آیا گریه و عزاداری باعث افسردگی روانی شهروندان یک جامعه نیست؟
عزاداری برای امام حسین(ع) نه تنها موجب هیچ نوع افسردگی نمی شود بلکه حتی برعکس، موجب رفع افسردگی می شود و این موضوع مورد تأیید پژوهش های علمی است. بررسی افراد مبتلا به درجاتی از افسردگی که در این مراسم شرکت کرده اند نشان داد که میانگین نمره آنها پس از مراسم به حدود سلامتی رسیده و بهبود پیدا کرده اند.
بزرگداشت بزرگان و قهرمانان ملی و دینی امری فطری است / تجلیل از بزرگان و قهرمانان و نقش عواطف در آن / ماهیت و اقسام گریه / پرسش از رابطه عزاداری و افسردگی / عدم وجود رابطه بین افسردگی و عزاداری / حسن ذاتی گریه برای محبوب / برخی از مهمترین فلسفه های گریه و عزاداری بر امام حسین(ع)
گریه و عزاداری عامل افسردگی روانی جامعه!
گریه گاه بدون مقدمه و به علت بروز حوادث و مصایب جانسوز است که انسان بر اساس طبع بشرى از آن متأثر مى گردد و گاه با مقدمه و همراه با برپایى مجالس عزا و استماع سخنان گوینده اى است که آن مصایب را وصف مى کند. نوع نخست آن مورد بحث ما نیست؛ زیرا غیر اختیاری است و حکم آن روشن است.
اما آنچه مورد بحث و سؤال است گریه اى است که همراه مقدمات و براساس انگیزه ها و اهداف خاصى حاصل مى شود. لازم به یادآورى است که این نوع دوم گریه، همان است که یکی از مهم ترین مصادیقش عزاداری است و شائبه افسردگی اجتماعی را پدید می آورد.
یعنی این سؤال پدید می آید که این اندازه از عزاداری و آیین های سوگوارانه در جامعه شیعی که گاهی تا دو ماه طول می کشد، آیا موجب افسردگی آحاد این جامعه و پژمردگی روح و روان شان نمی گردد؟
بزرگداشت بزرگان و قهرمانان ملی و دینی امری فطری است
پیش از ورود به اصل پاسخ به این سؤال ابتدا باید موضوعی را مورد اشاره قرار دهیم و آن نیز فطری بودن بزرگداشت بزرگان و قهرمانان ملی و دینی هر کشور و قومی است.
حوادث گذشته هر جامعه مى تواند در سرنوشت و آینده آن جامعه آثار عظیمى داشته باشد. تجدید آن خاطره ها در واقع نوعى بازنگرى و بازسازى آن حادثه است تا مردم از آن جریان استفاده کنند. اگر حادثه مفیدى بوده است و در جاى خود منشأ آثار و برکاتى به شمار مى رفته است، بازنگرى و بازسازى آن نیز مى تواند مراتبى از آن برکات را داشته باشد.
به طور کلی در همه جوامع انسانى مرسوم است که به نوعى از حوادث گذشته خود یاد مى کنند، آن را بزرگ شمرده و احترام مى گذارند. خواه مربوط به اشخاصى باشد که در پیشرفت جامعه خود مؤثر بوده اند، نظیر دانشمندان و مخترعان، و خواه مربوط به کسانى باشد که از جنبه سیاسى و اجتماعى، در رهایى ملت خود نقش مؤثرى داشته اند و قهرمان ملى و دینی بوده اند.
همه عقلاى عالم براى این گونه شخصیت ها آیین هاى بزرگداشتى را منظور مى کنند. این کار بر اساس یکى از مقدس ترین خواسته هاى فطرى است که خدا در نهاد همه انسان ها قرار داده است و از آن به «حس حق شناسى» می توان تعبیر کرد.
این خواسته فطرى همه انسان ها است که در برابر کسانى که به آن ها خدمت کرده اند حق شناسى و شکرگزارى کنند، آنان را به خاطر داشته باشند و به ایشان احترام بگذارند علاوه بر این، یاد آن خاطره ها، در صورتى که در سعادت جامعه تأثیرى داشته، مىتواند عامل مؤثر دیگرى را در زمان بیان خاطره ها بیافریند. در این صورت، گویا خود آن حادثه تجدید مى شود.
تجلیل از بزرگان و قهرمانان و نقش عواطف در آن
بعداز بیان فطری بودن تجلیل از بزرگان و قهرمانان، ممکن است این سؤال به ذهن برسد که آیا برای چنین کاری و براى این که ما درس ها و عبرت های حادثه عاشورا کاملا درک کنیم، صرف اقداماتی چون تشکیل میزگردها، کنفرانس ها، سخنرانى ها، نوشتن مقالات و امثال این قبیل کارهاى فرهنگى، علمى و تحقیقات کافی نیست؟
جواب دادن به این سؤال متوقف بر این است که ما نظرى روان شناسانه به انسان بیندازیم و ببینیم عواملى که در رفتار آگاهانه ما مؤثر است فقط عامل شناختى و معرفت است، یا عوامل دیگرى هم در شکل دادن رفتارهاى اجتماعى ما موثر است؟
هنگامى که در رفتارهاى خود دقت کنیم، درمىیابیم که در رفتارهاى ما دست کم دو دسته از عوامل نقش اساسى ایفا مى کنند. یک دسته عوامل شناختى، که موجب مى شود انسان مطلبى را بفهمد و بپذیرد. قطعاً شناخت در رفتار ما تأثیر زیادى دارد، اما یگانه عامل مؤثر نیست.
عوامل دیگرى هم هستند که شاید تأثیر آن ها در رفتار ما بیشتر از شناخت باشد. این عوامل را به طور کلى انگیزه ها، و به تعبیرات دیگرى احساسات و عواطف، تمایلات، گرایش ها، میل ها، غرائز و عواطف مى نامند. این ها سلسله اى از عوامل درونى و روانى است که در رفتار ما مؤثر است.
هرگاه شما رفتار خود را تحلیل کنید، خواه رفتار مربوط به زندگى فردى شما باشد، و خواه رفتار خانوادگى، رفتار اجتماعى، یا رفتار سیاسى شما باشد، مى بینید عامل اصلى که شما را به انجام آن رفتار واداشته است همین عوامل تحریک کننده و برانگیزاننده است.
عاملى باید در درون ما باشد تا ما را برانگیزاند. باید براى هر کارى میلى داشته باشیم تا آن کار را انجام دهیم. باید شور و شوقى نسبت به انجام آن کار پیدا کنیم، علاقه اى نسبت به آن کار داشته باشیم تا بر انجام آن اقدام کنیم. تا این عوامل نباشد کار انجام نمى گیرد.
هر چه شخص بداند فلان حرکت اجتماعى خوب و مفید است، تا انگیزه اى براى انجام آن حرکت نداشته باشد حرکتى انجام نمى دهد. مى گوید قبول دارم که انجام آن خوب است، اما من باید انگیزه اى داشته باشم، عاملى باید مرا به حرکت درآورد تا آن کار را انجام دهم.
حال، بعد از این که پذیرفتیم براى حرکت هاى آگاهانه و رفتارهاى انسانى دو دسته عوامل شناختى و انگیزشى یا عواطف و احساسات لازم است، باید بدانیم صِرفِ شناخت حرکت سیدالشهداء(علیه السلام) براى ما حرکت آفرین نمى شود.
هنگامى دانستن و به یاد آوردن آن خاطره ها ما را به کارى مشابه کار امام(ع) و به پیمودن راه او وا مى دارد که در ما نیز انگیزه اى به وجود آید و بر اساس آن، ما هم دوست داشته باشیم آن کار را انجام دهیم. خودِ شناخت، این میل را ایجاد نمى کند؛ بلکه باید عواطف ما تحریک شود و احساسات ما برانگیخته شود تا این که ما هم بخواهیم کارى مشابه کار او انجام دهیم.
پس تحقق امر مذکور نیازمند دو دسته از عوامل است. جلسات بحث و گفتگو و سخنرانى ها مى تواند آن بخش اول را تأمین کند، یعنى شناخت لازم را به ما بدهد. اما عامل دیگرى هم براى تقویت احساسات و عواطف لازم داریم.
ما علاوه بر این که باید بدانیم چرا ابى عبد الله(علیه السلام) قیام کرد، و بدانیم که چرا مظلومانه شهید شد، باید این مطلب به گونه اى بازسازى شود تا حتى المقدور بهتر بشنویم و ببینیم تا عواطف و احساسات ما برانگیخته تر شود. هر اندازه این ها در برانگیخته تر شدن عواطف و احساسات ما مؤثرتر باشد، حادثه عاشورا در زندگى ما مؤثرتر خواهد بود.
بنابراین بحث و بررسى عالمانه واقعه عاشورا به تنهایی نمىتواند نقش عزادارى را ایفا کند. باید صحنه هایى در اجتماع به وجود آید که احساسات مردم را تحریک کند.
ماهیت و اقسام گریه
ظاهر گریه یک امر فیزیولوژیک است که از طریق محرّک های بیرونی یا درونی مثل تفکّر شکل می گیرد، سپس این تأثرات وارد چرخه فیزیولوژی مغز و اعصاب می شود. در این هنگام بخش خاصی از مغز فعّال شده و به غدد اشکی چشم فرمان فعالیت می دهد، و در نهایت قطرات اشک جریان پیدا می کند که ما آن را گریه می نامیم. اما باطن گریه همان تأثّرات درونی است.
نگاه روان شناختی و داوری ما در باب پیامدهای گریه نیز دایرمدار تأثرات عاطفی است. اگر در روایات آمده است که گریه کردن و گریاندن و حالت گریه به خود گرفتن در مراسم عزای حسینی منشأ اثر دنیوی و اخروی است، به تأثرات درونی نظر دارد وگرنه به صورت مصنوعی و یا با مواد شیمیایی هم می توان، چشمانی گریان داشت.
باطن گریه بر چهار نوع تقسیم می شود که یک نوع آن معطوف به خود انسان و نیازهای سرکوب شده او است و منجر به افسردگی می شود، امّا سه نوع دیگر، امیدبخش و حرکت آفرین است و رابطه معکوس با افسردگی دارد. نوع اوّل ناشی از سوگ واقعی است، امّا سه نوع دیگر سوگ واقعی نیستند، اگر چه در مراسم سوگواری انجام پذیرند.
این چهار نوع عبارتند از:
گریه ناشی از ارتباط و علاقه: این گریه به هنگام غم و مصیبت و داغ دیدگی حاصل می شود و اختیاری نیست، و معمولاً بی اراده جاری می گردد. این گریه به اصطلاح روان شناسان و روان درمان گران، تخلیه روانی – هیجانی است و به خود فرد و نیازهای سرکوفته شده او بازمی گردد.
گریه ناشی از عقیده: این نوع گریه مثل اشکی است که هنگام مناجات از انسان جاری می شود. که ناظر به حال و آینده است. این نوع گریه ریشه در اعتقادات دارد و مربوط به ترس های دنیوی و زندگی روزمرّه نیست.
گریه ناشی از کمال خواهی: برخی از گریه ها ناشی از فضیلت طلبی و کمال خواهی است، مثل گریه ای که در فقدان معلّم و مربّی اخلاق و پیامبر و امام و… رخ می دهد. این نوع از آن جهت است که ما در عمق وجودمان کمال و رشد را تحسین می کنیم و از بودن آن کمالات، ذوق زده می شویم و از فقدان آن ها ناراحت می گردیم. گاهی در مراسم عزاداری گریه هایی از این نوع وجود دارد.
گریه بر مظلوم: مثل اینکه بر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و امامان، مخصوصاً سالار شهیدان و مصایبی که بر آنان وارد شده می گرییم.
پرسش از رابطه عزاداری و افسردگی
با این مقدمه به رابطه مراسم عزاداری و افسردگی می پردازیم.
انجمن روان شناسی آمریکا اختلالات افسردگی را به سه قسم کلّی تقسیم کرده است:
۱. اختلال افسردگی عمده (ماژور).
۲. اختلال افسردگی خویی(دیستایمی).
۳. اختلال افسردگی موردی که در آن دو قسم قبل جای نگرفته اند.
اختلال «افسردگی عمده»، شدیدترین نوع افسردگی است و برخی از نشانه های آن عبارت است از:
الف – احساس غمگینی یا پوچی در بیشتر یا تمام روز.
ب – کاهش چشم گیر علاقه یا لذت نسبت به همه فعالیت ها در بخش عمده روز.
ج – کاهش چشم گیر وزن بدن، بدون پرهیز یا وزن غذایی، یا افزایش قابل ملاحظه وزن در عرض یک ماه.
د – بی خوابی یا خواب زدگی تقریباً در همه روز.
هـ – خستگی یا از دست دادن انرژی تقریباً در همه روز.
و – احساس بی ارزشی یا احساس گناه مفرط.
ز – کاهش توانایی فکری یا تمرکزیابی تصمیمی همه روزه.
ط – افکار مکرر و عود کننده راجع به مرگ.
از بین این سه نوع افسردگی، نوع اول و سوّم مورد نظر کسانی که می گویند مراسم عزاداری باعث افسردگی جامعه شده است نیست، چون مورد اول بسیار شدید و واضح البطلان است، نه جامعه ایران و دیگر جوامع شیعی مبتلا به افسردگی عمده است و نه مراسم عزاداری با ویژگی هایی که می دانیم می تواند باعث افسردگی عمده جامعه شود.
نوع سوّم هم مراد نیست، چرا که مربوط به مواردی خاص از قبیل: اختلال ملال پیش از قاعدگی، اختلال افسردگی جزئی، اختلال افسردگی پس از روان پریشی ناشی از اسکیزوفرنی و غیره است. پس افسردگی خویی مورد نظر است.
اختلال «افسردگی خویی» نسبتاً خفیف است و دارای نشانه های تشخیصی زیر است:
۱. کم اشتهایی یا پراشتهایی.
۲. بی خوابی یا خواب زدگی.
۳. کمبود انرژی یا احساس خستگی.
۴. اشکال در تصمیم گیری و احساس درماندگی.
۵. ظهور این نشانه ها در بخش عمده روز و در بیشتر روزها به مدت حداقل دو سال.
۶. این نشانه ها باید ناشی از آثار فیزیولوژیک مثل مصرف ناصحیح دارو و… نباشد.
۷. این نشانه ها باید موجب اختلال در کارکرد اجتماعی و شغلی فرد افسرده شود.
پس از بیان نشانه های افسردگی خویی، اکنون ببینیم آیا مراسم عزاداری نشانه های چنین افسردگی ای را در انسان فراهم می کند، و باعث افسردگی در جامعه می شود یا نه؟
عدم وجود رابطه بین افسردگی و عزاداری
برای روشن شدن این مطلب لازم است به عوامل «افسرده خویی» از دیدگاه روان شناسی توجهی کنیم. برای افسرده خویی سه عامل عمده را شمارش کرده اند: زیستی، ارثی و هیجانی – محیطی.
با توجه به اینکه تنها عامل افسردگی، عامل محیطی نیست، و از طرفی عامل محیطی تنها در کسانی مؤثر است که زمینه های ارثی و زیستی در وضعیت مغز و کارکرد قسمت های مختلف آن دارند، در بین عوامل محیطی که استرس زایی شدید دارد جایی برای مراسم عزاداری وجود ندارد.
سوگ و داغ واقعی می تواند یکی از آن عوامل باشد، امّا مراسم عزاداری هیچ سهمی در استرس زایی ندارد، بلکه برعکس با توجه به مباحثی که در روان شناسی اجتماعی و کارکرد گروه ها و ویژگی های گروه های مذهبی گفته می شود، می توان گفت که مراسم عزاداری کاملاً نقش استرس زدایی را دارد و در صورتی که از مراتب ناشی از عقیده یا کمال خواهی یا گریه بر مظلوم باشد می تواند ایجاد آرامش در وجود انسان کرده و اضطراب زدایی نماید.
برای اثبات این مطلب به نمونه ای در این باره اشاره می کنیم:
دکتر تیجانی تونسی می گوید: دوستم منعم آمد و با هم به کربلا مسافرت کردیم و در آن جا به مصیبت سرورمان حسین(علیه السلام) – مانند شیعیان – پی بردم و تازه فهمیدم که حضرت حسین(ع) نمرده است و این مردم بودند که ازدحام می کردند و گرداگرد آرامگاهش پروانه وار می چرخیدند و با سوز و گدازی که نظیرش هرگز ندیده بودم گریه می کردند و بی تابی می نمودند که گویی هم اکنون حسین(ع) به شهادت رسیده است.
و سخنرانان را می شنیدم که با بازگو کردن فاجعه کربلا، احساسات مردم را برمی انگیختند و آنان را به ناله و شیون و سوگ وا می دارند و هیچ شنونده ای نمی تواند این داستان را بشنود و تحمل کند، بلکه بی اختیار از حال می رود.
من هم گریستم و گریستم و آن قدر گریستم که گویی سال ها غصّه در گلویم مانده بود، و اکنون منفجر می شود.
پس از آن شیون، احساس آرامشی کردم که پیش از آن روز چنان چیزی ندیده بودم. تو گویی در صف دشمنان حسین(علیه السلام) بوده ام و اکنون در یک چشم بر هم زدن منقلب شده بودم و در گروه یاران و پیروان آن حضرت که جان خود را نثارش کردند، قرار می گرفتم.
و چه جالب که در همان لحظات، سخنران، داستان حرّ را بررسی می کرد. حرّ یکی از سران سپاه مخالف بود که به جنگ با حسین(ع) آمده بود، ولی یکباره در میدان نبرد بر خود لرزید و وقتی اصحابش از او سؤال کردند که تو را چه شده است؟ نکند که از مرگ می هراسی؟
او در پاسخ گفت: به خدا سوگند! هرگز از مرگ هراسی ندارم ولی خود را مخیّر می بینم که بهشت را برگزینم یا دوزخ را. او ناگهان اسب خود را به سوی حسین(ع) حرکت داد و به دیدار او شتافت و گریه کنان عرض کرد: «ای فرزند رسول خدا! آیا توبه برایم هست؟».
درست در همین لحظه بود که دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و شیون کنان خود را بر زمین افکندم، و گویا نقش حر را پیاده می کردم و از حسین(علیه السلام) می خواستم که «ای فرزند رسول خدا! آیا توبه ای برایم هست؟ یابن رسول اللَّه! از من درگذر و مرا ببخش».
صدای واعظ چنان تأثیری در شنوندگان گذاشته بود که گریه و شیون مردم بلند شد. دوستم که صدای فریادم را شنید، با گریه مرا در بغل گرفت و معانقه کرد. همان گونه که مادری فرزندش را دربر می گیرد و تکرار می کرد: «یا حسین! یا حسین!».
لحظاتی بود که در آنان گریه واقعی را درک کرده بودم، و احساس می کردم اشک هایم قلبم را شست و شو می دهند و تمام بدنم را از درون تطهیر می کنند…. تمام آن روز را با اندوه گذراندم.
دوستم می خواست مرا تسلّی دهد و دلداری نماید و لذا برایم مقداری شربت و شیرینی آورد، ولی به کلّی اشتهایم کور شده بود. از دوستم درخواست کردم که داستان شهادت امام حسین(علیه السلام) را برایم تکرار کند؛ زیرا چیزی از آن – نه کم و نه زیاد – نمی دانستم.
عزاداری برای امام حسین(علیه السلام) نه تنها موجب هیچ افسردگی ای نمی شود بلکه حتی برعکس، موجب رفع افسردگی می شود و این موضوعی مورد تأیید پژوهش های علمی است.
طبق نتایج به دست آمده از پژوهشی دانشگاهی، شرکت درعزاداری های دهه اول محرم نتوانسته سبب افزایش معناداری در نمره افسردگی آزمودنی ها شود. لذا فرضیه پژوهش مبنی بر اینکه شرکت در عزاداری های مـذهبی محرم سبب افسرده شدن افراد نمی شود تأیید گردید.
حتی مراجعه به یافته های پژوهش نشان داد که اگر پس از شرکت در مراسم عزاداری تفاوتی هم در نمره افسردگی آزمودنی ها ایجاد شده باشد که به دلایـلی مـحاسبات آماری نتوانسته آن را نشان دهد، آن تفاوت به سمت کمتر شدن نمره افسردگی پس از شرکت در مراسم بوده است.
بنابراین می توان نتیجه گرفت که شرکت در مراسم عزاداری محرم سبب افسرده شدن شرکت کـنندگان نـشد. جالب تر آنکه بررسی افراد مبتلا به درجاتی از افسردگی که در این مراسم شرکت کرده اند نشان داد که میانگین نمره آنها پس از مراسم به حدود سلامتی رسیده و بهبود پیدا کرده اند.
ایـن یـافته نه تنها عجیب نیست بلکه در واقع براساس تئوری های روان شناسی کاملا قابل انتظار بود و اظهار نظرهای غیر علمی را مبنی بر اینکه شرکت در عزاداری مذهبی سبب افسردگی می شود نفی نمود.
بـرای ایـن پدیـده، حداقل میتوان ۶ مکانیسم مختلف را در نظر گرفت:
دیـدگاه وجودی: افرادی که در مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) شرکت می کنند و با آموزه های قیام مقدس آن حضرت آشنا می شوند هدفمندی و معناداری زندگی را درک نـموده و خـود به سمت هدف دار بودن و زندگی پرمعنا و جهت گیریهای پر ارزش حـرکت مـی کنند که این تغییر، بنیان های روانشناختی افسردگی از جمله پوچی، بی معنایی و بی ارزشی را فرو می ریزد.
دیدگاه روانشناسی مثبت گرا: مجالس سوگواری حضرت سـیدالشهداء(علیه السلام) مـملو از مـعنویت بی بدیل و متراکم است. از دیدگاه تئوریک دستیابی به زندگی مـعنوی زمینه ساز آرامش، رضایت، سلامت، و شادکامی عمیق می گردد که پژوهش های بسیاری مؤید این دیدگاه هستند.
دیدگاه شـناختی: شـرکت کـنندگان در این مراسم موفق به همانند سازی با امام خود شده و مـشکلات خـود را در قیاس با مشکلات و مصائب بسیار شدیدترِ فرد والایی که وی را بسیار ارزشمندتر از خود می بینند ناچیز می شمرند و این سـبب کـاهش هـیجانات منفی در این افراد می شود و مشکلات در نظر آنها آسان می نماید.
دیـدگاه انـسان گرایانه: شرکت کنندگان در هر مراسم مذهبی به میزان قابل ملاحظه ای با یکدیگر احساس هـمبستگی و هـمسویی مـی کنند. به نظر میر سد اوج این احساس در مراسم عزاداری حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) متجلی می شود.
لذا عزاداریهای محرم می تواند مـوجب سـطوح بالائی از احساس تعلق اجتماعی یا تعلق به گروه شود. این تغییر نـیز بـه نـوبه خود با برخی از ریشه های افسردگی(مانند ادراک تنهایی یا طرد شدگی) مبارزه کرده و به این تـرتیب در بـهبود افـسردگی مؤثر است.
دیدگاه روان تحلیل گری: مواجه شدن با مصائب عظیم مظلوم کربلا(علیه السلام) مـنجر بـه افسردگی بالینی نمی شود زیرا بلافاصله همراه است با برون ریزی ذهنی که در نوحه سرایی، سـینه زنـی و گریه بر آن وجود مقدس و خانواده گرامی و یاران با وفا و والامقام ایشان جـاری مـی شود. حتی تخلیه های عمیق هیجانی که گاه و بـی گاه در خـلال ایـن مراسم رخ می دهد ممکن است به بهبود افـسردگی های مـوجود نیز بیانجامد.
به هر حال ما از یک سو بر مصیبت هایی که روز عاشورا بر امام حسین(علیه السلام) و یاران و اهل بیت آن حضرت وارد شده، می گرییم و قلب مان محزون می شود، و ازسوی دیگر، به جهت مقام والا و رفیعی که خداوند به آن حضرت عنایت کرده و به سبب آنکه توفیق دوستی و ولایت آن حضرت به ما عنایت شده، شادمان و مسروریم.
پس ازیک سو بر امام حسین(علیه السلام) اشک می ریزیم و گریه می کنیم و هم زمان، احساس شادمانی و سرور داریم. ما به تجربه دریافته ایم که همواره آه و ناله ناشی از درد، رنج و مصیبت نیست و گاهی حاکی از لذت و سرور است.
به طور کلی گریه، پدیده پیچیده روانی ای است که – همان طور که در ابتدای بحث نیز اشاره شد – چند عامل، برانگیزاننده آن هستند و به صورت پدیده ای مرکب ظهور می کند و از این جهت نیازمند تحلیل روان شناختی است.
با این همه آنچه مسلم است این است که گریه بر امام حسین(علیه السلام) برخاسته از افسردگی و ضعف نیست، بلکه گریه محبت است، آن محبتى که در دل هاى عاشقانش به ثبت رسیده است. گریه بر او، گریه شوق است؛ زیرا قسمت زیادى از حماسه هاى کربلا، شوق آفرین و شورانگیز است و به دنبال آن سیلاب اشک شوق به خاطر آن همه رشادت، فداکارى، شجاعت و سخنرانی هاى آتشین مردان و زنان به ظاهر اسیر، از دیدگان شنونده سرازیر مى گردد و نیز گریه معرفت و پیوند با هدف متعالى و انسان ساز او است.
هیهات که گریه بر امام حسین (علیه السلام) گریه افسردگی و ذلت و شکست باشد، بلکه گریه پیوند با سرچشمه عزت است، گریه سرد کننده نیست، که حرارت بخش است، گریه بزدلان نیست، که گریه شجاعان است، گریه یأس و ناامیدى نیست که گریه امید است، و بالاخره گریه معرفت است.
گریه معرفت در عزاى امام حسین(علیه السلام) از انحراف و تحریف در قیام آن حضرت جلوگیرى مى کند و شاید به همین جهت باشد که در فضیلت گریه بر سیدالشهدا(ع) روایات متعددى وارد شده است. از آن جمله، روایتى است که امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«کُلُّ الْجَزَعِ وَ الْبُکَاءِ مَکْرُوهٌ مَا خَلَا الْجَزَعَ وَ الْبُکَاءَ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ(ع)»؛ (گریه و بى تابى در هر مصیبت براى بنده مکروه است، مگر گریه بر امام حسین(علیه السلام) [که اجر و ثواب نیز دارد]).
اگر عزاداری و گریه برای مصائب آل الله(علیهم السلام) مساوی با افسردگی بود، در احادیث و اخباری که از ائمه(ع) نقل شده است به عزاداری و گریه برای آنها سفارش نمی شد. مگر می شود معصومین(ع) مسلمانان را به امری کسل کننده سفارش کنند؟
علاوه بر این مگر آن بزرگواران – که مصداق انسان کامل و معصوم از خطا و اشتباه بودند – برای مصیبت های دیگر ائمه(علیهم السلام) عزاداری نمی کردند؟ مگر در احادیث از ائمه(ع) نقل نشده است که هرگاه یاد مصائب حضرت زهرا(سلام الله علیها) و امام حسین(علیه السلام) می شد گریه می کردند؟
اگر عزاداری مساوی با افسردگی بود باید در ماه هایی مثل محرم و صفر مردم افسرده و بداخلاق می بودند و بالطبع جرم و جنایت ها بیشتر می بود اما برعکس می بینیم آمار جرم و جنایت و دزدی و به طور کلی ارتکاب گناه در ماه محرم – که سراسر عزاداری است – کاهش چشمگیر دارد.
حسن ذاتی گریه برای محبوب
گریه و عزادارى براى سیدالشهدا(علیه السلام) نه تنها باعث افسردگی و یأس و ناامیدی نمی شود، بلکه داراى آثار و برکات مهمى نیز می باشد. عدّه اى با توجه به آثار مثبت جسمانى و روانى گریه و تأثیر آن در پالایش روح و روان انسان مدّعى شدند سرّ تأکید ائمّه(علیهم السلام) نسبت به برپایى مجالس عزا به خاطر حسن ذاتى گریه است؛ زیرا «اظهار تأثّر» به وسیله گریه از نشانه هاى طبیعى و تعادل عاطفى آدمى است.
اشخاصى که کمتر گریه مى کنند و نمى توانند بدین وسیله غم ها و افسردگى هاى خویش را تخلیه کنند و عقده هاى درونى خویش را بگشایند، از روان متعادل و سلامت جسمى و روحى خوبى برخوردار نیستند. به همین جهت روانشناسان معتقدند: «زنها از مردها عقده کمترى دارند، زیرا آنان زودتر مشکلات روحى خویش را به وسیله «گریه» بیرون مى ریزند و کمتر آن را در درون خویش پنهان مى دارند و این امر یکى از رموز سلامت آنان مى باشد».
و نیز معتقدند گریه فشارهاى ناشى از عقده هاى انباشته در درون انسان را مى کاهد و درمان بسیارى از آلام و رنج هاى درونى انسان است. در حقیقت اشک چشم به منزله سوپاپ اطمینانى است که در شرایط بحرانى موجب تعادل روح آدمى مى گردد. به عقیده اینان به خاطر همین حُسن ذاتى گریه بود که یعقوب(علیه السلام) براى دورى فرزندش سالها اشک از دیدگان جارى ساخت.
با وجود اینکه آثار مثبت گریه در پالایش روح انسان و حتّى تکامل آن و دیگر فواید طبّى آن، قابل انکار نیست، ولى چنین تحلیلى هرگز نمى تواند سرّ این همه تأکید و سفارش ائمّه اطهار(علیهم السلام) براى گریستن بر امام حسین(علیه السلام) و وعده ثواب هاى فراوان آن باشد.
هر کس روایات اسلامى را در این زمینه بخواند، مى داند هدف مهمّ دیگرى در کار بوده است. برخی هم درک ثواب و رسیدن به شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) را دلیل تأکید ائمه(ع) بر گریه برای امام حسین(علیه السلام) بیان نموده اند و برخی هم این گریه ها را تشکری برای جان فشانی آن حضرت دانسته اند. اما این امور نیز با این همه سفارش همخوانی ندارد.