آیت‌الله خمینی چگونه ملقب به امام خمینی شد


با ارتحال “آیت‌الله العظمی بروجردی” در سال ۱۳۴۰، حوزه‌های علمیه و جامعه روحانیت ایران، بزرگ‌ترین استاد و مرجع خود را از دست می‌دهد. مرگ آیت‌الله، به آن اندازه ضربه بزرگی است، که در ذهن‌ها هم نمی‌گنجد کسی بتواند جای این شخصیت عظیم‌الشان را پر نماید. اما “آقا روح الله” یا همان “آیت‌الله خمینی”، به زودی نه تنها در قلب مردم قم و روحانیون حوزه آن شهر، که به خانه اکثریت مردم ایران نفوذ می‌نماید. همان مردی که بعدها همه مردم ایران او را با نام امام خمینی می‌شناسند. کسی که هر چند، سال‌ها را در تبعید می‌گذارند، اما فحوای کلامش، هر قلبی را آرامش می‌دهد و بالاخره در بهمن ماه ۱۳۵۷ او به ایران باز می‌گردد و نظام جمهوری اسلامی را پایه‌گذاری می‌نماید.

#ملقب#شدن#امام_خمینی

آنچه در ادامه خواهید خواند، ثمره پژوهش مفصلی است که بر روی زمینه‌های شکل‌گیری واژه «امام» برای بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، انجام شده است. هر چند که این واژه را بدون شک، مردم ایران به آیت‌الله خمینی واگذار نمودند و در سال‌های منتهی به انقلاب نیز دیگر کسی ایشان را به نام دیگری خطاب نمی‌نمود.

این گزارش، در شش مقطع تاریخی پیش از انقلاب اسلامی به این موضوع می‌پردازد و سعی خواهد نمود با توجه به اندک بودن منابع و تکراری بودن بعضی از حرف‌ها، روایت‌های تازه‌ای را به دست دهد. این مقاطع تاریخی بر اساس ترتیب سال‌های روایت، دسته‌بندی شده است. ذکر این نکته نیز الزامی است که فارغ از این بحث‌ها، هر چه باشد، امام همان امام است و بدون شک، جای داشتن در قلب مردم ایران، او را به چنین جایگاهی رسانده است.

مقطع اول: گزارش ساواک؛ سال ۱۳۴۲

در بررسی اسناد و منابع تاریخ انقلاب اسلامی، اولین جایی که به طور مدون و دقیق، لفظ و عنوان امام، برای آیت‌الله خمینی به کار برده شده است، به گزارش ساواک از سخنرانی ایشان در مدرسه فیضیه، به سال ۱۳۴۲ باز می‌گردد. البته مأمور ویژه ساواک در این گزارش برای توصیف احترام و مقام آیت‌الله خمینی در میان مردم و احتمالاً در جهت بیان خطر ایشان! برای نظام شاهنشاهی چنین تمثیلی را به کار می‌برد. این جملات در گزارشی که ساواک از سخنرانی روز ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ (عصر عاشورا) تهیه کرده است عنوان گردید:

«موضوع: سخنرانی آیت‌الله خمینی در قم»

شماره: ۸۳۱/ بخش ۳۱۲

محل: قم

تاریخ حادثه: ۱۳/۳/۴۲

منبع خبر: مأمور ویژه

… اظهار می‌داشتند در تاریخ قم چنین جمعیتی دیده نشده است. دوازده بلندگو در مسجد اعظم مدرسه فیضیه، صحن بزرگ جلوی میدان نصب کرده بودند… خمینی را مثل امام وارد کردند و تمام جمعیت آنچنان صلوات می‌فرستادند که تا دو کیلومتر صدای آن می‌رفت…»۱

مقطع دوم: محمد رضا حکیمی؛ سال ۱۳۴۲

پایگاه اینترنتی “بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی” در قسمت پرسش و پاسخ خود، در پاسخ به سۆالی که «به حضرت آیت‌الله خمینی از چه زمانی لقب “امام” داده شد و نخستین بار چه کسی ایشان را با این لقب خواند؟» چنین می‌نویسد: «نخستین شخصیتی که عنوان “امام” را برای رهبر و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران، به کار برد، استاد فرزانه محمدرضا حکیمی بود، که در کتاب “سرود جهش‌ها” که در سال ۱۳۴۲ به رشته نگارش کشید، چنین آورد: …در این روز و روزگار، دیگر این نشان تشیع را بر کسی ندیدیم و این سخن عزیز شیعی «انتم علی احدی الحسنیین» را از کسی نشنیدیم، مگر از پیشوای شیعی‌اندیش معاصر و یادگار پیشینه‌های شیعه، امام خمینی…»۲

مقطع سوم: نعمت‌الله میرزازاده؛ سال ۱۳۴۳

نعمت‌الله میرزازاده با تخلص «م – آزرم»، شاعری است که در سال ۱۳۴۳، بارها و بارها در قصیده‌ای زیبا، آیت‌الله خمینی را با عنوان امام خطاب می‌نماید. نعمت آزرم در قصیده «به نام تو سوگند» که در ۴۸ بیت در سال ۱۳۴۳ سروده شده و ایشان را به این عنوان خطاب می‌نماید:

 ای ز وطن دور ای مجاهـــد دَربندای دل اهل وطن به مهر تو پیوند

  ای ز وطن دور ای «امام خمینی»  ای تو علی را یگانه پور همانند ۳

آزرم با اینکه سال‌های زیادی را در زندان گذرانده است، اما باز هم در ۱۰ تیرماه ۱۳۴۹، قصیده‌ای دیگر به نام «رهبر برگزیده» در ۴۹ بیت می‌سراید.

آزرم در آستانه انقلاب اسلامی و در ۲۶ دی ۱۳۵۷ و در همان روزی که تیتر اول روزنامه اطلاعات، حکایت از رفتن شاه از ایران دارد، در نامه‌ای نسبتاً طولانی به دست‌اندرکاران این روزنامه، شعر دیگری را به امام تقدیم می‌نماید. وی در نامه خود اشاره می‌کند دلیل آنکه این شعر را برای روزنامه اطلاعات می‌فرستد، جفایی است که در ۱۹ دی ۵۶، رژیم شاهنشاهی به دست اندرکان این روزنامه نموده است.

مقطع چهارم: سید مهدی طباطبایی؛ سال ۱۳۵۰

روایت کمتر شنیده شده در این باره را حجت‌الاسلام و والمسلمین سید مهدی طباطبایی روایت می‌کند. طباطبایی از اتفاقی سخن می‌گوید که به انتخاب لقب امام برای آیت‌الله خمینی منجر شد و تاکید می‌کند که این واژه پس از این اتفاق در دهان مردم افتاد: «زمانی که جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی بنا بود برگزار شود، حضرت امام در اواخر سال ۱۳۴۹ بر علیه آن سخنرانی کردند و در ایام حج، متن چاپ شده فرمایشات ایشان را آقای ناصری (امام جمعه کنونی یزد) که در آن زمان در نجف، طلبه بودند، برای توزیع به مکه آوردند. آیت‌الله منتظری هم در آن سال در مکه حضور داشتند. پس از مشورت با آقای منتظری و نظر ایشان مبنی بر پخش اطلاعیه‌ها در منا، به اتفاق آقای ناصری برای این کار آماده شدیم. در زمان پخش، مقداری از اطلاعیه‌ها لو رفت و آقای ناصری را هم گرفتند.» طباطبایی ادامه داد: «این اطلاعیه را ما به ایران آوردیم. آقای هاشمی رفسنجانی که در جریان ماجرا قرار داشت، گفتند که باید این اطلاعیه را چاپ کنیم. آقایی به نام علیرضا کبیری که در چاپخانه کار می‌کرد، شرایط را مهیا نمود و اطلاعیه‌ها توسط بنده، آقای سید محمد سعیدی (امام جمعه کنونی قم) و آقای حاج محمود آقای ابوالقاسمیِ نیک نام چاپ شد.»

حجت الاسلام طباطبایی از دغدغه‌ای هم سخن گفت که برای توزیع اطلاعیه‌ها وجود داشت و راه حل ایشان مشکل‌گشا می‌شود: «یک روز در بازار می‌رفتم و فکر می‌کردم که چه کنیم تا در زمان توزیع، گیر مأموران ساواک نیافتیم. در همین فکر بودم که در کتاب‌فروشی، جزوه کوچکی دیدم که بر روی آن نوشته شده بود: “الامام الحمیصی؛ چاپ نجف” و این کتابی بود راجع به مسائل شرعی. من پیشنهاد دادم این حمیصی را برداریم و جای آن “خمینی” بگذاریم. در پایین عنوان کتاب هم نوشته شده بود “مطبعت الآداب نجف اشرف”. برای اینکه ما بتوانیم جلد بر روی اطلاعیه بچسبانیم تا کسی متوجه نشود در ایران چاپ شده و فکر کنند از نجف آمده، عنوان را عوض کردیم و شد الامام الخمینی. طباطبایی در پایان می‌گوید: «البته ما هم قصد نداشتیم امام بنویسیم، بلکه می‌خواستیم تنها این اطلاعیه چاپ شود و نگویند در ایران بوده است. بنابراین، اطلاعیه با این راه‌کار، لو نرفت. سال ۵۰، ما این واژه را برای امام به کار بردیم و البته منکر نیستیم کس دیگری قبلاً نگفته باشد، اما اینکه در دهان مردم افتاد، قطعاً از این اطلاعیه بوده است.»

مقطع پنجم: محمد صادق اسلامی گیلانی؛ سال ۱۳۵۶

پایگاه خبری حوزه نیوز درباره سال ۱۳۵۶ روایت تازه‌تری از این ماجرا ارائه می‌دهد و از محمد صادق اسلامی گیلانی به عنوان کسی که آیت‌الله خمینی را امام خوانده است، یاد می‌کند. شهید محمد صادق اسلامی گیلانی در انفجار حزب جمهوری اسلامی در سال ۶۰ به شهادت رسید. وی هنگام ورود امام به ایران، به اتفاق شهید مهدی عراقی، مسئول انتظامات کمیته استقبال از امام بود و این مسئولیت در اقامتگاه امام(ره) نیز به عهده وی بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با تأسیس حزب جمهوری اسلامی، به عضویت آن در آمد و تا هنگام شهادت، از اعضای کادر مرکزی حزب و نیز مسئول واحد اصناف حزب جمهوری اسلامی بود. پس از روی کار آمدن دولت شهید رجایی نیز به عنوان معاون فرهنگی و پارلمانی وزارت بازرگانی به خدمت خود ادامه داد. حوزه نیوز می‌نویسد: «شهید محمد صادق اسلامی گیلانی، اولین کسی بود که قبل از شهادت حاج آقا مصطفی و در صحن حضرت عبدالعظیم(ع) در یک سخنرانی، رسماً از رهبر کبیر انقلاب به عنوان امام خمینی یاد کرد.»۷

مقطع ششم: حسن روحانی؛ سال ۱۳۵۶

رحلت غریبانه حاج آقا مصطفی خمینی در سال ۱۳۵۶، سراسر ایران را در ماتم و اندوه فرو برد. موجی که این حادثه تلخ ایجاد کرد، تمام تلاش‌های چندین ساله رژیم پهلوی در مقابله با مبارزات و یاد و نام امام خمینی را برهم زد. در سراسر ایران، مریدان و علاقمندان حضرتش، با برپایی مراسم گرامیداشت یاد حاج آقا مصطفی، به تجلیل از مبارزات حضرت امام پرداختند. مهم‌ترین مراسم بزرگداشت در مسجد ارک تهران با برنامه‌ریزی مبارزان مسلمان برگزار گردید. انتخاب یک سخنران برجسته، برای این مراسم بسیار حساس و در عین حال مهم بود، سرانجام پس از مشورت فراوان، حجـت الاسلام حسن روحانی انتخاب شد. وی درباره‌ی انتخاب خویش می‌گوید:

«چند روز پس از شهادت حاج آقا مصطفی، علما و روحانیون، مجلس ختمی در مسجد جامع بازار بر پا کردند که جمعیت زیادی در مسجد گرد آمده بودند. من نیز در آن مجلس شرکت کردم. سخنران آن جلسه که مرحوم شیخ حسن طاهری اصفهانی بود، بعد از سال‌ها که نام بردن از امام، ممنوع بود، از ایشان نام برد و مجلس با شور فراوان مردم به پایان رسید. فردای آن روز، مرحوم مطهری به من زنگ زد و گفت: ما می‌خواهیم دو مجلس مهم برقرار کنیم، یکی در تهران و دیگری در قم، شما یکی از این دو شهر را انتخاب کنید و به منبر بروید. به ایشان عرض کردم من ممنوع‌المنبر هستم. آقای مطهری فرمود چه بهتر، چون اگر ممنوع‌المنبر هم نباشی، شما را به خاطر این سخنرانی، قاعدتاً ممنوع‌المنبر می‌کنند و یا حتی ممکن است دستگیر کنند. نظر ایشان را پذیرفتم و برای سخنرانی اعلام آمادگی کردم. آقای مطهری پرسید: آمادگی برای تهران یا قم؟ گفتم فرقی ندارد و هر چه نظر شما باشد. گفت نظر من تهران است، چون جلسه تهران اهمیت بیشتری دارد. نسبت به زمان جلسه هم قرار شد وقتی مشخص شد، ایشان اطلاع دهند. بعد از ظهر همان روز، آقای مطهری دوباره تلفن زد و گفت: زمان جلسه یکشنبه، هشتم آبان است. ایشان اضافه کردند: اعلامیه‌ای هم تهیه شده است که در روزنامه‌ها چاپ خواهد شد. اعلامیه مزبور با امضای روحانیت مبارز تهران و عده‌ای از بازاری‌ها و دانشگاهی‌های انقلابی چاپ و پخش شد، ولی به یاد ندارم که در روزنامه‌ها هم به چاپ رسید یا از چاپ آن جلوگیری کردند» ۸

وی در ادامه سخنان خود درباره‌ی کارهای قبل از رفتن به این مراسم چنین می‌گوید:

«من چون احتمال می‌دادم پس از منبر دستگیر شوم، از یکی از دوستانم پولی قرض کردم و آن را در اختیار خانواده‌ام گذاشتم و گفتم: بعد از منبر، قاعدتاً برنمی‌گردم و اگر مشکلی برای شما پیش آمد، به آقای اکرمی و یا آقای ناطق نوری اطلاع دهید. سپس وصیت‌نامه خودم را که در پاکتی دربسته بود، به خانواده‌ام تحویل دادم که اگر حادثه‌ای پیش آمد، به آن عمل کنند. برای رفتن به مسجد ارک، آقای اکرمی به منزل ما آمد که با هم به مسجد برویم. چون زمان برگزاری مجلس از ساعت ۳ تا ۵ بعد از ظهر بود، زودتر حرکت کردیم، زیرا تصور می‌کردیم، ممکن است ساواک فهمیده باشد که سخنران مجلس من هستم و بخواهد بیرون مسجد من را دستگیر کند. از این رو تصمیم گرفتیم که زودتر وارد مسجد شویم.

وقتی به میدان ارک رسیدیم، با تعداد زیادی از افراد نظامی و شهربانی رو به رو شدیم که در اطراف مسجد مستقر شده بودند و مراسم را کاملاً زیر نظر گرفته بودند. تمام خیابان‌های اطراف مسجد ارک کامیون‌های ارتش بود، نیروهای شهربانی خیلی آمده بودند و جو، جو نظامی بود. چند افسر شهربانی هم داخل حیاط [مسجد ارک] بودند، حتی تعدادی ماشین پشت دادگستری چیده بودند، پشت‌بام مسجد هم نیرو بود. با دیدن نظامی‌ها و کامیون‌های ارتشی متوجه شدم که پس از منبر، فرار هم کار آسانی نخواهد بود.

به هر حال وارد حیاط مسجد شدیم که عده‌ای از دوستان، از جمله آقای موسوی خوئینی‌ها، آقای مطهری، آقای خلخالی، داریوش فروهر، مهندس بازرگان و… جلوی درب مسجد بودند. آقای خوئینی‌ها یادداشتی به من داد که آن را آخر منبر بخوانم. یادداشت مربوط به اعلام مجلس دیگری به همین مناسبت در مسجد همت تجریش بود… آقای خلخالی را دیدم، مرحوم مطهری جلوی در به عنوان صاحب مجلس ایستاده بود و بازرگان و تمام ملی‌ها بودند… آقای فلسفی، خزعلی، بازاری‌ها، بچه‌های مۆتلفه، دانشجوها همه حضور داشتند.»

روحانی ادامه داده است: «هنگامی که ما وارد مسجد شدیم، هنوز جمعیت زیادی جمع نشده بود، اما به تدریج مسجد و حیاط پر از جمعیت شد و در میان جمعیت، دیگر چهره‌های آشنا همچون آقایان ناطق‌نوری، موسوی اردبیلی و تعداد زیادی از فضلای حوزه علمیه قم مشاهده می‌شدند. طلاب و فضلای حوزه علمیه قم با چند اتوبوس برای شرکت در این مراسم، خود را به این مجلس رسانده بودند. پیش از شروع سخنرانی شبستان مسجد و حیاط مملو از جمعیت شده بود و در همان حال، چند نفر از افسران شهربانی نیز وارد مسجد شدند و در شبستان کوچک، روبه‌روی شبستان اصلی مسجد مستقر شدند. مجلس، بسیار با شکوه و معظم بود و حدود ساعت ۴ بعد از ظهر برنامه سخنرانی و منبر من شروع شد»

بر اساس گزارش ساواک، عده‌ی زیادی از مردم قم نیز به وسیله‌ی اتوبوس‌هایی که از طرف مرتضی حائری و به دستور آیت‌الله پسندیده اجاره شده بود، به تهران و به مسجد ارک آمده بودند. دکتر روحانی درباره‌ی انتخاب موضوع سخنرانی و تصمیم مهمی که در سر داشت چنین می‌گوید:

«من در مسیر راه که به مسجد می‌آمدم، اصل اینکه در سخنرانی از کجا وارد بحث شوم، در ذهنم بود. شب قبل فکر کرده بودم و در ذهنم این بود که امام را به ابراهیم خلیل و حاج مصطفی را به اسماعیل تطبیق دهم و حتی آیه هم در ذهنم بود که شب قبل فکر کرده بودم… وقتی به مسجد می‌آمدم در ذهنم بود که لقب امام را برای رهبر انقلاب پیشنهاد کنم [با خود فکر می‌کردم] آیا این را بگویم مورد پذیرش قرار می‌گیرد یا خیر. دوم آنکه کلام امام در جامعه، خیلی واژه‌ی مقدسی بود و معمولاً مردم این واژه را برای ائمه‌ی معصومین و امامان اطلاق می‌کردند؛ اگر ما این را بگوییم، برای مردم عجیب و غریب نیست! نمی‌گویند می‌خواهند یک امام سیزدهم درست کنند، من همین طور مردد بودم تا اینکه در کنار مسجد تصمیم گرفتم که بگویم.»۹

حجـت الاسلام آقای روحانی پس از ورود به مسجد، روی منبر قرار گرفت و سخنرانی تاریخی خویش را آغاز کرد:

«قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَی إِبْرَاهِیمَ» دشمن، غافل از یاری و تأیید حق است. اگر آتشی در اینجا در زندان و حصر، اگر آتشی در بورسای ترکیه و اگر آتشی در عراق برافروختند، ما ابراهیم زمان را حفاظت می‌کنیم. «وَأَرَادُوا بِهِ کَیْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِینَ» ابراهیم عزیز! هر توطئه و کیدی که برای تو طراحی کردند، ما تو را کمک کردیم و آن‌ها را شکست خورده و خسران‌زده ساختیم. «وَنَجَّیْنَاهُ وَلُوطًا إِلَی الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا لِلْعَالَمِینَ» ابراهیم! تو را در کنار رسول و پیامبری دیگر به سرزمین مبارک رساندیم. ای خمینی عزیز (صلوات حضار) تو و فرزند فرزانه و مصطفای عزیزت را به سرزمین مبارک، «إِلَی الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا لِلْعَالَمِینَ»، کنار حرم مولایت امیرالمۆمنین رساندیم. بگذار موجی در حوزه‌ی کهن‌سال نجف، ایجاد شود. بگذار دشمنان بزرگ این حوزه، با عظمت علمی تو آشنا شوند. دشمن خواست تا تو در دریای نجف غرق شوی. نمی‌دانست تو کشتی نجات‌بخش و سفینهالنجاه خواهی شد. بگذار جهانیان بیشتر و بهتر تو را بشناسند، ای ابراهیم زمان!

ای ابراهیم عزیز! همه امتحانات سخت و بزرگ برای تو پیش آمد. امّا آخرین امتحان را هم باید بگذرانی که: «إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِینُ» آن زمان آزمایش بزرگ و آشکار مربوط به اسماعیل عزیزت می‌باشد. آنگاه که همه‌ی امتحانات و آزمایشات را با موفقیت پشت سر گذاشتی، «وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ به کلماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» آنگاه تو به مقام والای امامت می‌رسی. امامت مقامی است که آخرین امتحان آن، امتحان فرزند است. ابراهیم! اکنون که این امتحان را هم با موفقیت گذراندی پس «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا»؛ و لذا من یک لقب برای مرجع بزرگ و رهبر عظیم‌الشأن، آن ابراهیم زمان، می‌پسندم و آن لقب امام است. بنابراین «امام خمینی». (صلوات حضار).۱۰

اما گزارش ساواک از این مراسم و نوع سخنرانی روحانی و واکنش‌های روزانه مقامات هم در نوع خود جالب و خواندنی است. ۱۱

وی می‌افزاید: «چند هفته بعد در جلسه روحانیت مبارز، شهید بهشتی به من گفت: سخنرانی شما بسیار خوب و جالب بود، مخصوصاً کلمه “امام”. بعد فرمود خیلی خوش ذوقی کردید که این عنوان را به کار بردید، زیرا بهترین لقب برای ایشان همین کلمه “امام” است و سایر عناوین، جایگاه و شأن رهبری ایشان را به خوبی تبیین نمی‌کند. البته شهید بهشتی در جلسه آن روز مسجد ارک نبود، ولی بعداً نوار سخنرانی را گوش کرده بود. مرحوم آقای مطهری نیز که بعداً به من تلفن کرد، از منبر خیلی راضی بود و گفت همه دوستان راضی بودند و خیلی مطالب خوب و بجایی مطرح کردید.

وی در بخش دیگری از خاطرات خود گفته است: «در ماجرای مسجد ارک، آنچه بیش از هر چیز دیگر من را خوشحال کرد، گوش دادن امام به نوار آن سخنرانی و ابراز رضایت ایشان بود. شاید پس از حدود دو هفته از تاریخ تشکیل مجلس مسجد ارک، آقای امام جمارانی را دیدم، ایشان به من گفت احمد آقا از نجف تلفنی با من صحبت کردند و گفتند به آقای روحانی سلام برسان و بگو امام از سخنرانی شما خیلی راضی هستند و ایشان که کمتر نوار سخنرانی کسی را گوش می‌کنند، سخنرانی شما را دو بار گوش کرده‌اند. من از شنیدن این خبر، خیلی خوشحال شدم و احساس کردم مطالبی را که در سخنرانی مطرح کرده‌ام، به نوعی مورد تأیید ایشان است…»

آیت‌الله سید مهدی امام جمارانی در گفتگو با پایگاه خبری و اطلاع رسانی جماران ضمن تشریح ماجرای سخنرانی آقای روحانی و حادثه‌ای که بر امام خمینی در مرگ فرزندشان گذشت و تطبیق آن با ابراهیم خلیل، در مورد واکنش امام خمینی(س) نسبت به سخنرانی روحانی می‌گوید: «زمانی که این نوار به امام رسیده بود، ایشان پس از گوش کردن به آن، از مجموع اتفاقاتی که در مسجد ارک افتاده بود و همچنین سخنرانی آقای روحانی به عنوان عملی در مقابل حکومت شاه، ابراز رضایت کردند.»

روایات دیگر:

۱. پایگاه اینترنتی “بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی” می‌نویسد: «کتاب‌هایی که در نجف اشرف از سال ۱۳۴۸ منتشر شده، مانند “حکومت اسلامی یا ولایت فقیه”، “مبارزه با نفس یا جهاد اکبر”، “آوای انقلاب” و… نیز از قائد بزرگ اسلام به عنوان امام نام آورده است و کتاب تاریخ نهضت اسلامی ایران که در سال ۱۳۵۶ در لبنان منتشر شده است نیز به نام “بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی” نام‌گذاری شده است و در جای جای این کتاب از آن ابرمرد تاریخ، با عنوان امام نام برده است. علاوه بر این در ماهنامه ۱۵ خرداد (دوره اول) که تا سال ۱۳۵۴ در نجف اشرف منتشر می‌شد نیز با عنوان امام خمینی از رهبر کبیر انقلاب اسلامی نام برده است.۱۲

۲. آیت‌الله بنی فضل از علمای مبارز آذربایجانی و از مریدان حضرت امام و شهید آیت‌الله قاضی طباطبایی هستند که نقش مهمی در ارتباط بین قم و آذربایجان بر عهده داشتند. آیت‌الله مرتضی بنی فضل طی نامه‌ای در تاریخ ۱۳/۸/۱۳۴۴ پس از تغییر محل تبعید امام از ترکیه به عراق، خطاب به رهبر نهضت اسلامی عنوان نموده بود: «محضر انور مقدس حضرت آیت‌الله العظمی امام المسلمین رئیس‌الملـﺝ” والدین آقای خمینی مدظله‌العالی جعلنا فداک»

۳. آیت‌الله محمدباقر صدر جمله‌ای معروف دارد که مراتب معنوی رهبر نهضت اسلامی را نشان می‌دهد. موضع صریح و قاطع حضرت امام در مقابل رژیم بعثی عراق که بر آن بود علما و طلاب حوزه علمیه نجف را از این کشور اخراج نماید موجب نزدیکی هرچه بیشتر شهید محمدباقر صدر به حضرت امام گردید. نزدیکی و ارادت شهید صدر از جمله‌ای که بیان کرده روشن می‌شود: «ذبوا فی الامام الخمینی کما ذاب فی الاسلام»؛ ذوب شوید در امام خمینی، همچنان که او در اسلام ذوب شده است.۱۳

منابع:

۱. جواد منصوری، تاریخ قیام ۱۵ خرداد به روایت اسناد، ج اول، تهران مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۷،سند شماره ۱۴۸/۳

۲. http://www.iranemoaser.com/default.aspx?culture=fa-IR&pageid=195

۳. بیوگرافی پیشوا، انتشارات پانزدهم خرداد، شماره ۴، مقدمه جلد ۱.

۴. همان. مقدمه جلد ۲.

۵. روزنامه اطلاعات ۲۶ دی ۱۳۵۷  صفحه ۵ شماره ۱۵۷۶۱

۶. بیوگرافی پیشوا، جلد ۱.

۷. http://www.hawzahnews.com/index.aspx?siteid=6&pageid=1973&newsview=95325

۸. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه با حسن روحانی، ش. ب ۱۲۵۹۹، خاطرات دکتر روحانی توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی ضبط و تدوین شده در آستانه انتشار می‌باشد.

۹. سلیمان حیدری، تاریخ شفاهی مسجد ارک، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵، صص ۹۷- ۹۶.

۱۰. دکتر حسن روحانی، انقلاب اسلامی: ریشه‌ها و چالش‌ها، تهران مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، ۱۳۷۶، صص ۳۹۱- ۳۸۸.

۱۱. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب اول، تهران، تدوین مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، سروش، ۱۳۷۶، صص ۵۳- ۵۱.

۱۲. http://www.iranemoaser.com/default.aspx?culture=fa-IR&pageid=195

۱۳. این مطلب در یکی از نامه‌های شهید صدر عنوان شده است که در مۆسسه شهید صدر در قم نگهداری می‌شود. ر ک به: اکبر فلاحی، سال‌های تبعید امام خمینی (تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵، ص ۱۶۷)

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.