اقسام اجل انسان در آیات قرآنی
اجل انسان در آیات قرآنی به دو بخش «اجل مسما» و «اجل معلق» تقسیم شده است. هر موجود زندهای به حسب طبیعت و استعداد جسمی خود، تا مدت معینی میتواند زنده بماند که اگر مانعی در ادامه حیات وی رخ ندهد، او تا پایان عمر طبیعی خود زنده میماند و حیات وی به گونه طبیعی پایان مییابد.
اینگونه مرگ را «اجل مسمّا» (اجل غیرقابل تغییر و تبدیل) گویند؛ اما اجل معلق تغییرپذیر است و به استناد علل ناقصه و مقتضیات، به وقوع میپیوندد؛ و بر اثر اعمال نادرست انسان ممکن است بسیار جلو بیفتد که عذابهای الهی یکی از آنهاست و برعکس بر اثر تقوا و نیکوکاری و تدبیر ممکن است بسیار عقب بیفتد.
تمام آیاتی که بر تأخیرناپذیری مرگ در هنگام سرآمدن عمر دلالت دارند، بر اجل مسمّا منطبق هستند؛ زیرا تنها آن اجل است که به هیچ وجه تأخیرپذیر نیست.
۱ – چیستی مرگ
مرگ، جدایی روح از جسد، و نیز زوال و برچیده شدن تعلق نفس به بدن است.
هر انسانی، مرگ را خواهد چشید. این پایان سیر طبیعی هر موجود مادی در دنیاست. اصل مرگ انسان در لوح محفوظ است و از قضای حتمی الهی است و به حکم «کل نفس ذائقه الموت» هیچکس از آن مستثنا نیست؛ اما عمر خاص هر شخص و هنگام مرگ او، در لوح محو و اثبات است و تغییرپذیر است.
۲ – انواع مرگ
مرگ آدمی به دو سبب اصلی اتفاق میافتد، مرگهایی که به سبب پایان یافتن توانایی و ظرفیت جسمی بدن فرا میرسد و از آن به مرگ طبیعی یاد میشود، و مرگهایی که به سبب اتفاقات و رفتارهای آدمی رخ میدهد و از آن به مرگ اخترامی و زودرس و ناگهانی تعبیر میشود.
۳ – اجل
زمان فرا رسیدن مرگ را اجل میگویند.
۳.۱ – دیدگاه علامه حلی
علامه حلی میگوید: «اجل، آن وقت معینی است که حادثه را با آن میسنجند».
۴ – معنای لغوی اجل
اجل، در لغت دو معنا دارد: یکی مدت و زمان معین و دیگری سرآمد و سررسید مدت.
۴.۱ – دیدگاه علامه طباطبایی
به نظر علامه طباطبایی (رحمهاللهعلیه)، معنای اصلی اجل تمام شدن مدت است و به طور مجازی در سررسید مدت نیز استعمال میشود. مراد خداوند در آیه «فاذا جاء اجلهم» همین معنای دوم اجل است؛ یعنی زمان فرا رسیدن مرگ انسان.
۵ – انواع اجل
اجل انسان در فرهنگ قرآنی به دو بخش «اجل مسما» و «اجل معلق» تقسیم شده است.
۵.۱ – اجل مسمّا
اجل مسمّا تا اندازهای شباهت به همان مرگ طبیعی دارد؛ هرچند که تفاوتهایی نیز میان آن دو وجود دارد.
۵.۲ – اجل معلق
اجل معلق نیز شباهتهایی با مرگ ناگهانی دارد؛ البته بهتر است که از اجل معلق به «مرگ زودهنگام» یاد شود.
از اجل مسمّا به «اجل حتمی»، «اجل محتوم»، «اجل مکتوب» و «اجل معین» نیز تعبیر میشود و از اجل معلق به «اجل مشروط و موقوف» و «اجل مقضی» نیز یاد میشود.
۶ – دیدگاه شیخ طوسی
طبق نقل شیخ طوسی، درباره اجل انسان دو دیدگاه مطرح شده است:
۶.۱ – اول
نخست اینکه هر انسانی، اجل مشخص دارد که با آن میمیرد.
۶.۲ – دوم
دوم اینکه انسان دو اجل دارد: یکی تخلفناپذیر و حتمی، و دیگری تقدیری.
۷ – دلیل ترجیح دیدگاه اول
ایشان البته پس از نقل این دو نظر، اولی را ترجیح میدهد؛ به دلیل آنکه اجل، زمان حدوث مرگ و قتل است و با تقدیر، چیزی را اجل نمیگویند. البته دلیل این ترجیح، تمام نیست؛ زیرا این دو قسم، طبق مفاد آیه «هو الذی خلقکم من طین ثم قضی اجلا و اجل مسمّا عنده…»؛ («او کسی است که شما را از گل آفرید؛ سپس مدتی مقرر داشت (تا انسان تکامل یابد)؛ و اجل حتمی نزد اوست (و فقط او از آن آگاه است). با این همه، شما ( مشرکان در توحید و یگانگی و قدرت او) تردید میکنید»). استفاده میشود.
در این آیه شریفه هم کلمه اجل ذکر شده است و هم اجل مسمّا. بیگمان نمیتوان هر دو را به یک معنا حمل کرد و دومی را تکرار اولی دانست؛ بلکه باید بین اجل به نحو مطلق و اجل مسمّا فرق گذاشت. همانگونه که دقت در روایات نیز بیانگر همین نکته است که برای انسان دو نوع اجل وجود دارد. در حدیثی، امام صادق (علیهالسلام) در تفسیر آیه فوق فرمود: «آنها دو اجلاند؛ اجل مشروط که خدا در آن هر چه بخواهد میکند و اجل محتوم».
۷.۱ – روایتی از امام باقر
حمران بن اعین از امام باقر (علیهالسلام) در مورد آیه فوق سؤال کرد، و آن حضرت فرمود: «آن دو اجل است: اجل محتوم و اجل موقوف».
۸ – دیدگاه مفسران
مفسران در تفسیر این دو اجل، دلایل مختلفی بیان کردند. در این میان، آنچه مورد پذیرش است، همان تفسیری است که غالب مفسران بیان داشتند. و آن اینکه: هر موجود زندهای به حسب طبیعت و استعداد جسمی خود، تا مدت معینی میتواند زنده بماند که اگر مانعی در ادامه حیات وی رخ ندهد او تا پایان عمر طبیعی خود زنده میماند و حیات وی به گونه طبیعی پایان مییابد، اینگونه مرگ را «اجل مسمّا» گویند.
۸.۱ – اجل مسما در روایات
در روایات، «اجل مسمّا» به اجل غیر قابل تغییر و تبدیل تفسیر شده است. و از جمله احکام و قضای حتمی پروردگار است که در ام الکتاب و لوح محفوظ، ثبت و غیر قابل تغییر میباشد.
۸.۲ – اجل معلق در روایات
اما اجل معلق تغییرپذیر است و به استناد علل ناقصه و مقتضیات، به وقوع میپیوندد. و بر اثر اعمال نادرست انسان ممکن است بسیار جلو بیفتد که عذابهای الهی یکی از آنهاست و بر عکس بر اثر تقوا و نیکوکاری و تدبیر ممکن است بسیار عقب بیفتد.
۹ – اجل معلق در کتاب محو
اجل معلق در کتاب محو و اثبات است؛ چنانکه در قرآن میخوانیم: «هر اجلی، نوشتهای دارد. خداوند هرچه را بخواهد، محو و هرچه را بخواهد، اثبات میکند».
۱۰ – تقدم و تأخر اجل معلق
در روایتی آمده است: «اجل غیر مسمّا و موقوف قابل تقدم و تأخر است؛ اما اجل مسمّا قابل تغییر نیست».
۱۱ – علت تغییرناپذیری اجل مسما
در محدوده لوح محفوظ (امالکتاب) همه چیز محفوظ از تغییر و زوال، و حتمی الوقوع است، و دعا، صدقه و… اثری در قضای حتمی الهی ندارد. در آیه مذکور، اجل مسمّا، به «عنده» تقیید یافت؛ پس اجل مسمّا نزد خداست و هرچه نزد خداست، ثابت میباشد.
کلمه «عنده» به معنای معلوم نزد خدا نیست؛ زیرا اجل غیر حتمی هم معلوم نزد اوست. مضمون این دو آیه کنار هم قیاس شکل اول را میسازند: اجل مسمّا عندالله است (صغرا)؛ و هر آنچه عندالله است، باقی است (کبرا)، پس اجل مسما پایدار و تغییرناپذیر است (نتیجه).
۱۲ – تغییرپذیری اجل معلق
اما امور در لوح محو و اثبات که محدوده قدر الهی است، تغییرپذیر هستند. فقط خدا میداند که این شخص با حسن اختیارش دعا میکند، یا صله رحم انجام میدهد و عمرش طولانی میشود و دیگری با سوء اختیارش به سبب عاق والدین یا قطع رحم، از مواهبی بیبهره میماند.
۱۳ – وجه تسمیه به اجل زودگذر
از آن جایی که اجل معلق ارتباط تنگاتنگی با رفتار و اعمال آدمی مییابد، از آن به عنوان اجل زودهنگام نیز یاد میشود؛ زیرا شخصی که گرفتار اجل معلق میشود، میبایست به طور طبیعی و براساس اجل مسمّای الهی، عمر بیشتری میداشت، ولی به سبب اعمال و رفتارهایی، آن زمان از میان میرود، عمرش کوتاه شده و گرفتار مرگ معلق میشود. انسان با اعمال خویش شرایط زیستی خود را در دنیا دگرگون کرده و کم و زیاد میکند. اینگونه است که با کارهای نیک، اجل معلق را به تأخیر میافکند تا شرایط بهتری برای کمال خود فراهم آورد؛ یا آنکه با کارهای بد و گناهان خویش، مرگ را پیش میاندازد و فرصت ادامه حیات را از خود میگیرد؛
۱۳.۱ – مراد از آیه ۴ سوره نوح
چنانکه آیه: «(تا) برخی از گناهانتان را بر شما ببخشاید و (اجل) شما را تا وقتی معین به تأخیر اندازد. اگر بدانید، چون وقت مقرر خدا برسد، تأخیر بر نخواهد داشت»؛ اشاره دارد به اینکه گناه، مرگ را پیش میاندازد و توبه و مغفرت الهی، مرگ را تا اجل مسمّا به تأخیر میاندازد؛ لذا در بعضی روایات، عمر مردم بیشتر منتسب به اعمال خوب و بد آنها شده است.
۱۴ – تأخیرناپذیری مرگ و اجل مسمّا
انطباق آیات دال بر تأخیرناپذیری مرگ بر اجل مسمّا:
با توجه به تفسیری که از اجل معلق و اجل مسمّا شد، همه آن آیاتی که بر تأخیرناپذیری مرگ در هنگام سرآمدن عمر دلالت دارند، بر اجل مسمّا منطبق هستند؛ زیرا اجل مسمّاست که تأخیر و تغییرپذیر نیست.
۱۴.۱ – نمونه آیات
ـ «و هرکس اجلش فرا رسد، هرگز خدا (آن را) به تأخیر نمیافکند، و خدا به آنچه میکنید، آگاه است».
ـ «بگو: برای خود زیان و سودی در اختیار ندارم، مگر آنچه را که خدا بخواهد. هر امتی را زمانی (محدود) است. آنگاه که زمانشان به سر رسد، پس نه ساعتی (از آن) تأخیر کنند و نه پیشی گیرند».
ـ «و برای هر امتی اجلی است؛ پس چون اجلشان فرا رسد، نه (میتوانند) ساعتی آن را پس اندازند و نه پیش».
۱۴.۲ – توضیح
در این آیات منظور از «اجل» همان مرگ حتمی است؛ یعنی وقتی انسان به عمر نهایی خود رسید، همان مرگ حتمی و طبیعی او فرا میرسد و قابل تغییر و برگشت نیست. پس این آیات شامل مرگهای زودرس و نابهنگام نمیشود. بنابراین آن دسته از آیاتی که در قرآن به تقدیم و تأخیرناپذیری مرگ اشاره دارد، بر اجل مسمّا منطبق هستند.