قرآن و عقیده به گردش خورشید به دور زمین!
در این آیات سخن از انواع گردش خورشید (طولی و دورانی) در مدار ثابت خود است، نه گردش آن به دور زمین و این افتخاری برای قرآن است که صدها سال پیش به انواع گردش خورشید اشاره کرده است. در آیات دیگری مثل آیه ۴۰ سوره معارج نیز به کروی بودن زمین و گردش آن به دور خورشید اشاره شده است و این معنا را تأیید می کند. حتی اگر این معنی را نپذیریم باز هم ایرادی به قرآن وارد نخواهد شد و منظور، گردش ظاهری خورشید به دور زمین بر حسب حسّ ما می باشد.
در آیات ۳۸ تا ۴۰ سوره یس می خوانیم: «وَ الشَّمْسُ تَجْرِى لِمُستَقَرٍ لَها ذلِکَ تَقْدِیْرُ الْعَزِیْزِ الْعَلِیْمِ * وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتّى عادَ کَالْعُرْجُوْنِ الْقَدِیْمِ * لَا الشَّمْسُ یَنْبَغِى لَها أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّیْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ کُلٌّ فى فَلَکٍ یَسْبَحُوْنَ»؛ (و خورشید [نیز براى آنها آیتى است] که پیوسته به سوى قرارگاهش در حرکت است؛ این تقدیر خداوند توانا و داناست * و براى ماه منزلگاه هایى قرار دادیم. [و هنگامى که این منازل را طى کرد] سرانجام به صورت شاخه کهنه [قوسى شکل و زرد رنگ] خرما درمى آید * نه خورشید را سزاست که به ماه برسد، و نه شب بر روز پیشى مى گیرد، و هر یک در مسیر خود شناورند).
برخی از مستشرقان حرکت خورشید را در این آیات به معنای حرکت خورشید به دور زمین، که در زمان نزول قرآن به عنوان توصیف علمی آن روز از حرکت افلاک مطرح بوده دانسته و آن را خلاف یافته های امروز علم نجوم پنداشته اند و با این معنی خواسته اند تعارض قرآن با علم و غیر جاودانه بودن آن را اثبات کنند!
این درحالی است که در این آیات سخن از انواع گردش خورشید (طولی و دورانی) در مدار ثابت خود است نه گردش آن به دور زمین. برخلاف تصور برخی مغرضان و معاندان اسلام و قرآن، این افتخاری برای قرآن است که سال ها پیش از اکتشافات علم نوین نجوم، به انواع گردش خورشید اشاره کرده است.
آنچه در عصر نزول قرآن و قرن هاى قبل و بعد از آن بر محافل علمى در مورد آسمان و زمین حاکم بود نظریه هیأت بطلمیوس بود که زمین را مرکز جهان مى شمرد و ستارگان و خورشید را در دل فلک هایى بلورین میخکوب مى دانست و فلکها را در اطراف زمین در گردش محاسبه مى کرد. طبق این نظریه عالم جسمانی متشکل از نه فلکِ تو در تو بوده و هر فلک بالاتر بر افلاک و عوالم پائین تر احاطه داشته و مدبّر آن محسوب می شد.
قرآن در آیات فوق به دو دلیل نظریه مذکور را رد مى کند:
اوّلًا: خورشید پیوسته به سوى قرارگاهش در حرکت است (یا خورشید در قرارگاه خود در حرکت مى باشد)، نه اینکه خورشید به دور زمین؛ آن هم نه خودش بلکه به دنبال فلک بلورینش در حرکت است.
ثانیاً: خورشید و ماه هر کدام در مسیر خود شناورند.
طبق این دو نکته، قرآن نه تنها با نظریه مذکور همخوانی ندارد بلکه به طرز شگفت آوری به آنچه علم امروز کشف کرده نیز اشاره دارد.
بعد از فرو ریختن پایه هاى فرضیه بطلمیوس در پرتو کشفیات قرون اخیر و آزاد شدن اجرام آسمانى از قید و بند افلاک برونى، این نظریه قوت گرفت که خورشید در مرکز منظومه شمسى ثابت و بى حرکت است و تمام منظومه شمسى پروانه وار به دور او مى گردند. در اینجا نیز خبرى از حرکت خورشید به سوى قرارگاه خاصى یا به دور خود نبود. باز هم علم پیشرفت بیشترى کرد و مشاهدات نجومى که با استفاده از تلسکوپ هاى بسیار نیرومند صورت گرفت ثابت کرد حداقل خورشید داراى دو حرکت است: حرکت وضعى به دور خودش و حرکت انتقالى به اتفاق تمام منظومه شمسى به سوى نقطه مشخصى از آسمان یا به تعبیر دیگر به سوى ستاره «Vega» که از ستارگان صورت فلکى «الْجاثى عَلى رُکْبَتَیْهَ» مى باشد. خورشید علاوه بر حرکات ظاهرى، حرکت واقعى (حرکت دورانى کهکشان) دارد. حرکتی که خورشید را با سرعت حدود یک میلیون و یکصد و سى هزار کیلومتر در ساعت در فضا مى گرداند.
تا اینجا سه نوع چرخش و گردش برای خورشید اثبات شده که در یکی مثل زمین حرکت «وضعی چرخشی» دارد، در یکی دیگر با مجموعه منظومه شمشی در داخل کهکشان شیری حرکت «انتقالی طولی» دارد و در گردش سوّم حرکت «انتقالی دورانی» با تمام مجموعه کهکشان شیری دارد.
با روشن شدن این حقایق نجومی و در بازگشت به آن آیات مورد اشاره می گوییم که آیه شریفه «کُلُّ فى فَلَکٍ یَسْبَحُونَ»؛ (هر یک [از خورشید و ماه] در مسیر [و مدار] خود شناوراند)، بدون شک با افلاک بلورین بطلمیوسى که هر یک از کرات را در جاى خود میخکوب مى دانست سازگار نیست و دقیقاً با آنچه علم امروز پرده از آن برداشته است هماهنگ مى باشد؛ همچنین حرکت به سوى «مستقر»؛ (قرارگاه) نیز اشاره دیگرى به حرکتى است که خورشید به سویى از کهکشان دارد و بیان این مطلب به راستى معجزه است.
آیات دیگری نیز در قرآن وجود دارد که مطالبی بسیار دقیق و علمی و برخلاف آنچه در زمان نزول قرآن بر محافل علمی و نجومی حاکم بود بیان کرده است و معنای فوق را تأیید می کند. به عنوان مثال در گذشته دانشمندان فکر می کردند زمین دارای سطحی صاف و ثابت می باشد که خورشید از یک سمت آن طلوع و از سمت دیگر غروب می کند؛ اما قرآن در یک تعبیر بسیار زیبا زمین را کروی فرض کرده و در آیه ۴۰ سوره معارج می فرماید: «فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»؛ (به پروردگار مشرقها و مغربها سوگند).
این تعبیر ممکن است به مشرق ها و مغرب هاى مختلف مکانى اشاره داشته باشد چرا که با توجه به کرویت زمین و گردش زمین به دور خود در هر لحظه در نقطه ای از زمین خورشید از چشم کسانی که در آن نقطه حضور دارند غروب کند و در جای دیگری از زمین خورشید طلوع کند و بر این اساس به تعداد مناطق روى این کره، مشرق و مغرب وجود داشته باشد. همچنین این تعبیر می تواند اشاره به مشرقها و مغربهاى زمانى داشته باشد. زیرا مى دانیم حرکت زمین به دور خورشید سبب مى شود که هرگز دو روز پشت سر هم خورشید از یک نقطه طلوع و غروب نکند.
این تفاوت مشرقها و مغربها که با نظمی بسیار دقیق و حساب شده انجام مى گیرد از یک سو سبب پیدایش فصول چهارگانه سال با آن همه برکات است و از سوى دیگر باعث تعدیل حرارت و برودت و رطوبت در سطح زمین مى شود و زندگى انسانها و حیوانات و گیاهان را سر و سامان مى بخشد. هر یک از اینها آیتى از آیات خدا و نشانه اى از نشانه هاى او است.
با این وجود حتی اگر بخواهیم حرکت مورد اشاره خورشید در آیات مورد بحث را به معنای حرکت آن به دور زمین معنا کنیم، باز هم ایرادی به قرآن وارد نخواهد شد؛ چرا که در آن صورت منظور از آن، حرکت خورشید بر حسب حسّ ما می باشد که بر اساس این حرکت فرضی و ظاهری، انسان ها محاسبات نجومی خود را انجام می دهند.
جالب اینکه این تعبیر حتى بعد از اثبات گردش زمین به دور خورشید نیز به کار مى رود؛ مثلا امروز مى گویند «تحویل خورشید به برج حمل»(رسیدن آن به آغاز فروردین) و یا «رسیدن خورشید به دایره نصف النهار» و یا «رسیدن به میل کلى». این تعبیرات همگى نشان مى دهد که حتى بعد از کشف حرکت زمین به دور خورشید، تعبیرات گذشته راجع به حرکت خورشید به کار مى رود. چرا که از نظر حسى چنین به نظر مى آید که خورشید در حرکت است و این تعبیرات از همین جا گرفته مى شود.