انقلاب اسلامی ایران از دید نشریات خارجی و تحلیلگران غربی

 انعکاس تظاهرات خودجوش مردم تهران در ماه های آذر و دی سال ۵۷ به این پرسش مهم پرداخته است که در صورت سقوط ساختار سیاسی رژیم مشروطه ی سلطنتی در ایران چه رژیمی جایگزین خواهد شد؟ آنچه در این مقاله جلب توجه می کند این است که انگیزه ی جمهوری اسلامی توسط تظاهرات کنندگان کاملا عیان است و این نشان می دهد بر خلاف ادعای کسانی که معتقدند شعار جمهوری اسلامی بعد از پیروزی انقلاب وارد شعارها شد، این شعار از همان ابتدای تظاهرات مردم ایران در سرلوحه ی آرمان های جنبش قرار داشت.

#دیدگاه#نشریات#خارجی#درباره#انقلاب#ایران

نویسنده تأکید می کند که در پاسخ به جایگزینی ساختار سیاسی جدید به جای ساختار پوسیده ی نظام شاهنشاهی، ایرانیان به وضوح اعلام کرده اند که خواهان جمهوری اسلامی هستند.
از نکات جالب توجه دیگر در این مقاله این است که نویسنده تردید دارد که آیا امکان دارد با توجه به سلطه قرائت های رسمی لیبرال ـ دموکراسی و کمونیسم در جهان، امریکا و شوروی به ملت ایران اجازه دهند که ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشورشان را مطابق با آرمان هایشان (آرمان های مذهبی) تغییر دهند؟!
پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی در ایران و طرد ایدئولوژی های غربی توسط ملت ایران نشان داد که تحلیل گران غربی تا چه میزان در توهم اقتدار دولت های غربی در تعیین سرنوشت ملت ها غوطه ور بوده و اراده ی عمومی ملت ها را نادیده می گیرند.
امروز تهران شاهد تظاهرات خودجوش مردم بود. شاه در پاسخ به این تظاهرات قوانین حکومت نظامی را به کار بست. در اینکه او بتواند حکومت سلطنتی خود را حفظ کند تردید وجود دارد ـ بودن یا نبودنش ـ پرسش این است که کدام ساختار سیاسی باید جایگزین قدرت مطلقه ی پهلوی شود. ایرانیان به وضوح اعلام کرده اند که خواهان جمهوری اسلامی هستند. درخواست مردم ایران آن قدر سرسختانه است که حتی سیاستمداران جناح مخالف در داخل و خارج کشور و بسیاری از آنها که آنان را ملی گرا یا چپ گرا می نامیدند جرأت پیشنهاد هیچ راه حلی را بدون در نظر گرفتن فتوای رهبر مذهبی ندارند. با این وجود به نظر نمی رسد ظهور جمهوری اسلامی در ایران قریب الوقوع باشد. حوادث اخیر، قدرت های غربی و روسیه را وادار کرده است به ضرورت وجود شاه از چشم انداز دیگری بنگرند.
آنان در مقابل اسلام به عنوان یک نظام اقتصادی و سیاسی مرعوب نشدند.
دکتر دیوید اون در یک مصاحبه ی تلویزیونی اخیر در خصوص پذیرش آن بی پرده سخن گفت.
روزنامه ی تایمز نیز در همین راستا، روز دوم نوامبر اعتراض آیت الله خمینی را مبنی بر زدن برچسب استبدادی به جمهوری اسلامی و دفاع از این جمهوری مخابره نمود. واضح و مبرهن است مادامی که گرایش به حضور قدرت های غربی و روسیه مورد توجه است به ایرانیان اجازه داده نخواهد شد ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشورشان را مطابق با آرمان هایشان (آرمان های مذهبی) تعییر دهند. ایرانیان در یک موقعیت آشفته یک گام پیش رفته اند. ایرانیان اگر راه حلی داشته باشند که باید داشته باشند، بایستی توسط خود ایشان ارائه گردد و در صورت لزوم از توان سایر مسلمانان که با ایران ارتباط دوستانه دارند نیز استفاده شود. به جای چند تصمیم بی موقع و تجزیه ی حرکت ها و انحراف آنها شاه می تواند ابتکار عمل را به دست بگیرد و با یک تصمیم جسورانه یعنی فدا کردن سلطنت مطلقه که در این موقعیت فقط یک معجزه می تواند آن را نجات دهد، او قادر خواهد بود بنیاد یک ایران جدید در وضعیت کاملا مناسب در جهان را بگذارد. شواهد بسیار ضعیفی نشان می دهد که او قادر به انجام این کار هست. مردم مسلمان نیز باید گرفتن یک چهره ی واقعی و متفاوت از گذشته، از کشمکش ها و نزاع هایشان را برآورده کنند. مخصوصا در مفاهیم سیاسی، مذهبی و ملی مرتبط با
اوضاع کنونی. در غیر این صورت از نگاه مذهبیون و سکولارها ایجاد جمهوری اسلامی یک جهش کوتاه است. آنها در گذشته گام های بلندتر و بزرگ تر و بسیار قهرمانانه ای برداشته اند. رفورم کنونی یک دعوت گسترده برای انواع تحمیل هاست تا سعی کند تمایل ایرانیان را به تغییر شرایط خنثی کند.


جانشین جدید شاه در ایران
روزنامه ی کریستین ساینس مانیتور/ پنجم ژانویه ی ۱۹۷۹
این مقاله که به رخدادهای اوایل ماه دی ۱۳۵۷ در ایران نظر دارد، مانند اغلب تحلیل گران غربی اسیر این توهم هست که تغییرات پی در پی دولت ها توسط امریکا در ایران بالاخره روزنه ای را برای نجات نظام مطلقا وابسته به غرب فراهم خواهد ساخت. نویسنده به دلیل ناآگاهی از آرمان های ملت ایران باور کرده است که آمدن بختیار موفقیت بسیاری را برای بقای نظام مشروطه ی سلطنتی در ایران فراهم خواهد ساخت. اما حتی بختیار با شعارهای ملی گرایی نیز نتوانست در اراده ی خلل ناپذیر ملت برای ساقط کردن نظام پادشاهی و ایجاد جمهوری اسلامی و افول تمثال پادشاهی در ایران خدشه ای وارد سازد.
ترجمه: دو پرسش عمده در میان هجوم حوادث دردسرساز در ایران مطرح شده است. یکی اینکه تا چه مدت اطرافیان شاه علی رغم نزول اساسی قدرت می توانند به این تخت سلطنتی وابسته باشند. دیگر اینکه ارتش ایران چه نقشی در حکومت جانشین بازی خواهد کرد. پاسخ بسیار دور از واقع و مبهم است. تنها چیزی که در حال حاضر به جرأت می توان گفت این است که سلطنت مطلقه ی پهلوی به شکل دهه های گذشته به پایان رسیده و از گردباد تغییرات جامع کشور چیز جدیدی پدیدار شده است. اگر این پدیده ی جدید یک دولت غیر نظامی است، در انتخاب بختیار توسط شاه شبهه و تردید وجود دارد. برخی از مفسران به آقای بختیار به عنوان یک رهبر مخالف ناآگاه، فرصت موفقیت بسیاری می دهند. او به عنوان یک مرد سیاسی جاه طلب با احترام کم در حومه ی شهر یا حتی در اقوام مخالف پیشرو شناخته شده بود. به گمان امریکا با رفتن شاه، ثبات نیز خواهد رفت. اگر سلطنت مطلقه متوقف شود، همان طور که ظاهرا این چنین طراحی شده، این تردید وجود دارد که شاه بازگردد و قدرت پیشین را به دست آورد. اگر آقای بختیار دولتی را تشکیل دهد که از حمایت مردمی بی بهره باشد موجب بروز هرج و مرج سیاسی و به میان آمدن ارتش جهت برقراری نظم خواهد شد، لذا یک دیکتاتوری نظامی راستگرا که حتی سرکوبگرتر از دولت شاه باشد ایجاد می گردد. اگر بختیار تصمیم بگیرد افرادی با ویژگی های قابل انتظار از یک فرد نظامی را به کابینه بیاورد (همچون فریدون جم) دولت غیر نظامی مورد انتظار را بی حاصل خواهد کرد.
سیاست امریکا در خصوص اتحاد با ایران همچنان نامعلوم است. دولت کارتر باید محتاطانه به دولت جانشین فکر کند که چشم به میلیون ها ایرانی دوخته است که در ماه های اخیر با قدرت تمام به خیابان ها ریختند. مسلما برای امریکا مشکل خواهد بود که شاه را رها کند، یک دوست دیرینه و یک هم پیمان که برای او و کشورش خدمات زیادی انجام داده است. ولی این رابطه برای آنها بسیار گران تمام خواهد شد و ما این معما را درک می کنیم.

سایه ی یک مبارزه ی پر قدرت در ایران
 نشریه ی ایمپکت اینترنشنال دسامبر ۱۹۷۸
اشاره: در این مقاله نویسنده به عوام فریبی رژیم پادشاهی و تظاهر به مذهب برای فریب ملت ایران در مبارزه ی پر قدرت برای ساقط کردن نظام مشروطه ی سلطنتی اشاره می کند.
سفر شهبانو به عتبات عالیات، تظاهر به دینداری، دیدار با تعدادی از علمای مذهبی و تلاش در ایجاد شکاف میان رهبران مذهبی از جمله مواردی است که نویسنده در این مقاله مورد توجه قرار داده است. آنچه در این مقاله جالب توجه است تأکید به استقرار جمهوری اسلامی در شعارهای مردم از یک طرف و موش و گربه بازی امریکا و شوروی در حفظ رژیم شاه در ایران از طرف دیگر می باشد.
ترجمه: اعتصاب و تظاهرات علیه شاه در ایران، با توجه تصویر سیاه اخبار رسانه های غربی، نه تنها پاسخ دهی به برخی واگذاری امتیازات توسط رژیم است که به استفاده از زور و اجبار توسط دولت نظامی از کار افتاده ی غلامرضا ازهاری نیز می باشد. وی به استثنای دادخواهی شاه مبنی بر فراموش کردن تمام اشتباهات و بدکرداری های گذشته دستور به کاوش در رشوه خواری و فساد سران مملکت داد. همچنین سعی بر این بود که احساسات مذهبی مردم فرونشانده شود.
ماه گذشته شهبانو سفر زیارتی به اماکن مقدس نجف و کربلا داشت. وی با حجاب کامل بود و توسط یک زن محافظت می شد. او همچنین با آیت الله خوئی، آن مرد پیر و مقدس تماس گرفت. همچنین صدام حسین رئیس جمهور عراق را ملاقات کرد که طی تماس تلفنی از ایشان خواسته شده بود، سلام وی را به شاه و مردم محبوب ایران برساند. هفته ی گذشته ژنرال ازهاری متذکر شد اصلاحات و قوانین با ترویج آشکار دین اسلام توسط آیات عظام یا نمایندگانشان منجر به تغییر شکل های اساسی خواهد شد. اگر چه آنچه شاه و مشاورانش به نظر می رسد متوجه نشوند، عدم پذیرش مطلق شاه و سیستم تحت سلطه ی وی است. به استثنای آنانی که به طور پراکنده حکومت اسلامی را که مبتنی بر صداقت و همفکری است پیش گرفته اند و سلطنت مطلقه ی ایران را نمی پذیرند، میانه روهایی وجود دارند که حداقل تمایل کمتری به نظام شاه دارند.
گفته های ژنرال ازهاری به یک خبرنگار اتریشی مبنی بر اینکه شاه در حال حاضر افسرده، ناراحت و خسته است به نظر واقعی می رسد، اما بسیار جای تردید است اگر او هنوز بر حرف خود باقی باشد.
مبرهن است عاملی که او را بر سر قدرت نشانده بدون تأمین خواسته هایش به او اجازه ی کنار رفتن از صحنه را نخواهد داد و سایه ی مبارزه بین دو قدرت برتر تداوم دراماتیک خود را حفظ خواهد نمود.
علی رغم اینکه امریکا لزوم ایجاد رژیم مذهبی در ایران که عامل برانگیزاننده ی احساسات خفته در یک جمهوری اسلامی است را ضروری می داند، اتحاد شوروی ترجیح می دهد شاه بر سر قدرت باشد و از طرف توده ی مردم حمایت شود. با پذیرش این وضعیت در ایران، روسیه به امریکا اجازه نخواهد داد که وضعیت موجود را یکطرفه برهم بریزد.

امریکا در ایران: نادیده انگاشتن واقعیت ها
 نویسنده: پات.ام.هلت
ترجمه: سمیه صائمی
اشاره: در این مقاله که در روز سوم ژانویه ی ۱۹۷۹/ اوایل دی ماه ۱۳۵۷ در روزنامه ی کریستین ساینس مانیتور به چاپ رسید، نویسنده به ناتوانی نخبگان سیاسی امریکا در شناخت زمینه های سقوط شاه در ایران و عدم کارآمدی سازمان اطلاعات امریکا (سیا) در ارائه ی اطلاعات دقیق از رهبران اصلی انقلاب اشاره می کند.
فقدان اطلاعات مفید از گروه های اصلی رهبری کننده ی انقلاب، اعتماد ساده لوحانه به اظهارات رژیم شاه مبتنی بر محبوبیت خود در میان ملت ایران، نقش امریکا و سازمان سیا در کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ علیه دولت ملی ایران و بازگرداندن رژیم شاه به قدرت، سود کلان حاصل از فروش حدود ۲۰ میلیارد دلار ابزارهای جنگی به رژیم شاه و غیره از جمله مباحثی است که نویسنده با بیان آنها نتیجه می گیرد که امریکا تمایلی نداشت باور نماید که دوران حاکمیت شاه در ایران به پایان رسیده است.
ترجمه: این واقعیت که کاخ سفید در رابطه با ناپایداری وضعیت شاه در ایران شگفت زده شده است، موجبات دلسوزی نسبت به هوش و ذکاوت شاه را فراهم آورده است. در حقیقت تحلیل و درک این شکست سیاسی بسیار دشوار است. پوزش سیا نسبت به ندادن اطلاعات نظامی ملی بهتر به نخست وزیر جهت تخمین پیشرفت وضعیت در ایران این است که ایالات امریکا مشکلات بسیاری دارد شامل مشکلات اطلاعاتی به شاه که سیا از طریق نفوذ در گروهای مخالف یافته است. اما در یک نگاه کلی به سیا ضرورتی نیست تا کارهایی جهت دانستن افعال مضر به حال شاه انجام دهد. مسلما از منابع بازی چون قسمت های سیاسی تمام سفارات امریکا و عموم خوانندگان روزنامه ها چنین اطلاعاتی قابل درک است. در واقع این مسئله برای امریکا نیز مشهود است.
امریکا در حیطه ی امور اداری از متهم ساختن هر فردی در ارزیابی اطلاعات نظامی خودداری نمود. سازمان علی رغم کمبود اطلاعات مخفی از سوی گروه های مخالف به خوبی بر مشکلات فائق آمده است. در ابتدا گرایش و تمایل بیشتری نسبت به پوشش دادن به اطلاعات بروز می یابد و واقعیاتی که در قلمرو عموم وجود دارد کمرنگ می شود. اگر منابع اطلاعاتی در دولت ایران اظهار دارند که همه چیز خوب است آنجاست که مسلمانان رسمی و سنتی همه را پوشش داده اند.
منابع اطلاعاتی موجود است که در هر لحظه می تواند آنچه را که در موقعیت های خاص پدیدار می شود توضیح دهد و حتی روز و زمان طراحی یک شورش ملی را تعیین کند. چنین تفاسیری نیز برای ایران وجود دارد. اما منابع اطلاعاتی به اخبار خبرگزاران داخلی ساکت بودند، شاید هم به دلایل استراتژیک و بسیار مهم دیگر. این مسأله به امریکا اجازه داد که طی نخست وزیری ۷ نفر و ۳۰ سال حکومت با ایران روابط حسنه ای داشته باشد و عمدتا به نفع وی بوده است. همان طور که امریکا در تهاجمات سال ۱۹۵۳ و با فرستادن یک عضو ماهر از طرف CIA و آقای نیکسون از انحلال قدرت در ایران و فروپاشی نظام شاهنشاهی جلوگیری نمود.
در دیگر جای می توان به فروش نفت ایران در قبال ۲۰ بیلیون ابزار جنگی بین سال های
۱۹۵۰ تا ۱۹۷۸ اشاره کرد. امریکا همچنین ۴۰/۰۰۰ یا بیشتر امریکایی جهت آموزش نحوه ی استفاده از این ابزارهای جنگی به ایران فرستاد. با حضور آنان در ایران که متضمن روابط امریکایی ـ ایرانی شدیدتری شد واقعیات مشکل تازه تری به خود گرفت. اگر امریکا از ایران روی گردان شود، شاه مخالف آنچه تا کنون داشته است رفتار می کند یعنی مبدل به یک مسلمان سنتی و واقع گرا می گردد. نکته ای که در اینجا به ذهن می رسد این است که حس و اراده ی مشترک ارزشمندتر از گرایش به دول موافق و مخالف است. دیگر اینکه تکنولوژی قرن ۲۰ به علاوه ی صداقت امریکایی ها به علاوه ی اجتماع (جامعه) قرن ۱۵ ترکیب فرار و نامتجانس را به وجود خواهد آورد.
این حالت و وضعیت به زودی برای عربستان سعودی نیز پیش خواهد آمد.

رنگ، آتش، خون
 تهران در سرخی می غلتد و هر سایه ای کریه است
نویسنده: دان.ا.شانخه
ترجمه: بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر
اشاره: مقاله ی مذکور که در ۳۰ دسامبر ۱۹۷۸/ دی ماه ۱۳۵۷ در روزنامه ی لس آنجلس تایمز به چاپ رسید به جنایات رژیم شاه در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ در میدان ژاله ی تهران (میدان شهدا) می پردازد. نویسنده که در این دوران در تهران حضور دارد به این حقیقت اعتراف می کند که حجم کشتار مردم توسط شاه آن قدر است که آماری نظیر شمردن اجساد، دیگر نمی تواند عمق آنچه را که در ایران می گذرد نشان دهد. رنگ موجود در خیابان ها که رنگ سرخ خون ملت ایران است نشان می دهد که بر سر ایران چه آمده است.
ترجمه: تهران ـ رنگ این شهر فلج شده در روز جمعه سرخ بود. انفجار نارنجی مایل به سرخ از لوله ی مسلسل های ارتش.
سربازان و خدمه ی دولت با شتاب رنگ قرمز زنگاری به روی دیوار خانه ها، ساختمان ها و بناها می پاشیدند تا شعارهای تلخ و زهرآگین ضد شاهی را بزدایند. اما شعارهای دیگری که می گفتند «شما نمی توانید ننگ و شرم خود را با رنگ بپوشانید» دوباره دیوارها را می پوشاند.
شعله ی قرمز آتش سوزی های بزرگی که ماشین ها و وسائط نقلیه ی دولتی را می سوزاند توسط دانشجویان بی باک و جسور تظاهرکننده ی مخالف حکومت برافروخته شده بود تا سربازان را گیج کند و چهارراه های شهر را مسدود نماید.
و زشت تر از همه ی اینها رنگ قرمز مایل به قهوه ای خون علقه شده ای بود که سر تا پای لباس پاره پاره شده از گلوله ی جمعی از اجساد روز جمعه را در قبرستان بهشت زهرا پوشانده بود.

سرخی خون
 این خود چادر روشن گلدار… زنی که ۲۴ ساله به نظر می آمد را پوشانده بود، اگر چه حدس زدن سن و سال این زن بسیار دشوار بود زیرا بیشتر سرش را گلوله با سرعت بسیار زیاد از هم پاشیده بود. به نظر می آمد که او تقریبا ۴ ماهه آبستن بود.
همان خون پیژامه ی راه راه پیرمردی شاید ۸۰ ساله را رنگین ساخته بود. گلوله به قفسه ی سینه اش خورده بود و قبل از مرگ خون زیادی از او رفته بود.
و همان خون تقریبا تمام لباس پسری ۸ یا ۹ ساله را که از جراحت گردن مرده بود پوشانده بود. در عرض نیم ساعتی که خبرنگاران خارجی ناظر کار مرده شوی خانه بودند ۱۴ جسد به داخل آورده شد تا شستشو سپس دفن شوند. همه ی آنها از جراحت گلوله هایی مرده بودند که روز پنجشنبه و پنجشنبه شب ظاهرا از طرف ارتش شلیک شد و آن هنگامی بود که هزاران نفر در اعتراض و مخالفت با دولت نظامی شاه و منع رفت و آمد شبانه به خیابان ها ریختند.
یکی از کارکنان تلویزیون انگلستان که در بیافرا شاهد مرگ کودکان بود و در ویتنام شاهد از هم پاشیده شده بدن سربازان و در خیابان های بیروت زنان معصوم و بیگناه را دیده بود که با شلیک گلوله نقش بر زمین می شدند، وسائلش را بر زمین گذاشت و شروع به گریستن کرد.
شاید قبرستان بهترین جا برای اندازه گیری خشم و غیظ یک شهر و یا توصیف آن نباشد ولی روز جمعه نشان می داد که چه به سر مردمی متمدن می تواند بیاید هنگامی که مردم با بقایای حکومتی که با ناامیدی تلاش می کند از راهی که می توان آن را فقط بی قانونی نامید، قانون و نظم ایجاد کند، به سوی زد و خوردهای شدید و اغتشاش آمیز رانده می شوند.
خیابان های شهر صفوفی از سنگرهای سوخته شده را نشان می داد. بر سر یکی از تقاطع خیابان آیزنهاور ـ که بعد از حفظ کردن سلطنت شاه در سال ۱۹۵۳ با فرستادن مأمورین سیا برای خریدن تظاهرات کنندگانی به نفع شاه به نام او نامیده شد ـ سنگر از سه ماشین آتش نشانی و دو اتوبوس و نیم دو جین ماشین واژگون شده تشکیل می شد.
یک سرهنگ ارتش ایران، یک سرباز و ۶ تظاهرات کننده، طبق آخرین شمارش، روز چهارشنبه زیر رگبار گلوله های ارتش جان سپردند.
کارگران نیروی برق که تولید نیروی برق را کنترل می کنند اکثر اوقات روز به شهر برق می رسانند ولی گاه به گاه برق قسمتی از شهر را قطع کرده و کار وسائل برقی از چراغ خطر گرفته تا کامپیوترها را متوقف می کنند، فقط برای اینکه نشان بدهند که این آنها هستند که کنترل این سیستم حیاتی را در دست دارند نه دولت، هر شب سر ساعت هشت و نیم، ساعتی که شبکه ی تلویزیون دولتی اخبار اندک و بسیار تحریف شده اش را پخش می کند، آنها برق قسمت اعظم شهر و یا تمام آن را قطع می کنند. برای کارگران نیروی برق، قطع شبانه ی برق نشانه ی دیگری بر ناتوانی حکومت است در فرودگاه تهران نیز به علت اعتصاب کارکنان پروازی صورت نمی گیرد.
در مرکز شهر که سینماها و بانک ها و رستوران ها و دفاتر کار بدون فعالیت هستند مثل شهر ارواح است.
اکثر بانک ها، سینماها و مغازه های مشروب فروشی توسط شورشگران خشمگین در اولیل نوامبر یا سوخته شده یا درهم کوبیده شده اند. آن کسانی هم که مغازه هایشان را تعمیر و دوباره گشودند باز مجبور به بستن آن شدند. بعضی از ساختمان ها مثل دفتر خطوط هوایی اسرائیل ـ ال آل ـ دوباره به آتش کشیده شدند.
کسبه و تجار نیز دیگر زحمت باز کردن مغازه ها را به خود نمی دهند چون آن دسته از کارمندان نیز که مایل به کار کردن هستند به علت نبودن بنزین نمی توانند سر کار بروند و گروهی دیگر هم به علت اوامر رهبران مذهبی مبنی بر متوقف کردن کار تا از بین رفتن سیستم حاکم به سر کار نمی روند. به غیر از مردمی نیازمند که برای خرید نان و نفت صف کشیده اند فقط دو گروه روز جمعه آزادانه در خیابان های مرکزی تهران حرکت می کردند. یک گروه تظاهرات کنندگان بودند و گروه دیگر سربازانی که برای متفرق کردن آنها آورده شده بود.
در یک تقاطع اصلی در جنوب غربی تهران روز جمعه نه چندان دور از محلی که در آن سرهنگ و دیگران کشته شدند دسته هایی مرکب از ۱۵ تا ۳۵ نفر در راهرو خانه ها مخفی می شدند و گاه گاه بیرون می آمدند تا آتشی تازه روشن کنند یا اتومبیل های معدودی را که می گذشتند متوقف می کردند تا سرنشینان آنها را یا تهدید یا آنها را به خاطر هدفی انقلابی وارد کار کرده تا شعارهای ضد شاهی بر روی پنجره های اتومبیلشان بچسبانند.
چند صد متر آن طرف تر یک کامیون از کماندوهای ارتش ایران ایستاده بود. نوع جدیدی از سربازان به تازگی به گروه ۶۰۰۰۰ نفری ارتش که در اینجا هستند اضافه شده تا آنان را تقویت نمایند. این سربازان جدید از اهالی بلوچستان و از اخلاف ایل قدیمی بلوچ هستند که راهزنی هایشان علیه کاروان های مشرق از قدیم الایام به خباثت معروف بوده است.
سربازان جدید بلوچی به طوری که گفته می شود ارزش ناچیزی برای جوان های تهران قائلند و این را با حمله بردن به جوان ها با تفنگ های اتوماتیک و شلیک گلوله برای مجروح ساختن یا کشتن آنان نشان می دهند. هیچ کس نمی تواند چند نفر توسط گلوله های آنها و گلوله ی دیگر نیروهای ارتش در روزهای پنجشنبه و جمعه کشته شده اند.
آماری نظیر شمردن اجساد دیگر نمی تواند دقیقا آنچه را در اینجا می گذرد بیان کند. اما رنگ موجود یک معیاری به دست می دهد و آن رنگ سرخ است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.