کمر مردم زیر بار گرانیها در حال شکستن است! چاره چیست؟
سیدعلی دوستی موسوی در یادداشتی در اطلاعات نوشت: تازه ترین گزارش مرکز آمار ایران درباره نرخ تورم خوراکی ها درمهر ۱۴۰۲ نشانگر کوچک شدن قابل توجه سفره مردم ،کاهش قدرت خرید و استانداردهای زندگی ایرانیان وسقوط دسترسی به مواد خوراکی است که از نشانه های بارز فقیر شدن بیشتر محسوب می شودکه باید برای آن فکری اساسی کرد.
درحالی که متوسط افزایش حقوق کارمندان،کارگران وبازنشستگان درسال جاری از ۲۵ درصد فراتر نمی رود ودولت هرگونه درخواست برای افزایش حقوق ها را رد می کند، اما گزارش اخیر مرکز آمار ایران تصریح می کند که درمهر ۱۴۰۲ از میان ۵۳ قلم خوراکی منتخب درنقاط شهری ایران، ۱۸ قلم افزایش قیمتی بالاتر ازنرخ تورم نقطه ای نقاط شهری(۳۹.۳درصد) داشته اند.
همچنین فقط ۱۵ قلم از مجموع ۵۳ قلم کالای یاد شده درمهر نسبت به ماه قبل آن کاهش داشته که به جز ۳ قلم برنج ایرانی و روغن جامد ومایع ، بقیه کالاهای غیرمهمی چون موز و پسته و هویج و بادمجان وخربزه و مانند آن بوده اند.
تازه این وضعیت تورم ماهانه و نقطه به نقطه است حال آن که اثرمخرب تورم مواد غذایی آن گاه معلوم می شود که وضعیت قیمت ها در مهر امسال با مهر سال گذشته مقایسه شود. درجداول ضمیمه گزارش تفصیلی اخیرمرکز آمار، این مقایسه وجوددارد ونگاهی به ارقام آن واقعا تاسف برانگیزاست.
براین اساس، از مجموع کالاها دولت تنها موفق به کاهش بهای چهار قلم کالا شده، به گونه ای که بهای برنج ایرانی درجه یک چهار دهم درصد، روغن مایه ۲.۳ درصد، روغن نباتی جامد۵.۷ درصد و سیب زمینی هشت درصد کاهش یافته است. اما درمقابل، بهای گوشت گوسفند ۱۵۰.۷ درصد، گوشت گوساله ۱۳۲ درصد، مرغ ۲۶.۴ درصد، کنسرو ماهی تن ۱۰۹.۹ درصد، شیرپاستوریزه ۲۴.۳ درصد، شیرخشک ۴۰.۶ درصد، تخم مرغ ۳۱.۳ درصد، چای خارجی ۴۵.۵ درصد، نوشابه گازدار ۷۳.۴ درصد، قند ۳۴.۴ درصد، شکر ۴۵ درصد و پنیر۲۲.۳ درصد افزایش یافته واین فهرست مانند فیلم بدون پایان بندی همچنان ادامه دارد.
با این وضعیت برای هزارمین بار باید از دولت وحاکمیت سوال ومطالبه کرد که چرااقدامی موثر و ملموس-البته به جز مصاحبه کردن وآمار دادن از موفقیت های کنونی- برای کاهش قیمت ها و مشاهده آن در مغازه ها صورت نمی گیرد؟
مردم دیگر چگونه وبه چه زبانی بگویند وفریاد بزنند که کمر خم شده شان زیر بار افزایش مدام قیمت ها درحال شکستن است؟ چرا این همه اولویت بی اثر درزندگی مردم وجوددارد اما جایی برای اولویت اولویت ها، یعنی کاهش قیمت ها نیست؟چرا دولت پایش رااز روی سیم افزایش قیمت ها از طریق دریافت مالیات وعوارض وگمرکی وسود بازرگانی وتعرفه وغیره وغیره برنمی دارد؟
چرا مردم باید هزینه ناکارآمدی دولت ها که به صورت کسر بودجه های متوالی ودرحال افزایش نمود یافته را بدهند؟چرا برای رفع انحصارهای حاکمیتی موجود ونابودی حضور ونفوذ باندهای فاسد وقدرتمند واسطه گر دربازار کالاهای مختلف فکری نمی شود؟
دولت باید به این باور برسد که سرنخ قیمت ها و بازار طوری رها شده که دیگر و بیش از این با حرف ومصاحبه وترفندهای خبری حواس پرت کن وبحران سازی های مصنوعی وماجرا سازی های زرد قابل علاج وبه تاخیرانداختن نیست.
لذا دریک کلام و ختم کلام باید فرمان را بچرخانید و مردم را دریابید و با هر راهی که می شناسیدبه فوریت قیمت هارا کاهش دهید و دراین مسیر هم البته منافع هرغریبه وآشنایی که مانع است باید قربانی شود.