آسیب های فردی و اجتماعی تکبر در روایات
در درمان رذایل اخلاقی، توجه به آسیبهایی که از ناحیهی آنها متوجه شخص است، تا حد بسیاری در او بازدارندگی ایجاد میکند.
پرداختن به پیامدهای تکبر از آن جهت اهمیت دارد که نه تنها شناخت ما را در زمینهی این خُلق ناپسند بیشتر میسازد، بلکه به منزلهی راهکاری درمانی نیز میتواند سودمند باشد؛ چرا که میتوان گفت در درمان رذایل اخلاقی، توجه به آسیبهایی که از ناحیهی آنها متوجه شخص است، تا حد بسیاری در او بازدارندگی ایجاد میکند.
کبر و غرور حجاب سنگینی در برابر چشم انسان میافکند و او را از دیدن چهرهی زیبای حق محروم میکند.میتوان پیامدهای تکبر را به دو بخش آسیبهای فردی و آسیبهای اجتماعی تقسیم کرد.
آسیبهای فردی
آسیبهای فردی، پیامدهای ناخوشاینداند که گریبانگیر خود فرد متکبر میشوند؛ یعنی پیش از آنکه دامن دیگران و جامعه را بگیرند، خود فرد را به دردسر میاندازند. مهمترین آسیبهای فردی در شش محور خلاصه میشوند:
۱. دور ماندن از رشد علمی
افراد متکبر به دنبال علم و دانش و برطرف کردم مجهولات خود نمیروند و حتی پرسیدن از دیگران را کسر شأن خود میدانند؛ از اینرو در جهت دانشافزایی حرکت نمیکنند و خود را از این نعمت بزرگ الهی و فواید مادی و معنوی ناشی از آن، محروم میسازند. امام علی (علیه السلام) میفرماید: «کسی که خودبرتربین است به دنبال فراگیری دانش و کسب تجربه نمیرود». (۱)
انسان فقط وقتی به حقیقت علم میرسد که آن را هرجا و نزد هر کس یافت همچون گوهر گمشدهای بربایدش؛ حال آنکه اشخاص متکبر به آسانی حاضر نمیشوند بهترین علوم و دانشها را از افراد هم ردیف یا زیردست خود بپذیرند. (۲) آنها علوم و افکاری را قبول دارند که از فکر خودشان بجوشد؛ البته صفت کبر و غرور هم اجازهی چندانی نمیدهد که مطلب مهمی از کبر آنان بجوشد. به همین دلیل است که در حدیث معروف هشامبن حکم از امام کاظم (علیه السلام) میخوانیم: «زراعت در زمینهای نرم و هموار میروید و روی سنگهای سخت هرگز رویش ندارد. همینگونه دانش و حکمت در قلب انسان متواضع رویش دارد، و قلب متکبر جبار هرگز آباد نمیگردد؛ زیرا خداوند تواضع را وسیلهی عقل، و تکبر را ابزار جهل قرار داده است». (۳)
کبر و غرور حجاب سنگینی در برابر چشم انسان میافکند و او را از دیدن چهرهی زیبای حق محروم میکند.
از سوی دیگر، شخص متکبر نمیتواند به خوبی با دیگران همکاری کند؛ از همینرو پس از مدتی به انزوا کشیده میشود. به گونهی طبیعی این انزوا، موفقیت او را در صحنهی زندگی علمی نیز ناچیز میکند و دستیابی او را به امکانات زندگی به حداقل میرساند. در حدیثی از امام علی (علیه السلام) میخوانیم: «فزونی تکبر، مایهی اتلاف [اسباب موفقیت] است». (۴)
۲. کفر و دوری از خداوند
میتوان نخستین مفسدهی تکبر را که از همه خطرناکتر است، آلودگی به شرک و کفر دانست. از دیدگاه قرآن، سرچشمهی کفر ابلیس و انحراف او از توحید و سرباز زدن فراعنه و نمودها و بسیاری از اقوام سرکش از پذیرش دعوت انبیای الهی، تکبر است. (۵) تکبر به انسان اجازه نمیدهد که در برابر حق تسلیم شود؛ چرا که کبر و غرور حجاب سنگینی در برابر چشم انسان میافکند و او را از دیدن چهرهی زیبای حق محروم میکند. شاید به همین دلیل است که وقتی راوی از امام صادق (علیه السلام) دربارهی کمترین درجه الحاد پرسید، امام (علیه السلام) فرمود: «کمترین درجهی کفر و الحاد، تکبر است». (۶)
یکی دیگر از آثار تکبر که میتوان آن را نتیجهی همان کفر نیز دانست، دوری از خداوند است. امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «در آنچه خداوند عزوجل به داوود (علیه السلام) وحی کرده آمده است: ای داوود! همانگونه که نزدیکترین مردم به خدا متواضعان هستند، دورترین مردم از خدا، متکبران هستند». (۷)
آری! تکبر خطری است که میتواند انسان متکبر را به کلی از چشم خداوند بیندازد. در روایتی حضرت علی (علیه السلام) میفرماید: «از سرنوشت ابلیس عبرت بگیرید که با سابقهی شش هزار سال عبادت که معلوم نیست سالهای دنیوی بوده یا سالهای اخروی [که یک روزش برابر پنج هزار سال دنیوی است]، چگونه با یک لحظه تکبر و فخرفروشی سقوط کرد».(۸)
در زشتی این رذیله همان بس که خداوند در قرآن تصریح فرموده کسی را که متکبر و فخرفروش است دوست نمیدارد. (۹) از ان طرف تواضع، سبب میشود تا شخص مورد عنایت خاص خداوند قرار گیرد. امام صادق (علیه السلام) در اینباره میفرماید:
خداوند- عزوجل- به موسی (علیه السلام) وحی کرد: ای موسی! آیا میدانی چرا از میان آفریدگانم تو را برای سخن گفتنم برگزیدم؟ او عرض کرد: پروردگارا! برای چه بود؟ خداوند تبارک و تعالی به او وحی کرد: ای موسی (علیه السلام) من بندگانم را زیر و رو کردم و در میانشان کسی خوارتر از تو برای خودم نیافتم. ای موسی! تو وقتی نماز میگزاری، رویت را بر خاک (یا فرمود بر زمین) میگذاری. (۱۰)
از آنچه بیان شد روشن میشود که تکبر، سبب دوری از خداوند میشود. از سوی دیگر در آیات و روایات یکی از نتایج تکبر، کفر نامیده شده است. در آیهی ۳۴ سورهی بقره آمده است: «و [یاد کن] هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده و خضوع کنید!» همگی سجده کردند، جز ابلیس که سر باز زد و تکبر ورزید، [و به خاطر نافرمانی و تکبرش] از کافران شد». شایان ذکر است که تکبر در برابر مردم زمینه را برای دوری از خداوند فراهم میکند؛ هم از این نظر که چه بسا زمینهساز تکبر در برابر خداوند شود و هم از این نظر که رابطه متکبر را با بندگان خدا خدشهدار میکند.
۳. دوری از پیامبر خدا و فرشتگان
بنا بر فرمایش امام علی (علیه السلام)، تکبر شکارگاه بزرگ شیطان است.(۱۱) کسی که در این شکارگاه قرار گیرد، در دام صیادی میافتد که او را از خوبان عالم دور میسازد؛ خوبانی همچون پیامبر خوبیها و فرشتگان الهی. در روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میخوانیم که حضرت رو به اصحاب فرمود: آیا شما را به دورترین شخص در شباهت به خودم آگاه نکنم؟ اصحاب عرض کردند: بله یا رسول الله! حضرت صفاتی برای چنین شخصی ذکر فرمود که یکی از آن صفات، تکبر بود. (۱۲)
براساس روایات، تواضع سبب درود فرستادن پیوستهی فرشتگان بر شخص متواضع میشود و تکبر سبب آنکه فرشتگان به اذن الهی شخص متکبر را به زمین بزنند. امام جواد (علیه السلام) در اینباره میفرماید: «هر که از نشستن در پایین مجلس خرسند باشد، خدا و فرشتگانش پیوسته بر او درود میفرستند تا آنگاه که برخیزد». (۱۳)
امام صادق (علیه السلام) نیز در همین باره میفرماید: «همانا دو فرشته در آسمان، کارگزاران بندگاناند که هر کس برای خدا تواضع کند، بلندش میسازند و هر کسی بزرگی کند، به زمینش میزنند». (۱۴)
۴. گمراهی و ورود به جهنم
تکبر، مانند جادهای است که مبدأش خودپرستی است و سرانجام نیز تنها یک مقصد دارد: جهنم. نام این جاده، گمراهی است.
جادهی گمراهی به تعبیر آیهی ۱۴۶ سورهی اعراف، جادهی برگزیدهی متکبران در مسیر زندگی است:
به زودی کسانی را که در روی زمین به ناحق تکبر میورزند، از [ایمان به] آیات خود، منصرف میسازم! آنها چناناند که اگر هر آیه و نشانهای را ببینند، به آن ایمان نمیآورند؛ اگر راه هدایت را ببینند، آن راه را انتخاب نمیکنند؛ و اگر طریق گمراهی را ببینند، آن را راه خود برمیگزینند! [همهی اینها] به خاطر آن است که آیات ما را تکذیب کردند و از آن غافل بودند.
تکبر، مانند جادهای است که مبدأش خودپرستی است و سرانجام نیز تنها یک مقصد دارد: جهنم. نام این جاده، گمراهی استاکنون بپردازیم به آیات و روایات مربوط به مقصد نهایی زندگی متکبران. بنابر آیهی ۲۹ سورهی نحل، فردای قیامت به متکبران اینگونه خطاب میشود: «اکنون از درهای جهنم وارد شوید، در حالی که جاودانه در آن خواهید بود! چه جای بدی است جایگاه متکبران!» پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این زمینه فرمود: «بیشتر دوزخیان از متکبران هستند». (۱۵)
تکبر حتی کمترین موارد خودبرتربینی را نیز در برمیگیرد. از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است: «کسی که دوست دارد مردم در مقابلش بایستند (او نشسته باشد و مردم دورش را بگیرند)، جایگاهش مملو از آتش خواهد بود». (۱۶)
همچنین در تفسیر شریف نمونه، ذیل آیهی ۳۶ سورهی قصص (سرای آخرت تنها برای کسانی است که ارادهی برتریجویی و فساد در زمین را ندارند) این روایت از امام علی (علیه السلام) آورده شده است: «این آیه دربارهی زمامداران عادل و متواضع و همچنین سایر قدرتمندان از تودههای مردم نازل شده است». (۱۷) حضرت همچنین میفرماید: گاهی میشود که انسان از این لذت میبرد که بند کفش او از بند کفش دوستش بهتر باشد؛ بدین جهت آیهی فوق شامل حالش میشود؛ (۱۸) چرا که این نیز شاخهی کوچکی از برتریجویی است. امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) نیز دراین باره فرمودهاند: «در دل هر کس به اندازهی ذرهای کبر باشد، به بهشت نمیرود». (۱۹)
تکبر، مانند جادهای است که مبدأش خودپرستی است و سرانجام نیز تنها یک مقصد دارد: جهنم. نام این جاده، گمراهی است
۵. حبط اعمال و سلب توفیق
حبط یک عمل، یعنی بر باد رفتن و بیفایده شدن اثر آن. امام علی (علیه السلام) در خطبهی قاصعه افزون بر اخطاری که به مؤمنان میدهد، که «بعد از ابلیس چه کسی با مرتکب شدن همان نافرمانیای که از او سر زد (تکبر)، از عذاب الهی در امان خواهد ماند؟»، میفرماید: «پس آنچه را خداوند با ابلیس انجام داد، مایهی پند و عبرت قرار دهید؛ زیرا که خداوند تعالی عمل طولانی و تلاش بیوقفهی او را به علت ساعتی خود بزرگبینی محو و نابود ساخت؛ [ابلیسی که] شش هزار سال عبادت کرده بود؛ و [بر شما] معلوم نیست که از سالهای دنیا یا سالهای آخرت است».(۲۰)
مرحوم خویی در شرح نهج البلاغه با اشاره به آیهی ۴۷ سورهی حج و آیهی پنجم سورهی سجده، سال آخرتی را هزار سال، و در محاسبهی شش هزار سال، آن را با دو میلیارد و صد و شصت هزار سال دنیایی برابر دانسته است. (۲۱)
بنابراین با تکبر، نه تنها اعمال گذشتهی یک فرد بر باد فنا میرود، بلکه توفیق انجام اعمال صالح نیز از وی گرفته میشود؛ چرا که متکبرانی که دست از این خوی ناپسندشان برنمیدارند، پیوسته به مسیر جهنمی خود ادامه میدهند و از اینرو مدام از خداوند دور و دورتر میشوند. در تفسیر نمونه در اینباره آمده است: «این یک سنت الهی است که از متکبران، توفیق هرگونه هدایت و راهیابی را سلب میکند؛ به گونهای که اگر تمام آیات و نشانههای الهی را نیز ببیند، باز هم ایمان نمیآورد». (۲۲)
۶. آلودگی به گناهان و استبداد رأی
تکبر را در حقیقت میتوان چشمهای از رذایل دانست که گناهان بسیاری از آن میجوشد. دقت در روایات، تأیید کنندهی همین مطلب است که تکبر یکی از سرشاخههای اصلی گناهان به شمار میآید. در حدیثی از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) میخوانیم: «حرص و تکبر و حسد سبب میشود که انسان در انواع گناهان فرو رود». (۲۳) در حدیث دیگری از آن حضرت میخوانیم: «تکبر، رذایل اخلاقی را ظاهر میسازد». (۲۴) تکبر، سبب میشود شخص خودبین دچار غفلت از خدا و گناهان بزرگ و بیماریهای روانی شود و به گونهای پیش رود که گویی در برابر کارهای ناپسند خود، هیچ احساس خطری نمیکند. امام علی (علیه السلام) در اینباره میفرماید: «از تکبر بپرهیز؛ زیرا تکبر ریشهی طغیان و معصیت خداوند رحمان است». (۲۵)
یکی از بیماریهایی که شخص متکبر به آن دچار میشود، استبداد در رأی است؛ یعنی هرچه من گفتم درست است. در فرمایشی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به امیرمؤمنان (علیه السلام) داشته، یکی از ویژگیهای فرمانروایان [بیتقوا] را از این قرار دانسته است:
ای علی! چهار چیز همراه چهار چیز دیگر است: هر کس به فرمانروایی رسد، استبداد به رأی پیدا میکند؛ هر کس مشورت نکند، پشیمان شود؛ هرگونه با دیگران رفتار کنی، با تو برخورد خواهد شد؛ فقر و نداری مرگ بزرگ است. به حضرت گفته شد: نداشتن درهم و دینار؟ فرمود: فقر دینی. (۲۶)
انفراد، تکروی و استبداد از آثار طبیعی و ویژگیهای پادشاهی است و عزت ظاهری فرمانروایی و سلطنت موجب میشود که شخص به رأی خود استبداد ورزد؛ مگر کسی که خداوند او را نگاه دارد و یاری کند.
آسیبهای اجتماعی
آسیبهای اجتماعی که در مقابل آسیبهای فردی قرار دارند، پیامدهای ناخوشایندیاند که هم گریبانگیر خود فرد میشوند و هم آثار سوء آن متوجه جامعهای میشوند که فرد متکبر با آن در ارتباط است. در این قسمت به اهم این آسیبها اشاره میکنیم.
۱. تنفر عمومی
تکبر مایهی تنفر و دوری مردم از انسان متکبر میشود؛ زیرا افراد از خودراضی هرگز عیوب خود را نمیبینند و همیشه خود را وظیفهشناس، بیعیب و دوست داشتنی و گل سرسبد اجتماع میپندارند. به همین دلیل انتظار دارند که دیگران به آنها احترام بگذارند و در خدمت آنها باشند. بدین جهت افراد جامعه از آنها ناراحت و خشمگین میشوند و به آنها بیاعتنایی میکنند.
از بلاهای مهمی که بر سر متکبران میآید، انزوای اجتماعی و پراکندگی مردم از اطراف آنهاست؛ چرا که شرف هیچ انسانی اجازه نمیدهد تسلیم برتریجوییهای افراد متکبر و مغرور شود. به همین دلیل حتی نزدیکترین دوستان و بستگان از آنها فاصله میگیرند، مگر آنکه به حکم الزامهای اجتماعی مجبور به برقراری ارتباط باشند. در حدیثی از امیرمؤمنان (علیه السلام) میخوانیم: «کسی که فخرفروشی کند، ذلیل میشود». (۲۷) در حدیث دیگری از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از قول امام صادق (علیه السلام) میخوانیم: «متکبر منفورترین مردم است». (۲۸)
این تعبیر که در حدیثی از امیرمؤمنان (علیه السلام) رسیده نیز بسیار عبرتانگیز است: «برای متکبر دوستی باقی نمیماند». (۲۹)
تکبر همچنین موجب میشود شخص متکبر تنها بماند و دیگران از دوستی با او دوری کنند. امام علی (علیه السلام) در اینباره فرموده است: «برای متکبر دوست [صمیمی] نیست»؛ (۳۰) «خودپسند مباش؛ زیرا ناراضیانت بسیار خواهند شد»؛ (۳۱) «محصول خودبزرگبینی خشم و کینه است». (۳۲)
در نقطهی مقابل، تواضع و فروتین یکی از چیزهایی است که سبب ایجاد محبت و دوستی با مردم میشود. امام صادق (علیه السلام) در اینباره میفرماید: «سه چیز محبت میآورد: دینداری، تواضع و بخشش». (۳۳)
۲. خودمحوری و فساد
خودمحوری در بینش توحیدی، نهایت سقوط انسان است؛ زیرا حرکت به سوی خدا حرکت به سوی کمال مطلق است، ولی حرکت به سوی خود، فاصله گرفتن و دور شدن از کمال مطلق، و در نتیجه سقوط انسان است. انسانی که خودمحور شود، رفته رفته ماهیت انسانیاش به هویت شیطانی تبدیل مییابد. انسان خودبرتربین خود را محور حق و باطل و درست و نادرست میداند و تشخیص خود را معیار نیک و بد میپندارد؛ مردم را به پیروی از خود دعوت میکند و همه چیز را برای خود میخواهد و تنها آنچه را که خود میفهمد، صحیح میداند و بس. خودمحوری ممکن است در یک جامعه یا یک کشور بروز کند که خطرات آن بسیار بیشتر و شدیدتر است. جوامع خودمحور همهی ارزشهای انسانی، اجتماعی و اخلاقی را در محورهایی قرار میدهند که منافع آنها را تأمین کند و اگر همان ارزشها در جایی دیگر باشند، برای آنها به کلی بیاعتبار و بیارزش است. (۳۴) امام علی (علیه السلام) در این زمینه میفرماید:
مبغوضترین افراد نزد خدا کسی است که خدا او را به خودش واگذاشته و او از راه راست منحرف گشته و بدون راهنما گام برمیدارد؛ اگر به کشتزار دنیا خوانده شود [اجابت میکند] و برای آن میکوشد و اگر به کشتزار آخرت و نعمتهای گوناگون دعوت شود، سستی میورزد؛ و از جمله دعاهایی که بسیار مطلوب است این است که از خدا بخواهیم که ما را به خودمان واگذار نکند. (۳۵)
خودمحوری در مقابل خدامحوری است. این رذیله که به دنبالش تکبر و خودبزرگبینی است، سبب برانگیخته شدن فتنهها و جنگها در طول تاریخ بوده و هست. همچنین این رذیله سبب گرایش به فساد و آلودگی است. افرادی که بر اثر غرور، مال و مقام یا غرور جوانی و از سر تکبر به نصایح دیگران توجه نمیکنند، کمکم آلوده میشوند؛ تا جایی که همهی درهای نجات را بر روی خود میبندند و در عاقبت انگشت حسرت و ندامت بر دهان میگیرند. از این افراد در ندامتگاهها فراواناند. در اینجا به نامهی کوتاه یکی از آنها اشاره میکنیم:
با اینکه من از یک خانوادهی آبرومند و مذهبی هستم، اما خودم به مسائل مذهبی بیتوجهی میکردم و اهل رفیقبازی بودم و به حرف کسی گوش نمیدادم و علاقهای به درس و کتاب نداشتم. برای اینکه خود را بزرگ نشان دهم، شروع به کشیدن سیگار کردم. مادرم دل خوشی از من نداشت. پدرم مرحوم شد. کمکم رو به اعتیاد آوردم و تمام هستیام را فدای دوستان ناباب کردم و امروز در حسرت از دست دادن جوانی و سعادت خود هستم. (۳۶)
در این زمینه میتوان به کلام مولا علی (علیه السلام) در خطبهی قاصعه اشاره کرد:
هان، شما تجاوز [از حق] را به نهایت رساندید [و بسیار سرکش شدید] و با اعلام دشمنی آشکار با خداوند و وارد جنگ شدن با اهل ایمان به فساد زمین پرداختید. از تعصبهای متکبرانه و نابخردانه، به خدای تعالی پناه ببرید؛ چرا که این [روحیه] پیدایش دشمنی را در پی خواهد داشت و محل دمیدن شیطان است؛ یعنی همان ابزاری که با آن امتهای گذشته و نسلهای پیشین را فریفته است.
… در واقع شیطان، همان دشمن قسم خوردهی انسان، همچون کسی که در بادکنکی میدمد امور واهی را در نظر افراد جلوه میدهد و به حساسیت در برابر مسائل بیارزشتر ترغیبشان میکند؛ همانگونه که نسلهای گذشته را اینچنین فریب داده است. (۳۷)
۳. تحقیر دیگران
افراد خودبرتربین به جهت خوی برتریطلبی، ارزشی برای دیگران قایل نیستند و در عالم پندار، خود را تافتهی جدا بافته میدانند. این قبیل افراد به راحتی به کوچک کردن دیگران میپردازند و از هیچ موقعیتی برای ابراز وجود خود غافل نمیشوند. البته متکبر غافل از آن است که این رفتار او در جامعه اثر معکوس دارد؛ یعنی مردم هستند که چنین افرادی را پست و کوچک میشمرند. آنان هم در این دنیا کوچک و هم در آخرت لگدمال میشوند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «هر که تکبر کند، خداوند او را در هم میشکند». (۳۸) امام علی (علیه السلام) نیز میفرماید: «هر که تکبر ورزد تحقیر شود». (۳۹) یعنی مردم او را تحقیر و سبک کنند؛ زیرا تکبر او بر مردم سخت میآید و تا آنجا که مقدور آنان است، در خفیف و خوار کردن متکبر میکوشند تا دیگر تکبر نورزد، یا اینکه خداوند سبحان او را به جزای تکبرش، حقیر و سبک میکند تا مردم عبرت گیرند.
امام صادق (علیه السلام) نیز میفرماید: «همانا متکبران [در قیامت] به صورت ذره قرار داده میشوند و مردم لگدمالشان میکنند تا وقتی که حسابرسی خداوند پایان یابد». (۴۰)
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «همانا متکبران [در قیامت] به صورت ذره قرار داده میشوند و مردم لگدمالشان میکنند تا وقتی که حسابرسی خداوند پایان یابد».امیرمؤمنان در خطبهی قاصعه دربارهی اول متکبر عالم چنین میفرماید: «آیا نمیبینید خداوند چگونه وی (شیطان) را به خاطر خودبزرگبینی کوچک نمود و به سبب بلندپروازی به زمین زد؟ پس در دنیا او را مطرود و رانده شده قرار داد و در سرای آخرت برایش آتشی سوزان فراهم فرمود».(۴۱)
همچنین حضرت در اینباره میفرماید: «هر که بر مردم فخر بفروشد، خوار شود»؛ (۴۲) «تکبر، فرد با شخصیت را زمین میزند».(۴۳)
براساس این روایت میتوان نتیجه گرفت که تکبر، موجب میشود انسان متکبر ذلیل شود و از چشم دیگران بیفتد؛ همانگونه که شیطان به خاطر تکبرش از درگاه خداوند رانده شد، و این همان اثر عکسی است که متکبر از رفتار متکبرانهاش نیت کرده است.
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «همانا متکبران [در قیامت] به صورت ذره قرار داده میشوند و مردم لگدمالشان میکنند تا وقتی که حسابرسی خداوند پایان یابد».
پی نوشت ها:
۱- محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج۸، ص۳۱۶.
۲- ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج۲، ص۵۷.
۳- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱، ص۱۵۳.
۴- عبدالواحد آمدی، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ح ۷۱۶۹.
۵- ر.ک: عنکبوت (۲۹)، ۳۹.
۶- محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۰۹.
۷- همان، ص۱۲۳.
۸- محمد رحمتی شهرضا، گنجینهی معارف، ص۲۷۷.
۹- ر.ک: نساء (۴)، ۳۶.
۱۰- محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۲۳.
۱۱- ر.ک: محمد رحمتی شهرضا، گنجینهی معارف، ص۲۷۴.
۱۲- ر.ک: محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۹۱.
۱۳- ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ترجمهی صادق حسن زاده، ص۴۸۶.
۱۴- محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۲۲.
۱۵- محمد صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۲۲۲.
۱۶- محمود اکبری، خود و ناخود، ص۱۵۱.
۱۷- ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۱۷۹.
۱۸- مترجمان، ترجمه تفسیر جوامع الجامع، ج۴، ص۵۵۵.
۱۹- محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۱۰.
۲۰- نهج البلاغه، ترجمهی محمد دشتی، خطبهی ۱۹۲، ص۳۸۱.
۲۱- ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی، زینهار از تکبر، ص۵۹.
۲۲- ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۶، ص۳۶۸.
۲۳- نهج البلاغه، ترجمهی محمد دشتی، حکمت۳۷۱، ص۷۱۸.
۲۴- عبدالواحد آمدی، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ح۵۲۳.
۲۵- محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج۸، ص۳۱۵.
۲۶- سیدعلی حسینی صدر، کلام وحی بر استان ولایت، ترجمهی محمد انصاری، ص۳۰-۳۱.
۲۷- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۴، ص۳۳۵.
۲۸- همان، ج۷، ص۲۳۱.
۲۹- عبدالواحد آمدی، تصنیف، غررالحکم و دررالکلم، ح۷۱۶۲.
۳۰- محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج۸، ص۳۱۵.
۳۱- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۱۶.
۳۲- عبدالواحدبن محمد آمدی، غررالحکم، ح۷۱۰۶.
۳۳- موسی خسروی، مواعظ امامان (علیهم السلام) (ترجمهی جلد هفدهم بحارالانوار)، ص۲۰۴.
۳۴- ر.ک: محمود اکبری، خود و ناخود، ص۱۴۷.
۳۵- نهج البلاغه، ترجمهی محمد دشتی، خطبهی ۱۰۳.
۳۶- محمود اکبری، خود و ناخود، ص۱۴۸.
۳۷- ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی، زینهار از تکبر، ص۸۲-۸۳.
۳۸- عبدالعظیم بن عبدالقوی منذری، الترغیب و التزهیب، ج۳، ص۵۶۰.
۳۹- سید حسن میرجهانی طباطبایی، مصباح البلاغه، ج۱، ص۱۷۶.
۴۰- محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۱۱.
۴۱- نهج البلاغه، ترجمهی محمد دشتی، ص۳۸۱.
۴۲- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱، ص۱۶۰.
۴۳- محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج۸، ص۳۱۵.