روضه شب دوم محرم / روضه ویژه دهه اول محرم

روضه شب دوم محرم، به ذکر مصائب کاروان امام حسین (ع) و پریشانی زنان و کودکان خیام حضرت ابا عبدالله خصوصا حضرت زینب کبری (ع) پس از محاصره توسط لشکر حرّ بن یزید ریاحی اختصاص دارد. لازم به ذکر است که هر یک از شب‌های ماه محرم به نام یکی از شهدا یا شخصیت‌ها یا وقایعی مرتبط با حادثه کربلا نام‌گذاری شده و این نام‌گذاری به طور تعینی و با گذشت زمان صورت گرفته است.

این کار از ناحیه‌ ذاکران اهل بیت (ع) به تقلید از شب‌های خاصی مانند: عاشورا و تاسوعا انجام شده است. کاروان امام حسین (ع) روز دوم محرم سال ۶۱ هجری به سرزمین کربلا وارد شد. به همین خاطر، در شب دوم محرم، ذاکران به ذکر مصائب کاروان امام حسین (ع) در کربلا می‌پردازند.

۱ – ورود کاروان امام به کربلا
قافله امام حسین (علیه‌السّلام) روز دوم محرم در حالی‌که توسط لشکر حرّ بن یزید ریاحی محاصره شده بود به سرزمین کربلا رسید.
امام وقتی نام کربلا را شنید فرمود: «هَذا مَوْضِعُ کَرْبٍ‌ هاهُنا مُناخُ رِکابِنا وَ مَحَطُّ رِحالِنا وَ مَقْتَلُ رِجالِنا وَ مَسْفَکُ دِمائِنا بِهذا حَدَّ ثَنی جَدّی رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله»؛ «اینجا محل غم و بلا است، اینجا خوابگاه مرکب‌های ماست، محل فرود آوردن بارها و توشه‌های ماست، اینجا قتلگاه مردان ما و محل ریختن خون‌های ماست، جدم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) این‌گونه به من خبر داده است.»

۲ – اشعار امام بعد از استقرار
پس از سخنان امام حسین (علیه‌السّلام) همگی از مرکب‌ها فرود آمدند و خیمه‌ها را برافراشتند و از آن طرف، لشکر دشمن با هزار نفر در نقطه مقابل چادر زد.
امام حسین (علیه‌السّلام) بعد از استقرار در کربلا، در گوشه‌ای نشسته و در حالی‌که شمشیر خود را آماده می‌کرد، اشعاری را در بی‌وفایی دنیا زمزمه می‌کرد:
یا دَهْرُ اُفٍّ لَکَ مِنْ خَلیلٍ کَمْ لَکَ بِالْاِشْراقِ وَ الْاَصیلِ
مِنْ صاحِبٍ وَ طالِبٍ قَتیلِ وَالدَّهْرُ لا یَقْنَعُ بِالبَدیلِ

‌«ای روزگار! افّ بر تو باد. چه بد رفیقی هستی، چه بسیار دوستانت را در شامگاهان و صبحگاهان به قتل رسانیده‌ای. و روزگار در نزول بلا بر افراد هرگز به بدل قانع نمی‌شود.»

۳ – تسلای حضرت زینب
از امام سجاد (علیه‌السّلام) روایت شده که: «در آن شبی که فردای آن، پدرم به شهادت رسید در خیمه نشسته بودم و عمه‌ام، زینب (سلام‌الله‌علیها) از من پرستاری می‌کرد. در آن هنگام پدرم از یارانش کناره گرفت و به خیمه خود رفت و جوین ( غلام ابوذر غفاری) نزدش بود و سرگرم تعمیر و اصلاح شمشیر آن حضرت (علیه‌السّلام) بود. در این هنگام پدرم این اشعار را بر زبان جاری ساخت:
یا دَهْرُ اُفٍّ لَکَ مِنْ خَلیلٍ کَمْ لَکَ بِالْاِشْراقِ وَ الْاَصیلِ
مِنْ صاحِبٍ وَ طالِبٍ قَتیلِ وَالدَّهْرُ لا یَقْنَعُ بِالبَدیلِ
وإنَّمَا الأَمرُ إلَى الجَلیلِ وکُلُّ حَیٍّ سالِکٌ سَبیلِ

«ای روزگار، اف بر تو باد با این دوستی‌ات، چه‌اندازه تو در صبحگاهان و شامگاهان دوستان و خواستاران خود را به کشتن می‌دهی و از آن‌ها به عوض و بدلی هم قانع نمی‌شوی. به درستی که کارها به دست خدای جلیل است و هر زنده‌ای سالک این طریق است. همه فانی‌اند، جز ذات حق تعالی.»

ایشان دو یا سه بار، این شعر را تکرار کردند تا آن‌جا که فهمیدم و دانستم که منظورش چیست. پس گریه، راه گلویم را بست، ولی بغضم را فرو خوردم و هیچ نگفتم و دانستم که به زودی بلا، نازل خواهد شد، اما عمه‌ام نیز آنچه را که من شنیدم، شنید و نتوانست خود را نگاه دارد. پس از جا جسته و در حالی‌که لباسش را بر روی زمین می‌کشید و سخت درمانده شده بود، خود را به امام (علیه‌السّلام) رساند و گفت: وا مصیبتا! کاش پیش از این مرگم فرا رسیده بود.

امروز، گویی مادرم حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) و پدرم علی (علیه‌السّلام) و برادرم حسن (علیه‌السّلام) از دنیا رفته‌اند، ‌ای جانشین گذشتگان و پناه بازماندگان … ای اباعبدالله! پدر و مادرم به فدایت، خود را آماده کشته شدن کرده‌ای، جانم به فدایت.» … امام حسین (علیه‌السّلام) خواهرش را دلداری داد و به او فرمود: «خواهرجان! تو را قسم می‌دهم که در عزایم، گریبان چاک ندهی و صورت نخراشی و چون به شهادت رسیدم، ناله و فغان نکنی.» پس از اینکه عمه‌ام آرام گرفت، پدرم او را نزدیک من آورد و در کنارم نشاند و آنگاه به نزد یاران خویش رفت …». امّا در روز عاشورا بعد از شهادت امام، کسی نبود که بانوان حرم را تسلی دهد و آرام کند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.