مبارزه امام هادی (ع) با خرافه زدایی
خُرافه از هر نوع آن، بد، خطرناک و ویران گر است؛ اما «خرافه های مذهبی» یا خرافه هایی که به نام دین و مذهب، در جامعه مجال طرح می یابند، بدترین و خطرناک ترین نوع خرافه ها هستند؛ زیرا تا عمق باورها و داوریهای آدمیانِ دیندار و جامعه دینی نفوذ می کنند.
در دوره زمامداری متوکل عباسی، فرهنگ ناب دینی راه انحطاط پیش گرفته بود. حنبلی ها پس از یک دوره انزوا، در جامعه حضور فعال یافتند و به نشر افکار و عقاید خود مشغول شدند. در نظر این گروه، تعبد به گذشته و هر آنچه در قالب و به نام گذشتگان عرضه می شد، ارزشمند و بهره گیری از عقل در فهم آیات و روایات نکوهیده بود.
از پیامد های این تفکر، تکفیر، خشونت، تفرقه افکنی، رواج ظاهرگرایی، گسترش خرافه و روایات مجعول به نام پیامبر و صحابه او بود. بازار فال گیران، ستارهشناسان، شعبدهبازان، قصهسرایان و غالیان در این دوره گرم شد. ازاین رو، امام هادی(علیه السلام) برای پاسداری از فرهنگ اسلامی که توأم با عقلانیت و اندیشه ورزی است، به مبارزه با خرافه پرداخت. آن حضرت روایات درست و نادرست گذشتگان را غربال می کرد و سره را از ناسره باز می شناساند. او روایت ها را نقد می کرد و احادیث مبهم و یا متشابه و رمزگونه را برای مردم شرح می داد.
از موضوعات رایج در آن دوره، عقیده به شانس و یا شوم شمردن برخی از اشیا بود. این موضوع ریشه در عقاید جاهلی و جبرگرایان داشت. این تفکر انسان را به منفی گرایی و تسلیم و رکود و بی تفاوتی می کشاند و راه ابتکار و اقدام و فعالیت و تلاش می بندد و انسان به جای ریشه یابی مشکلات، آن را به عوامل موهوم نسبت می دهد، امام هادی(علیه السلام) این تفکر را شرک و گناه شمرد که باورمند به آن باید از آن توبه کند و فرد و جامعه مبتلا به آن را سزاوار مجازات دانست.
به این روایت توجه فرمایید:
حسن بن مسعود گفت: خدمت حضرت ابی الحسن علی بن محمد(علیه السلام) در آمدم؛ در حالی که انگشتم خراشیده و سواری با من برخورد کرده و شانه ام را آزرده و پاره ای از جامه هایم دریده شده بود. گفتم: وه، چه روز شومی! خدا شرت را از من بگرداند.
امام(علیه السلام) فرمود:«ای حسن! تو هم که نزد ما رفت و آمد داری، گناه را برگردن دیگری می نهی که گناهی ندارد؟ حسن گوید: دانستم که خطا کردم و گفتم: ای سرورم! از خداوند آمرزش خواهم. فرمود: ای حسن! روز ها را چه گناهی باشد که چون شما به سزای اعمالتان رسید، آنها را شوم شمارید. گفتم: ای پسر رسول خدا! من (از این پس) هماره از خدا طلب آمرزش طلبم و استغفرالله گویم و این توبه من است (که دیگر تکرار نکنم).
ای حسن! آیا نمی دانی که پاداش دهنده و کیفرکننده و سزادهنده به اعمال، در دنیا و آخرت فقط خداست. عرض کردم. بلی، ای سرور من! امام(علیه السلام) فرمود: پس هرگز برخلاف این (اعتقاد و یقین) مرو و برای روزها، شأن و اثری در حکم خداوند قائل مشو. گفتم، به چشم سرورم».
صقر بن ابی دلف، از شیعیان امام، بر این گمان بود که مقصود از روز ها در این روایت مشهور که می گوید: «با روزها دشمنی نکنید که با شما دشمن خواهند بود»، شب و روز است و این روایت شاهد بر باورهای منجمان و فال گیران است که تقدیر انسان را بسته به گردش شب و روز و ماه و ستارگان و انسان را در برابر آن دست بسته می دانند.
صقر بن ابی دلف گوید:
در بازداشتگاه امام هادی(علیه السلام) به دیدارش رفتم. گفتم: آقای من! روایتی از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شده که معنای آن را نمی فهمم.امام فرمود: کدام است؟ گفتم: فرمایش پیامبر «لاتعادوا الایام فتعادیکم»، معنایش چیست؟
امام فرمود: «بله، مراد از روز ها مادامی که آسمان و زمین بر پاست، ما اهل بیت هستیم. شنبه نام پیامبر است، یکشنبه به نام امیرالمؤمنین، دوشنبه به نام حسن و حسین، سه شنبه به نام علی بن حسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد، چهارشنبه به نام موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و من، پنجشنبه به نام فرزندم حسن و جمعه نام فرزند فرزندم است که گروه اهل حق به گرد او فرایند و او کسی است که زمین را پس از آن که از ظلم و جور آکنده شد، از عدل و داد پر خواهد کرد. این است معنای ایام. پس با آنان در دنیا دشمنی نورزید که در قیامت با شما دشمن خواهند بود».
امام سپس فرمود: «وداع کن و از اینجا بیرون رو که به جان تو ایمن نیستم»