دلیل آفرینش شیطان چه بود؟

شیطان مدت ها برای خدا عبادت میکرد و از بهترین ها برای خداوند مهربان بود . تا اینکه پروردگار انسان را افرید و از شیطان خواست که به او سجده کنده و شیطان از این کار ممانعت کرد . و به واسطه نافرمانى از خداوند، از درگاه او رانده شد و از این پس به نام شیطان شناخته می‏شود.

شیطان آفریده نشد تا خلایق را بفریبد.او فریب نفس خویش را خورد و از خداوند مهلت خواست تا دنیا هست، او نیز باشد، و از آنپس قسم خورد تا انسان‏ها را بفریبد مگر کسانى را که مۆمن باشند.(۳) و خداوند نیز این مهلت را بهشیطان داد .اما چرا این مهلت را از طرف خداوند یافت ، مى‏توان گفت فلسفه وجود شیطان براى انسان، همانند وجود قواهاو غرایز و نفس اماره درون انسان است که انسان‏ها را به سوى بدى و دور شدن ا ز خداامر مى‏کنند.


از طرف دیگر گرایش به سوى کمال و نیکى و خرد و رسولان و پیامبران الهى، در مقابل آنها قرارمى‏گیرند تا انسان‏ها را به کمال و خوشبختى سوق دهند.تنها در صورت وجود هر دو نیرو در انسان است که وى مى‏تواند با اختیار خود، یکى از دو راهرا انتخاب کند تا به سعادت یا شقاوت برسد.بنابراین اگر نفس اماره و نیروهاى سرکش و شیطان‏ها نبودند، انسان نمى‏توانست در معرض آزمون الهى قرار گیرد و بانفى و طرد و مبارزه با آنها، موجب شکوفا شدن استعدادهاى عالى انسانى و سیر در مسیر کمال و خوشبختىو سعادت ابدى شود، پس شیطان شر مطلق نیست.


“علامه طباطبایى” فرموده است: “اگر شیطانى نبود، نظام عالم انسانى هم نبود، و وجود شیطانى که انسان را به شرو معصیت دعوت کند، از ارکان نظام عالم بشریت است، و نسبت به صراط مستقیم، او به منزله کناره ولبه جاده است و معلوم است که تا دو طرفى براى جاده نباشد، متن جاده هم فرض نمى‏شود”.( ۴) شیطان(چه شیطان جنى و چه شیطان انسى) با انواع حیله‏ها و القاها و زینت دادن‏ها به زمینه گناه که درنفس انسان است، ترغیب مى‏کند، امّا شیطان، علّت تامه گناه نیست به این معنا که غرائز نفسانى در وجود انسان، باعث و علّت گناه است و شیطان هم با ترفندهاى خود به آن کمک مى‏کند به تجریه و تحقیق ثابت شده است که فلزات براى آن که از ناخالصى و زوائد پاک شوند، باید در کوره‏هاى داغ قرار گیرند تا پس از آن به شکل فلزى با ارزش درآیند.


انسان نیز براى خالص شدن، نیازمند امتحانى سخت است تا جوهره اصلى اش نمایان شود که در نتیجه وارد مرحلهاستحقاق و محبت الهى گردد و با خطاب “ارجعى” لایق دیدار پروردگارش شود.دنیا میدان آزمایش است و انسان هدف این آزمایش، پس حریف قدرى چون شیطان لازم است تا انسان بتواند درمصاف با او، استعدادهاى خارق‏العاده خود را شکوفا کند.بنابراین ماهیت وجود انسانى ، ماهیت موجود در خویش که داراى اختیاراست،چون مسئله انتخاب به میان می آید ، باید دو طرف نیک و بد فرض شود تا انتخاب و اختیارمعنا داشته باشد.

پس خداوند چون انسان را موجود داراى اختیار آفرید ، نمى توان گفت چرا راههاى گناه ( و از جملهوجود شیطان ) بسته نشد خلقت ابلیس و چون راههاى گناه بسته نشد ،راه دوزخ هم بسته نیست.بله خداوند انسان را آفرید و هدف این است که او به بهشت دست یابد ، اما با اختیار وانتخاب خود او و طبعا انسان هائى وجود دارند که با سوء اختیار خود راه بهشت و رحمت الهى را انتخاب نمى کنند ، بلکه جایگاه دوزخ را انتخاب مى کنند.بنابراین وجود بهشت و دوزخ ، بنابر انتخاب و اختیارانسان ها است و انتخاب و اختیار انسان ها ، لازمه وجود موجود داراى اختیار است. پس نمى توان گفت چرا خداوند فقط بهشت را نیافرید .

هم چنین باید دانست که شیطان (چه شیطان جنى و چه شیطان انسى) خلقت ابلیس  با انواع حیله‏ها و القاها و زینتدادن‏ها به زمینه گناه که در نفس انسان است، ترغیب مى‏کند، امّا شیطان، علّت تامه گناه نیست به این معناکه غرائز نفسانى در وجود انسان، باعث و علّت گناه است و شیطان هم با ترفندهاى خود به آن کمکمى‏کند.”علامه طباطبایى” فرموده است: “اگر شیطانى نبود، نظام عالم انسانى هم نبود، و وجود شیطانى که انسان را به شرو معصیت دعوت کند، از ارکان نظام عالم بشریت است، و نسبت به صراط مستقیم، او به منزله کناره ولبه جاده است و معلوم است که تا دو طرفى براى جاده نباشد، متن جاده هم فرض نمى‏شود بنابراین، اگرشیطان هم خلق نمى‏شد، انسان به وسیله همان غریزه اى که در وجودش هست، گناه مى‏کرد، بله اگر شیطان نبود، انسان، کمتر گناه مى‏کرد، چون تحریکات شیطانى نبود.


پس در یک طرف نیروهاى خیر و در طرف دیگر نیروهاى شر وجود دارند.حدیثى را از امام صادق(ع) نقل است که فرمود: “اصول الکفر ثلاثه: الحرص و الاستکبار و الحسد، فامّا الحرص، فانّ آدم(ع) حین نهى عن الشجره حمله الحرص على أن أکل منها و امّا الاستکبار فابلیس حیث امر بالسجود لآدم(ع) فأبىو امّا الحسد فابنا آدم حیث قتل احدهما صاحبه؛ امام صادق(ع) فرمود: ریشه‏هاى کفر سه چیز است: حرص و استکبارو حسد، امّا حرص، باعث شد که آدم از درختى که خوردن از آن ممنوع شده بود، بخورد و ازبهشت رانده شد و اما استکبار، باعث شد که ابلیس وقتى که خدا به او امر کرد که بر آدمسجده کن، سجده نکرد و باعث کفر او شد و امّا حسد باعث شد که قابیل، برادرش هابیل را بکشد.(۵)در این روایت ریشه‏هاى گناه را همان غرایز موجود در نفس انسان دانسته است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.