جسمانی و روحانی بودن “معاد”
منظور از معاد جسمانى این است که علاوه بر روح، جسم نیز در جهان دیگر بازگشت مى کند. جمعى از فلاسفه پیشین تنها به معاد روحانى معتقد بودند و جسم را مَرکبى مى دانستند که تنها در این جهان با انسان است و بعد از مرگ، روح آن را رها مى سازد و به عالم ارواح مى شتابد؛ ولى عقیده علماى اسلام این است که معاد در هر دو جنبه روحانى و جسمانى صورت مى گیرد. همانگونه که قرآن فرموده همان جسمى که خاک و متلاشى گشته، به فرمان خدا جمع آورى مى شود و لباس حیات نوینى بر آن پوشانده می شود.
منظور از معاد جسمانى این نیست که تنها جسم در جهان دیگر بازگشت مى کند؛ بلکه هدف این است که روح و جسم توأمان مبعوث مى شوند و به تعبیر دیگر بازگشت روح مُسلَّم است، بحث روی بازگشت جسم است. جمعى از فلاسفه پیشین تنها به معاد روحانى معتقد بودند و جسم را مَرکبى مى دانستند که تنها در این جهان با انسان است و بعد از مرگ از آن بى نیاز مى شود، آن را رها مى سازد و به عالم ارواح مى شتابد؛ ولى عقیده علماى بزرگ اسلام این است که معاد در هر دو جنبه روحانى و جسمانى صورت مى گیرد، در اینجا بعضى مقید به خصوص جسم سابق نیستند و مى گویند: خداوند جسمى را در اختیار روح مى گذارد و چون شخصیت انسان به روح او است این جسم، جسم او محسوب مى شود! در حالى که محققین معتقدند همان جسمى که خاک و متلاشى گشته، به فرمان خدا جمع آورى مى شود و لباس حیات نوینى بر آن مى پوشاند و این عقیده اى است که از متون آیات قرآن مجید گرفته شده است.
شواهد معاد جسمانى در قرآن مجید آن قدر زیاد است که به طور یقین مى توان گفت: آنها که معاد را منحصر در روحانى مى دانند کمترین مطالعه اى در آیات فراوان معاد نکرده اند وگرنه جسمانى بودن معاد در آیات قرآن به قدرى روشن است که جاى هیچ گونه تردید نیست. آیاتى که در آخر سوره «یس» مى خوانیم به وضوح بیانگر این حقیقت است؛ چرا که مرد عرب بیابانى تعجبش از این بود که این استخوان پوسیده را که در دست دارد چه کسى مى تواند زنده کند؟ و قرآن با صراحت در پاسخ او مى گوید: «قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِى أَنشأَهَا أَوَّلَ مَرَّهٍ»؛ (بگو همین استخوان پوسیده را خدائى که روز نخست آن را ابداع و ایجاد کرد زنده مى کند). تمام تعجب مشرکان و مخالفت آنها در مسأله معاد بر سر همین مطلب بود که چگونه وقتى ما خاک شدیم و خاک هاى ما در زمین گم شد، دوباره لباس حیات در تن مى کنیم؟ «وَ قَالُوا أَءِذَا ضَلَلْنَا فِی الأَرْضِ أَءِنَّا لَفِى خَلْقٍ جَدِیدِ». آنها مى گفتند: چگونه این مرد به شما وعده مى دهد وقتى که مردید و خاک شدید بار دیگر به زندگى باز مى گردید: «أَیَعِدُکمْ أَنَّکمْ إِذَا مِتُّمْ وَ کُنتُمْ تُرَاباً وَ عِظاماً أَنَّکم مُخْرَجُونَ». آنها به قدرى از این مسأله تعجب مى کردند که اظهار آن را نشانه جنون و یا دروغ بر خدا مى پنداشتند: «وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ نَدُلُّکُمْ عَلَى رَجُلٍ یُنَبِّئُکُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُمْ لَفِى خَلْقٍ جَدِیدٍ».«أَفَعَیِینَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِّنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ»؛ (کافران گفتند مردى را به شما نشان دهیم که به شما خبر مى دهد هنگامى که کاملا خاک و پراکنده شدید دیگر بار آفرینش جدیدى مى یابید).
به همین دلیل عموماً «استدلالات قرآن درباره امکان معاد» بر محور همین معاد جسمانى دور مى زند و بعلاوه قرآن کراراً خاطر نشان مى کند که شما در قیامت از قبرها خارج مى شوید قبرها مربوط به معاد جسمانى است. داستان مرغ هاى چهارگانه ابراهیم و همچنین داستان عُزیر و زنده شدن او بعد از مرگ و ماجراى مقتول بنى اسرائیل، همه با صراحت از معاد جسمانى سخن مى گوید.
توصیف هاى زیادى که قرآن مجید از مواهب مادى و معنوى بهشت کرده است همه نشان مى دهد که معاد هم در مرحله جسم و هم در مرحله روح تحقق مى پذیرد، وگرنه حور و قصور و انواع غذاهاى بهشتى و لذائذ مادى در کنار مواهب معنوى معنى ندارد. به هر حال ممکن نیست کسى کمترین آگاهى از منطق و فرهنگ قرآن داشته باشد و معاد جسمانى را انکار کند و به تعبیر دیگر انکار معاد جسمانى از نظر قرآن مساوى است با انکار اصل معاد!
علاوه بر این دلائل نقلى، شواهد عقلى نیز در این زمینه وجود دارد که اگر بخواهیم وارد آن شویم سخن به درازا مى کشد. البته اعتقاد به معاد جسمانى، پاره اى از سؤالات و اشکالات برمى انگیزد مانند شبهه آکل و مأکول که محققان اسلامى از آن پاسخ گفته اند.