آیا یأجوج و مأجوج موجوداتی ماورایی هستند؟
ماجرای یأجوج و مأجوج در قرآن کریم در دو سوره کهف و انبیاء ذکر شده است. این اقوام بهعنوان گروههایی مفسد و خونریز معرفی شدهاند که با حملات خود به سرزمینهای همجوار، موجب فساد و ویرانی میشدند. در سوره کهف، داستان ذوالقرنین روایت میشود که به منطقهای میان دو کوه رسید و مردمی را یافت که از هجوم یأجوج و مأجوج در رنج بودند.
این مردم از ذوالقرنین درخواست کردند تا سدی میان آنها و یأجوج و مأجوج بنا کند تا از شرّ آنها در امان باشند؛ «قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجًا عَلَىٰ أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ سَدًّا»؛ [آن گروه به او] گفتند: «ای ذوالقرنین، یأجوج و مأجوج در این سرزمین فساد میکنند؛ آیا ممکن است ما هزینهای برای تو قرار دهیم که میان ما و آنها سدّی ایجاد کنی؟»

ذوالقرنین با استفاده از آهن و مس گداخته، سدی مستحکم ساخت تا مانع نفوذ یأجوج و مأجوج شود. این سد تا زمانی که اراده الهی بر فروریختن آن قرار گیرد، پابرجا خواهد بود. در سوره انبیاء، به بازگشایی یأجوج و مأجوج در آستانه قیامتِ (صغری) اشاره شده است؛ زمانی که آنها از هر بلندی بهسرعت سرازیر میشوند و این واقعه نشانهای از نزدیک شدن وعده حق، یعنی قیامت، است. خداوند در آیه۹۶ در این باره میفرماید «حَتَّىٰ إِذَا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ»؛ اما هنگامی که وعده پروردگارم فرا رسد، آن را در هم میکوبد؛ و وعده پروردگارم حق است.
بر اساس آیات قرآن، ذوالقرنین به درخواست مردم منطقهای که مورد هجوم یاجوج و مأجوج قرار داشتند، سدی از آهن و مس گداخته ساخت تا مانع نفوذ این قوم شود. این سد به عنوان سد ذوالقرنین یا سد یاجوج و مأجوج شناخته میشود.
برخی مفسران معتقدند این سد در منطقهای بین دو کوه در شمال گرجستان یا تنگه «داریال» قرار داشته است. برخی دیگر از مفسران، یأجوج و مأجوج را با قوم مغول مرتبط میدانند و معتقدند که این نام از کلمه چینی “مُنچوگ” یا “مُنگوک” گرفته شده و در زبانهای دیگر مانند عبری و عربی به “یاجوج” و “مأجوج” تبدیل شده است. در هر صورت، تفاسیر و دیدگاهها درباره یأجوج و مأجوج گویای وجود انسانهایی خونخوار یا انسانهایی عجیب الخلقه است که ذوالقرنین سدی در برابر آنها ایجاد کرد، اما همچنان هیچ کاوشگری نتوانسته ردی از این سد و آن دو کوه پیدا کند.
اما برای فهم ماهیت یأجوج و مأجوج و موقعیت مکانی آنها، باید به مفسران حقیقی قرآن که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و نیز اهل بیت وحیاند رجوع کرد؛ خداوند در آیه۷ سوره آلعمران از آن بزرگواران به عنوان راسخان در علم یاد میکند که تأویل قرآن، تنها نزد ایشان است.
ابتدا لازم است بدانیم بر اساس روایات، یأجوج و مأجوج یکی از شروط و یا پیشزمینههای ظهور امام عصر عجل الله تعالی فرجه شناخته شدهاند که در مقطعی از آخرالزمان و به دنبال شکستن سد ذوالقرنین، از هر تپهای به سمت دنیا هجوم میآورند، همچنان که خداوند فرمود: «وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ». حذیفه بن اسید میگوید: رسول خدا از غرفه خود بر ما سر کشید و ما درباره ساعت گفتگو میکردیم. رسول خدا فرمود ساعت (ظهور) برپا نشود تا ۱۰ نشانه به وجود آید: دجال، دخان، سر برآوردن آفتاب از مغرب، پیدایش جنبندهاى مخصوص در زمین (دابه)، یأجوج و مأجوج و سه حادثه فرو رفتن زمین (خَسف)… اطَّلَعَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ غُرْفَهٍ لَهُ وَ نَحْنُ نَتَذَاکَرُ السَّاعَهَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تَقُومُ السَّاعَهُ حَتَّى تَکُونَ عَشْرُ آیَاتٍ الدَّجَّالُ وَ الدُّخَانُ وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا وَ دَابَّهُ الْأَرْضِ وَ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ. این روایت را شیخ صدوق در خصال خود نقل میکند. (الخصال، ج۲، ص۴۳۱)
اما شواهد حدیثی نشان میدهد ماهیت این قوم، غیر از نوع بشر است و سنخیتی غیر انسانی دارند:
* عجیب الخلقه بودن یأجوج و مأجوج
۱. شاهد اول، توصیف جناب سلمان رحمت الله علیه از یأجوج و مأجوج است، در آن زمان که ایشان همراه با امام حسن و امام حسین علیهما السلام سِیری آفاقی با امیرالمؤمنین علیهالسلام داشتند. در بخشی از این روایت آمده است حضرت به باد فرمان دادند تا آنها را بر کوهی بلند که آن را جبل الخضر علیهالسلام نامیدند، فرود آورد. آنان مشاهده کردند که سد یأجوج و مأجوج بسیار مرتفع بود، بهگونهای که چشم قادر به دیدن انتهای آن نبود. رنگ آن همچون تاریکی شب، سیاه و از کنارههایش دود خارج میشد. امام علی علیهالسلام در آنجا فرمودند: «ای ابا محمد (سلمان)، من صاحب اختیار این قوم هستم.» سلمان فارسی در ادامه توصیف میکند:
«آنجا سه گروه از یأجوج و مأجوج را مشاهده کرد: گروه اول قدی حدود ۱۲۰ ذراع (حدود ۶۰ متر) داشتند، گروه دوم ۶۰ ذراع (حدود ۳۰ متر) بودند، و گروه سوم به گونهای بودند که یکی از گوشهایشان را زیر خود پهن کرده و با گوش دیگر خود را میپوشاندند؛ فَرَأَیْتُ أَصْنَافاً ثَلَاثَهً طُولُ أَحَدِهِم مِائَهٌ وَ عِشْرُونَ ذِرَاعاً وَ الثَّانِی طُولُ کُلِّ وَاحِدٍ سَبْعُون ذِرَاعاً وَ الثَّالِثُ یَفْرُشُ أَحَدَ أُذُنَیْهِ تَحْتَهُ وَ الْأُخْرَى یَلْتَحِفُ بِهِ.» (تفسیر البرهان، ج۳، ص۶۷۷؛ بحارالانوار، ج۲۷، ص۳۶)
* یأجوج و مأجوجهمنوعان خود را میخورند
۲. شاهد دوم، روایتی مربوط به حُذیفه، صحابی جلیل القدر رسول خداست. ایشان میگوید از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله درباره یأجوج و مأجوج پرسیدم. فرمودند: «یأجوج یک امت است و مأجوج نیز یک امت، و هر امتی شامل چهارصد امت دیگر است. هیچ مردی از آنان نمیمیرد مگر آنکه هزار پسر از نسل خود را ببیند که همگی مسلح شدهاند.» گفتم: «ای رسول خدا، آنان را برای ما توصیف کن.» فرمودند: «آنان سه گروه هستند: گروهی از آنان همانند درختان سرو بلند هستند؛ گروه دوم، قد و عرضشان برابر است و اینان کسانی هستند که هیچ کوه و هیچ آهنی نمیتواند در برابرشان ایستادگی کند. و گروه سوم، یکی از گوشهای خود را زیر خود پهن میکنند و با گوش دیگر خود را میپوشانند. آنان از کنار هیچ فیل، حیوان وحشی، شتر یا خوکی نمیگذرند مگر آنکه آن را میخورند و حتی اگر کسی از آنان بمیرد، همنوعانش او را میخورند. پیشروانشان در شام و انتهای سپاهشان در خراسان است. آنان آبهای شرق و دریاچه طبریه را مینوشند.»
وجه شباهت این دو روایت از جناب سلمان و حذیفهی یمانی، اشاره به موجوداتی است که گوشهای پهن دارند و با گوش دیگرشان خودشان را میپوشانند.
* خروج یأجوج و مأجوج به سمت دنیا
۳. شاهد سوم، روایتی از امام صادق علیهالسلام در تفسیر البرهان سید هاشم بحرانی رحمتالله علیه است. در این روایت ابابصیر از امام درباره ماجرای ذوالقرنین میپرسد. امام پس از بیان تفاسیری از آیات سوره کهف، فرمود: «…إِذَا کَانَ قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَهِ فِی آخِرِ الزَّمَانِ انْهَدَمَ ذَلِکَ السَّدُّ وَ خَرَجَ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ إِلَى الدُّنْیَا وَ أَکَلُوا النَّاسَ وَ هُوَ قَوْلُهُ حَتَّى إِذا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُون»؛ یعنی قبل از قیامت در آخرالزمان، آن سد منهدم میشوند و یأجوج و مأجوج خروج به سمت دنیا خروج میکنند و مردم را میخورند و این، همان قول خداوند است «حَتَّى إِذا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُون.»
در این روایت، امام میفرمایند یأجوج و مأجوج به سمت دنیا خروج میکنند؛ همین عبارت، نشاندهندهی آن است که آنها در موقعیتی غیر از دنیا قرار دارند و ذوالقرنین موقعیت آنها را از دنیا جدا کرد. بعد امام تصریح میکنند که یکی از فتنههای آنها، خوردن مردم است. در روایت رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز خواندیم «هیچ فیل، حیوان وحشی، شتر یا خوکی نمیگذرند مگر آنکه آن را میخورند و حتی اگر کسی از آنان بمیرد، همنوعانش او را میخورند.» همین مسئله نشان میدهد، آنها موجوداتی غیر انسی هستند و احتمالاً از صنف جنیان و یا موجوداتی ماوراییاند طوری که حتی همنوعان خود را هم میخورند.
* تصویر یأجوج و مأجوج در کتب آسمانی
۴. شاهد چهارم، روایتی از شیخ صدوق است. وی در کتاب إکمال الدین با سندی که به عبدالله بن سلیمان میرسد، مینویسد عبدالله از خوانندگان کتابهای آسمانی بود و میگوید گروهی انبوه به نام یأجوج و مأجوج هستند که شبیه حیوانات هستند، میخورند و مینوشند و تولید مثل میکنند، مرد و زن دارند و از نظر چهره، بدن و آفرینش شبیه انسانها هستند، اما از نظر جسمی به شدت کوچک شدهاند و قدشان به اندازه پسران جوان است و از پنج وجب تجاوز نمیکند. همه آنها از نظر خلقت و صورت یک اندازه هستند، عریان و پابرهنه هستند، نه میریسند و نه میپوشند و نه کفش میپوشند. مویی مانند موی شتر دارند که آنها را میپوشاند و از گرما و سرما حفظ میکند. هر کدام از آنها دو گوش دارند که یکی پشمی و دیگری مویی است، ظاهر و باطنشان [همینگونه است].» (إکمال الدین، ج۲، ص۴۰۰)
حتی در این گزارش تاریخی که شیخ صدوق از عبدالله بن سلیمان نقل میکند، متوجه میشویم که یأجوج و مأجوج در سایر کتب آسمانی به شکل همان توصیفاتیاند که در روایات ما منعکس شده است؛ یعنی موجوداتی غیر از نوع بشر که در موقعیتی غیر از دنیا در انتظار ورود به دنیا به سر میبرند؛ نشان به اینکه تاکنون کاوشگران هیچ اثری از این سد پیدا نکردهاند. مجاهد از ابن عباس نقل میکند که از امیر مؤمنان درباره خلق پرسش شد؟ حضرت فرمود: خداوند هزار و دویست مخلوق در خشکى آفرید و هزار و دویست خلق در دریا، و فرزندان آدم هفتاد جنس است و مردم همگى فرزندان آدمند جز یأجوج و مأجوج. عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: سُئِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع عَنِ الْخَلْقِ فَقَالَ خَلَقَ اللَّهُ أَلْفاً وَ مِائَتَیْنِ فِی الْبَرِّ وَ أَلْفاً وَ مِائَتَیْنِ فِی الْبَحْرِ وَ أَجْنَاسُ بَنِی آدَمَ سَبْعُونَ جِنْساً وَ النَّاسُ وُلْدُ آدَمَ مَا خَلَا یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوج.»
* استنادی قرآنی از ماورایی بودن یأجوج و مأجوج
اما استنادی که میتوان از خود آیات قرآن دریافت کرد، عبارت «سد» و «ردم» است. آن قوم از ذوالقرنین میخواهند سدی در برابر یأجوج و مأجوج بزند: «…أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ سَدًّا» اما ایشان پاسخ میدهد، من بین شما و آنها «ردم» میزنم: قالَ ما مَکَّنِّی فیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعینُونی بِقُوَّهٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ رَدْماً(۹۵ کهف) گفت: «آنچه پروردگارم به من در آن تمکّن داده، [از کمک مالى شما] بهتر است. مرا با نیرویى [انسانى] یارى کنید [تا] میان شما و آنها سدّى (ردمی) استوار قرار دهم.»
تفاوت «سد» با «ردم» در ابعاد ماورایی آن است. «ردم» در زمانی کاربرد دارد که شخص بخواهد حصاری معنوی و ماورایی در برابر آزار شیاطین ایجاد کند و این توان تنها در ذوالقرنین نهفته بود. در دعایی از امام سجاد علیهالسلام که در صحیفه سجادیه است، میخوانیم «اللَّهُمَّ اخْسَأْهُ عَنَّا بِعِبَادَتِکَ، وَ اکْبِتْهُ بِدُءوبِنَا فِی مَحَبَّتِکَ، وَ اجْعَلْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ سِتْراً لَا یَهْتِکُهُ، وَ رَدْماً مُصْمِتاً لَا یَفْتُقُهُ.» یعنی «خدایا، او (شیطان) را با عبادتت از ما دور، و با استمرار ما در محبتت او را سرنگون کن، و میان ما و او پردهای قرار ده که هرگز پاره نشود، و سد (ردم) محکمی بنا کن که هیچگاه شکافته نشود.» در این فراز از دعای صحیفه سجادیه، عبارت رَدم در قبال سد زدن در برابر شیاطین استفاده شده است که حکایت از حصاری ماورایی شبیه به حرز است.
در دعایی دیگر از صحیفهی سجادیه، «ردم» به عنوان حصاری غیر مادی به کار رفته است که سبب میشود گوش و چشم خلایق نسبت به اعمال بندگان بسته شود: «… وَ الْقَادِرَ عَلَى إِعْلَانِهَا فَوْقَ الْقَادِرِینَ، کَانَتْ عَافِیَتُکَ لَنَا حِجَاباً دُونَ أَبْصَارِهِمْ، وَ رَدْماً دُونَ أَسْمَاعِهِم»؛ یعنی «تو توانایی داشتی که آن (خطاها) را آشکار کنی بر فراز همه آشکارکنندگان، اما عافیت و بخشش تو همچون حجابی میان ما و دیدگان مردم بود و سدی (رَدمی) در برابر گوشهای آنان.»
در جمعبندی میتوان نتیجه گرفت:
۱. یأجوج و مأجوج موجوداتی ماورایی و در مکانی غیر از دنیا بودند.
۲. جنس آنها از نوع بشر نبود.
۳. آنها موجوداتی خونخوار و جانی هستند و هر از گاهی از عالم خود وارد عالم انسانها میشدند و قومی را آزار و اذیت میکردند.
۴. ذوالقرنین با توانهای الهی خویش، حصاری ماورایی بین عالم آنها با دنیا زد.
۵. در مقطعی از آخرالزمان سد یأجوج و مأجوج شکسته میشود و به سمت دنیا هجوم میآورند.