فلسفه سپردن اختیار «طلاق» به مرد؟!
دلیل این که در اسلام اختیار «طلاق» به مرد داده شده است چیست؟
در فقه اسلامی اختیار «طلاق» در دست مرد است؛ اما برخی از روشنفکرنمایان معتقدند اسلام با این حکم شأن زن را پایین تر از مرد قرار داده؛ زیرا زمام او را به دست مرد سپرده است. در پاسخ می توان گفت: در صورتی که مرد محبت زن را در دل نداشته باشد، با کوچک ترین مشکلی درصدد انتقام برمی آید، لذا شرع طلاق را به وی سپرده تا با امری فاسد از افسد جلوگیری کند. اما در مقابل عاطفه زن سبب تصمیم گیری های عجولانه می شود، لذا اختیار طلاق از سوی زن سبب می شود با آینده و موقعیت خود بازی کند اما مرد عقلش بر عاطفه اش غلبه دارد.
در فقه اسلامی به اثبات رسیده که اختیار طلاق به دست مرد است جز در مواردی خاص. اما برخی از روشنفکرنمایان، این حکم شرع را منافی با حقوق زن دانسته اند و می گویند: اسلام شأن زن را پایین تر از مرد قرار داده و به همین جهت است که زمام او را به دست مرد سپرده است.
برای پاسخ به این شبهه و تبیین مسأله به چند مقدمه اشاره می کنیم:
۱- اسلام به طلاق به عنوان علاج یک مشکلی نگاه می کند که راهی برای علاج آن به جز طلاق نیست، و در غیر این صورت طلاق امری مبغوض به حساب آمده و شارع مقدس شدیداً از آن نهی کرده است.
۲- شکی نیست که طلاق همانند نکاح یک ضرورت اجتماعی به حساب می آید؛ زیرا گاهی کانون خانواده به صورت جهنمی می شود که طاقت ادامه آن برای زن و مرد یا یکی از آن دو مقدور نیست، لذا طلاق تنها راه خلاصی زن و مرد به حساب می آید.
۳- حقیقت طلاق عبارت است از باز کردن میثاق و عهدی که با ازدواج برای مرد و زن حاصل شده بود.
۴ – در شرع مقدس حقوقی برای زن مطلّقه قرار داده شده است که باید مرد به او بپردازد؛ از قبیل:
الف) پرداخت تمام مهریه در صورت دخول و نصف آن در صورت عدم دخول.
ب) استحقاق نفقه تا مادامی که در عدّه است، در صورتی که طلاق او رجعی باشد.
ج) حق مسکن داشتن تا مادامی که در عدّه است، و طلاق او رجعی باشد.
د) احقّیت مادر به شیر دادن فرزندش از دیگران.
ه) استحقاق مادر بر حضانت فرزند تا مدتی.
و) عدم جواز محرومیت زن از اولادش، حتی بعد از انقضای مدت حضانت.
ز) در صورتی که شوهرش در زمان عدّه زن بمیرد، زن از او ارث می برد.
۵- مرد اگر از زنش کراهت دارد و او را دوست ندارد بسیار دشوار به نظر می رسد که بتوان او را مجبور به محبت و رغبت به زنش نمود.
با ذکر این مقدمات به پاسخ از اصل سؤال می پردازیم:
اولاً: مرد از آنجا که عاطفه کمتری نسبت به زن دارد، لذا در صورتی که محبت زن را در دل نداشته باشد با کوچک ترین مشکلی درصدد انتقام برمی آید که اگر راه را بر او ببندیم دست به خشونت و جنایت می زند، لذا شرع مقدس در این مورد امر طلاق را به دست او داده تا با امری فاسد از افسد جلوگیری شود. و این در حالی است که زن به جهات مختلف، قدرت و تحمّلش در این مسأله بیشتر است. او گاهی آینده خود را می بیند که بی سرپرست خواهد شد، و گاهی فرزندان خود را مشاهده می کند و لذا سپردن طلاق به دستش ضرورتی ندارد.
ثانیاً: زن از آنجا که موجودی عاطفی است و لذا سریع تصمیم گیری می کند، و در برخی موارد نیز زود از تصمیم خود پشیمان می گردد و لذا اگر شارع طلاق را به دست او قرار دهد، سریع با آینده و موقعیت خود بازی می کند و این درست بر خلاف ویژگی مرد است که آینده نگر بوده و عقلش بر عاطفه اش غلبه دارد.