آیا تقلید فرزندان از والدین خود در انتخاب دین صحیح است؟
دینداری امری درونی است و از آنجایی که هیچ کس نمی تواند در امور قلبی اشخاص تصرف کند، مجبور کردن اشخاص به انتخاب و معتقد شدن به هر باوری، امکان ناپذیر است. به همین خاطر مراجع تقلید در ابتدای هر رساله توضیح المسائل می گویند هر کسی باید با تحقیق و عقل و فطرت خود انتخاب کند. البته چون انتخاب دین و اعتقاد یافتن به یک آیین و شریعت نیازمند رسیدن به درجه خاصی از رشد فکری و عقلی است، این کار مهم از کودکان نابالغ ساخته نیست.
بنابراین ممکن است انسان تا سنینی که هنوز به استقلال عقلی ورشد فکری نرسیده، در یقین خود به مسائل دینی از راهنمایی ها و آگاهی های دینی که والدین یا مربیانش به او می دهند، متأثر باشد و مراجع عظام نیز این نوع یقین را که از گفته دیگران به دست می آید در مسلمان بودن کافی می دانند.
انسان هنگامى که چشم به این جهان مى گشاید چیزى بلد نیست؛ پس ناچار باید از تجارب دیگران استفاده کند و از اندوخته هاى علمى افرادى دیگر بهره مند شود. زیرا پیمودن راه پر پیچ و خم زندگى در هر قدمى، شدیدا به «علم و دانش» محتاج است. اساسا زندگى روى دو پایه محکم و اساسى استوار است و آن دو پایه عبارت است از «دانستن» و «به کار بستن» و به کار بستن نیز به دانستن نیازمند است. روى همین اصل نخستین قدم زندگى از دانستن شروع مى شود. این جاست که یکى از غرایز انسان وى را امداد مى کند و راه و رسم زندگى و کمال و سعادت را به روى او باز مى کند و آن غریزه «اقتباس» و «تقلید» است. همه مى دانیم که کودک در اثر همین غریزه (تقلید) کم کم حرف زدن و آداب نشست و برخاست را از پدر و مادر یاد گرفته و هر روز مرحله اى از مراحل زندگى را طى مى کند و هرچه بزرگتر مى شود به فراگرفتن علوم و افکار دیگران و پیروى از آنان توجّه بیشترى پیدا مى کند تا رفته رفته با موجودات این عالم آشنا شود و به وظایف خود پى ببرد.
با وجود آنچه گفته شد اما در اینجا یک نکته اساسى وجود دارد که لازم است مورد توجّه قرار گیرد و آن این است که تقلید و پیروى از افکار و روش دیگران در انتخاب دین به طور کلّى صحیح نیست. در این مسأله همه انسانها باید با تحقیق و دقت دین خود را برگزینند و این اولین مسئله اى است که در رساله های توضیح المسائل مراجع تقلید آمده است.
برای انتخاب دین و دیگر مسائل اعتقادی، حتى از علماى دینى نیز نمی توان تقلید کرد، چه برسد به این که از پدران و مادران خود تقلید کنیم و این یکى از مهمترین آزمایش هاى الهى است که در آن مساله «تضاد» خط ایمان و تقوا با پیوندهاى عاطفى و خویشاوندى ظاهر می شود. در آیه ۱۰۴ سوره مائده می خوانیم: «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلی ما أَنْزَلَ اللّهُ وَ إِلَی الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْلَمُونَ شَیْئًا وَ لا یَهْتَدُونَ»؛ (و هنگامی که به آنها گفته شود: به سوی آنچه خدا نازل کرده، و به سوی پیامبر بیایید!، می گویند: آنچه از پدران خود یافته ایم، ما را بس است! آیا اگر پدران آنها چیزی نمی دانستند و هدایت نیافته بودند باز از آنها پیروی می کنند).
شکی نیست که روح قدردانى و رعایت اصول انسانى ایجاب مى کند که پدران و اجداد و نیاکان محترم شمرده شوند اما نه به این معنى که آنها را معصوم از خطا و اشتباه بدانیم و از نقد و بررسى افکار و آداب آنها خوددارى کنیم و از خرافات آنها کورکورانه تبعیت نمائیم. زیرا این نوع مواجهه تقلیدی نوعی منطق جاهلی است. شایسته تر آن است که در عین احترام به حقوق و افکار و سنت هاى مفید گذشتگان، سنن غلط آنها را به شدت درهم شکست.
به خصوص اینکه نسل هاى امروز و آینده در مقایسه با والدین و نسل های گذشته خود، بر اثر گذشت زمان و پیشرفت علم و دانش و تجربیات بیشتر معمولا داناتر و باهوش ترند و هیچ عقل و خردى اجازه تقلید «کورکورانه» از گذشتگان را نمى دهد. اصولا تقلید کورکورانه از والدین در موضوعات ایمانی از آن جهت امری نادرست است که هیچ چیز نمى تواند بر ارتباط انسان با خدا حاکم گردد. زیرا این ارتباط مقدم بر همه چیز حتى بر پیوند با پدر و مادر است که نزدیک ترین پیوندهاى عاطفى را با آدمی دارند.
یعنى من و شما نمی توانیم بگوییم مسلمانیم چون پدرمان مسلمان اند. بنابراین فرزندى که در خانواده ای یهودى بزرگ می شود، فقط به صرف اینکه پدر و مادرش یهودى اند، نمی تواند یهودى بماند، بلکه باید تحقیق کند و از روى علم و آگاهى به همان دین خود یعنی یهودیت، یا دینی دیگر که برحق بودنش را تشخیص داده، اعتقاد پیدا کند، تا بتواند روز قیامت جواب گوى خداى متعال باشد. اگر کسى بدون تحقیق، اعتقاد به چیزى داشت و آن اعتقاد باطل بود، روز قیامت نمی تواند جواب گوى خداى متعال باشد.
درباره انتخاب دین توسط نومکلّفان می گوییم که از ابتدای بلوغ از حدود ۱۴ سالگی و آغاز دوران بلوغ، انسان کم کم دارای تعقل و قدرت داوری می شود و می تواند مطالب را با عقل و فطرت و یافته های خویش مقایسه کند و درباره آنها قضاوت نماید و آنها را رد یا تثبیت و تقویت نماید. بنابراین نوجوانانی که تازه به سن تکلیف می رسند در انتخاب دین اختیار دارند و نمی توان آنان را به انتخاب کردن دین خاصی مجبور کرد. با این توصیفات می توان گفت نوجوان مسلمان زاده نه تنها می تواند، بلکه باید دین حقیقی خود را انتخاب نماید و حقیقت دین پدر و مادری خویش یا هر دین دیگری را با تحقیق و بررسی منصفانه و عالمانه به دست آورد و به آن پایبند باشد.
این به آن خاطر است که اگر ریشه هاى دین بر اساس تقلید از نیاکان و پدر و مادر باشد، بسیار سطحى و کم دوام خواهد بود و هرگز در مقابل طوفان هاى تبلیغات دشمنان پایدار نخواهد ماند. اما اگر این ریشه ها بر پایه منطق و استدلال قرار داشته باشد از هیچ طوفانى نمى لرزد و همواره پابرجا خواهد بود. به همین دلیل اسلام دستور مى دهد که همه مسلمانان بدون استثنا در شناخت اصول عقاید دینى تحقیق و کنجکاوى کنند و بدون دلیل چیزى را نپذیرند و کورکورانه گام برندارند تا مسلمانانى عمیق و ریشه دار و پر استقامت و پایدار و وفادار نسبت به اصول اسلامى باشند.
از همین جهت در آیات قرآن مکررا با استدلالات شیرین و محکم در مسائل مربوط به خداشناسى و معاد و شناخت پیغمبر اسلام(صلى الله علیه و آله) رو به رو مى شویم و حتى مى بینیم که دشمنان به خاطر گفتار بدون دلیل مذمت مى شوند و خداوند از آنها استدلال مطالبه مى نماید و مثلا در آیه ۱۱۱ سوره بقره مى گوید: ([اى پیامبر به آنها بگو] اگر راست مى گویید دلیل بیاورید)؛ «قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ».