چرا اسلام در روابط بین زنان و مردان محدودیت قائل شده؟
برخلاف آنچه در سؤال ادعا شده، با توجه به تجربه تاریخی بشر و مطالعات میدانی کنونی در جوامع آزاد، آنچه باعث خشونت و ناامنی در جامعه می شود آزادی مطلق در روابط بین زنان و مردان نامحرم است، نه محدودیت درست و حساب شده. خشونت نتیجه بی قانونی و بی قیدی است نه محدودیت های قانونی و شرعی.
غریزه جنسى نیرومندترین و ریشه دارترین غریزه آدمى است و در طول تاریخ سرچشمه حوادث مرگبار و جنایات هولناکى شده است؛ شهوت جنسی درجه و حد مشخصی ندارد تا با آزاد گذاشتن فروکش کند؛ وقتی شهوت شعله ور شد دیگر هیچ چیزی جلو دار آن نیست.
اسلام و ادیان الهی غریزه جنسی را سرکوب نمی کنند و محدودیت ادعایی در حقیقت قانونمند کردن روابط دو جنس مخالف است. هدف مکاتب الهی کنترل و هدایت غریزه جنسی در قالب تشکیل خانواده است. راهکار این مکاتب توصیه به تهذیب نفس، کنترل روابط، مراقبت از نوع تغذیه، کنترل رفتار فردی، رعایت پوشش مناسب و توصیه به ازدواج است.
با توجه به برخی ناهنجاری های اخلاقی و جنسی در جوامع اسلامی، عده ای بر آن شده اند این گونه القا کنند که چنین رفتارهای ناشایستی نتیجه محدودیت های مردان و زنان در ارتباط با جنس مخالف است. محدودیت ها و تفکیک هایی که از همان بدو تأسیس جامعه اسلامی در صدر اسلام اعمال شد و از کودکی تا بزرگسالی به تدریج احساس محرومیت و ناکامی را به گونه ای در هر فرد مسلمانی متراکم می نماید که ممکن است به یک باره فوران کرده باعث خشونت ها یا تجاوزهایی گردد.
در پاسخ به این ادعا، باید بررسی کنیم و ببینیم که آیا واقعا خشونت ها و تجاوزهای جنسی رابطه مستقیمی با محدودیت های اخلاقی تشریع شده توسط فقه اسلامی دارند یا خیر. این موضوع را در قالب فرازهای ذیل بررسی می کنیم.
پیش از هر چیز باید متذکر این نکته شد که محدودیت در ایجاد روابط با جنس مخالف بین زنان و مردان اختصاص به اسلام ندارد و بسیاری از جوامع غیر مسلمان و تمدن های گذشته به شیوه های مختلف برای روابط بین زن و مرد محدودیت هایی داشته اند. پدران کلیسا پس از حضرت عیسی(علیه السلام) و پولس، به تبیین آموزه های مسیحیت پرداختند. آنان بر اساس تفسیر فریسیان از شریعت و تلمود، زنان را از معاشرت با مردان نامحرم، در ملأعام برحذر داشتند و توصیه کردند که زنان بدون مردان محرم مسافرت نکنند.
این محدودیت هرگز به معنای سرکوب کردن غریزه جنسی و منع آن نمی باشد، بلکه طبق آیات قرآن از جمله آیه «یُرِیدُ اللَّهُ لِیُبَیِّنَ لَکُمْ وَ یَهْدِیَکُمْ سُنَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ»؛ (خداوند مى خواهد [با این دستورها راه هاى خوشبختى و سعادت را] براى شما آشکار سازد، و به سنت هاى [صحیح] پیشینیان رهبرى کند، و شما را از گناه پاک سازد و خداوند دانا و حکیم است)، خداوند مى خواهد به وسیله این مقررات حقایق را براى آدمی آشکار سازد و به راه هایى که مصالح و منافع او در آن است، رهبرى اش کند. وانگهى شخص در این برنامه تنها نیست و اقوام پاک گذشته نیز این گونه سنت ها را داشته اند.
در ادامه آیات فوق قرآن تاکید مى کند که «وَ اللَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ وَ یُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَنْ تَمِیلُوا مَیْلًا عَظِیماً»؛ (خدا به وسیله این احکام مى خواهد، نعمتها و برکاتى که بر اثر آلودگى به شهوات از شما قطع شده، به شما بازگردد، ولى شهوت پرستانى که در امواج گناهان غرق هستند، مى خواهند شما از طریق سعادت به کلى منحرف شوید) و همانند آنها از فرق تا قدم آلوده انواع گناهان گردید. اکنون شما فکر کنید، آیا آن محدودیت آمیخته با سعادت و افتخار براى شما بهتر است یا این آزادى و بى بندوبارى توام با آلودگى و نکبت و انحطاط؟!
تبیین معنای صحیح خوشبختی و آرامش در سایه ضوابط دینی
آیات فوق، علاوه بر دلالت هایی که برای زمان خود و اقوام پیشین داشتند، در حقیقت به افرادى که در عصر و زمان ما نیز به قوانین مذهبى مخصوصا در زمینه مسائل جنسى ایراد مى کنند، پاسخ مى گوید که این آزادی هاى بى قید و شرط سرابى بیش نیست، و نتیجه آن انحراف عظیم از مسیر خوشبختى و تکامل انسانى و گرفتار شدن در بیراهه ها و پرتگاه ها است که نمونه هاى زیادى از آن را با چشم خودمان به شکل متلاشى شدن خانواده ها، انواع جنایات جنسى، فرزندان نامشروع جنایت پیشه و انواع بیماری هاى آمیزشى و ناراحتى هاى روانى [و تحقیر زن و تبدیل او به ابزاری برای شهوت رانی و شهوت پرستی و دور شدن جوانان از اهداف مهمتری مثل پیشرفت علمی و فرهنگی و هزاران فساد دیگر] مشاهده مى کنیم.
راه حل های اسلام برای کنترل غریزه جنسی و جنایت های مربوط به آن
اسلام برای کنترل غریزه جنسی و جلوگیری از فوران آن راهکارهایی نیز بیان نموده است از جمله: تهذیب نفس و مراقبت در تغذیه و روزه گرفتن و کنترل نگاه و توصیه زنان به حفظ حجاب و… حتی در صورتی که جوان با وجود اینکه برای کنترل غریزه جنسی تلاش خود را کرده اما باز هم این غریزه در وجود او شعله ور می باشد، اسلام هرگز به سرکوب کردن این غریزه نمی پردازد، بلکه او را به ازدواج توصیه می کند و از آنجا که یک عذر تقریبا عمومى و بهانه همگانى براى فرار از زیر بار ازدواج و تشکیل خانواده مساله فقر و نداشتن امکانات مالى است قرآن به پاسخ آن پرداخته مى فرماید که از فقر و تنگدستى واجدین شرایط ازدواج نباید نگران بود و لازم است در شکل دادن به ازدواج شان کوشید چرا که (اگر فقیر و تنگدست باشند خداوند آنها را از فضل خود بى نیاز مى سازد)؛ «إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» و خداوند قادر بر چنین کارى هست، چرا که (خداوند واسع و علیم است)؛ «وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ».
حتی اگر کسی واقعا نمی تواند ازدواج کند باز هم اسلام راه حل های مناسبی برای وضعیت او پیش بینی کرده از جمله راه حلی به نام «ازدواج موقت» که مانند ازدواج دائم می باشد ولی هزینه های آن را ندارد و یا ازدواج با کنیزان که در صدر اسلام رواج داشت. در هر صورت اسلام هرگز با فوران عطش جنسی و یا سرکوب کردن این غریزه موافق نیست و راه های مختلفی برای ارضای این غریزه از راه مشروع بیان نمونه است. چرا که «یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ وَ خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِیفاً»؛ (خدا مى خواهد [با دستورهاى مربوط به ازدواج با کنیزان و مانند آن] کار را بر شما سبک کند، و انسان ضعیف آفریده شده) و در برابر طوفان غرائز گوناگون که از هر سو به او حمله ور مى شود باید طرق مشروعى براى ارضاى غرائز به او ارائه شود تا بتواند خود را از انحراف حفظ کند.
برخلاف آنچه در سؤال ادعا شده، آنچه باعث خشونت و ناامنی در جامعه می شود آزادی در روابط بین زنان و مردان است نه محدودیت درست و حساب شده.
عدم محدودیت در روابط دختران و پسران و برهنگى زنان که طبعاً پیامدهایى همچون آرایش و عشوه گرى و امثال آن همراه دارد، مردان مخصوصاً جوانان را در یک حال تحریک دائم قرار مى دهد، تحریکی که موجب عدم تمرکز و فشار مداوم روانی به اعصاب می گردد و باعث ایجاد هیجان هاى بیمار گونه عصبى و گاه امراض روانى مى گردد. مگر اعصاب انسان چقدر مى تواند بار هیجان را بر خود حمل کند؟ مگر همه پزشکان روانى نمى گویند هیجان مستمر عامل بیمارى است؟
مخصوصاً توجه به این نکته که غریزه جنسى نیرومندترین و ریشه دارترین غریزه آدمى است و در طول تاریخ سرچشمه حوادث مرگبار و جنایات هولناکى شده تا آنجا که گفته اند «هیچ حادثه مهمى را پیدا نمى کنید مگر اینکه پاى زنى در آن در میان است»! آیا دامن زدن مستمر به شعله های سرکش این غریزه از طریق اختلاط زنان و مردان و توسط برهنگى دختران، بازى با آتش نیست؟ آیا این کار عاقلانه اى است؟
به دور از تمامی شبهه ها و بهانه گیری ها، آنچه ما در اینجا در پی تبیینش هستیم این است که اسلام مى خواهد با وضع احکام و قوانین و مقرراتی برای تبیین حدود و ضوابط ارتباط زنان و مردان، آحاد جامعه مسلمان روحى آرام و اعصابى سالم و چشم و گوشى پاک داشته باشند. زیرا عواقب ناگوار بی بندوباری را دیده ایم.
وقتی عدم محدودیت در روابط زنان و مردان را در بسیاری کشورها در کنار معضلی چون افزایش برهنگى قرار می دهیم، می توانیم به این جمع بندی برسیم که چرا طلاق و از هم گسیختگى زندگى زناشوئى در دنیا به طور مداوم بالا رفته است. چرا که «هرچه دیده بیند دل کند یاد» و هر چه «دل» – در اینجا یعنى هوس هاى سرکش – بخواهد به هر قیمتى باشد به دنبال آن مى رود و به این ترتیب هر روز دل به دلبرى مى بندد و با دیگرى وداع مى گوید و عملًا زنان به صورت کالاى مشترکى (لااقل در مرحله غیر آمیزش جنسى) در آمده و دیگر قداستِ پیمان زناشوئى مفهومى نمى تواند داشته باشد و خانواده ها همچون تار عنکبوت به سرعت متلاشى مى شوند و کودکان بى سرپرست مى مانند.
کشاندن تمتعات جنسی از محیط خانه و روابط زناشویی یک خانواده قانونی به اجتماع، موجب تضعیف فعالیت ها و نهادهای اجتماعی می شود. در سایه این روابط، ازدواج مانعی برای لذت جویی های نامحدود و آزاد محسوب می شود. معاشرتهای آزاد و بی بند و بار، ازدواج را به صورت یک تکلیف و محدودیت در می آورد که باید آن را با توصیه های اخلاقی یا احیانا با اعمال زور بر جوانان تحمیل کرد. تفاوت جامعه ای که روابط جنسی میان زن ومرد را به محیط خانوادگی و در قالب ازدواج مشروع و قانونی محدود می نماید، با اجتماعی که روابط آزاد در آن مجاز است، این است که ازدواج در اجتماع اول پایان انتظار و محرومیت و در اجتماع دوم، آغاز محرومیت و محدودیت است!
گسترش دامنه فحشاء، و افزایش فرزندان نامشروع، از دردناکترین پیامدهاى از بین رفتن حدود و ضوابط در ارتباطات بین زنان و مردان و بى حجابى و بى بندوبارى است که نیازى به ارقام و آمار ندارد و دلائل آن مخصوصاً در جوامع غربى کاملا نمایان است. با توجه به اینکه «فحشاء» و از آن بدتر «فرزندان نامشروع» سرچشمه انواع جنایتها در جوامع انسانى بوده و هستند، ابعاد خطرناک این مسأله روشن تر مى شود.
هنگامى که مى شنویم در کشورهای به اصطلاح آزاد دنیا سالانه صدها هزار نوزاد نامشروع به دنیا مى آید و هنگامى که مى بینیم جمعى از دانشمندان آن کشورها در این رابطه به مقامات اعلام خطر کرده اند- نه به خاطر مسائل اخلاقى و مذهبى، بلکه به خاطر خطراتى که فرزندان نامشروع براى امنیت جامعه به وجود آورده اند به گونه اى که در بسیارى از پرونده هاى جنائى پاى آنها در میان است – به اهمیت این مسأله کاملًا پى مى بریم و به این نتیجه می رسیم که مسأله گسترش بی بندباری های اخلاقی، حتى براى آنها که هیچ اهمیتى براى مذهب و برنامه هاى اخلاقى قائل نیستند فاجعه آفرین است. بنابراین هر چیز که دامنه فساد جنسى را در جوامع انسانى گسترده تر سازد تهدیدى براى امنیت جامعه ها محسوب مى شود و پىامدهاى آن هرگونه حساب کنیم به زیان آن جامعه است.
مطالعات دانشمندان تربیتى نیز نشان داده، مدارسى که در آن دختر و پسر با هم درس مى خوانند و مراکزى که مرد و زن در آن کار مى کنند و بى بندوبارى در آمیزش آنها حکم فرما است، محیطی مناسب برای رشد کم کارى، عقب افتادگى، و مسئولیت ناپذیری شده اند.
شهوت جنسی درجه و حد مشخصی ندارد تا با آزاد گذاشتن فروکش کند. بر عکس، آزاد گذاشتن روابط به مثابه ریختن بنزین بر روی آتش است و هرگز در حد رابطه معمولی و کلام نمی ماند. وقتی شهوت شعله ور شد و جوان هر روز عادت به شهوترانی و روابط جنسی کرد دیگر هیچ چیزی جلو دار او نیست تا حدی که خواهر و مادر و حتی دخترش از دست خشونت جنسی او در امان نخواهد بود. این از آن روست که غریزه جنسی مانند میل به آب یا غذا نیست که با اشباع آن بتوان از دستش رهایی یافت. کسانی که به بهانه ایجاد عقده های جنسی، تفکیک جنسیتی در اسلام را مذموم می شمارند توجه نکرده اند که همان طور که محدودیت و ممنوعیت، غریزه را سرکوب می نماید و تولید عقده می کند، رها کردن و تسلیم شدن و در معرض تحریکات و تهییجات، آن را دیوانه می سازد.
برای آرامش غریزه دو چیز لازم است: یکی ارضای غریزه در حد حاجت طبیعی و دیگری جلوگیری از تهییج و تحریک آن. انسان از لحاظ حوائج طبیعی، مانند چاه نفت است که تراکم و تجمع گازهای داخلی آن، خطر انفجار را به وجود می آورد. در این صورت، باید گاز آن را خارج کرد و به آتش داد ولی این آتش را هرگز با طعمه زیاد نمی توان سیر کرد.
همچنین گاهی در این روابط آزاد، تضادی ناخواسته بین چند نفر پیش می آید که خود باعث خشونت های بسیاری در جامعه می گردد و دیگر هیچ زن و مردی برای داشتن روابطی توأم با آرامش که منجر به تولد کودکانی شود تا در یک خانواده زیر چتر پدر و مادری دلسوز رشد پیدا کنند، امنیت نخواهند داشت و بدون هیچ تعهدی به امر مقدس زناشویی هر آن ممکن است یکی از طرفین به اجبار و از روی تهدید و یا از روی خیانت و هوا و هوس این رابطه را برهم زند.
اینکه آنچه باعث فساد و ناامنی می شود آزادی مطلق و عدم محدودیت در روابط زنان و مردان می باشد و محدودیت درست و حساب شده باعث آرامش و امنیت جامعه می گردد.