فشار سیاسی بر شیعیان در عصر امام صادق (ع) چگونه بوده؟
با وجود آزادی نسبی در زمان امامت امام صادق(ع)، شدیدترین فشارها علیه شیعیان در دوران امویان و پس از آن در زمان منصور عباسی، اعمال می شد، به طوری که کسی جرأت ابراز وجود نداشت و مشایخ شیعه نمی توانستند احادیث ائمه را نقل کنند و اصحاب امام(ع) نیز برای صیانت خود از گزند منصور، مجبور بودند به طور کامل تقیّه کنند.
منصور عباسی یکی از غلامان امام صادق(ع) را گرفت و هزار ضربه شلاق بر او زد تا جان داد. در این دوره اتهام رفض درباره هر کس، کافی بود که امنیت جانی و مالی او از بین رفته و گرفتار شکنجه شود.
در دوران امامت امام صادق(علیه السّلام) تنها در دهه سوم قرن دوم هجری، آزادی نسبی وجود داشت که حتی در همان دهه نیز فعالیت های آن حضرت و شیعیان تحت کنترل بود؛ اما پیش از آن، در دوران امویان (که در سال ۱۳۲ سقوط کردند) و پس از آن به وسیله «منصور عباسی»، شدیدترین فشارها علیه شیعیان اعمال می شد، به طوری که جرأت هر گونه ابراز وجودی از آنها سلب شده بود.
در روایتی آمده: «شخصی از اصحاب ابو جعفر ثانی [امام دهم](علیه السّلام) از آن حضرت پرسید: مشایخ ما به علت اختناق شدیدی که در زمان آنها وجود داشت از نقل حدیث خودداری نموده و تنها به نوشتن آن اکتفا کرده اند، اینک آن کتاب ها در دسترس ما قرار دارد، آیا ما از این کتاب ها می توانیم نقل حدیث کنیم؟ امام فرمود: روایات موجود در آن کتاب ها حق است و از آنها می توانید نقل حدیث نمایید».
روایت فوق گویای این حقیقت است که فشار سیاسی بر اهل بیت(علیهم السلام) و شیعیان آنها در دوران مزبور تا چه حد اوج گرفته بود که مشایخ شیعه حتی مجال نقل احادیث ائمه را نداشتند. اصحاب امام(علیه السلام) به منظور صیانت خود از گزند «منصور عباسی»، مجبور بودند به طور کامل تقیّه نموده و مواظب باشند تا کوچکترین بی احتیاطی از آنان سر نزند. این محدودیتِ طبعْ، سبب می شد تا علوم اهل بیت(علیهم السلام) و فتاوای فقهی آنان تا حدودی متروک بماند.
[در روایت دیگری آمده که:] «ابان بن تغلب به امام(علیه السلام) عرض کرد: من در مسجد می نشینم و مردم درباره مسائل فقهی از من سؤال می کنند و تا جواب ندهم دست از سرم بر نمی دارند. اگر نظر شما را به آنان بگویم اشکالاتی پیش می آید، چه کنم؟ امام(علیه السلام) فرمود: هر چه از آرای آنها می دانی برایشان بگو».
تأکیدهای مکرر امام صادق(علیه السّلام) بر تقیه، خود دلیل آشکاری بر وجود چنین فشار سیاسی بود. خطر هجوم بر شیعه چنان نزدیک بود که امام(علیه السلام) برای حفظ آنان، ترک تقیه را مساوی ترک نماز اعلام فرمود. از جمله امام صادق(علیه السلام) به «معلّی بن خنیس» -که به دست حاکمان زمان خود کشته شد- فرمود: «یَا مُعَلَّی! اَکْتِمْ اَمْرَنَا وَ لَا تَذَعْهُ، فَاِنَّ مَنْ کَتَمَ أَمْرَنَا وَ لَایُذِیعُهُ أَعَزَّهُ اللهُ فِی الدُّنْیَا»؛ (ای معلی! اسرار ما را پنهان بدار و آن را به همه کس نگو، خداوند کسی را که اسرار ما را پنهان داشته و آن را بر ملا نسازد، در دنیا عزیز می دارد).
به هر حال روایاتی وجود دارد حاکی از این که شدت فشار به قدری بود که حتی شیعیان، بدون اعتنا به همدیگر از کنار هم رد می شدند. در روایت دیگری درباره جاسوسان ابو جعفر منصور آمده: «کَانَ لَهُ بِالْمَدِینَهِ جَوَاسِیسُ یَنْظُرُونَ إِلى مَنِ اتَّفَقَتْ شِیعَهُ جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ عَلَیْهِ، فَیَضْرِبُونَ عُنُقَهُ»؛ (منصور در مدینه جاسوسانی داشت و آنها کسانی را که با شیعیانِ [امام] جعفر [صادق(علیه السلام)] رفت و آمد داشتند، گردن می زدند).
بنا به نقل «واقدی»، معتب از غلامان امام صادق(علیه السّلام) بود که منصور عباسی او را گرفته و هزار ضربه شلاق بر او زد تا جان داد. در این دوره اتهام رفض درباره هر کس، کافی بود که امنیت جانی و مالی او از بین رفته و گرفتار شکنجه شود.