درخشان براى ملت ها کور نشود؛ روزبه روز نور امید را به دل ملت ها بیشتر بتاباند.
این وظیفه تاریخى ملت ما است. گمان نکنید که اگر این مبارزه ملت ایران سر نمى گرفت و نمى ایستاد، براى ملت ایران در محیط زندگى مشکلاتى وجود نمى داشت؛ این تبلیغ آن هاست.
مبادا این جور تصور بشود که اگر ملت ایران تسلیم زور، تسلیم آمریکا و تسلیم استبداد جهانى شد، حال و زندگى خوبى خواهد داشت؛ این اشتباه است. به کشورهایى که تسلیم شدند، نگاه کنید، ببینید چه روزگارى دارند! نمى خواهم از این کشورها اسم بیاورم. ببینید چه وضع فاجعه بارى در این کشورها هست!
اگر عزتى هست، اگر رفاهى هست، اگر آزادى و استقلالى هست، در سایه ایستادگى در مقابل استکبار جهانى است؛ و بیشترین امید من در این مورد، به شما جوان هاست. (۴۹)
فقط شما هستید که از آمریکا نمى ترسید
دولت هاى عالم از ترس این قدرت، جرأت نفس کشیدن ندارند. نه این که خوششان مى آید؛ نخیر، بدشان مى آید؛ اما جرأت ندارند نفس بکشند. من یک وقت این را گفتم که در کنفرانس غیرمتعهدها در چند سال قبل از این ـ زمان ریاست جمهورى ـ سخنرانى کردم و حرف هایى زدم که توجه بسیارى از این رؤساى کشورها را ـ که صد و یک کشور بودند ـ جلب کرد.
آن ها آمدند با من ملاقات کردند و همه تشکر نمودند. رئیس جمهور یکى از کشورها پیش من آمد و گفت : شما بدانید این جماعتى که این جا نشسته اند، همه از امریکا مى ترسند؛ فقط شما هستید که از امریکا نمى ترسید! بعد سرش را نزدیک آورد و گفت : من هم از امریکا مى ترسم! (۵۰)
اگر با صلابت و اقتدار، عمل کنیم دستگاه حاکمه آمریکا را در بلند مدت، وادار مى کنیم عتبه جمهورى اسلامى را ببوسند!
نباید این دشمن را فراموش کرد. این دشمن، دشمن ما است و امروز تجسم این دشمن، در امپراطورى عظیم خبرى صهیونیستى، یا شبه صهیونیستى است؛ که او هم به نوبه خود متکى به کارتل هاى بزرگ نفتى و سرمایه دارهاى عظیم است، که البته یک شاخه آن هم دستگاه حاکمه امریکا است.
دستگاه حاکمه امریکا قلب این مسئله نیست؛ او جزو شاخه هاى این قضیه است. قلبش در آن مرکز عظیم مالى و اقتصادى است که همه دنیا را در مشت گرفته و همه دنیا را خاضع کرده اند. یک تاجرش یک دفعه، کشور مالزى را زیرورو مى کند! «ماهاتیر محمد» که این جا پیش من آمد، خودش این را گفت.
البته بعد خواهش کرد و گفت این را در تبلیغات نیاورید؛ ما هم در تبلیغات نیاوردیم. چند نفر سرمایه دار و تاجر امریکایى که البته اسم یکى از آنان در روزنامه ها، از جمله در روزنامه هاى خود ما هم آمد؛ در روزنامه هاى دنیا هم تفصیلات و رپرتاژ و تفصیلش را نوشتند، توانستند اوضاع اقتصادى یک کشور مثل مالزى را براى دو سه سال تمام، مختل کنند!این جورى اند؛ هر جاى دنیا که یک مقدار از رویه آن ها، از اطماع و خواسته هاى آن ها تخلف بکند، با آن کمر کین مى بندند!
آن وقت شما ببینید، ایران با همه این موجودیى که شما مى بینید، یک روز در خدمت آن ها بوده، حالا از خدمت آن ها خارج شده است. استثمار مى کردند، مى بردند، مى خوردند و دزدى مى کردند؛ همه جور استفاده اى مى کردند. آن ها با حکومت اسلامى که ایران را از فلک استثمارى و استکبارى دنیا خارج کرده است، آشتى نمى کنند.
البته مابه فضل پروردگار با اقتدار نظام اسلامى، کارى خواهیم کرد که همچنان که بعضى از دشمنان دیگر دیروز ما با مشاهده اقتدار و صلابت امروز جمهورى اسلامى، بالاخره مجبور شدند کنار بیایند، آن ها را هم در بلند مدت وادار مى کنیم که با جمهورى اسلامى، کنار بیایند؛ چاره اى ندارند و کنار خواهند آمد.
اگر ما دستپاچه نباشیم و به سراغ عتبه بوسى آن ها نرویم، آن ها مى آیند و عبته جمهورى اسلامى را مى بوسند. بالاخره اقتدار و صلابت، کار خودش را مى کند. (۵۱)
عده اى قلم به دست و قلم به مزد مى گویند: در مقابل نظام استکبارى تسلیم شوید؛ بروید عتبه را ببوسید!!
الان یک عده قلم به دست ـ که به گمان زیاد بعضى از آن ها قلم به مزدند؛ یعنى پول مى گیرند تا این مطالب را بنویسند ـ طورى مى نویسند، طورى حرف مى زنند و طورى سخنرانى مى کنند که معنایش این است که ملت ایران! نسل جوان! ول معطلید که دارید با قدرت هاى استکبارى دنیا مقابله مى کنید و از خود استقامت و پایدارى نشان مى دهید؛ شما که نمى توانید.
اگر مى خواهید به انرژى هسته اى دست پیدا کنید، اگر مى خواهید چرخه غنى سازى را ادامه دهید، اگر مى خواهید امکانات علمى در اختیار شما قرار بگیرد، اگر مى خواهید روزنامه ها و رادیوها و سرویس هاى جاسوسى دنیا علیه شما توطئه نکنند، بروید در مقابل امریکا یا ـ به تعبیر درست تر ـ در مقابل نظام استکبارىِ جهانى تسلیم شوید؛ بروید عتبه را ببوسید.
البته این ها عده بسیار کمى هستند؛ اما متأسفانه هستند. این ها در صددند تفهیم کنند که براى ایرانى، راهِ کم کردن دردسر و دغدغه، تسلیم شدن است. تسلیم شدن یعنى چه؟ یعنى شما این موقعیت جغرافیایى، این امتیازات اقلیمى، این امکانات فرهنگى، این سابقه کهن و این ثروت عظیم انسانى را که در این کشور هست، بیایید دودستى تقدیم کنید به کسانى که در جهانخوارى و فزون طلبى و کشورگشایى به هیچ حدى قانع نیستند. (۵۲)
تعبد در برابر استکبار آرى! در برابر خداى متعال نه!!
بعضى مى گویند تعبد پیش خداى متعال و پیش دین نداشته باشیم، اما خودشان در مقابل غرب و در مقابل اروپا و آمریکا تعبد دارند! این افراد تعبد در مقابل خدا را قبول نمى کنند، ولى تعبد در مقابل سرمایه دارى غرب و دستگاه هاى قدرت سیاسى متکى به آن سرمایه دارى را با جان و دل مى پذیرند! (۵۳)
زیان عقب نشینى ملت ایران در برابر نظام استکبار
اولین زیانى که از عقب نشینى ملت ایران در برابر نظام استکبار به وجود مى آید این است که:
شما امروز مى بینید که عده اى در ظاهر مصلحت اندیشانه و در باطن از روى رعب و ضعفِ پایه هاى باور و یقین، مى گویند بیاییم کلمه اى بگوییم و قدمى به طرف این ها (قطب جهانى یا بخش هایى از این قطبِ قدرت جهانى که دنیایى که امروز مى خواهند، دنیاى تک قطبى است) برداریم! … .
اولین زیانى که از عقب نشینى ملت ایران به وجود مى آید، این است که این دستاورد عظیم افکار عمومى دنیاى اسلام علیه او خواهد شد؛ این ها تلاش مى کنند این کار انجام شود. ما خبر داریم که در دنیاى اسلام پول ها خرج مى کنند؛ مطبوعات، رسانه ها، اینترنت، که به افکار عمومى دنیاى اسلام وانمود کنند که جمهورى اسلامى دو زبانه و دو رویه عمل مى کند؛ در باطن کارى مى کند، در ظاهر حرف دیگرى مى گوید؛ مى خواهند این را ثابت کنند، تا ایمان و افکار عمومى امت اسلامى را سلب کنند و پشتوانه عمیق و عمق استراتژیک جمهورى اسلامى را از آن بگیرند؛ هدفشان این است. (۵۴)
نرمش و ملایمت در برابر دشمنان باعث انصراف آن ها از خصومت ها و جنایت ها نمى شود
دشمنى که در مقابل ما است، دشمنى است که از ارزش هاى انسانى بویى نبرده است. اگر ملتى را ضعیف و تسلیم پذیر و توسرى خور یافت، لحظه اى براى ضربه زدن و لگدمال کردن درنگ نمى کند.
دشمنان ما این قلدرهاى معروف جهانى و در رأسشان امریکا جز زبان زور و قلدرى هیچ چیز دیگر را نمى دانند و درک نمى کنند. این طور نیست که ملایمت کردن در مقابل آن ها و روى خوش نشان دادن، موجب جلب همکارى یا محبت و یا انصراف آن ها از خصومت ها و خباثت ها شود.
روح فرعونى خبیثى که در طول تاریخ، ملت ها و انسان ها را همواره لگدمال کرده و مورد ظلم قرارداده، امروز در کالبد همین قدرت ها حلول کرده است. آن ها هرگونه نرمشى را، دلیلى بر اقتدار خودشان مى گیرند. (۵۵)
چشمه سار امید و معرفت و انگیزه امت اسلامى، ایران است؛ طبیعى است که بیشترین فشارهاى جبهه استکبار بر ملت ما باشد
این جریان که امروز در دنیاى اسلام به وجود آمده، سرچشمه اش نهضت عظیم اسلامى در ایران و تشکیل نظام جمهورى اسلامى است که بینات و حقایق آشکار آن، سخنان امام و خط و راه امام بود که هرجا در دنیا این حرف ها رفت، بدون این که بدانند گوینده آن کیست، حرف ها در لوح دل انسان هاى حق طلب ترسیم شد و نام امام به تبع این حرف ها و شعارها در دل هاى مردم جا گرفت، تا این نهضت را به برکت امام در همه جا شناختند.
یک روزى بود که اگر دستگاه هاى استکبارى دنیا ـ اعم از امریکا یا انگلیس یا شوروى سابق، یا در دوران هاى قبل، فرانسه و هلند و پرتغال و بقیه کشورها ـ مى خواستند وارد کشورهاى اسلامى شوند، چیزى به نام هویت اسلامى و امت و شخصیت اسلامى جلوى آن ها را نمى گرفت. امروز اسلام به برکت نظام جمهورى اسلامى، مسلمان ها را از متجاوزان طلبکار کرده و امید در دل به وجود آورده است.
یک روز بود که اگر مى گفتند مسلمان ها بیدار شوید، اقدام و حرکت کنید، تا بتوانید خودتان را از این زنجیرها رها کنید، خیلى ها بودند که قبول داشتند این کار خوبى است، ولى مى گفتند شدنى نیست و نمى شود؛ اما امروز با تحقق این واقعیت در جمهورى اسلامى و تشکیل نظام جمهورى اسلامى، این «نمى شود»ها و ناامیدى ها تبدیل شده است به امید؛ لذا شما مى بینید که در محاصره سخت و ظالمانه و خشن صهیونیست ها، یک مشت ملت غیرمسلحِ از همه جا بریده فلسطین، چند سال است که دارند مقاومت مى کنند؛ این امید است که آن ها را نگه داشته.
این ملت، این هایى که امروز در فلسطین مقاومت مى کنند، از جاى دیگرى نیامده اند؛ این ها همان کسانى اند که پنجاه سال زورگویى و تکبر و تسلط صهیونیست ها را تحمل کرده بودند و کارى هم نمى کردند. نهایت کارشان این بود که تعدادى از جوان هایشان بروند در کشورى دیگر و بعد از مدتى برگردند و ضربه اى بزنند و باز دوباره دربروند.
این جنبش هایى که ـ سازمان آزادى بخش فلسطین و دیگران ـ شنیده اید، هنرشان همین بود. این که در درون حصارِ صهیونیست ها، یک ملت بتواند این طور بایستد؛ خانه و مسجدش را خراب مى کنند، شخصیت هایش را مى کشند، بچه هایشان را شکنجه مى کنند، هزاران نفر از آن ها را در زندان نگه مى دارند، خانه هایشان را غارت مى کنند، آن ها را در محاصره نگه مى دارند، مزارع شان را نابود مى کنند، درخت هایشان را قطع مى کنند؛ جنایت هایى که یک دهم آن هم به بیرون منعکس نمى شود، و باز این ملت مقاومت کند، چیزى نیست جز این که «امید» است که آن ها را نگه داشته است.
خودِ مبارزان فلسطین در طول این سال هاى متمادى که به کشور جمهورى اسلامى مى آمدند، به ماها مى گفتند این حرکت امام و حرکت ملت ایران به ماها امید بخشید؛ واقع قضیه هم همین است.
عین همین قضیه در عراق هست، عین همین قضیه در هر جایى که شما حرکت اسلامى را در آن جا مشاهده مى کنید، هست. این موضوع تقریباً کمابیش در سرتاسر دنیاى اسلام وجود دارد؛ اما قله این جاست؛ چشمه سار امید و معرفت و انگیزه از این جاست که سرازیر مى شود و به سمت امت اسلامى مى رود.
پس شما امروز در چنین تجربه اى قرار دارید. طبیعى است که بیشترین فشارهاى جبهه استکبار روى این جا باشد و هست. (۵۶)
عده اى بحث توهم توطئه را مطرح مى کنند، خیال مى کنند آمریکا علیه ما توطئه نمى کند
ما امروز در دوران حساسى هستیم؛ آیا جوان مى تواند بى تفاوت بماند؟ حمله دشمن به ما یک امر طبیعى است.هیچ لازم نیست که ما دستگاه هاى ویژه اى داشته باشیم تا از اعماق کارهاى براى ما خبر بیاورند که البته خبرهاى ویژه هم داریم؛ این طور نیست که نداشته باشیم اما اگر آن خبرها را هم نداشتیم، خیلى واضح و منطقى و طبیعى است که دشمن علیه ما توطئه کند.
عده اى مى آیند و بحث توهم توطئه را مطرح مى کنند. در دانشگاه و محیط روشنفکرى کشور، انسانى خجالت نکشد و بگوید توطئه توهم است؛ دشمن علیه ما توطئه نمى کند؛ امریکا علیه ما توطئه نمى کند! ـ گفت: مادر من چه اشتباه مى کند؛ به خیالش که گربه هم لولوست! ـ امریکایى هاى به این نازنینى! … در دوره جنگ تحمیلى شخصیت هاى متعددى به ایران مى آمدند و مى رفتند.
یکى از شخصیت هایى که من او را فراموش نمى کنم، احمد سکوتوره است.او رئیس جمهور گینه کوناکرى در غرب آفریقا و یکى از شخصیت هاى برجسته و خیلى محترم در قاره آفریقا بود.
متاسفانه مطالعات تاریخى سیاسى جوانان ما ضعیف است؛ این ها را باید شما خیلى مطالعه کنید و بدانید. در کشور غنا در غرب آفریقا انقلاب شد و شخصیت آفریقایى خیلى برجسته اى به نام قوام نکرومه سر کار آمد که بعد علیه او توطئه هاى زیادى توطئه هاى غربى و امریکایى و غیرامریکایى صورت گرفت.
در یکى از سفرهایى که قوام نکرومه به خارج رفته بود، در غیاب او یک کودتاى دسته راستى غربى در این کشور راه انداختند که او دیگر مجبور شد به کشورش نیاید.
همان موقع احمد سکوتوره از قوام نکرومه دعوت کرد و گفت به کشور من بیا و تو رئیس جمهور کشور من باش.چنین شخصیتى، قوام نکرومه را به کشور خودش آورد. در زمان ریاست جمهورى و آن دوره اى که بنده در سیاست خارجى به طور اجرایى و عملى فعال بودم، از رجال سیاسى دنیا، کمتر شخصیتى را به قوت او دیدم.
او تقریبا سه مرتبه به ایران آمد.البته فشار آورده بودند تا براى میانجیگرى جنگ به ایران بیاید. او در دیدارهاى خصوصى داخل اتومبیل و در رفت و آمدها حرف هاى خوبى مى زد. مى گفت اگر بعد از انقلاب به شما حمله نظامى نمى شد، من تعجب مى کردم؛ بنابراین تعجبى ندارد که به شما حمله کرده اند.
تصریح مى کرد که حمله عراق علیه شما، سازمان یافته، از پیش طراحى شده و کار بین المللى است، نه کار کشور عراق. راست هم مى گفت، همین طور بود. حمله نظامى کردند، به خیالشان قضایا تمام مى شود، اما نشد؛ محاصره اقتصادى کردند، اما نشد.
این بیست و دو سال مرتب دارند فشار مى آورند و اذیت مى کنند. این دشمنى ها طبیعى است. راه مقابله با این دشمنى ها تسلیم شدن نست … کنار آمدن، یعنى تحقیر و به اسارت دادن یک ملت؛ یعنى تأمین خواسته دشمن درباره یک ملت. نجات زا این دغدغه ها و مشکلات، یک راه بیشتر ندارد و آن، فکر کردن، اندیشیدن، ضد حمله فراهم کردن و دشمن را به ستوه آوردن است. نسل جوان در چنین میدانى است که تکلیف و مسئولیت دارد. (۵۷)
نوکران بى جیره و مواجب استکبار در داخل کشور
نوکران بى جیره و مواجب استکبار در داخل کشور اشخاصى هستند که:
این را از باب این که امروز این نظام اسلامى تنها سنگر مبارزه با ظلم و استکبار در دنیاست و هیچ جاى دیگر این چنین سنگرى وجود ندارد، مى گویم. امروز خیلى از دولت ها على رغم ملت ها و روشنفکران و احساسات باطنى و قلبى خود، عتبه آمریکا و حتّى عتبه صهیونیسم را بوسیده اند؛ خیلى از پارلمان هاى اروپایى هم عتبه صهیونیست ها را بوسیده اند و غلام پولشان شده اند؛ به قول معروف نوکر بند جیب آن ها شده اند.
آن مرکز و قدرتى که به عنوان یک دستگاه رسمى سیاسى شناخته شده ى در دنیاست با تریبون هایى که براى یک چنین دستگاهى وجود دارد و به یک ملت شصت میلیونى متکى است و همچنان سنگر دفاع از آزادى خواهى و عدالت و آرمان هاى بشرى و انسانى و بین المللى شمرده مى شود، ایران اسلامى امروز است.
دفاع از این نظام، وظیفه همه است، مخصوص کسى که عضو نظام هست و جزو تشکیلات دولتى یا غیره هست یا نیست، نمى باشد؛ همه باید دفاع کنیم. اگر کسى بر خلاف این عمل کرد، لازم نیست که کسى سند بیاورد که این مثلاً وابسته فلان دستگاه و سیستم جاسوسى دنیاست؛ لازم هم نیست رسماً وابسته باشد، اما همان حرف را دارد مى زند و همان کار را مى کند؛ اگر پولى هم از آن ها نمى گیرد، در واقع نوکر بى جیره و مواجب آن هاست. (۵۸)
عده اى گول خورده و غافل خیال مى کنند رابطه با آمریکا مشکلات کشور را حل مى کند
استکبار وارد هر کشورى مى شود، سعى مى کند آن کشور را تهى کند؛ یعنى تا هر جا بتواند، همه چیز آن کشور را به نفع خود مصادره کند.
امروز خود امریکایى ها یعنى همان دستگاه تبلیغاتى اى که گفتم در صف مقدم، و بعضى قلم به مزدهاى واقعاً حقیر و پست، و شاید هم یک عده گول خورده و غافل در داخل کشور ما خیال مى کنند که اگر امریکا ارتباطاتش با کشورى مثلاً جمهورى اسلامى عادى شد و رابطه برقرار کردند، ناگهان همه مشکلات اقتصادى ملت ایران حل خواهد شد! اگر کسى این طور فکر کند، خطاى عظیمى مرتکب شده است. (۵۹)
سلب اعتماد مردم از کارایى نظام، از جمله اهداف آمریکا است
یکى از مسائلى که این ها [آمریکا و نظام سلطه] به شدت دنبال آن هستند، سلب اعتماد مردم از کارایى نظام است. بعضى از حرف هایى که مى شنوید، اتفاقى نیست. تصادفى نیست که بعضى کسان بیایند درباره نظام اسلامى بحث کنند و بحران مشروعیت نظام را مطرح سازند. نظامى که با رأى و خواست و مجاهدت مردم و با این همه احساسات و عواطف سر کار آمده، با این همه مشکلات دست و پنجه نرم کرده و از این همه دشمنى ها و مقابله ها سرافراز بیرون آمده و همه هم به کمک مردم بوده است آن وقت بیایند این نظام را زیر علامت سؤال بگذارند و بگویند بحران مشروعیت!تصادفى نیست.
بعضى از حرف هایى که مى بینید در بعضى از تریبون ها پخش شود، همه در جهت همین تصویرسازى منفى از نظام اسلامى در ذهن مردم و براى سلب اعتماد آن هاست تا آن مقصود حاصل شود؛ یعنى گسستگى پیوند میان مردم و نظام. (۶۰)
تردیدافکنى در ارزش هاى اصولى و بزرگ نمایى مشکلات از جمله نیازهاى قطعى آمریکا است
تردیدافکنى در ارزش هاى اصولى، بزرگنمایى مشکلات و نفى موفقیت ها، از نیازهاى قطعى امریکاست. امریکا به این عوامل و شرایط نیاز دارد تا بتواند موفقیت خود را در تقابل با جمهورى اسلامى تضمین کند.
هر کس در این زمینه ها به نفع امریکا کار کند، در واقع زمینه سازى مى کند براى این که امریکا بتواند مقاصد خودش را، ولو با شیوه نظامى یا شبه نظامى، نسبت به ملت ایران انجام دهد. (۶۱)
دخالت هاى قلدر مآبانه آمریکا در کشور در قالب شعارهاى فریبنده
الان شما ملاحظه بکنید ـ نمى خواهم این جا بحث سیاسى بکنم؛ فقط به عنوان مثال مى گویم، براى این که شماها به این نکات توجه کنید ـ آمریکا مثل یک سزار و یک نمرود عمل مى کند. هر دولت یا هر ملتى بد باشد، با زور وبا قلدرى وارد میدان مى شود! همین زور و قلدرى و خباثتى که جز براى نفت و منافع صنفى کمپانى ها و کارتل هاى بین المللى، براى چیز دیگرى نیست.
همین را با لباس حمایت از افکار آزاد، حمایت از حقوق بشر، دمکراسى و قالب هایى نطیر آن، در دنیا عرضه مى کند. عین همین قضیه نسبت به مسائل داخلى آن ها هم هست. (۶۲)
لزوم بیدارى بیش از پیش جوانان در مقابل استکبار
امروز یکى از کارهاى اساسى استکبار این است که نسل جوان را در کشورهاى اسلامى و هر کشور اسلامى که بیدارتر است، بیشتر از صحنه بیرون کند. کدام کشور اسلامى از همه بیدارتر، از همه زنده تر، و از همه بى محاباتر در مقابل استکبار ایستاده است؟ جز ایران اسلامى؟ پس، جوانان ایران اسلامى بدانند که استکبار براى بیرون راندن آن ها از صحنه این مبارزه اى که در آن، فتح و پیروزى حتماً نصیب ملت هاست و لاغیر، مشغول پول خرج کردن و طراحى انواع نقشه هاست. (۶۳)
شگردهاى استکبار براى خروج نسل جوان از صحنه مقاومت
هر حرکتى که منجر به این بشود که نسل جوان احساس کند باید از صحنه مقاومت کناره بگیرد، این حرکت، باواسطه یا بى واسطه، مربوط به امریکا و نظام استکبارى است؛ این یک معیار کلى است. هر کارى که در کشورهاى دیگر کردند، این جا هم مى خواهند بکنند: سرگرم کردن جوانان به مسائل جنسى، سرگرم کردن جوانان به مسائل شخصى، آلوده کردن جوانان به مواد مخدر و مسکر، منحرف کردن ذهن جوانان از آرمان هاى انقلابى و اهداف اصلى، متوجه کردن آن ها به اهداف کوچک و جزیى و صنفى و امثال این ها، متزلزل کردن ایمان نسل جوان به اسلام، متزلزل کردن ایمان نسل جوان به اصول انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى و حتّى به امام، و نیز هر چیزى که در راه این مبارزه عظیم به کار گرفته مى شود و وجودش لازم است، آن را در چشم نسل جوان، بى رنگ و بى اثر و بى فایده و مهمل جلوه دادن. (۶۴)
شرط ما براى رابطه با آمریکا، توبه این کشور است
بین حرف ما و حرف آمریکایى ها، از زمین تا آسمان فاصله است؛ ما مى گوییم شکل این ها را نمى خواهیم ببینیم، رابطه با این ها را تا آخر نمى خواهیم داشته باشیم، آن ها مى گویند اگر مى خواهید با ما رابطه داشته باشید، باید این کار را بکنید و آن کار را بکنید. اصلاً چه نسبتى بین این دو حرف هست؟!
گویا دارند با کشورى صحبت مى کنند که آن کشور، ده واسطه انداخته است که مى خواهیم با شما رابطه داشته باشیم! شرط که مى گذارند! چه شرطى آقا؟ ما براى رابطه با کشورى که آن همه فجایع، پشت سر او و در تاریخ او وجود دارد، شرط داریم؛ شرط ما توبه آن کشور است، شرط ما قطع آن همه فاجعه آفرینى براى دنیا است. حالا شما مى آیید براى ما شرط مى گذارید؟!
رابطه را مشروط مى کنند، اما مذاکره را غیر مشروط! درست توجه بکنید. بنده دلم مى خواهد این جوان هاى ما، شما دانشجوها ـ چه دختر و چه پسر ـ و حتى دانش آموزهاى مدارس، روى این ریزترین پدیده هاى سیاسى فکر کنید و تحلیل بدهید. (۶۵)
دموکراسى مورد ادعاى کشورهاى غربى، مطلقا وجود ندارد
آن دمکراسى که امروز در اصطلاحات جهانى و دنیاى غرب تعریف مى شود و به آن افتخار مى کنند، نه در آمریکا وجود دارد، نه در فرانسه و نه در انگلیس ـ حالا من آلمان را مثال نمى زنم که سابقه فاشیسم و نازى گرى دارد ـ حتى در آمریکا و در فرانسه که خودش را مهد دمکراسى دنیا مى داند، چنین دمکراسى که تعریف مى کنند، مطلقاً وجود ندارد. فاصله زیادى با آن دارد.
منتها یکى از خصوصیات و اخلاقیات غربى ها این است که زشت ترین پدیده ها را خیلى اطو کشیده و بسته بندى شده و ادکلن زده و زیبا عرضه مى کنند ـ مثل همه بسته بندى هایشان ـ طبیعت آن ها این است! با کسى هم که مى خواهند دعوا بکنند، ماها دست به یقه مى شویم و داد و فریاد مى کشیم؛ ولى آن ها فریاد نمى کشند؛ در قلب طرف گلوله پرتاب مى کنند؛ بدون این که خیلى هم عصبانى بشوند. با خونسردى آدم مى کشند.این خصوصیت آن ها است. (۶۶)
برخورد دوگانه غرب با خشونت و تروریسم
این حرف هایى که گاهى آدم مى شنود که در دنیا ما را به خشونت طلبى متهم مى کنند، ما الان باید چه کنیم، حرف هایى نیست که آدم هاى هوشمند و زیرک آن را بپذیرند یا بر زبان جارى کنند. براى از رو بردن یک ملت، بهترین راه این است که با انبوه تبلیغات متراکم او را از میدان خارج کنند، دائم ا او را متهم کنند و در موضع دفاع قرار دهند؛ این یک شیوه شناخته شده است. ما را به خشونت متهم مى کنند؛ چه کسانى این کار را مى کنند؟
یکى، دو سال پیش، یکى از روساى کشورهاى اروپایى به این جا آمده بود. میدانید که در دیدارهاى بین المللى سطوح بالا، خیلى از حرف ها، کلیات و نوعا تعارف آمیز و ایده پراکنى است.او راجع به صلح صحبت کرد که بله، ما طرفدار صلح هستیم.من خارج از پرتکل هاى معمولى این گونه ملاقات ها، حالت طلبگى به خودم گرفتم و گفتم شما اروپائى ها جنگ را به راه اندازید.
خودتان هم دم از صلح مى زنید! بزرگترین جنگ هاى تاریخ بشر را شما اروپائى ها به راه انداختید و آن همه آدم کشته شدند.ما که این طرف دنیا بودیم، باد جنگ شما این همه به ما خسارت وارد کرد؛ حالاهم آمده اید و دم از صلح مى زنید!
«خودگویى و خودخندى، خودمرد هنرمندى». گفتم ما مشکلى به نام جنگ نداریم.هیچکدام از کشورهاى اسلامى، طالب جنگ نیستند. شما از جنگ حرف مى زنید، خودتان هم مى آئید شعار صلح مى دهید!
آن ها این همه سلاح تولید مى کنند و به همه دنیا مى دهند. بنابراین حقیقت قضیه این است که خود آن ها بیشترین خشونت را مرتکب مى شوند.از تروریسم صحبت مى کنند؛ ولى مرادشان این است که چرا جمهورى اسلامى از مبارزان فلسطینى اى که از وطن خودشان دفاع کنند، حمایت مى کند.از نظر رسانه هاى جهانى، حمایت از تروریسم، یعنى حمایت از مبارزان فلسطینى!
خراب کردن خانه فلسطینى روى سرش توسط تانک اسرائیلى و کشتن بچه چندماهه، تروریسم نیست، اما وقتى نظامى خشن جنایتکارى در حادثه کشته مى شود، در مطبوعات خودشان عکس زنش را جدا، عکس بچه اش را جدا، در حال گریه کردن و شیون زدن و عکس خاکسپارى اش را جدا منتشر مى کنند؛ براى این که نشان دهند این طرف دارد خشونت مى ورزد! این ها کارهاى تبلیغاتى اى است که دارند مى کنند. (۶۷)
وجود افراد هُرهُرى مسلک در برابر آمریکا در هر دستگاهى که باشد موجب خطر است
نباید تابع حزب باد باشیم و هر روز باد به هر طرف وزید، آن گونه تصمیم بگیریم؛ یا نگاه کنیم ببینیم دشمن چه ژستى مى گیرد، ما هم ژست خود را با او تطبیق کنیم؛ اگر او اخم کرد، ما چهره ترس آلود بگیریم؛ اگر او حرف تندى زد، ما چهره معذرت طلبانه به خود بگیریم؛ این که نشد.
انسان اگر زندگى سیاسى بعضى ها را از اول انقلاب تا حالا نگاه کند، مى بیند ملقمه عجیبى از انواع و اقسام فکرهاست!
یک روز بود که چنین آدم هایى به این اکتفا نمى کردند که در شعارها مردم فقط “مرگ بر امریکا و مرگ بر شوروى “بگویند؛ مى گفتند باید بگوییم “مرگ بر شرق و غرب”! ما مى گفتیم شوروى سمبل یک تفکر و یک راه غلط است؛ امریکا سمبل جنایت و ستم است؛ چه دلیلى دارد شما بگویید “مرگ بر شرق و غرب”؟! مى گفتند شما محافظه کار و سازش طلبید!
از جمله همین حضرات، الان کسانى هستند که حاضرند بروند رسما در مقابل امریکا و انگلیس عذرخواهى کنند و بگویند ما غلط کردیم، اشتباه کردیم به شما بدگویى کردیم؛ ما را ببخشید! بعضى از همین افراد، آن روز در اوایل انقلاب، روى تندى هاى بى رویه، یک نظرات عجیب و غریب اقتصادى مطرح مى کردند که انسان شاخ درمى آورد! مى گفتیم این ها کجایش اسلامى است.
مى خواستند تفکرات بسیار تند چپ سوسیالیستى را به اسم اسلام تحمیل و پیاده کنند … همان آدم ها حالا کسانى هستند که حاضرند در مقابل کمپانى دارها و سرمایه دارهاى صهیونیستى فرش قرمز پهن کنند تا به ایران بیایند و سرمایه گذارى کنند! انسان از چپ ترین ایده مارکسیستى، به افراطى ترین ایده دست راستى اقتصادى متحول شود؛ اسمش را هم تجدیدنظر بگذارد! این تجدیدنظر نیست؛ این هرهرى مسلکى است.آن روز افراط بود، امروز هم افراط است.
وجود این آدم هاى تجدیدنظرطلب در برخى از دستگاه هاى گوناگون، اسباب زحمت و خطر است.اگر در دانشگاه باشند، ضرر مى رسانند؛ اگر در دولت باشند، ضرر مى رسانند؛ اگر در مجلس باشند، ضرر مى رسانند؛ هرجا و در هر نقطه اى باشند، ضرر مى رسانند.یکى از آسیب هاى ما این است. (۶۸)
جمع بندی و نتیجه گیری
در این مطلب، گزیده ای از بیانات رهبر فرزانه انقلاب درباره استکبار و استکبارستیزی که در طول سال هاى ۸۳ـ۶۸ در جمع دانش آموزان، دانشجویان، استادان دانشگاه ها، مسئولین فرهنگى کشور و آحاد مردم بیان فرمودند ارایه شد.
به طور خلاصه می توان گفت استکبار، یعنى روح تکبر و بى اعتنایى به ارزش هاى ملت هاى دیگر و دخالت در امور ملت ها و به خود حق دادن؛ همین چیزى که الان در کلمات رؤساى امریکایى وجود دارد. در ایران، هرکسى که به انقلاب اسلامى و به اسلام و به پایه هاى اسلامىِ این انقلاب اعتقاد دارد، لاجرم به مبارزه همیشگى با پرچمداران قدرت استکبارى دنیا که امروز در رأس آن ها امریکاست نیز اعتقاد دارد.
مبارزه با استکبار که امروز هم مظهر استکبار، دولت و رژیم امریکا است جزو ذات این انقلاب و جزو کارها و خواسته هاى اصلى و اساسى این ملت است. اگر این ملت مبارزه با استکبار را رها کند، معنایش این است که به دخالت بیگانه، به ذلت پذیرى و به وضعیت بسیار تهدید آمیز قبل از انقلاب تن بدهد. همه آحاد ملت، این احساس و این درک را از مسئله مبارزه با استکبار دارند.
مقصود از مبارزه با استکبار و آمریکا این است که ملت ایران، در مقابل کید و تعرض و دست اندازى و تلاش هاى سیاسى دشمن و انواع و اقسام کارهایى که مى کند، تا دوباره کشور ایران را به یکى از اقمار خود تبدیل نماید، با شدت و قدرت خواهد ایستاد و مقاومت خواهد کرد.
مبارزه، یعنى این. مبارزه با استکبار، یعنى هر جا که در سطح جهان، دستمان برسد، نسبت به استکبار، افشاگرى خواهیم کرد. هر جایى که مظلومى، از ظلم استکبار دچار آسیب است و به جان آمده، ما هر طور بتوانیم، طرفِ آن مظلوم را خواهیم گرفت …
مبارزه با استکبار، یعنى این که هر جایى در سطح جهان، اگر امریکایى ها علیه ملتى، علیه اصلى از اصول اسلامى و علیه حقیقتى که ما به آن پایبند هستیم، حیله و ترفندى به کار ببندند، ما آن حیله را بر ملا و خنثى خواهیم کرد و تا حالا هم کرده ایم.
امروز یکى از کارهاى اساسى استکبار این است که نسل جوان را در کشورهاى اسلامى و هر کشور اسلامى که بیدارتر است، بیشتر از صحنه بیرون کند. کدام کشور اسلامى از همه بیدارتر، از همه زنده تر، و از همه بى محاباتر در مقابل استکبار ایستاده است؟ جز ایران اسلامى؟ پس، جوانان ایران اسلامى باید بدانند که استکبار براى بیرون راندن آن ها از صحنه این مبارزه اى که در آن، فتح و پیروزى حتماً نصیب ملت هاست و لاغیر، مشغول پول خرج کردن و طراحى انواع نقشه هاست.
پینوشتها:
۱. سوره فاطر: آیات ۴۳ـ۴.
۲. بیانات رهبر معظم انقلاب به مناسبت روز مبارزه با استکبار جهانى، ۹/۸/۱۳۷۵.
۳. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با جمعى از دانش آموزان، دانشجویان، معلمین و پرستاران، ۱۳/۸/۱۳۷۱.
۴. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویان و دانش آموزان به مناسبت گرامیداشت سالروز ۱۳ آبان، ۱۳/۸/۱۳۸۱.
۵. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با تعدادى از دانشجویان سراسر کشور در مشهد، ۲۰/۵/۱۳۷۷.
۶. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با گروه کثیرى از دانشجویان و دانش آموزان، به مناسبت سیزدهم آبان ماه، ۱۰/۸/۱۳۶۸.
۷. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با گروه کثیرى از دانشجویان و دانش آموزان، به مناسبت سیزدهم آبان ماه، ۱۰/۸/۱۳۶۸.
۸. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با گروه کثیرى از دانشجویان و دانش آموزان، به مناسبت سیزدهم آبان ماه، ۱۵/۸/۱۳۷۰.
۹. بیانات رهبر معظم انقلاب به اردوى تحکیم وحدت، ۳/۶/۱۳۸۰.
۱۰. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با گروه کثیرى از دانشجویان و دانش آموزان، به مناسبت سیزدهم آبان ماه، ۱۰/۸/۱۳۶۸.
۱۱. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار هیأت علمى و کارشناسان جهاد دانشگاهى، ۱/۴/۱۳۸۳.
۱۲. بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتى امیر کبیر، ۹/۱۲/۱۳۷۹.
۱۳. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشجویان و دانش آموزان به مناسبت سالروز تسخیر لانه جاسوسى امریکا، ۱۲/۸/۱۳۷۸.
۱۴. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانش آموزان، دانشجویان و اقشارمختلف مردم به مناسبت ۱۳ آبان، ۱۴/۰۸/۱۳۷۶.
۱۵. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشجویان و دانش آموزان به مناسبت سالروز تسخیر لانه جاسوسى امریکا، ۱۲/۸/۱۳۷۸.
۱۶. سوره اعراف: آیه ۸۸.
۱۷. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با گروه کثیرى از دانشجویان و دانش آموزان، به مناسبت سیزدهم آبان ماه، ۱۰/۸/۱۳۶۸.
۱۸. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با گروه کثیرى از دانشجویان و دانش آموزان، به مناسبتسیزدهم آبان ماه، ۱۰/۸/۱۳۶۸.
۱۹. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشجویان و دانش آموزان به مناسبت سالروز تسخیر لانه جاسوسى امریکا، ۱۲/۸/۱۳۷۸.
۲۰. بیانات رهبر معظم انقلاب به مناسبت روز مبارزه با استکبار جهانى، ۹/۸/۱۳۷۵.
۲۱. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار استادان و دانشجویان قزوین، ۲۶/۹/۱۳۸۲.
۲۲. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویان و دانش آموزان طرح ولایت، ۱۷/۵/۱۳۸۱.
۲۳. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشجویان و دانش آموزان به مناسبت سالروز تسخیر لانه جاسوسى امریکا، ۱۲/۸/۱۳۷۸.
۲۴. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشجویان و دانش آموزان به مناسبت سالروز تسخیر لانه جاسوسى امریکا، ۱۲/۸/۱۳۷۸.
۲۵. بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتى امیر کبیر، ۹/۱۲/۱۳۷۹.
۲۶. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشجویان دانشگاه شهید بهشتى، ۲۲/۲/۱۳۸۲.
۲۷. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار استادان و دانشجویان قزوین، ۲۶/۹/۱۳۸۲.
۲۸. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دانش آموزان و دانشجویان به مناسبت، ۱۲/۸/۱۳۷۲.
۲۹. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با گروه کثیرى از دانشجویان و دانش آموزان، به مناسبت سیزدهم آبان ماه، ۱۰/۸/۱۳۶۸.
۳۰. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشجویان و دانش آموزان به مناسبت سالروز تسخیرلانه جاسوسى امریکا، ۱۲/۸/۱۳۷۸.
۳۱. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانش آموزان، دانشجویان و اقشارمختلف مردم به مناسبت ۱۳ آبان، ۱۴/۰۸/۱۳۷۶.
۳۲. بیانات رهبر معظم انقلاب به مناسبت روز مبارزه با استکبار جهانى، ۹/۸/۱۳۷۵.
۳۳. بیانات رهبر معظم انقلاب به مناسبت روز مبارزه با استکبار جهانى، ۹/۸/۱۳۷۵.
۳۴. بیانات رهبر معظم انقلاب، در دیدار با هیئت علمى و کارشناسان جهاد دانشگاهى، ۱/۴/۱۳۸۳.
۳۵. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با گروه کثیرى از دانشجویان و دانش آموزان، به مناسبت سیزدهم آبان ماه، ۱۰/۸/۱۳۶۸.
۳۶. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دانش آموزان و دانشجویان به مناسبت، ۱۲/۸/۱۳۷۲.
۳۷. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشجویان و دانش آموزان به مناسبت سالروز تسخیر لانه جاسوسى امریکا، ۱۲/۸/۱۳۷۸.
۳۸. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویان و دانش آموزان به مناسبت گرامیداشت سالروز ۱۳ آبان، ۱۳/۸/۱۳۸۱.
۳۹. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اساتید و دانشجویان بسیجى، ۱۸/۳/۱۳۸۲.
۴۰. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه هاى استان زنجان، ۲۲/۷/۱۳۸۲.
۴۱. پیام معظم انقلاب به هفتمین نشست سالانه جامعه اسلامى دانشجویان، ۱۰/۶/۱۳۸۰.
۴۲. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویان نمونه و ممتاز دانشگاه ها، ۷/۹/۱۳۸۱.
۴۳. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جوانان، اساتید، معلمان و دانشجویان دانشگاه هاى استان همدان، ۱۷/۴/۱۳۸۳.
۴۴. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشجویان و دانش آموزان به مناسبت سالروز تسخیرلانه جاسوسى امریکا، ۱۲/۸/۱۳۷۸.
۴۵. سخنرانى در دیدار با جمع کثیرى از دانشگاهیان و طلّاب حوزه هاى علمیه، ۲۹/۰۹/۱۳۶۸.
۴۶. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانش آموزان، دانشجویان و اقشارمختلف مردم به مناسبت ۱۳ آبان، ۱۴/۰۸/۱۳۷۶.
۴۷. بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع اصحاب فرهنگ و هنر و اندیشه کشور، ۱/۵/۱۳۸۰.
۴۸. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با جمعى از تشکل هاى دانشجوئى کشور در قم، ۱۸/۹/۱۳۷۴.
۴۹. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با جمعى از دانش آموزان، دانشجویان، معلمین و پرستاران به مناسبت روز ۱۳ آبان، ۱۳/۸/۱۳۷۱.
۵۰. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانش آموزان، دانشجویان و اقشارمختلف مردم به مناسبت ۱۳ آبان، ۱۴/۰۸/۱۳۷۶.
۵۱. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویان و مسئولین دانشگاه تبریز، ۲۷/۶/۱۳۷۸.
۵۲. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جوانان، اساتید، معلمان و دانشجویان دانشگاه هاى استان همدان، ۱۷/۴/۱۳۸۳.
۵۳. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار هیأت علمى و کارشناسان جهاد دانشگاهى، ۱/۴/۱۳۸۳.
۵۴. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اساتید و دانشجویان بسیجى، ۱۸/۳/۱۳۸۲.
۵۵. بیانات رهبر معظم انقلاب در مراسم بیعت جمع کثیرى از دانشجویان و دانشگاهیان، ۲۳/۳/۱۳۶۸.
۵۶. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشجویان شرکت کننده در طرح ولایت و مسئولان بسیج دانشجویى، ۹/۶/۱۳۸۳.
۵۷. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جوانان استان اصفهان، ۱۲/۸/۱۳۸۰.
۵۸. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویان نمونه و ممتاز دانشگاه ها، ۷/۹/۱۳۸۱.
۵۹. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشجویان و دانش آموزان به مناسبت سالروز تسخیر لانه جاسوسى امریکا، ۱۲/۸/۱۳۷۸.
۶۰. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشجویان دانشگاه شهید بهشتى، ۲۲/۲/۱۳۸۲.
۶۱. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشجویان دانشگاه شهید بهشتى، ۲۲/۲/۱۳۸۲.
۶۲. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با تشکل هاى دانشجویى، ۱۵/۹/۱۳۷۵.
۶۳. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با گروه کثیرى از دانشجویان و دانش آموزان، به مناسبت سیزدهم آبان ماه، ۱۵/۸/۱۳۷۰.
۶۴. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با گروه کثیرى از دانشجویان و دانش آموزان، به مناسبت سیزدهم آبان ماه، ۱۵/۸/۱۳۷۰.
۶۵. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار دانش آموزان و دانشجویان به مناسبت روز ملى مبارزه با استکبار، ۱۲/۸/۱۳۷۲.
۶۶. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با تشکل هاى دانشجویى، ۱۵/۹/۱۳۷۵.
۶۷. بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع اصحاب فرهنگ و هنر و اندیشه کشور، ۱/۵/۱۳۸۰.
۶۸. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با جوانان استان اصفهان، ۱۲/۸/۱۳۸۰.