آیا کثرت صراط های مستقیم در قرآن تأییدی بر پلورالیسم است؟!

خطوط کلی دین در همه شرایع مشترک و ثابت است که همان «الصراط المستقیم» بصورت معرفه است؛ اما فروعات و خطوط جزئی دین که همان «شریعت» و «منهاج» باشد، تغییر کرده است. هر پیامبر دارای کتاب، اگرچه اصول کلی کتابهای پیشین را تصدیق می ‌کند؛ لیکن خودْ شریعت و دستورهای جزئی جداگانه ‌ای دارد که ناسخ شریعت گذشته است.

تعبیر «صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» به صورت نکره، اشاره به شرایع گوناگونی است که صراط مستقیم خاص مردم هر عصری بوده و در طول تاریخ بصورت تکاملی ارائه شده اند، و در واقع مقاطع و مراحل همان صراط مستقیم واحد است.

مدعای پلورالیست ها (طرفداران کثرت گرایی دینی) این است که صراط مستقیم منحصر در دینی خاص مانند اسلام یا مسیحیت نیست؛ بلکه صراط های مستقیم متعددی وجود دارد که همگی دارای حقانیت و مشروعیت و نجات بخشی هستند. لذا پیروان هر آیینی با حفظ آیین خود در صراط مستقیم هدایت و نجات هستند و نیازی نیست که به دین خاتم انبیاء(صلّى اللّه علیه و آله) یعنی دین اسلام درآیند.

یکی از آیاتی که پلورالیست ها از آن به سود خودشان استفاده می کنند آیه ۳-۴ سوره یس است: «إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ * عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»؛ (تو قطعاً از رسولان [خداوند] هستى * بر راهى راست [قرار دارى]).

در این آیه (و همچنین آیه ۴۳ زخرف و آیه ۲ فتح) کلمه «صراط» بصورت نکره آمده است، یعنی صراطی مستقیم؛ یعنی «یکی» از راه های راست (نه «تنها» راه راست)؛ پس راه های راست متعدد و متکثرند؛ زیرا اگر تنها یک راه راست وجود داشت باید با «ال تعریف» می آورد؛ یعنی باید می گفت «الصراط المستقیم». همچنین در آیه ۱۲۱ سوره نحل درباره حضرت ابراهیم(علیه السلام) می فرماید: «اجْتَباهُ وَ هَداهُ إِلى‌ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»؛ (خدا او را برگزید و به راهى راست هدایت نمود)؛ پس معلوم می شود که هر پیامبری برای خود و امتش یک صراط مستقیم دارد؛ یعنی راه حق مستقیم منحصر به شریعت محمدی(صلّى اللّه علیه و آله) نیست؛ بلکه دیگر ادیان هم بر راه مستقیم اند و حقانیت و نجات بخشی دارند.

پاسخ:
نادرستی برداشت کثرت گرایان از این گونه آیات را طی دو نکته روشن می کنیم:

آمدن تعبیر «صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» به صورت نکره، نشان ابهام و عدم تعیّن واقعی آن نیست تا با تعدّد همراه باشد و پلورالیزم اعتقادی، اخلاقی، فقهی و حقوقی را تأیید کند، بلکه ناظر به عصرهای متعدّد است که هر یک صراط مستقیم خاص خود را می‌طلبد. توضیحش این است که:

اولا: «دین الهی» مجموعه ‌ای از اصول اعتقادی، اخلاقی و خطوط کلی احکام فقهی و حقوقی است که «اسلام» نامیده می‌شود و مشترک بین همه انبیاست و تعدد و تکثر و اختلافی ندارد، همانطور که در آیه ۱۹ سوره آل عمران بیان شده: «إنَّ الدّینَ عِندَ اللهِ الإسلام»؛ (دین در نزد خدا، اسلام [و تسلیم بودن در برابر حق] است).

آیه ۱۳ سوره شوری اشاره به وحدت و اشتراک دین الهی و لزوم ایمان به همه انبیاء دارد: «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهیمَ وَ مُوسى‌ وَ عیسى‌ أَنْ أَقیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فیهِ»؛ (آیینى را براى شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود؛ و آنچه را بر تو وحى فرستادیم و به ابراهیم و موسى و عیسى سفارش کردیم این بود که: دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید!).

این دین واحد مشترک ثابت همان الصراط المستقیم است که در سوره حمد بصورت معرفه آمده است: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ * صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ»؛ (ما را به راه راست هدایت کن * راه کسانى که آنان را مشمول نعمت خود ساختى؛ نه کسانى که بر آنان غضب کرده‌اى؛ و نه گمراهان). سپس این نعمت یافتگان در آیه ۶۹ سوره نساء معرفی شده اند: «الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ»؛ (کسانى که خدا بر آنها نعمت بخشیده [عبارتند] از پیامبران و صدّیقان و شهیدان و صالحان). این صراط مستقیم، یکی بیش نیست و صراط همه انبیاء و همان دین واحد است.

ثانیا: پیامبر هر عصری آن خطوط کلی را به انضمام خطوطی جزئی در فروع احکام مانند کیفیّت نماز، حج، روزه و جزئیاتی از این قبیل بیان کرده است که در آیه ۴۸ سوره مائده از آن تعبیر به شریعت و منهاج شده است: «لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَهً وَ مِنْهاجاً»؛ (ما براى هر کدام از شما، آیین و طریقه روشنى قرار دادیم). این خطوط جزئی بر حسب شرایط و استعداد امت ها در طول تاریخ تغییر و تکامل یافته است (یعنی هر شریعتی کاملتر و نسخ کننده ی شریعت قبلی است)، در حالی که آن خطوط کلی ثابت مانده است. صراط مستقیم مردم آن روزگارْ همان شریعت خاصی است که پیامبر آن عصر آورده است. این مطلب همانند فصول چهارگانه و شب و روز است که هر یک در مقطع خاص خویش حق است. در اینجا صراط مستقیم بصورت نکره می آید. مرحوم علامه طباطبایی ذیل آیه ۱۴۲ سوره بقره درباره راز نکره آمدن صراط مستقیم می گوید: در این جمله کلمه «صراط» نکره، یعنى «بدون الف و لام تعریف» آمده، و این بدان جهت است که استعداد امت ها براى هدایت بسوى کمال و سعادت، و یا به عبارتى براى رسیدن به صراط مستقیم مختلف است.

هر رسول جدیدی که از طرف حق تعالی مبعوث می شود، سه کار می کند:

اولا: همه ی انبیاء و کتب آسمانی گذشته را تصدیق و تایید می کند که به معنی تصدیق و تایید آن اصول اعتقادی، اخلاقی و خطوط کلی احکام فقهی و حقوقی است که «اسلام و تسلیم» نامیده می ‌شود و مشترک بین همه انبیاست و تعدد و تکثر و اختلافی ندارد؛ و صراط یگانه مشترک «الصراط المستقیم» است. و همچنین تصدیق و تایید می کند آن خطوط جزئی در فروع احکام مانند کیفیّت نماز، حج، روزه و… را که صراط مستقیم خاص مردم آن روزگارْ بوده و فقط در ظرف زمانی شریعت قبلی مشروعیت داشته و با آمدن شریعت جدید همگی نسخ شده اند.

ثانیا: خودش شریعت تازه ای که کاملتر و نسخ کننده ی شریعت قبلی است، از جانب حق تعالی می آورد که در خطوط جزئی، یعنی در فروع احکام حلال و حرام تغییراتی صورت گرفته، در حالی که آن خطوط کلی ثابت مانده است.

ثالثا: به پیروان خودش بشارت می دهد که منتظر رسول بعدی باشند که شریعت تازه تر و کاملتری را که نسخ کننده ی شریعت کنونی است، از جانب حق تعالی خواهد آورد.

آیه ۶ سوره صف از زبان حضرت عیسی(علیه السلام) اشاره به این سه کار می کند: «وَ إِذْ قالَ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یا بَنی‌ إِسْرائیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراهِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتی‌ مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ»؛ (و [به یاد آر] هنگامى که عیسى بن مریم گفت: اى بنى اسرائیل، بى‌تردید من فرستاده خدا به سوى شمایم در حالى که آنچه را پیش از من آمده که تورات باشد تصدیق کننده‌ام و به فرستاده‌اى که پس از من خواهد آمد که نام او احمد[‌صلی الله علیه و آله] است بشارت‌ دهنده‌ ام).

اساسا از خود انبیاء هم عهد گرفته شده که به رسول بعدی ایمان بیاورند، همانطور که در آیه ۸۱ سوره آل عمران آمده: «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ میثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَهٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى‌ ذلِکُمْ إِصْری قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدینَ»؛ (و [به یاد آرید] هنگامى که خداوند از [یکا یک] پیامبران [و امت‌هاى آنها] پیمان گرفت که البته هر گاه به شما کتاب و حکمت دادم سپس [در آینده تاریختان] فرستاده‌اى براى شما آمد که آنچه را در نزد شماست تصدیق نمود حتما باید به او ایمان آورید و او را یارى دهید. [آن گاه خدا] فرمود: آیا اقرار کردید و بر این [امر] پیمان مؤکّد مرا دریافتید؟ گفتند: اقرار کردیم، فرمود: پس [به همین مبادله پیمان] گواه باشید و من هم با شما از گواهانم).

همچنین قرآن در آیات ۱۳۷-۱۳۶ سوره بقره به همه مردم دستور می دهد که به همه انبیاء(علیهم السلام) و بویژه به پیامبر اسلام خاتم انبیاء(صلّى اللّه علیه و آله) ایمان بیاورند وگرنه اهل هدایت نخواهند بود: «قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى‌ إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسى‌ وَ عیسى‌ وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فی‌ شِقاقٍ»؛ (بگویید: ما به خداوند و آنچه به سوى ما فرو فرستاده شده و به آنچه به سوى ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط [نوادگان یعقوب] فرو فرستاده شده و به آنچه به موسى و عیسى و آنچه به پیامبران از جانب پروردگارشان داده شده ایمان آوردیم، میان هیچ یک از آنان [در اینکه حقّند و مبعوث از جانب خداوند] فرقى نمى‌گذاریم و ما در برابر او تسلیم هستیم پس اگر آنها هم به آنچه شما بدان ایمان آورده‌اید ایمان آوردند مسلما هدایت یافته‌اند، و اگر روى گرداندند جز این نیست که آنها در مقام مخالفت و دشمنى هستند).

بنابر این آمدن تعبیر «الصراط المستقیم» بصورت معرفه اشاره به دین واحد مشترک ثابت است که رهاورد همه انبیاء بوده است. و آمدن تعبیر «صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» به صورت نکره، اشاره به شرایع گوناگونی است که صراط مستقیم خاص مردم هر عصری بوده و در طول تاریخ بصورت تکاملی ارائه شده اند، و ناظر به مقاطع، منازل و مراحل همان صراط مستقیم واحد مشترک است.

واضح است که شریعت خاتم انبیاء(صلّى اللّه علیه و آله) آخرین و کاملترین شرایع الهی است که همه مردم باید آن را بپذیرند وگرنه اهل هدایت نبوده و از صراط مستقیم خارج بوده و جزء مغضوب شده گان یا گمرا هان اند.

دلیل برتری قرآن و اسلام و کاملتر بودن آن در ابتدای همین آیه ۴۸ سوره مائده آمده است: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ»؛( و این کتاب [قرآن‌] را به حق بر تو نازل کردیم، در حالى که کتب پیشین را تصدیق مى‌ کند، و مهیمن بر آنهاست‌). «مهیمن» به معنای شاهد و ناظر است و نیز به‌ مراقب و محافظی که سلطه و سیطره داشته باشد «مهیمن» گویند. مهیمن از اسمای حسنای الهی است که دلالت دارد بر گواه و ناظر بودن خدا بر موجودات که آن‌ ها و امورشان را اداره می‌ کند. قرآن کریم نیز مهیمن است، چون محتوای اعلایش بر دیگر کتاب‌ های آسمانی، شاهد، ناظر و محیط است و نیز برتری و حاکمیت دارد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.