کفر در قرآن به چند نوع تقسیم شده است؟
در کتاب مفردات الفاظ القرآن لغت «کفر» این طور معنا شده است:
الکفر فى اللغهِ سترُ الشى ءِ، ووُصِفَ اللیلُ بالکافِرِ لِسترِه الأشخاصَ، والزارعُ لسترِه البذرَ فى الأرض. کفر در لغت عبارت است از پنهان کردن چیزى؛ و این که به شب کافر گفته مى شود براى آن است که اشخاص را در تاریکى خود مى پوشاند ؛ و نیز به کشاورز کافر گفته مى شود بِدان جهت که دانه را در زمین پنهان مى کند.
ابن اثیر نیز در النهایه کفر را این گونه معنا مى کند:
اصلُ الکفرِ تَغْطِیهُ الشَّى ءِ تغطیهً تَستهلِکُه.ریشه لغوى کفر عبارت از پوشانیدن چیزى است به گونه اى که آن را فرا بگیرد. بنا بر این، ریشه لغوى کفر عبارت است از پوشاندن، یا پنهان کردن به طور کامل ؛ و کسى که چیزى را پنهان مى کند، کافر نامیده مى شود.
پنهان کردن بر دو گونه است : پنهان کردن مادى و پنهان کردن معنوى، و به عبارت دیگر : پنهان کردن عینى و پنهان کردن اعتبارى.
در لغتِ عرب به کسى که دانه را زیر خاک پنهان مى کند کافر گفته مى شود، و نیز به کسى که سخن حقّى را با سخن باطلى مى پوشاند، یا بالعکس، کافر اطلاق مى شود.
کفر در قرآن
در قرآن کریم واژه کفر، با عنایت به ریشه لغوى آن، هم در مورد نهان کردن عینى و هم در مورد نهان کردن اعتبارى به کار رفته است. در مورد نهان کردن اعتبارى، کلمه کفر در قرآن در دو مورد متضاد استعمال شده است : یکى در مورد نهان کردنِ امور نیک و پسندیده و دیگرى در مورد نهان کردنِ امور زشت و ناپسند.
بنا بر این، کفر در قرآن به سه معنا آمده است :
- کفرى که نه ممدوح و نه مذموم است.
- کفر ممدوح.
- کفر مذموم.
در این جا اجمالاً هر یک از موارد فوق توضیح داده مى شود.
- کفر نه ممدوح و نه مذموم
کفرى که بالأصاله، نه ممدوح است و نه مذموم، عبارت است از پنهان کردن چیزى که عقل، نهان کردن آن را نه خوب مى داند و نه بد ؛ مانند نهان کردنِ دانه در زیر خاک که فى نفسه، نه مذموم است و نه ممدوح، و کسى که دانه را زیر خاک مى کند، از دیدگاه عقل و بالأصاله، نه شایسته ستایش و نه قابل نکوهش است.
در سوره حدید، کلمه کفر در همین معنا به کار رفته است :
«کَمَثَلِ غَیثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ.
مانند بارانى که رستنى هاى آن کشاورزان را به شگفت آورد» .
- کفرِ ممدوح
کفر ممدوح، عبارت است از نهان کردن چیزى که عقل، نهان کردن آن را نیک و آشکار شدنش را ناپسند مى داند، مانند اباطیل و خرافات و امور خرافى که شیوع و آشکار شدن و رسمیت یافتن آنها از دیدگاه عقل، زشت و ناپسند است و به عکس، متروک ماندن و پنهان شدن و از رونق و رسمیت افتادنِ آنها زیبا و پسندیده است. لذا قرآن کریم کسانى را که به عقاید باطل، کافر مى شوند و به عقاید حق گرایش مى یابند، ستایش مى کند. در سوره بقره مى خوانیم :
«فَمَنْ یکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیؤْمِنْ بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُروَهِ الْوثْقى لَا انْفِصَامَ لَهَا.
کسى که به طاغوت کافر شود و به خدا ایمان آورد، همانا به دستگیره محکمى چنگ زده است که هرگز گسستنى نیست» .
- کفرِ مذموم
کفر مذموم و نکوهیده عبارت است از پنهان کردن چیزى که عقل، نهان کردن آن را ناپسند و آشکار نمودن آن را پسندیده مى داند، مانند پنهان کردن و کتمان حقیقت، از روى تعصّب و لجاج و سودجویى و…
در قرآن کریم، کفر، به صورت هاى مختلف، ۵۲۶ بار استعمال شده است که به استثناى چند موردِ انگشت شمار (کمتر از ده مورد)، این کلمه در معناى سوم به کار رفته است.
اقسام کفر نکوهیده و مذموم
کفر نکوهیده بر چهار قسم است : کفر جهلى، کفر علمى، کفر نعمت، کفر معصیت.
- کفر جهلى
کفر جهلى عبارت از پنهان کردن جهل با ادّعاى علم نسبت به مجهول است. کسى که از روى تعصّب و لجاج و برترى جویى و یا به هر انگیزه دیگر، جهل خود را کتمان مى کند و مدّعى دانستن چیزى مى شود که آن را نمى داند، از دیدگاه عقل، مذموم و محکوم است.
اگر جاهل، جهل خود را با ادّعاى علم و انکارِ آنچه نمى داند پنهان نکند، نسبت به حقیقت جاهل است، ولى کافر نیست. به گفته امام صادق(ع) :
لو أنّ العِبادَ إذا جَهِلوا وقفوا ولم یجحَدوا، لم یکفروا. اگر بندگان خدا وقتى چیزى را نمى دانند، در اظهار نظر توقّف کنند و آنچه را نمى دانند انکار نکنند، کافر نمى شوند.
ولى اگر جاهل با انکار آنچه نمى داند، مدّعى علم شود و با این ادّعا بر جهل خود سرپوش بگذارد، علاوه بر این که جاهل است، کافر نیز هست.
امام صادق(ع) در تبیین اقسام کفر در قرآن کریم، نخستین قسم را کفر جهلى مطرح مى کند و کفرِ «دهریه» را از این قبیل مى داند و در این زمینه به آیه بیست و چهارم سوره جاثیه استدلال مى فرماید که چنین است :
«وَ قَالُواْ مَا هِىَ إِلَا حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ مَا یهْلِکُنَآ إِلَا الدَّهْرُ وَ مَا لَهُم بِذَ لِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَا یظُنُّونَ.
و [کافران] گفتند : زندگى بجز همین زندگى ما در دنیا نیست که بعضى مى میریم و بعضى دیگر زنده مى شویم و چیزى جز «دهر» ما را نابود نمى کند. آنان را دانشى به آنچه مى گویند نیست و بجز گمان و پندار، دلیلى بر ادّعاى خود ندارند» .
- کفر علمى
کفر علمى عبارت است از پنهان کردن و کتمان علم با ادّعاى جهل، یا ادّعاى علم توسّط کسى بر خلاف آنچه مى داند.
کسى که مى داند حق چیست و یا با کیست، ولى از روى تعصّب یا سودجویى مى گوید نمى دانم، یا مى گوید حق با دیگرى است و یا چیز دیگرى است، او عالمِ کافر است.
این کفر، از دیدگاه عقل، بدترینِ انواع کفر است و در قرآن و احادیث اسلامى سخت مورد نکوهش قرار گرفته است.
امام صادق(ع) در تبیین این نوع از کفر مى فرماید :
وجه دیگر از انکار، عبارت از انکار بر شناخت است ؛ یعنى انکار کننده با این که حق براى او ثابت شده است، آن را انکار مى کند.
سپس امام(ع) دو نمونه از کفر علمى را که در قرآن آمده است، مطرح مى کند : یکى در مورد فرعون و هوادارانش، و دوم در مورد یهود مدینه.
در مورد نمونه اوّل در سوره نمل آمده است :
«وَجَحَدُواْ بِهَا وَ اسْتَیقَنَتْهَآ أَنفُسُهُمْ ظُـلْمًا وَ عُلُوًّا…. آنان آیات الهى را از روى ستمگرى و برترى جویى، انکار کردند، در صورتى که خود حقانیت آنها را باور کرده بودند…» .
فرعون و هوادارانش با این که حق براى آنان ثابت شده بود و با ادلّه اى که حضرت موسى براى اثبات نبوّت خود آورده بود، یقین به رسالت او داشتند، با این وصف، انگیزه ستمگرى و برترى جویى، مانع از ایمان آنان به توحید و رسالت موسى شد، و با علم به این که آنچه حضرت موسى(ع) مى گوید درست است، او را تکذیب کردند و راه کفر علمى را در پیش گرفتند.
و درباره نمونه دوّم از کفر علمى در قرآن، در سوره بقره، در مورد کفر یهود مدینه آمده است :
«فَلَمَّا جَآءَهُم مَّا عَرَفُواْ کَفَرُواْ بِهِ.
پس، وقتى آنچه را شناخته بودند، سوى ایشان آمد، نسبت به آن کافر شدند» .
یهود مدینه اوصاف پیامبر اسلام و علائم ظهور آن حضرت را در تورات دیده بودند و اصولاً آمدن آنان به مدینه، سال ها قبل از بعثت پیامبر اسلام، به همین دلیل بود، ولى پس از این که پیامبر اسلام ظهور کرد، با این که علائمى را که در تورات دیده بودند، کاملاً منطبق بر آن حضرت بود و با این که به گفته قرآن، پیامبر اسلام را شناخته بودند و سال ها در انتظار او به سر مى بردند و با علم به این که او فرستاده خداست، به جهت منافع مادّى خود، آن حضرت را تکذیب کردند و کفر علمى را برگزیدند.
- کفر نعمت
کفر نعمت، عبارت است از پنهان کردن نیکى و نعمت و احسان کسى، با گفتار یا کردار ؛ در برابرِ شکر نعمت که عبارت است از اظهار و قدردانى لفظى یا عملى نسبت به احسان و نیکى دیگران.
بى تردید، کفر نعمت، همانند کفر جهلى و کفر علمى، از دیدگاه عقل، مذموم و نکوهیده است. در قرآن کریم نیز در موارد متعدّدى کفر نعمت مورد نکوهش قرار گرفته است و امام صادق(ع) در تبیین وجوه کفر در قرآن، سه نمونه آن را مطرح فرموده است که در این جا به ذکر یک نمونه اکتفا مى کنیم :
در سوره نمل از قول حضرت سلیمان(ع) آمده است :
«… هَـذَا مِن فَضْلِ رَبِّى لِیبْلُوَنِى ءَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّى غَنِىٌّ کَرِیمٌ.
… این از فضل و عنایت پروردگار من است تا مرا بیازماید که شکر مى کنم یا کفر مى ورزم. و کسى که سپاس بگزارد براى خود سپاس گزارى مى کند و کسى که ناسپاسى کند، تحقیقا پروردگار من بى نیاز و با کرامت است» .
- کفر معصیت
کفر معصیت، عبارت است از نافرمانىِ فرمانبر از فرمانده. شخص نافرمان، با نافرمانى خود، گویا فرمانِ فرمانروا را پنهان مى کند و نادیده مى گیرد، و به همین دلیل به او کافر گفته مى شود.
کفر معصیت در صورتى که فرمانده، شایستگىِ فرماندهى داشته باشد، عقلاً مذموم و نکوهیده است.