معرفت نفس برترین معرفت است!
معرفت نفس در دین مبین اسلام از جایگاه ویژه ای برخوردار است و اسلام اهمیت خاصی برای شناخت نفس قائل شده است, تا جایی که از آن به برترین شناخت ها تعبیر شده است و معرفت نفس از هر معرفت و شناختی بالاتر و والاتر شمرده شده است.
و تعابیری که از ائمه معصومین در این زمینه مطرح شده است بسیار تکان دهنده است. که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
- رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم
مَن عَرَفَ نَفسَه فَقَد عَرَفَ رَبَّه (محجه البیضاء ج۱ ص۶۸)
هرکس که خود را بشناسد, خدای خود را شناخته است.
- امیر المؤمنین علی علیه السلام
أفضَلُ المَعرفَهِ مَعرفَهُ الإنسانِ نَفسَه (فهرست غرر ص۳۸۷ شمارۀ ۲۹۳۵)
برترین معرفت، آن است که انسان نفس خود را بشناسد.
- رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم .
أعلَمُکُم بنَفسِه, أعلَمُکُم برَبه (امالی سید مرتضی ج۲ ص۳۲۹)
آگاه ترین شما نسبت به خدا کسی است که به نفس خود آگاه تر باشد.
—————————
همانطور که دیده می شود شناخت نفس بالاترین و برترین شناخت معرّفی شده و نتیجه ای که از این شناخت بدست می آید شناخت خداوند متعال است که خود هدف اصلی خلقت انسان است.
پس هرکس که می خواهد در راه تربیت و تکامل نفس قدم بگذارد باید ابتدا نفس خود را و قابلیت هایی را که خداوند در او قرار داده است را بشناسد. چرا که انسان تا خودش را و قابلیت های خودش را نشناسد چطور می تواند در راه تربیت و تکامل آن قدم بگذارد؟! در حالی که لازمه تربیت، شناخت است و تا شناخت نباشد تربیت ممکن نخواهد بود.
و چه زیباست کلام امیرالمؤمنین علی علیه السلام که می فرماید:
رَحِمَ اللَّه إمرء أعَدَّ لِنَفسِه و استَعَدَّ لِرَمسِه و عَلِمَ مِن أین و فی أین و إلى أین (الوافی ج۱ ص۱۱۶)
رحمت خدا بر کسی باد که مقدمات تربیت و تعالی نفس خود را آماده سازد و خود را برای عالم قبر آماده سازد و بداند که از کجا آمده است و در کجاست و به کجا می رود.
و همه این ها به این دلیل است که فقط انسانی می تواند نفس خود را تربیت کند که جایگاه خود را بداند و بداند که هدف خلقت او چه بوده است و این مطلب را با تمام وجود درک کند که خداوند او را بدون دلیل و از روی بازی خلق نکرده است و خلقت او از روی حکمت بوده است و او نیز باید هدفی را دنبال نماید و در پس پرده ی این دنیای مادی عالمی عظیم وجود دارد که باید خود را برای ورود به آن آماده سازد.
و در مقابل کسی که نفس خود را و قابلیتهای آن را و جایگاه و موقعیت خود را نشناسد و نداند و نخواهد بداند که ازکجا آمده است و به کجا می رود، پا در راه ظلالت و هلاکت خود گذاشته است و به دست خود، خود را هلاک ساخته است و مَثَل او مانند مَثَل کودکی است که قدر و ارزش طلا را نداند و اگر قطعه طلایی به دست او داده شود آن را به راحتی از بین می برد و ضایع می کند، بدون اینکه کوچکترین ناراحتی و اضطرابی از مفقود شدن این قطعه ارزشمند و گرانبها به خود راه دهد.