تشریح نظام “رزق و روزی” در قرآن
در قرآن نظام «رزق و روزی» چگونه تشریح شده است؟
هر موجود زنده ای برای فعالیت نیاز به موادی برای تأمین انرژی اش دارد و این مواد با نظام رزق الهی تأمین می شود که قرآن نیز به آن اشاره دارد. مثلا قرآن در سوره «فاطر» با متوجه کردن آدمی به روزی هایش، او را به شناخت خداوند به عنوان روزی دهنده ترغیب می کند. در آیاتی از سوره «روم» برای اثبات توحید الهی به ۴ مساله، از جمله روزی دادن خداوند اشاره می شود و در سوره «ملک» نیز به روزی دهنده بودن خداوند تصریح می شود. همچنین در سوره های «یس، ق، هود و ذاریات» نیز به ابعاد دیگری از این نظام اشاره شده است.
هر موجود زنده اى براى ادامه حیات خود نیازهایى دارد یا به تعبیر دیگر فعالیّت هاى حیاتى، مواد انرژى زائى مى طلبد که دائما باید به او برسد و به اصطلاح جبران مافات و بدل مایتحلّل گردد. این مواد باید از تمام جهات دقیقا متناسب با آن موجود زنده باشد تا بتواند به راحتى از آن بهره گیرد. نظام رزق و روزى در عالم آفرینش و چگونگى تهیه آنها و سپس طرز قرار گرفتن در اختیار هر موجود زنده و هم چنین طرز استفاده از آنها نظام بسیار ظریف و دقیق و گاه اسرارآمیز است که فصلى از نشانه هاى مهم توحید و علم و قدرت خداوند در آن نهفته است. لذا قرآن کرارا در آیات مختلف روى آن تکیه کرده است.
۱ـ مشکران عرب هرگز بت ها را خالق خود نمى دانستند ولى معقتد بودند که بت ها در تدبیر این جهان و حل مشکلات انسان ها و فراهم کردن مواهب براى آنها دخالت دارند. از این جهت که شفیعان درگاه خدا هستند و یا از این جهت که تدبیر این جهان در این قسمت ها به آنها واگذار شده! به همین دلیل در آیات قرآن براى نفى این عقیده خرافى با تعبیرات مختلف روى این مسأله تأکید شده است که خالق و رازق یکى است،و انواع روزى ها از ناحیه او است. بدیهى است اگر انسانى را بر سر سفره اى دعوت کنند که غذاهاى رنگارنگى در آن باشد قبل از هر چیز وظیفه خود مى داند از صاحب آن نعمت ها تشکر کند و به همین جهت به سراغ صاحب آن سفره مى رود تا او را بشناسد. آیا سفره اى گسترده تر از سفره آفرینش وجود دارد؟ آیا این خوان نعمتى که دشمن و دوست از آن بهره مند مى گردند نباید صاحبش را شناخت؟ و از عطایاى او که از فرق تا قدم و از ظاهر تا باطن ما را فرا گرفته تشکر کرد؟ بنابراین یکى از انگیزه هاى مهم معرفه الله و هم چنین یکى از طرق شناخت او همین روزى ها است. لذا در آیه ۳ سوره فاطر همه انسان ها را مخاطب ساخته و مى گوید : (اى مردم! نعمت خداوند را بر خود، به خاطر بیاورید)؛ «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ»؛ (آیا آفریننده اى جز خدا هست که شما را از آسمان و زمین روزى دهد؟!)؛ «هَلْ مِنْ خالِقٍ غَیْرُ اللهِ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ».
از آسمان نور حیات بخش آفتاب عالم تاب و قطرات زنده کننده باران و امواج روح پرور نسیم را براى شما مى فرستد و از زمین انواع گیاهان و میوه ها و مواد غذائى را مى رویاند و انواع معادن و ذخائر زیرزمینى را. با این حال باید بدانید معبوى جز او نیست و بندگى تنها شایسته او است. در این صورت چگونه از راه راست منحرف مى شوید و به این خالق بزرگ و روزى بخش پشت کرده در مقابل بتان سجده مى کنید. «لا اِلهُ إِلّا هُوَ فَأَنّى تُؤْفَکُوْنَ»؛ (هیچ معبودى جز او نیست; با این حال چگونه [به سوى باطل] منحرف مى شوید؟!).
۲ـ در آیه ۴۰ سوره روم براى اثبات توحید ربوبیت (یگانگى پروردگار) و نیز توحید در عبادت روى چهار مسأله تکیه شده: آفرینش انسان، روزى دادن به او، مرگ و حیات مجدّد او، همه اینها از سوى خداوند معرّفى شده چرا که همه داراى نظام دقیقى است. و نشان مى دهد از سوى مبدأ علم و قدرتى سرچشمه گرفته است. لذا مى فرماید: (خداوند همان کسى است که شما را آفرید، سپس روزى داد، بعد مى میراند، سپس زنده مى کند)؛ «اَلله الَّذِىْ خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمِیْتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیْکُمْ». سپس می فرماید: (آیا هیچ یک از همتایانى که براى خدا قرار داده اید چیزى ازاین کارها را مى توانند انجام دهند؟!)؛ «هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَفْعَلُ مِنْ ذلِکُمْ مِنْ شَىءٍ». بنابراین باید قبول کنید که او منّزه است؛ و برتر از اینکه همتائى براى او قرار دهند. «سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمّا یُشْرِکُوْنَ»؛ (او منزّه و برتر است از آنچه همتاى او قرار مى دهند).
هرگاه ما بدانیم که آفرینش و روزى و مرگ و حیات ما به دست او است؛ معنى ندارد به سراغ غیر او برویم، و در برابر غیر او سر تعظیم و تسلیم فرود آوریم. قابل توجّه اینکه مسأله خلقت و آفرینش، روزى و مرگ و حیات را شامل مى شود، چرا که تمام انواع روزى ها بازگشت به آفرینش خدا مى کند؛ همچنین حیات نیز جزء خلقت و روزى هاى الهى است و مرگ باز پس گرفتن آن است. بنابراین تکیه بر این سه قسمت نه به خاطر آن است که چیزى غیر از خلقت است؛ بلکه در حقیقت مصادیق مهمّى از آن موضوع کلى را شرح مى دهد. این نکته نیز قابل دقت است که زنده شدن بعد از مرگ گرچه مورد قبول مشکران عرب نبود؛ ولى این آیه اشاره لطیفى به این استدلال است که آفرینش نخستین و نعمت حیات در آغاز کار، دلیل روشنى است بر امکان تکرار آن در قیامت و رستاخیز. بلکه اگر درست بیاندیشیم مسأله مرگ و حیات در همین جهان به صورت مستمر ادامه دارد؛ و در هر سال و ماه، بلکه هر روز و هر ساعت وجود انسان صحنه مرگ و حیات است، هزاران هزار سلّول مى میرند، و هزاران هزار دیگر جانشین آنها مى شوند؛ و مسأله معاد به صورت مستمر در همین دنیا وجود دارد، پس چه جاى تعجب که در آخرت همه مردگان به زندگى جدیدى باز گردند؟!
۳ـ در آیه ۶۴ سوره نمل که در سلک آیات توحید واقع شده و نشانه هاى مختلف او را در آسمان و زمین مى شمرد؛ باز روى سه مسأله تکیه شده است: آغاز آفرینش و بازگشت آن، و رزق و روزى هایى که از آسمان و زمین به انسان مى رسد. از این رو مى فرماید: آیا معبودان شما بهترند یا کسى که آفرنیش را آغاز کرد و سپس آن را باز مى گرداند. «أَمَّنْ یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیْدُهُ»؛ (یا کسى که آفرینش را آغاز مى کند، سپس آن را باز مى گرداند)، و کسى که در میان این آغاز و بازگشت شما را از آسمان و زمین روزى مى بخشد: «وَ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ»؛ (و کسى که شما را از آسمان و زمین روزى مى دهد). در پایان می فرماید: (آیا معبودى با خداست؟!)؛ «أَأِلهٌ مَعَ اللهِ». بگو: من دلیل بر الوهیت خدا را آوردم شما اگر راست مى گوئید دلیل تان را بیاورید! «قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ صادِقِیْنَ»؛ (بگو: اگر راست مى گویید دلیل تان را بیاورید!). به تعبیر دیگر اینها برکاتى است که از ذات پاک خداوند سرچشمه مى گیرد؛ امّا بت هاى فاقد همه چیز منشأ چه خیر و برکتى هستند تا لایق عبودیت باشند؟
تعبیر به «خَیْر» (بهتر) که در این آیه محذوف است و به قرینه آیات قبل روشن مى شود نه به خاطر این است که بت ها خیر و فایده اى دارند که در مقایسه با خداوند کمتر است؛ بلکه این تعبیر در مواردى که هیچ خیرى در کار نیست نیز به کار مى رود. مثلا گفته مى شود از فلان غذا بپرهیز تا سالم بمانى آیا تندرستى بهتر از بیمارى نیست؛ مسلّما بیمارى فایده اى ندارد که تندرستى بهتر از آن باشد. در قرآن مجید نیز مى خوانیم «وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکٍ»؛ ([زیرا] غلام باایمان، از مرد [آزاد] بت پرست، بهتر است). و در جاى دیگر مى فرماید: «قُلْ أَذلِکَ خَیْرٌ أَمْ جَنَّهُ الْخُلْدِ»؛ ([اى پیامبر!] بگو: آیا این بهتر است یا بهشت جاویدانى که به پرهیزگاران وعده داده شده؟!).
خلاصه اینکه واژه «خیر» اگر چه فعل تفضیل است و باید در مورد دو چیز که یکى خوب و یکى خوب تر است به کار رود؛ ولى در بسیارى از موارد هدف این است که مخاطب را در اندیشه فرو برد و به او بفهماند که آنچه را برگزیده منشأ هیچ خیر و فایده اى نیست. تکیه بر مسأله معاد با اینکه مشرکان به آن ایمان نداشتند به خاطر این است که آفرینش، نخستین دلیل بر امکان معاد است.
۴ـ در آیه ۲۱ سوره ملک همین معنى به صورت دیگرى مطرح شده و مى فرماید: (یا اگر [خدا] روزیش را بازدارد کیست آن کس که شما را روزى دهد؟!)؛ «أَمَّنْ هذَا الَّذِى یَرْزُقُکُمْ إنْ أَمْسَکَ رِزْقَهُ». اشاره به اینکه اگر یک سال به فرمان خدا بارانى از آسمان نبارد، گیاهى از زمین نروید و خشک سالى و قحطى همه جا را فرا گیرد، آیا این بت ها و یا هیچ موجود دیگرى قدرت دارد به شما روزى و غذا دهد؟ و یا اگر روزى هاى معنوى و وحى آسمانى به فرمان خدا قطع شود آیا کسى مى تواند شما را هدایت کند؟ ناگفته پیدا است که پاسخ تمام این سؤالات منفى است و با این حال چگونه بت پرستان اصرار بر این کار زشت خود دارند؟ آیا در اینجا عاملى جز لجاجت و تعصّب مى تواند وجود داشته باشد؟ لذا در پایان آیه مى فرماید: ( ولى آنها در سرکشى و فرار از حقیقت لجاجت مى ورزند)؛ «بَلْ لَجُّو فِى عُتُوٍّ وَ نُفُوْرٍ».
۵ـ در آیه ۳۷ سوره روم روى نکته دیگرى در رابطه با مسأله ارزاق تکیه کرده و تأکید مى کند که گستردگى و تنگى روزى به خواست خدا است. مى فرماید: (آیا ندیدند که خداوند روزى را براى هر کس بخواهد وسعت مى بخشد یا تنگ مى گیرد؟!) «أوَلَمْ یَرَوا اَنَّ اللهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ». درست است که کوشش و تلاش انسان ها، و لیاقت ها و شایستگى ها، در تحصیل روزى مؤثّر است. و درست است که عالم، عالم اسباب است، و آنها که تلاش گرند غالبا بهره بیشترى از روزى ها دارند، و تنبل ها بهره کمترى. ولى با این حال استثنائات زیادى در برابر این قاعده مى بینیم. افراد بى دست و پائى را مشاهده مى کنیم که ابواب روزى به روى آنها گشوده است؛ و به عکس افراد تلاش گر لایقى را مشاهده مى کنیم که به هرجا رو مى کنند درها به روی شان بسته مى شود، و به گفته شاعر معروف عرب:
کَمْ عاقلٍ عاقلٍ اَعْیَتْ مَذاهِبُهُ و جاهِلٍ جاهِلٍ تَلْقاهُ مَرْزُوقا
چه بسیار افراد عاقل و هوشیار که راهها به روى آنها بسته شده و افراد جاهل و نادانى که آنها را از انواع روزى ها بهرهمند مىبینى! این براى آن است که انسان در عالم اسباب گم نشود و بداند در پشت این دستگاه، دست قدرتى است که آن را مى چرخاند و قدرتش مافوق همه قدرت ها است. همچنین افراد متنعّم و بهره مند از امکانات به خود مغرور نشوند، و راه طغیان و غرور پیش نگیرند و افراد تنگ دست مأیوس و نومید نگردند؛ چرا که هر لحظه ممکن است به اراده و مشیّت الهى صحنه دگرگون گردد. به تعبیر دیگر: براى فراهم شدن رزق و روزى هر انسان ده ها سبب دست به دست هم مى دهند که یکى از آنها تلاش و کوشش انسان است. حتى قدرت بر تلاش و کوشش، و انگیزه آن را نیز خدا داده است. اینجا است که انسان مى تواند از مسأله وسعت و تنگى روزى ها، پى به ذات پاک او ببرد. لذا در پایان آیه مى فرماید: (در این نشانه هایى است براى گروهى که ایمان مى آورند)؛ «اِنَّ فِى ذلِکَ لاَیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ».
آنها هستند که به خاطر ایمان شان آمادگى براى پذیرش حق دارند و هر روز با مشاهده این صحنهها، به ذات پاک او آشناتر مى شوند. در حقیقت آیه فوق که مضمون و محتوایش در ده مورد از قرآن مجید تکرار شده است؛ شبیه همان مطلبى است که از امیرمؤمنان على(علیه السلام) نقل شده که مى فرماید: «عَرَفْتُ اللهُ سُبْحانَهُ بِفَسْخِ الْعَزائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ»؛ (من خداوند سبحان را از فسخ تصمیم ها، و گشودن گره ها، و شکستن اراده ها شناختم!). و شبیه چیزى است که بعضى از مفسّران نقل کرده اند که از یکى از علماء سؤال شد چه دلیلى بر وجود خداوند یگانه دارى؟ گفت: سه دلیل: «ذُلُّ الْلَّبِیْبِ، وَ فَقْرُ اْلأَدِیْبِ وَ سُقْمُ الطَّبِیْبِ»؛ (ذلت و فروماندگى جمعى از عاقلان، و فقر جمعى از لایقان، و بیمارى طبیبان!).
تعبیر به «اَوَلَمْ یَرَواْ»؛ (آیا ندیدند) اشاره به این است که اگر انسان کمى در زندگى مردم دقت کند این تفاوت ها را به خوبى مشاهده مى کند. ذکر این نکته نیز لازم است که ارتباط وسعت و تنگى روزى با مشیّت الهى به معنى مشیّتى است که آمیخته با حکمت است و الا نه در اینجا و نه در موارد دیگر، او مشیتى بى حساب و بدون حکمت ندارد. ضمنا تنگى روزى در آیات فوق به معنى محرومیت مطلق از روزى نیست تا منافاتى با آیات بعد که مى گوید: (هیچ جنبنده اى در زمین نیست مگر این که روزى او بر خداست)؛ «وَ ما مِنْ دابَّهٍ فِى اْلأَرْضِ إلاّ عَلى اللهِ رِزْقُها» داشته باشد. بلکه منظور محدودیت روزى است در عین وجود حداقل لازم.
۶ـ در آیه ۵۸ سوره ذاریات بعد از تأکید بر این نکته که خداوند نیازى به بندگان ندارد و اگر آنها را به عبودیت خویش دعوت مىکند به خاطر نیاز نیست. مى فرماید: (زیرا تنها خداوند روزى دهنده و صاحب قدرت است و ناتوانى در او راه ندارد)؛ «اِنَّ اللهَ هُو الرَّزاقُ ذُو القُوّهِ اَلْمَتِیْنُ». «رَزّاق» صیغه مبالغه و به معنى بسیار روزى دهنده است؛ و این تنها درباره ذات پاک او صادق است که در هر گوشه اى از این جهان پهناور، برفراز کوه ها، در دل سنگ ها، در ژرفاى درّه ها، در اعماق دریاها، و خلاصه در هر گوشه و کنار از این عالم بزرگ هر موجود زنده اى بر سر خوان احسان او نشسته، و از امدادها و فیض او بهره مى گیرد. و از آنجا که چنین عطا و بخشش گسترده و بى حسابى نیاز به قدرت و قوّت کامل دارد؛ بعد از ذکر این وصف، دو وصف دیگر «ذُوالُقُوَهِ»؛ (صاحب قدرت و قوت) و «اَلْمَتِیْنُ» را ذکر کرده است. «متین» از مادّه «متن» در اصل به معنى دو عضله نیرومندى است که در دو طرف ستون فقرات قرار گرفته، و پشت انسان را براى انجام کارهاى سنگین، محکم مى کند؛ و در اینجا کنایه از نیرو و قدرت فوق العاده است. این جمله در واقع توصیفى براى ذات پاک او در طریق بخشندگى روزى ها است، چرا که این صفت تنها مخصوص او است، و دیگران هر چه دارند از او مى گیرند؛ و اگر وصف روزى رسان، درباره بعضى از انسان ها یا اسباب طبیعى به کار مى رود؛ در حقیقت به معنى واسطه در انتقال فیض است؛ نه فیاض و نعمت آفرین.
۷ـ در آیه ۶ سوره هود روى نکته دیگرى تکیه شده؛ و آن شمول رزق خداوند، نسبت به تمام جنبندگان است؛ همان کارى که بدون احاطه علمى کامل، نسبت به همه موجودات جهان امکان پذیر نیست. میزبان باید تعداد مهمانان خود را قبلا بداند، و همچنین مقدار نیاز و نوع سلیقه آنها را، تا بتواند با غذاى مناسب از آنها پذیرائى کند؛ و لذا در این آیه مى فرماید: (هیچ جنبنده اى در زمین نیست مگر این که روزى او بر خداست)؛ «وَ ما مِنْ دابَّهٍ فِى الاَرْضِ اِلّا عَلَى اللهِ رزْقُها». این تعبیر به خوبى نشان مى دهد که او روزى همه بندگان را تعهد کرده است، تا از یک سو جلو حرص و آزمندى گروهى، و اضطراب و نگرانى مستمرّ گروه دیگرى را بگیرد، و از سوى دیگر نشان دهد که اگر کمبودى در ارزاق مشاهده مى شود، جنبه مصنوعى دارد و حتما بر اثر ظلم و ستم گروهى از افراد و غصب حقوق و احتکار و ایجاد کمبودهاى کاذب و یا در نهایت به خاطر عدم تلاش براى بهره گیرى از این سفره گسترده الهى است. اینها عواملى هستند که هریک به تنهائى و گاه به ضمیمه یکدیگر، سبب محرومیت گروهى از رزق و روزی شان مى شوند؛ وگرنه خداوند روزى همه جنبندگان را تضمین فرموده است.
از آنجا که رساندن روزى به آنها بدون علم کامل نسبت به جایگاه، و خصوصیات آنها ممکن نیست؛ در ادامه آیه مى فرماید: (او قرارگاه و محلّ نقل و انتقالشان را مى داند)؛ «وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها». و تمام اینها در کتابى آشکار (همان لوح محفوظ، لوح علم پروردگار) ثبت است «کُلٌّ فِى کِتابٍ مُبِیْنٍ»؛ (همه اینها در کتاب مبین [لوح محفوظ] ثبت است). «دابَّه» از مادّه «دبیب»، به معنى راه رفتن آهسته است؛ این واژه (دابه) بر جنبندگان و حیوانات و حشرات، اطلاق مى شود؛ هرچند در بعضى از تعبیرات در خصوص اسب به کار رفته، ولى مسلّم است که در اینجا معنى وسیع و گسترده اى دارد که تمام جنبندگان را شامل مى شود.
واژه «مُسْتَقّرَ» به معنى قرارگاه، و محلّ ثابت است؛ و در اصل از مادّه «قرّ» (بر وزن حُرّ) به معنى سرماى شدید گرفته شده که انسان را خانه نشین مى کند. «مُسَّتَوْدَع» به معنى محل غیر ثابت است، از مادّه «ودیعه» گرفته شده و در اصل به معنى ترک گفتن و رها کردن چیزى است؛ و به همین جهت، به امور ناپایدار، «مستودع» گفته مى شود. این تعبیرات اشاره به آن است که تصوّر نکنید خداوند روزى موجودات را تنها در خانه آنها حواله مى کند؛ بلکه هرجا باشند و در هر نقطه اى از زمین و آسمان، محل آنها را مى داند و مى بیند و روزى آنها را در همان جا حواله مى کند!
جمعى از مفسّران، ذیل این آیه، حدیثى نقل کرده اند که موسى(علیه السلام) هنگامى که وحى بر او نازل شد [و او در شب تاریکى در بیابان طور همراه همسر و فرزندش بود] مأموریت پیدا کرد که به سراغ فرعون برود؛ فکرش متوجّه همسر و فرزندش بود که وضع آنها چه خواهد شد؟ خداوند به او دستور داد که عصایش را بر صخره اى بکوبد. صخره از هم شکافت، و در درون آن صخره دیگرى بود و باز عصایش را بر آن زد و آن هم شکافته شد، و صخره سومى درون آن بود، باز عصا را بر صخره سوم فرو کوفت کرمک کوچکى به اندازه مورچه ریزى در آن نمایان گشت، و در دهانش چیزى شبیه غذا بود، در این هنگام خداوند حجاب را از گوش موسى(علیه السلام) برداشت و او شنید کرمک چنین مى گوید: «سُبْحانَ مَنْ یَرانِى، وَ یَسْمَعُ کَلامِى، وَ یَعْرِف مَکانى وَ یذْکُرُنى وَ لایَنْسانى»؛ (پاک و بى عیب است خدائى که مرا مى بیند، و سخن مرا مى شنود، و مکان مرا مى داند، و مرا به یاد دارد و فراموشم نمى کند).
همچنین در حدیثى آمده است که امام حسین بن على(علیه السلام) شمشیرى داشت که این چهار جمله روى آن نوشته شده بود: «الرِّزْقُ مَقْسُوْمٌ، وَ الْحَریْصُ مَحرُوْمٌ، وَ الْبَخِیْلُ مَذْمُوْمٌ وَ الْحاسِدُ مَغْمُوْمٌ»؛ (روزى تقسیم شده، و حریص محروم است، و بخیل نکوهیده، و حسود غمگین است).
این سخن را با شعر یکى از شعراى عرب پایان مى دهیم. او مى گوید :
وَ کَیْفَ أخافٌ الْفَقْرَ وَاللهُ رازِقِى *** وَ رازِقُ هذا الْخَلْقِ فى الْعُسْرِ وَ الْیُسْرِ
تَکفَّلَ بِاْلارْزاقِ لِلْخلْقِ کُلِّهِمْ *** وَ لِلضَّبِ فى الْبَیْداءِ وَ لِلْحُوْتِ فى الْبَحْرِ
من چگونه از فقر بترسم در حالى که خدا روزى دهنده من است؟ *** و روزى دهنده همه مخلوقات در سختى و راحتى است.
او روزى همه خلق را بر عهده گرفته *** حتى سوسمار را در صحراى خشک و نهنگ را در دریا.
۸ـ در آیه ۲۴ سوره سبأ گویى مشرکان را به محاکمه مى کشد و بطلان عقیده آنها را از طریق مسأله روزى رساندن به خلایق روشن مى سازد و توحید ربوبیت را آشکار مى کند، و مى فرماید: (بگو: چه کسى شما را از آسمانها وزمین روزى مى دهد؟)؛ «قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّمواتِ وَ اْلأَرْضِ». از نور آفتاب از دانه هاى حیات بخش باران، از این هواى زندگى آفرین، و همچنین از انواع مختلف مواد غذایى که در دل خاک تیره نهفته شده و به صورت انواع میوه ها و غلّات و سبزى ها آشکار مى شود. بعد بىآنکه پیامبر(صلی الله علیه وآله) در انتظار پاسخ آنها بنشیند خودش به پاسخگویى پرداخته و مى فرماید: (بگو: خداوند یگانه!)؛ «قُلِ اللهُ». (و ما یا شما بر [طریق] هدایت یا در گمراهى آشکارى هستیم)؛ «وَ اِنّا اَوْ ایّاکُمْ لَعَلى هُدَىً اَوْفى ضَلالٍ مُبِینٍ».
چرا که دو عقیده متضاد با هم جمع نمى شوند و از آنجا که شما هیچ دلیلى بر این که بت ها منشأ این برکاتند ندارید معلوم مى شود ما برحقیم و شما در ضلال مبین هستید. اگر مى بینیم در اینجا پیامبر(صلی الله علیه وآله) در انتظار جواب آنها نمى نشیند به خاطر آن است که واقعا آنها پاسخى براى این سؤال نداشتند جز سکوتى آمیخته با شرمسارى. به همین دلیل گوینده فصیح در این گونه موارد باید خود رشته سخن را به دست بگیرد و مشغول پاسخ شود. یکى دیگر از فنون فصاحت این است که در بعضى از مواقع سخن را با حریفان سربسته بگویند و قضاوت را به خود آنها واگذارند. لذا در اینجا مى فرماید: بگو ما یا شما یکى بر هدایت و دیگرى بر ضلالت آشکار است و مسلّما در اینجا گمراه و هدایت یافته مشخص بوده و چه بهتر که در ظاهر عبارت سربسته بماند تا حسّ لجاجت آنها را بر نیانگیزد و نتیجه گیرى را به خودشان واگذارد. عجیب اینکه بعضى از مفسّران این جمله را از قبیل تقیه پنداشته اند. در حالى که هیچ جاى تقیّه در اینجا نیست و مطلب به وضوح اما توأم با لطافت بیان شده است و جالب اینکه نخست مى گوید: «ما» و بعد مى گوید: «شما» و به دنبال آن مى گوید بر «هدایت» یا بر «ضلالت» هستیم و این ترتیب بندى نیز مطلب را روشن تر مى سازد.
۹ـ در آیات ۹ تا ۱۱ سوره ق بعد از اشاره به نزول باران پر برکت از آسمان روى سه قسمت از روزى هاى پر فایده عمومى تکیه کرده و مى فرماید: (واز آسمان، آبى پربرکت نازل کردیم، و بوسیله آن باغها و دانه هایى را که درو مى کنند رویاندیم)؛ «وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ مُبارَکآ فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنّاتٍ و حَبَّ الحَصیدِ». (و نخلهاى بلند قامت که میوه هاى متراکم دارند)؛ «وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضِیْدٌ». (همه اینها براى روزى بخشیدن به بندگان است)؛ «رِزْقآ لِلْعِبادِ». در واقع در این آیه به طور عمده تکیه بر میوه ها و دانه هاى غذایى شده که مهم ترین و سالم ترین بخش از مواد غذایى انسان ها را تشکیل مى دهد و در میان میوه ها روى خرما بالخصوص تکیه شده به خاطر اهمّیّت فوق العاده غذایى آن، که در جاى خود مشروحا پیرامون آن بحث کرده ایم.
قابل توجّه اینکه بعضى از مفسّران معتقدند تکیه قرآن روى این سه قسمت ارزاق به خاطر ویژگى هایى است که هر کدام جداگانه دارد. زیرا بخشى از گیاهان اند که همه ساله ثمر مى دهند بى آنکه نیاز به بذر افشانى داشته باشند مانند انواع درختان میوه و بعضى همه سال نیاز به بذر افشانى دارند مانند دانه هاى غذائى (هم چون گندم و جو و برنج و ذرّت) و بعضى واسطه اى میان این دو هستند مانند درخت نخل که اصل آن ثابت است ولى هر سال نیاز به گرده افشانى دارد به این گونه که گرده هاى نر را بر مى دارند و بر ثمره درخت مادّه مى پاشند تا کاملا بارور گردد البته بدون آن هم ممکن است بارور شود (بوسیله بادها و حشرات) ولى مطمئنا پر بار نخواهد بود. این نکته نیز قابل توجّه است که تعبیر در «رزقا لِلعِباد» اشاره لطیفى به این حقیقت است که باید از نعمت هاى الهى در مسیر بندگى و عبادت خدا استفاده کرد و این موجودات همه سرگشته و فرمان بردار انسان اند تا رزقى به کف آرد و به غفلت نخورد. و به گفته شاعر:
خوردن براى زیستن و ذکر کردن است *** تو معتقد که زیستن از بهر خوردن است!
۱۰ـ در آیات ۲۴ تا ۳۲ سوره عبس، روى انواع مختلفى از غذاها که خداوند در اختیار انسان و چهارپایان قرار داده تکیه شده و انسان را به مطالعه در آنها دعوت مى کند تا ضمن برانگیختن حس شکرگزارى او را براى شناختن منعم و معرفه الله آماده سازد. و مى فرماید: (انسان باید به غذاى خویش (و آفرینش آن) بنگرد!)؛ «فَلْیَنْظُرِ اْلأَنْسانُ اِلى طَعامِهِ». ببیند چگونه عوامل مختلف از آفتاب بر زمین و هوا و باران دست به دست هم مى دهند تا این همه نعمت را در اختیار او بگذارند. باید بنگرد و ببیند چگونه (ما آب فراوان از آسمان فرو ریختیم * سپس زمین را از هم شکافتیم * و در آن دانه هاى فراوانى رویاندیم)؛ «اِنّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبّا * ثُمَّ شَقَقْنَا اْلأَرْضَ شَقّا * فَأَنْتَبْنا فِیْها حَبّا». (و انگور و سبزى بسیار)؛ «وَ عِنَبا وَ قَضْبا». (و زیتون و نخل فراوان * و باغ هاى پردرخت * و میوه و چراگاه)؛ «وَ زَیْتُوْنا وَ نَخْلا * وَ حَدائِقَ غُلْبا * وَ فاکِهَهً وَ اَبّا».
گرچه «فاکهه» به معناى میوه تمام انواع میوه ها را شامل مى شود و «حدائق» به معنى باغ ها همه باغ ها را در بر مى گیرد. ولى تکیه روى انگور و زیتون و خرما به خاطر خواص بسیار مهم این سه میوه است که امروز در علم غذاشناسى در هر سه مورد کاملا به ثبوت رسیده است. گرچه طعام معمولا به معنى طعام جسمانى است مخصوصا در مورد این آیه که به دنبال آن موارد متعدّدى از غذاهاى مادّى، میوهها و دانههاى خوراکى، ذکر شده است ولى همان گونه که در بعضى از روایات آمده «طعام» مى تواند معناى وسیع تر و گسترده ترى داشته باشد که طعام معنوى را نیز شامل شود. باید انسان درست نگاه کند که علم و دانشش را که غذاى روح او است از چه کسى فرا مى گیرد نکند تعلیمات مسمومى در آن باشد؟ آخرین سخن درباره این آیه شریفه آنکه جمله «فَلْیَنْظُرِ»؛ (باید بنگرد) ممکن است هم نگاه کردن براى پى بردن به اسرار مبدا و معاد را شامل شود و هم نگاه نکردن براى انتخاب نوع طیِّب و پاک از خبیث و ناپاک و نوع مشروع از نامشروع و مفید از زیان بار.
از مجموع آنچه در شرح این آیات گفته شد به خوبى استفاده مى شود که انواع روزى هاى خداداد، آیات و آثار عظمت او هستند. چگونگى پیدایش آنها نظم شگرفى که در ساختمان شان به کار رفته، ویژگىهاى حاکم بر هر یک، مواد حیاتى موجود در هر کدام و همچنین چگونگى رساندن این ارزاق به نیازمندان و تطبیق دادن بر نیاز آنان، هر کدام آیتى و نشانه اى از حکمت و عظمت ذات پاک او است.