آیا «اُمی» بودن پیامبر(ص) به معنای بیسوادی است؟
مسئله «اُمی» بودن رسول خدا صلی الله علیه و آله از جمله موضوعات مهم و چالشبرانگیز در میان مسلمانان بوده است که همواره مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. این مسئله نه تنها در میان مفسران و اندیشمندان اسلامی، بلکه حتی در زمان حیات ائمه معصومین علیهمالسلام نیز مطرح بوده است. ائمه علیهمالسلام در مواجهه با این پرسشها، تفسیرهای دقیق و روشنی ارائه کردند تا ابهامات پیرامون این موضوع را برطرف کنند.
در یک نگاه کلی، از دیدگاه اندیشمندان «اُمی» بودن پیامبر صلی الله علیه و آله به معنای عدم توانایی ایشان در خواندن و نوشتن پیش از بعثت است که در قرآن نیز به آن اشاره شده است. این ویژگی به عنوان یکی از نشانههای اعجاز قرآن و حقانیت رسالت ایشان مطرح میشود، زیرا ثابت میکند که قرآن نمیتواند ساخته ذهن بشر باشد. با این حال، پس از بعثت، برخی روایات و شواهد تاریخی نشان میدهند که پیامبر صلی الله علیه و آله توانایی خواندن و نوشتن را به صورت اعجازین یا از طریق تعلیم الهی کسب کردند. این موضوع به ایشان کمک میکرد تا به تعلیم و تبلیغ دین بپردازند، هرچند نوشتن را به دلایلی مانند جلوگیری از شبهات، به ندرت انجام میدادند. در نتیجه، مسئله «اُمی» بودن پیامبر صلی الله علیه و آله نه تنها نشاندهنده اعجاز قرآن است، بلکه بر عظمت و علم ایشان نیز تأکید میکند.
مرور آیات و روایات مربوطه تفسیر روشنتری را پیش روی ما قرار میدهد. از جمله آیات مشهوری که اندیشمندان در ارتباط با بحث «اُمی» بودن مطرح میکنند آیه ۴۸ سوره عنکبوت است؛ «وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمینِکَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُون»؛ و تو هیچ کتابى را پیش از این نمىخواندى و با دست [راست] خود آن (کتاب) را نمینوشتى، وگرنه باطلاندیشان قطعاً به شک میافتادند.»
ظاهر این آیه گویای آن است که خداوند میفرماید تا پیش از این (یعنی نزول قرآن یا آغاز بعثت) نمیخواندی و با دست کتابی نمینوشتی و بعد علتش را اینگونه بیان میکند که «تا باطلگرایان به شک نیفتند.»
نکته دیگر آنکه این آیه تصریحی بر اُمّی بودن ندارد بلکه تأکید میکند ایشان تا قبل از نزول قرآن نمیخواند و نمینوشت و به اعتقاد برخی اندیشمندان، اگر ایشان پیش از بعثت، میخواند و مینوشت، باطلگرایان (مشرکان و منکران) میتوانستند ادعا کنند که قرآن ساخته ذهن ایشان است یا از دیگران یاد گرفته است. بنابراین، عدم خواندن و نوشتن ایشان پیش از بعثت، به عنوان یکی از نشانههای اعجاز قرآن و حقانیت رسالت ایشان مطرح شده است تا هیچ شکی در الهی بودن قرآن باقی نماند. هرچند معتقدیم برخی مترجمان یا مفسران درباره ترجمه و تفسیر این آیه، دقیق برخورد نکردند که در جلوتر به این مسئله پرداخته میشود.
جناب «علی ابن ابراهیم قمی» در تفسیر خود ضمن توضیحاتی درباره این آیه، مینویسد: «و این آیه به آیهای در سوره فرقان مرتبط است که میگوید: اکْتَتَبَهَا فَهِیَ تُمْلَىٰ عَلَیْهِ بُکْرَهً وَ أَصِیلًا»؛ یعنی (آنها [مشرکان] گفتند: او [پیامبر] این [قرآن] را از دیگران یادداشت کرده و صبح و شب بر او املا میشود). (فرقان۵) خداوند در پاسخ به آنها فرمود: «چگونه ادعا میکنند که آنچه تو میخوانی یا از آن خبر میدهی، از دیگری نوشتهای، در حالی که تو پیش از این [قرآن] هیچ کتابی نمیخواندی و با دست خود چیزی نمینوشتی؟ اگر چنین بود، قطعاً باطلگرایان شک میکردند.»
از این بخش از بحث میتوان نتیجه گرفت که خواست و اراده خداوند بر همه امور تعلق دارد و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به عنوان برگزیده خداوند، همواره متصل به مشیت و اراده الهی بوده است. این موضوع نشان میدهد که پیامبر صلی الله علیه و آله در تمام مراحل زندگی خود، تحت هدایت الهی عمل میکرده و هر آنچه از ایشان سر زده، مطابق با خواست خداوند بوده است.
آیه دیگر مربوط به آیه دوم سوره جمعه است. در این باره روایتی از امام جواد علیهالسلام در منابع شیعی است. این روایت درباره علت نامیده شدن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به “نبیّ اُمی” است. جعفر بن محمد صوفی میگوید از ایشان پرسیدم و گفتم: «ای پسر رسول خدا! چرا پیامبر را “اُمی” نامیدند؟» امام فرمودند: «مردم چه میگویند؟» راوی گفت «فدایت شوم، مردم گمان میکنند که پیامبر را به این دلیل “امی” نامیدند که نمینوشت.» امام فرمود: «دروغ میگویند، لعنت خدا بر آنان باد! چگونه چنین چیزی ممکن است؟ در حالی که خداوند تبارک و تعالی در کتاب محکم خود میفرماید: “هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَهَ” (او کسی است که در میان امیها پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آنان بخواند و آنان را پاک کند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد. پس چگونه ممکن است کسی به دیگران چیزی را بیاموزد که خودش بلد نیست؟ به خدا سوگند، رسول خدا به هفتاد و دو یا هفتاد و سه زبان میخواند و مینوشت. اما به این دلیل “امی” نامیده شد که از اهل مکه بود و مکه “امالقری” (مادر شهرها) است. و این همان چیزی است که خداوند در کتابش میفرماید: “لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَ مَنْ حَوْلَهَا” (تا مردم مکه و اطراف آن را هشدار دهی).»۱
* نکته اول درباره این روایت این است که این هر کدام از این دو مفهوم یعنی «عدم خواندن و نوشتن» در آیه ۸۴ عنکبوت و «اُمی» بودن در آیه ۲ سوره جمعه، به جنبهای متفاوت از شخصیت و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره میکنند و شاید از جهت مفهومی به یکدیگر مرتبط نباشند، اما با این حال روایتهایی در تأیید مفهوم اُمی بودن بر اصطلاح خاص آن دارد.
اما در روایتی دیگر میخوانیم حسن بن زیاد صیقل گفت از امام صادق علیهالسلام شنیدم که مىفرمود: از منّتهایى که حقّ عزّ و جلّ بر نبىّ مکرّمش نهاد این بود که وى را امّى قرار داد؛ یعنى نمىنوشت، اما کتاب را مىخواند. «عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِیَادٍ الصَّیْقَلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یَقُولُ کَانَ مِمَّا مَنَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ عَلَى نَبِیِّهِ ص أَنَّهُ کَانَ أُمِّیّاً لَا یَکْتُبُ وَ یَقْرَأُ الْکِتَابَ» (علل الشرائع، ج ۱، ص۱۲۶)
در روایتی دیگر از امام رضا علیهالسلام نزدیک به مضمون حدیث قبل میخوانیم «وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنَّهُ کَانَ یَتِیماً فَقِیراً رَاعِیاً أَجِیراً لَمْ یَتَعَلَّمْ کِتَاباً وَ لَمْ یَخْتَلِفْ إِلَی مُعَلِّمٍ ثُمَّ جَاءَ بِالْقُرْآنِ …» یعنی «و از آیات الهی این است که او یتیمی فقیر و چوپانی دستمزد بگیر بود، نه نوشتن آموخت و نه نزد استادی رفت، آنگاه قرآن را آورد. (التوحید (للصدوق)، ص۴۲۹)
در این دو روایت یک تعارض دیده میشود:
روایت اول گویای توبیخ امام جواد علیهالسلام درباره نسبتِ أمی بودن پیامبر به «عدم توانایی نوشتن» ایشان است.
روایت دوم میفرماید یک معنای أمّی این است که ایشان نمینوشت، اما میخواند.
البته درباره صحتسنجی یا بررسی روایت دوم جا دارد مطالعات مجزایی صورت گیرد؛ همچنان که شواهدی مبنی بر نگارش پیامبر اسلام در منابع وجود دارد و استدلال امام رضا علیهالسلام این شواهد را تأیید میکند که در نکته سوم به آن اشاره میشود.
* نکته دوم اینکه «اُمی» بودن پیامبر صلی الله علیه و آله به معنای انتساب ایشان به مکه و نقش مرکزی این شهر در هدایت جهانی معرفی شده، نه بیسوادی.
* نکته سوم اینکه شواهد بسیاری مبنی بر توانمندی پیامبر صلی الله علیه و آله به خواندن و نوشتن وجود دارد از جمله آنکه در واقعه مشهوری که شیعه و سنی نقل میکنند، پیامبر صلی الله علیه و آله در آخرین لحظات عمر شریف خود خواستند کتابی بنویسند تا امت پس از ایشان گمراه نشود؛ هرچند عُمَر مانع این کار شد. همچنین در برخی منابع تاریخی، مانند صلح حدیبیه، اشاره شده است که پیامبر اسلام شخصاً بخشی از متن صلحنامه را نوشتند.
برای نتیجهگیری از آیه «وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمینِکَ» میتوان گفت که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله پیش از نزول قرآن، کتابی نمیخواند و با دست خود چیزی نمینوشت تا از این طریق اعجاز قرآن اثبات شود. اما برای درک حقیقت این مسئله، باید با دقت و تأمل بیشتری عمل کرد؛ چرا که الفاظ این آیه نکات دقیقی در بر دارند. به عنوان مثال: چرا به جای فعل «تتلوا» که مصدر آن «تلاوت» است، از «قَرَأَ» با مصدر «قرائت» استفاده نشده است؟ زیرا «تلاوت» معمولاً به خواندن متون مقدس اشاره دارد. این انتخاب واژه نشان میدهد که ظاهراً مقصود آیه بر خواندن متونی خاص (مانند تورات یا انجیل) تأکید دارد و نه صرفاً خواندن معمولی؛ با این حال مفسری همچون علامه طباطبایی رحمتالله علیه ضمن بیان برخی دیدگاهها، معتقد است «ظاهر تعبیر در جمله (وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا…) این است که مىخواهد عادت را نفى کند، و بفرماید: عادت تو چنین نبوده که قبل از این کتابى بخوانى، و یا بنویسى …عادت تو قبل از نزول قرآن چنین نبود که کتابى را بخوانى، و نیز این نبود که کتابى را با دست خود بنویسى؛ خلاصه تو نه مسلط بر خواندن بودى، و نه مسلط بر نوشتن». البته باید توجه داشت که امام صادق علیهالسلام در روایتی میفرماید نمىنوشت، اما کتاب را مىخواند.
از این جهت از سیاق آیه (مرتبط با آیات قبل) میتوان متوجه شد آیه مدنظر در پاسخ به ادعاهای مشرکان و منکران است که میگفتند پیامبر صلیالله علیه و آله قرآن را از دیگران یاد گرفته یا نوشته است. خداوند با اشاره به عدم خواندن کتب آسمانی و عدم نوشتن کتابی پیش از بعثت، این ادعاها را رد میکند و تأکید میکند که قرآن نمیتواند ساخته ذهن بشر باشد. با این استدلال، حداقل میتوان به این نتیجه رسید که پیامبر صلی الله علیه و آله کتب آسمانی پیشین را نخوانده است تا بتوان ادعا کرد که مطالب قرآن را از آنها اقتباس کرده باشد. در واقع، ظاهراً «عدم خواندن» یا «تلاوت» از سوی ایشان، به کتب آسمانی پیشین تخصیص و قید میخورد نه تمام کتابها.
اما در عبارت «لا تَخُطُّهُ بِیَمینِکَ»معنای «عدم توانایی در نوشتن» مطرح نیست، وگرنه باید از مصدر «استطاعت» استفاده میکرد؛ مثلاً میفرمود «لَن تستطیعَ تخطُّهُ بیمینِکَ أبَداً»؛ یعنی «هرگز نخواهی توانست آن را با دست راست خود بنویسی».
آیات دیگری که مرتبط با «اُمی» بودن پیامبر صلی الله علیه و آله است، آیات ۱۵۷ و ۱۵۸ سوره اعراف است. در آیه ۱۵۷ خداوند درباره اوصاف گروهی از مؤمنان به آیات میفرماید «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَالْإِنْجِیلِ …» یعنی «(این مؤمنان) همانها هستند که تبعیت میکنند رسولِ نبیِ أمی را؛ همان که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، مییابند.» در آیه بعد میفرماید «… فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ الَّذِی یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَکَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ»؛ یعنی «پس ایمان بیاورید به خدا و رسولِش؛ آن پیامبر أُمی که به خدا و کلماتش ایمان دارد و از او پیروی کنید تا هدایت یابید.»