چرا عقل به تنهایی برای شناخت خدا کافی نیست؟

برای آزمودن خدا در عمل، باید کوشید انسان‌وار زندگی کرد، اما برای خدا. هنگامی که مدتی برای خدا زندگی کنیم، حضور او را در عمل و در آزمایش‌های زندگی خواهیم دید.

شهید مطهری در یکی از سخنرانی های خود به موضوع «کشف رابطه پنهان میان عقل و تجربه در قرآن برای کسب معرفت به خدا» پرداخته است که تقدیم شما فرهیختگان می شود.


بسم الله الرحمن الرحیم؛ قرآن کریم با تمثیلی عمیق و هوشمندانه، وضعیت انسان‌هایی را توصیف می‌کند که در زندگی خود تکیه‌گاهی غیر از خداوند متعال برمی‌گزینند.

این افراد که برای روح و روان خویش پناهگاهی غیر از خدا جستجو می‌کنند، به عنکبوتی تشبیه شده‌اند که خانه‌ای سست و بی‌بنیاد برای خود می‌تند.

* تنها عالمان قادر به درک عمق تمثیل‌های قرآنی هستند

تمثیل قرآنی مذکور که به عنوان ضرب‌المثلی برای بیان نهایت سستی و بی‌اعتباری به کار می‌رود، حقیقتی عمیق را در خود نهفته دارد. خداوند متعال تصریح می‌فرماید که تنها عالمان و دانشمندان قادر به درک عمق و ژرفای این تمثیل‌های قرآنی هستند.

در تبیین این مفهوم، قرآن کریم انسان مؤمن و خداشناس را به درختی پاک تشبیه می‌کند که ریشه‌های استوار و شاخه‌های سر به آسمان کشیده دارد: «کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ».

این تشبیه نشان می‌دهد که اگر معرفت و ایمان به خداوند در روح انسان ریشه بدواند، ثمرات و برکات آن در تمام ابعاد زندگی او نمایان خواهد شد.

همچنین، اگر انسان بتواند اساس و بنیان زندگی خود را بر «تقوای الهی» و «کسب رضایت پروردگار» استوار سازد، به همان نتیجه‌ای خواهد رسید که قرآن وعده داده است.

سؤال اساسی این است که چگونه می‌توان به این مقام دست یافت؟

از چه طریقی می‌توان این درخت معرفت را در زمین روح خویش کاشت و پرورش داد؟

چگونه می‌توان تقوای الهی و رضایت پروردگار را زیربنای زندگی قرار داد؟

این پرسش‌های بنیادین ما را به تأمل در آموزه‌های قرآنی و جستجوی راهنمایی‌های الهی در این کتاب آسمانی سوق می‌دهد.

دربارۀ شناخت خداوند و راه‌های دستیابی به معرفت الهی، اکنون به تبیین روش‌های شناخت در علوم مختلف می‌پردازیم.

* دو رویکرد اساسی برای کسب معرفت

در عرصۀ علوم، به استثنای مباحث خداشناسی، دو رویکرد اساسی برای کسب معرفت وجود دارد که هر یک ویژگی‌های خاص خود را دارند.

دستۀ نخست، مسائل استدلالی هستند که برای اثبات آن‌ها نیازی به تجربۀ عملی نیست.

در این موارد، نیروی برهان و استدلال به تنهایی برای رسیدن به یقین کفایت می‌کند. به عنوان نمونه، در علم ریاضی و بخش‌هایی از فیزیک که پیوند تنگاتنگی با ریاضیات دارند، یک دانش‌آموز می‌تواند صرفاً با استدلال منطقی، روابط میان زوایای متقابل یا متبادل را اثبات کند.

در چنین مواردی، نیازی به استفاده از ابزارهایی مانند پرگار یا وسایل اندازه‌گیری نیست؛ حتی اگر گاهی آزمایشی هم انجام شود، صرفاً برای تأیید عملی استدلال یا برای آموزش بهتر به دانش‌آموزان است.

دستۀ دوم، مسائل تجربی هستند که ریشۀ اصلی آن‌ها در آزمایش و تجربه نهفته است.

در این موارد، بشر راه مستقیمی برای دستیابی به حقیقت ندارد، مگر از طریق آزمایش عملی.

برای مثال، در مورد نقطۀ جوش آب، انسان نمی‌توانست صرفاً با استدلال نظری به این دانش دست یابد. اگر بشر این پدیده را در عمل آزمایش نکرده و با چشم خود نمی‌دید، قادر نبود از طریق برهان و استدلال به این حقیقت پی ببرد.

بهترین گواه بر این مدعا آن است که در بسیاری موارد، حتی پس از کشف یک پدیده، ممکن است بشر از درک علت و چرایی آن عاجز باشد.

تنها پس از آنکه پدیده‌ای از راه تجربه کشف می‌شود، دانشمندان به دنبال یافتن علت و استدلال آن می‌روند. برای نمونه، اینکه آب در دمای صد درجه به بخار تبدیل می‌شود و در دمای زیر صفر منجمد می‌گردد، حقیقتی است که نخست از راه تجربه کشف شده و سپس، پس از هزاران سال، دانشمندان به تبیین علل آن پرداخته‌اند.

این‌گونه مسائل را در علوم، مسائل تجربی می‌نامند.

حال این پرسش اساسی مطرح می‌شود که آیا مسئلۀ خداشناسی در زمرۀ مسائل استدلالی قرار می‌گیرد یا در دستۀ مسائل تجربی و مشاهده‌ای؟

آیا باید آن را همچون مسائل هندسی با برهان عقلی اثبات کرد، یا مانند مسائل پزشکی از راه تجربه به آن دست یافت؟

* دیدگاههای مکاتب افراطی، تفریطی و معتدل

این پرسشی است که از دیرباز مطرح بوده و در پاسخ به آن، سه مکتب فکری شکل گرفته است: دو مکتب افراطی و تفریطی، و یک مکتب معتدل.

مکتب نخست، که می‌توان آن را «مکتب عقل‌گرایان محض» نامید، تنها بر استدلال تکیه می‌کند و برای غیر آن ارزشی قائل نیست.

پیروان این مکتب معتقدند راه شناخت خداوند منحصراً از طریق برهان و استدلال عقلی است. «مکتب مشائی ارسطویی» و همچنین «مکتب کلامی اسلامی» عموماً چنین رویکردی دارند و تکیۀ آنها صرفاً بر استدلال و برهان است.

مکتب دوم، که به همان اندازه افراطی است، بر تجربه و عمل تأکید می‌ورزد.

البته منظور از تجربه در اینجا، نه آزمایش‌های مادی (همچون بررسی خاک یا آب برای یافتن خدا، که برخی نادانان مطرح کرده‌اند)، بلکه نوعی تجربۀ زیستی است.

پیروان این مکتب معتقدند انسان باید در عمل، زندگی خود را بر پایۀ اخلاق و ارتباط با خدا بنا نهد.

این گروه بر این باورند که باید فرض کنیم اگر خدایی هست، چگونه باید زندگی کرد. آنها پیشنهاد می‌کنند شیوۀ زندگی‌ای را که مطابق با وجود خدا، دین و اسلام است، برگزینیم و سپس آثار و نتایج آن را بررسی کنیم.

این دیدگاه بر آیات قرآن تکیه می‌کند که می‌فرماید خداوند با بندگانش در دنیا در حال داد و ستد است؛ یعنی اگر انسان به شیوه‌ای خاص با خدا معامله کند، نتایج و ثمرات آن را دریافت خواهد کرد.

* بررسی مفهوم توکل در مکتب تفریطی

یکی از نمونه‌های بارز این آزمایشگاه معنوی، مفهوم «توکل» در اسلام است. توکل از مفاهیم عمیق و پرمعنایی است که در قرآن کریم با حرف «علی» به کار رفته، نه با «الی»، و از باب تفعّل است که معنایی متفاوت از توکیل دارد. توکل به معنای به «عهده گرفتن» است، نه صرفاً به عهده سپردن.

توکل یعنی انسان نسبت به مسئولیت‌ها و وظایفی که خداوند برای او تعیین کرده است، همواره متعهد و اندیشمند باشد.

این رویکرد با نگرش معمول ما که عموماً به سرنوشت و نتیجۀ کارها می‌اندیشیم، متفاوت است.

ما غالباً در پی آنیم که چه کاری انجام دهیم تا به چه منفعتی برسیم، چگونه عمل کنیم تا زندگی‌مان به گونه‌ای خاص شود؛ یعنی دائماً در پی سرنوشت خویش هستیم.

اما توکل می‌گوید: تو به وظیفه‌ات بیندیش و متعهد به انجام آن باش، ولی «علی الله»؛ یعنی تکیه‌گاه و اعتمادت خداوند باشد.

این یک معاملۀ شگفت‌انگیز است؛ برای مثال، وقتی ما خواهان سعادت دنیا و آخرت هستیم، یا می‌خواهیم آبرویمان در میان مردم حفظ شود، دو رویکرد می‌توانیم داشته باشیم:

مستقیماً به دنبال آنچه خود خیر و سعادت می‌پنداریم برویم و بدون توجه به وظایف الهی، راه خود را انتخاب کنیم.

سرنوشت خود را به خدا بسپاریم و در هر موقعیتی به دنبال شناخت و انجام وظیفۀ الهی باشیم. در این حالت، ما متعهد به انجام وظایفی می‌شویم که خداوند مقرر کرده است.

این آزمون عملی است: وظیفه را انجام دهید و ببینید آیا خداوند شما را به حال خود رها می‌کند یا نه؟

در چنین شرایطی، هنگامی که انسان خود را خالصانه در مسیر بندگی خدا قرار می‌دهد، عنایت الهی را در تمام ابعاد زندگی خود لمس می‌کند.

تجربۀ معنوی گفته شده، در خواب و بیداری، در سختی‌ها و آسایش‌ها نمایان می‌شود، گویی دستی غیبی همواره او را در مسیر خیر و سعادت هدایت و محافظت می‌کند.

این نوع خداشناسی تجربی و آزمایشی – که نباید با آزمایش مادی اشتباه گرفته شود – بر رابطۀ بنده با خداوند استوار است.

چنانکه شاعر می‌گوید: «تو بندگی و اطاعت به شرط مزد مکن، که خواجه خود روش بنده‌پروری داند.»

یعنی انسان باید تنها به وظیفۀ بندگی خود بیندیشد تا تجلی خدایی او را در زندگی خود مشاهده کند.

* مکمل هم بودن استدلال و تجربه برای معرفت شناسی

گروه سوم، که با تدبر و تعقل عمیق‌تر در قرآن به نتیجه رسیده‌اند، معتقدند قرآن هر دو راه استدلالی و تجربی را تأیید می‌کند، اما نه به صورت دو مسیر مستقل، بلکه به عنوان دو راه مکمل یکدیگر. به این معنا که انسان باید ابتدا از طریق عقل، فکر، استدلال و علم به شناخت برسد، اما در این مرحله متوقف نشود.

سپس باید آنچه را از راه عقل و استدلال دریافته، در عمل بیازماید و وارد معامله و داد و ستد با خداوند شود.

برای مثال، وقتی به ما گفته می‌شود که احسان و نیکوکاری به خلق خدا، مخصوصاً صلۀ رحم و به‌ویژه نیکی به والدین، در دنیا و آخرت اثر نیک دارد، می‌توانیم این را در عمل آزمایش کنیم.

تجربه نشان می‌دهد که خدمت به پدر و مادر، حتی اگر آنها انسان‌های کاملی نباشند، در همین دنیا پاداش نیک دارد و برعکس، بدرفتاری با آنها مکافات دنیوی به همراه خواهد داشت.

این نوع آزمایش عملی نشان می‌دهد که در نظام خلقت، حق کسانی که وسیلۀ به وجود آمدن ما هستند، امری جدی است و پایمال کردن این حقوق، به‌ویژه حق والدین، در همین دنیا کیفر و مکافات دارد.

گروهی از متفکران معتقدند که برای خداشناسی حقیقی، باید از هر دو مسیر (عقلی و عملی) وارد شد، زیرا اکتفا به یکی از این دو راه، به ایمانی ناقص می‌انجامد.

اگر کسی بخواهد خدا را تنها از لابه‌لای کتاب‌ها بشناسد، بدون آنکه در عمل به نماز، روزه، ذکر، استغفار، توکل، اعتماد به خدا و احسان به خلق بپردازد، راه را نیمه‌تمام گذاشته است.

گرچه مطالعه و تفکر ضروری است، اما باید آموخته‌های نظری را در میدان عمل نیز آزمود.

دستورات دینی مانند نماز، روزه، توکل، صبر، رضا و عفت، همگی ریشه‌های خداشناسی را در قلب انسان آبیاری می‌کنند.

از سوی دیگر، کسی که راه عقل و اندیشه را کنار بگذارد و صرفاً به تزکیۀ قلب بپردازد نیز در معرض خطر است.

انسانی که بدون تقویت قوۀ تفکر، بدون بهره‌گیری از استاد و معلم، و بدون مصاحبت با افراد کامل، تنها به عزلت‌گزینی و خلوت‌نشینی روی آورد، پیش از آنکه به شناخت خدا برسد، در معرض گمراهی شیطان قرار می‌گیرد.

* رابطۀ ایمان و عمل

از دیدگاه اسلام، رابطۀ ایمان و عمل دوسویه است:

ایمان مبدأ عمل است و متقابلاً عمل نیز مبدأ ایمان.

ایمان موجب عمل می‌شود و عمل نیز ایمان می‌آفریند. باید ایمان داشت تا نماز خواند و نماز خواند تا بر ایمان افزوده شود.

برای مساعد کردن فضای روح برای خداشناسی، باید:

در مقابل حسادت، به همان شخص احسان کرد

در برابر احساس تکبر، عمل متواضعانه انجام داد

با پاک شدن روح، اندیشه‌های عالی در آن متجلی می‌شود. یک روح پاک نمی‌تواند اندیشه‌های ماتریالیستی را بپذیرد و محال است که بتواند عدم وجود خدا را تصور کند.

همان‌طور که روح را از صفات ناپسند پاک می‌کنیم، باید آن را با اعمال نیک بیاراییم.

نماز، به‌ویژه نمازی که با حضور قلب، خشوع و خضوع همراه باشد، به روح صفا، جلا و صیقل می‌بخشد. چنانکه قرآن می‌فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ»؛ رستگار شدند مؤمنانی که در نمازشان خاشع هستند.

مؤمنان واقعی تنها به نام ایمان اکتفا نمی‌کنند. قرآن مؤمن بدون نماز را فرض نمی‌کند.

* ویژگی‌های مؤمنان راستین

ویژگی‌های مؤمنان راستین عبارتند از:

حضور قلب و خشوع در نماز

پرهیز از سخن بیهوده (نه تنها گناهان کبیره مانند دروغ، غیبت، فحش و تهمت، بلکه حتی از لغو که اتلاف وقت است)

امانت‌داری و وفای به عهد

خداوند می‌فرماید که بندگان را در عمل می‌آزماید تا راستگویان از دروغگویان مشخص شوند.

پس شناخت خدا باید از دو راه توأمان صورت گیرد:

۱. دلیل

۲. برهان همراه با آزمایش عملی.

برای آزمودن خدا در عمل، باید کوشید انسان‌وار زندگی کرد، اما برای خدا. هنگامی که مدتی برای خدا زندگی کنیم، حضور او را در عمل و در آزمایش‌های زندگی خواهیم دید.

از این روست که اولیای خدا، چون بنای کارشان بر توکل است، یقین دارند هر آنچه برایشان پیش می‌آید به مصلحت است.

آنها این حقیقت را در تجربه و آزمایش دریافته‌اند؛ زیرا وقتی انسان به وظیفۀ خود عمل می‌کند، هر اتفاقی برایش خیر است.

چنانکه گفته‌اند: «در طریقت، پیش سالک آنچه آید خیر اوست؛ در صراط المستقیم دل کسی گمراه نیست.»

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.