از عبودیت تا مجذوب افق احدیت / مقام عبودیت پیامبر خدا
انسان کامل وقتی از رهگذر بندگی حق به مقام عبودیت مطلقه رسید، از عوالم ملک و ملکوت و جبروت عبور کرده و مجذوب افق احدیت می شود و این مقامی است که نصیب پیامبر خاتم صلوات الله علیه شده است. گفته اند، در عالم هیچ بالاتر و رفیع تر از عبودیت نیست و خال عبودیت بی جمال چهره ربوبیت، خود وجود ندارد!(ر.ک:عین القضاه همدانی، تمهیدات) از این رو در شب معراج هنگامی که به پیامبر خطاب آمد که هرچه از سعادت ها که می خواهی طلب کن، حضرت گفت: مرا به عبودیت منتسب فرما!
گویند در این هنگام بود که آیه مبارکه “سبحان الذی اسری بعیده” نازل گردید.(ر.ک :ملا هادی سبزواری شرح اسماء الحسنی)
انسان کامل وقتی از رهگذر بندگی حق به مقام عبودیت مطلقه رسید، از عوالم ملک و ملکوت و جبروت عبور کرده و مجذوب افق احدیت می شود و این مقامی است که نصیب پیامبر خاتم صلوات الله علیه شده است بالاصاله و اولیای الهی بالتبع! و دیگران گرچه هر کس به اندازه توان و تلاش شان در مسیر بندگی جلوه هایی از عبودیت بهره شان می شود ولی هرگز توان پرواز به قله بلند عبودیت مطلقه پیامبر را ندارند.(رک: امام خمینی، آداب الصلاه)
این نشان و فخر بی بدیلی است برای آدمی که به مقام عبودیت حضرت حق تعالی رسیده باشد. چنانچه انسان کامل که در ادراک معارف حقه سیل دانش از وجودش جاریست و در آسمان علم ، مرغ اندیشه را یارای پرواز به قله رفیع اش نیست ، فرمود: “إِلهِی کفی بِی عِزّاً أَنْ أَکونَ لَک عَبْداً” ” معبودا این عزت مرا بس است که بنده تو باشم”.
شاید به سبب همین عظمت والای مقام عبودیت باشد که در تشهد نماز، عبودیت پیامبرصلی الله علیه و آله مقدم بر رسالتش بیان شده و اهل نماز موظف شدند قبل از شهادت به رسالت او به “عبودیت” او شهادت و گواهی دهند. “أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ”
برخی به ظرافت گفته اند که مقام رسالت نتیجه و رهاورد جوهره عبودیت است که این عبودیت از مختصات و اخص خواص اولیای الهی است.کنه و جوهر چنین عبادتی به ربوبیت حق تعالی می رسد. چنانچه امام صادق علیه السلام فرمود: “العُبودِیَّهُ جَوهَرَهٌ کُنهُها الرُّبوبیّهُ، فَما فُقِدَ فی العُبودیّهِ وُجِدَ فی الرُّبوبیّهِ، و ما خَفِیَ عَنِ الرُّبوبیّهِ اُصیبَ فی العُبودیّهِ”. “عبودیّت گوهرى است که باطن آن ربوبیّت است؛ پس، آنچه در عبودیت یافت نشود ، در ربوبیّت یافت گردد و آنچه از ربوبیت مخفى بماند ، در عبودیّت به دست آید”.
از این رو آن عبد فانی در خداوند در مناجات شان بعد آنکه عزت خود را عبودیت خداوند بیان می کند ربوببت او را فخر خود دانسته و محبت او را نسبت به خود طلب می کند: “إِلهِی کفی بِی عِزّاً أَنْ أَکونَ لَک عَبْداً، وَکفی بِی فَخْراً أَنْ تَکونَ لِی رَبّاً، أَنْتَ کما أُحِبُّ فَاجْعَلْنِی کما تُحِبُّ”. “معبودم مرا این عزّت بس است که بنده تو باشم و برایم این افتخار کافی است که تو پروردگار من باشی، تو آنچنانی که دوست دارم، مرا هم چنان کن که دوست داری”.
بر این اساس اهل معنا گفته اند، پیامبر خدا در شب قدر به عبودیت قدر یافت، چون اوج این عبودیت وصال معبود است و لیله القدر، شب وصول عاشق به محبوب است .
نزول ملائک از ملکوت به ملک و تحیت بر عبد واصل و مقرب خداوند در شب قدر نیز به سبب شکوه این عبودیت و منزلت و قدر عبد خداوند است که شایسته دریافت کلام سنگین و وزین وحی شده است. “إِنَّا سَنُلۡقِی عَلَیۡکَ قَوۡلٗا ثَقِیلًا”
چون با عبودیت به حق وصال یافت جان و دلی فراخ یافت: “الم نشرح لک صدرک” با سینه فراخ و باز به مدد و لطف الهی، شایسته دریافت کلام دوست و هم سخن با محبوب گردید.
چنان تحت جذبه مقام احدیت قرار گرفت که حب او و اطاعت از او و پذیرش کلام و همه افعال او، حب به خداوند و اطاعت خداوند و فعل خداوند دانسته شد !
این رفعت مقام از نردبان عبودیت بود و حاصل اطاعت از او، جلب محبت خداوند و تشدید حب او به خداوند و طهارت نفس آدمی خواهد بود!
“قُل إِن کُنتُم تُحِبّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعونی یُحبِبکُمُ اللَّهُ وَیَغفِر لَکُم ذُنوبَکُم ۗ وَاللَّهُ غَفورٌ رَحیم” (آل عمران، ۳۱) بگو: «اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.»
از این رو خاصه به حضرتش “حبیب الله” گفته اند و خداوند جز او کسی را بدین نام و مقام نخواند و مفتخر نساخت!
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا خَلِیلَ الله، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا خِیَرَهَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حَبِیبَ اللّٰهِ