چگونه فرد آگاه به مقام امام رضا(ع) قاتل آن حضرت شد؟
در تاریخ اسلام، کمتر چهرهای را میتوان یافت که مانند امام علی بن موسیالرضا (ع)، مورد احترام همزمان دوست و دشمن باشد. حتی کسانی که به لحاظ سیاسی و ایدئولوژیک در برابر امام ایستادند، نمیتوانستند بر جایگاه علمی و معنوی ایشان چشم بپوشند.
یکی از مهمترین نمونههای تاریخی این واقعیت، رفتار مأمون عباسی با امام رضا(ع) است؛ خلیفهای که اگرچه نیتهای سیاسی خود را دنبال میکرد، اما در برابر عظمت علمی و معنوی امام سر فرود میآورد.

مأمون؛ خلیفهای با دانش اما درگیر با قدرت
مأمون عباسی را میتوان یکی از باهوشترین و دانشپایهترین خلفای عباسی دانست. برخلاف بسیاری از خلفای همدورهاش، او بهخوبی با علوم دینی، فقه و حدیث آشنا بود و در مباحث علمی ورود مستقیم میکرد.
نقلهای تاریخی نشان میدهد که حتی در مواردی مانند قضایای مربوط به توهین به برخی صحابه، مأمون با ادبیات علمی و استدلالی به مواجهه با فقها و قضات میپرداخت. او در پاسخ به صدور حکمی از سوی قاضی بغداد، که فردی را به دلیل اهانت به خلیفه اول مجازات کرده بود، بر پایه استدلالهای فقهی با آن قاضی برخورد کرد و قصد داشت او را قصاص کند. تنها با پادرمیانی علما از این تصمیم صرفنظر کرد تا شانیت ظاهری دستگاه علمی حفظ شود.
آیا مأمون شیعه بود؟
پرسشی که در برخی منابع تاریخی و آثار علمای شیعه مطرح شده، گرایشهای شیعی مأمون است. شیخ مفید، از برجستهترین متکلمان و فقهای شیعه، بر این باور بود که مأمون به اهل بیت علیهمالسلام اعتقاد داشت و به همین دلیل، او را قاتل امام رضا(ع) نمیدانست. با این حال، این دیدگاه با نقدهایی جدی روبهرو شده است.
باید دقت داشت که «گرایش داشتن به اهل بیت(ع)» یا حتی شناخت نسبت به حقانیت آنان، لزوماً «به معنای شیعه بودن نیست». تاریخ اسلام پر است از شخصیتهایی که با وجود آگاهی از مقام والای اهل بیت(ع)، در مسیر تقابل با آنان گام برداشتند.
به عنوان نمونه، منصور دوانیقی که عامل شهادت امام صادق(ع) بود، خود به صحت پیشگوییهای ایشان باور داشت، اما آن باور هرگز به ایمان و پیروی تبدیل نشد.
مأمون هم از این قاعده مستثنی نیست. او در پاسخ به این که چرا به اهل بیت گرایش دارد، از سخنان پدرش، هارون، نقل کرده بود که: «اگر قدرت به خطر بیفتد، حتی تو را که فرزند من هستی، از میان برمیدارم! حکومت رحم نمیشناسد.» این جمله معروف «الملک عقیم» (حکومت، نازاست) گویای آن است که سلطهطلبی، فراتر از هر باور قلبی یا علمی، مسیر عمل را تعیین میکند.
کنفرانس ادیان؛ نمایش قدرت علمی اسلام، نه تهدیدی برای امام
یکی از مهمترین رویدادهای دوران مأمون، برگزاری مناظرات میان امام رضا(ع) و بزرگان ادیان دیگر است. برخی گمان کردهاند که مأمون این جلسات را برای به چالش کشیدن امام ترتیب داده بود، اما شواهد تاریخی چنین برداشتی را رد میکند.
مأمون به روشنی میدانست که امام رضا(ع) در علم و منطق بیبدیل است و هیچ یک از عالمان ادیان دیگر توان مقابله با ایشان را ندارند.
هدف مأمون از این مناظرات، بیشتر به رخ کشیدن برتری علمی اسلام و جلوه دادن قدرت فکری خلیفه و دستگاه خلافت بود، نه تخریب امام. البته نباید فراموش کرد که قدرت، خصلتی است که انسانها را به تدریج به ورطه فساد و خودکامگی میکشاند.
مأمون که برای رسیدن به خلافت، برادر خود، امین را به قتل رساند و حتی سر او را در انظار عمومی قرار داد، نشان داد که وقتی پای حفظ قدرت در میان باشد، هیچکس -برادرش یا امام معصوم- در امان نیست.
درواقع رفتار مأمون عباسی با امام رضا(ع)، نشاندهنده تضاد عمیق میان عقلانیت و شهوت قدرت است. او عظمت امام را میدانست، حتی به زبان از علم و جایگاه اهل بیت(ع) سخن میگفت، اما ایمان نداشت. چون اگر ایمان داشت، هرگز اجازه نمیداد که ظلمی به آن بزرگوار روا شود.
امام رضا(ع) نه تنها در زمان حیات خود مورد احترام و تحسین دوستان و دشمنانش بود، بلکه در طول تاریخ نیز همواره به عنوان «عالم آل محمد علیهمالسلام» شناخته شده است. شخصیتی که در برابر هیچ پرسشی بیپاسخ نماند و نور علم و حقیقت را در دل تاریکیهای سیاست و سلطهطلبی عباسیان روشن نگه داشت.