علت استقبال گسترده جوانان از «دعوت انبیاء»؟
به گواهی تاریخ در میان اقشار مختلف مردم، جوانان نخستین گروهی بودند که به انبیاء ایمان آوردند؛ چون جوانان در پذیرش هر خیرى از همه سریع ترند و تعلّقات دنیوى آنها را به خود مشغول نساخته است. در مقابل، همواره برخی از بزرگسالان حاضر نبودند در برابر تعالیم انبیاء به آسانى دست از منافع نامشروع خود بردارند.
تاریخ انبیاء نشان مى دهد در میان اقشار مختلف مردم، جوانان نخستین گروهى بودند که به آنها ایمان مى آوردند و از اهداف آنها دفاع مى کردند. قرآن کرارا داستان نوح(علیه السلام) و ایمان آوردن جوانان را به او و ایراد بزرگسالانِ ثروتمند را بیان کرده و نیز تاریخ اسلام نشان مى دهد که مسلمانانِ مؤمن به پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بیش از همه جوانان بودند.
روایات اسلامى نیز این حقیقت را تأیید مى کند؛ امام صادق(علیه السلام) به یکى از یارانش که براى دفاع از مکتب اهل بیت(علیهم السلام) به بصره رفته بود و ناکام برگشت، فرمود: «عَلَیْکَ بِالْأَحْدَاثِ فَإِنَّهُمْ أَسْرَعُ إِلَى کُلِّ خَیْرٍ»(۱)؛ (بر تو باد که به سراغ جوانان بروى که آنها براى پذیرشِ هر امرِ خیرى از همه سریع ترند). در حدیث دیگرى از همان حضرت مى خوانیم: «مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ وَ هُوَ شَابٌّ مُؤْمِنٌ اخْتَلَطَ الْقُرْآنُ بِلَحْمِهِ وَ دَمِهِ»(۲)؛ (هر کس قرآن بخواند؛ در حالى که جوان باایمانی باشد، قرآن با گوشت و خون او عجین خواهد شد). نیز در حدیث دیگرى از آن حضرت آمده است که فرمود: «بَادِرُوا أَوْلَادَکُمْ بِالْحَدِیثِ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَکُمْ إِلَیْهِمُ الْمُرْجِئَهُ»(۳)؛ (فرزندان خود را با احادیث [اهل بیت(علیهم السلام)] آشنا سازید پیش از آنکه گروه منحرف مُرجِئه [که اعتقادى به خلافت بلافصل امام علی(علیه السلام) نداشتند] از شما پیشى بگیرند).
در قسمتی از وصیّت نامه امیر مؤمنان علی(علیه السلام) به فرزندشان (نامه ۳۱ «نهج البلاغه») نیز این مطلب به خوبى بیان شده، آنجا که حضرت دلیل طرح وصایای خود برای فرزند جوانش را این گونه شرح می دهد: (به یقین قلب جوان و نوجوان همچون زمین خالى است؛ هر بذرى که در آن پاشیده شود آن را مى پذیرد)؛ «وَ إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ کَالْأَرْضِ الْخَالِیَهِ مَا أُلْقِیَ فِیهَا مِنْ شَیْءٍ قَبِلَتْهُ».
این امر بارها به تجربه رسیده و حتى روایتى است که به صورت ضرب المثل در آمده که «اَلْعِلْمُ فِى الصِّغَرِ کَالنَّقْشِ فِى الْحَجَرِ»؛ (تعلیماتى که در کودکى [و جوانى] داده مى شود همچون نقشى است که بر سنگ بزنند) [نقشى است ثابت، عمیق و پایدار]. سپس بر آن افزوده اند که؛ «وَ التَّعَلُّمُ فِى الْکِبَرِ کَالْخَطِّ عَلَى الْمَاءِ»؛ (فراگیرى در بزرگسالى همچون نقشى است که بر آب زنند) [نقشى است گذرا و ناپایدار]. دلیل آن هم روشن است؛ زیرا از یک سو قلب جوانان پاک و خالى از آلودگى به تعصّب هاى کور و لجاجت و عقاید باطله است، به همین دلیل همانند زمینى است که خالى از هرگونه گیاه و علف هاى هرزه مزاحم باشد و هر بذرى در آن افشانده شود به سرعت آن را مى پذیرد.
از سوى دیگر، تعلّقات دنیوى و مادى، او را به خود مشغول نداشته است تا پذیرش او نسبت به حق ضعیف شود.
از سوى سوم تعلیمات انبیاء و احکام دین خدا با منافع نامشروع بسیارى از بزرگسالان در تضاد است و آنها حاضر نیستند به آسانى دست از منافع خود بردارند؛ در حالى که جوانان گرفتار چنین منافعى نیستند.
یکی از شعراى عرب مى گوید:
«قَدْ یَنْفَعُ الأدَبُ الأحْداثُ فى مُهَل *** وَ لَیْسَ یَنْفَعُ بَعْدَ الْکِبَرِ الْأَدَبُ
إنَّ الْقُصُونَ إذا قَوَّمْتَهَا اعْتَدَلَتْ *** وَ لَنْ تَلینَ إذا قَوَّمْتَهَا الْخَشَبُ»
(تربیت نسبت به جوانان در مدت کوتاهى فایده مى بخشد ولى بعد از بزرگسالى اثرى ندارد.
شاخه هاى تر و نازک را به راحتى مى توان صاف و مستقیم کرد؛ ولى هنگامى که به صورت چوب هاى سختى در آمد قابل تغییر نیست).
و به گفته سعدى:
«آن که در خُردیش ادب نکنند *** در بزرگى فلاح از او برخاست
چوب تر را چنان که خواهى پیچ *** نشود خشک جز به آتش راست».