گردشگرى از منظر اسلام
مسأله «گردش در زمین» شش بار در قرآن آمده، که یک بار از آنها به منظور مطالعه اسرار آفرینش، و پنج بار دیگر به منظور عبرت گرفتن از عواقب دردناک و شوم اقوام ظالم و آلوده است. در اسلام، نوعی از جهانگردى تحت عنوان«سیاحت» مورد نهى واقع شده که منظور از آن، زندگى کسانى است که براى تمام عمر یا مدتى از زندگى اجتماعى به کلى جدا مى شدند و بى آن که فعالیتى داشته باشند در روى زمین به سیر مى پرداختند و همچون رهبان ها زندگى مى کردند و سربار اجتماع بودند.
مسأله گردش در زمین (سیر در ارض) شش بار در قرآن مجید در سوره هاى «آل عمران»، «انعام»، «نحل»، «نمل»، «عنکبوت»، و «روم» آمده، که یک بار از آنها به منظور مطالعه اسرار آفرینش (عنکبوت ـ ۲۰) و پنج بار دیگر به منظور عبرت گرفتن از عواقب دردناک و شوم اقوام ظالم و جبار و ستمگر و آلوده است.
قرآن براى مسائل عینى و حسى، که آثار آن کاملاً قابل لمس است، در امور تربیتى اهمیت خاصى قائل است، مخصوصاً به مسلمانان دستور مى دهد: از محیط محدود زندگى خود در آیند، و به سیر و سیاحت این جهان پهناور بپردازند، در اعمال و رفتار اقوام دیگر و پایان کار آنها بیندیشند، و از این رهگذر اندوخته پر ارزشى از آگاهى و عبرت فراهم سازند.
قدرت هاى شیطانى در دنیاى امروز براى گسترش دامنه استثمار خود، در سراسر جهان، تمام کشورها و سرزمین ها و اقوام مختلف را بررسى کرده و طرز فرهنگ و نقاط قوت و ضعف و صنایع مادى آنها را به خوبى برآورد کرده اند.
قرآن مى گوید: به جاى این جباران، شما سیر در ارض کنید، و به جاى تصمیم هاى شیطانى آنها درس هاى رحمانى بیاموزید.
عبرت گرفتن از زندگى دیگران، از تجربه هاى شخصى مهم تر و پرارزش تر است، زیرا در این تجربه ها باید انسان زیان هائى متحمل شود تا مسائلى بیاموزد، ولى در عبرت گرفتن از زندگى و تجارب دیگران، انسان بى آن که متحمل سوخت و زیانى شود، توشه گران بهائى مى اندوزد.
دستور قرآن در زمینه «سیر در ارض» منطبق بر کامل ترین شیوه هائى است که امروز بشر براى مطالعات خود به دست آورده، و آن این که: پس از فرا گرفتن مسائل در کتاب ها دست شاگردان را مى گیرند، و به سیر در ارض و مطالعه شواهد عینى آنچه خوانده اند، مى برند.
البته امروز نوع دیگرى از «سیر در ارض» تحت عنوان «جهانگردى» از طرف تمدن هاى شیطانى براى جلب مال و ثروت حرام رائج شده است، که غالباً هدف هاى انحرافى دارد، مانند انتقال فرهنگ هاى ناسالم، عیاشى، هوسرانى، بى بند و بارى و سرگرمى هاى ناسالم دیگر، این همان جهانگردى ویرانگر است.
اسلام طرفدار آن نوع جهانگردى است که وسیله انتقال فرهنگ هاى سالم، تراکم تجربه ها، آگاهى از اسرار آفرینش در جهان انسانیت و جهان طبیعت، و گرفتن درس هاى عبرت از سرنوشت دردناک اقوام فاسد و ستمگر است.
ذکر این نکته نیز بى تناسب نیست که، در اسلام، نوع دیگرى از جهانگردى تحت عنوان «سیاحت» مورد نهى واقع شده، چنان که در حدیثى مى خوانیم: «لا سِیاحَهَ فِى الاِسْلامِ»؛ (سیاحت در اسلام نیست)، و منظور از آن، زندگى کسانى است که براى تمام عمر، یا مدتى، از زندگى اجتماعى به کلى جدا مى شدند، و بى آن که فعالیتى داشته باشند، در روى زمین به حرکت مى پرداختند، و همچون رهبان ها زندگى مى کردند و سربار اجتماع بودند.
به تعبیر دیگر کار آنها «رهبانیت سیّار» بود در مقابل «رهبان هاى ثابتى» که در دیرها منزوى بودند، و از جامعه برکنار، و از آنجا که اسلام با رهبانیت و انزواى اجتماعى مخالف است، این نوع «سیاحت» را نیز محکوم مى کند.