واکاوی حقیقت و ریشه غیبت کردن در قرآن
غیبت بمعنای بیان کردن عیوب شخصی است که او دوست ندارد این سخنان درباره اش زده شود، حرمت غیبت عقلا و شرعا از مسلمات است. غیبت با روش های مختلف می تواند انجام شود مثلا از زبان عیب کسی را بیان کند، یا اشاره یا کنایه یا کتابه.
معنای غیبت
«غیبت» مصدر «غاب» و اسم مصدر «اغتیاب» است، جوهرى می نویسد: اغتابه اغتیابا، إذا وقع فیه و الاسم الغیبه و هو أن یتکلّم خلف إنسان مستور بما یغمّه لو سمعه. فإن کان صدقا سمّی غیبه و إن کان کذبا سمّی بهتانا. (۱) اغتابه اغتیابا، چون در غیبت افتد و در غیاب کسى بدى وى گوید که نام آن «غیبت» است و غیبت آن است که در غیاب کسى سخنى گوید که اگر آن کس بشنود رنجیده گردد. چون آن سخن راست باشد، آن را غیبت گویند و چون دروغ باشد آن را بهتان نامند.
و صاحب قاموس و تاج العروس «غاب» را به معنى «عاب» یعنی عیب جویی گرفته اند. (۲)
و فیومی در مصباح منیر می نویسد: اغتابه إذا ذکره بما یکرهه من العیوب و هو حقّ. (۳) اغتابه، وقتى او را به صفات ناپسند که او آنها را ناخوش دارد یاد کند و سخن گوینده راست باشد.
شهید ثانی در کشف الریبه غیبت را چنین تعریف نموده است: غیبت آن است انسان مردم را متوجه عیوب شخصی بکند که او دوست ندارد این سخنان درباره اش زده شود و هدف گوینده آن باشد که به آن شخص اهانت کند و او را تحقیر نماید. (4) وی به دلیل این که در این تعریف، غیبت منحصر در ذکر زبانی نشده، آن را ترجیح داده است.
پیامبر اعظم (ص) در رابطه با تبیین مفهوم «غیبت» مى فرماید: أتَدرونَ مَا الغیبه؟ قالوا: اللّه وَ رَسُولَه أعلَم. قَال: ذکرک أخَاک بِمَا یَکرَه. (۵) آیا مى دانید که غیبت چیست؟ عرض کردند: خدا و رسول او داناتر است. فرمودند: آن است که یاد کنی برادر خود را به چیزى که او را ناخوش آید.
حرام بودن غیبت در قرآن کریم
قرآن کریم در آیه 12سوره مبارکه حجرات به طور مستقیم و با لحنى شدید از غیبت نکوهش نموده و از آن نهى کرده است و همچنین در آیات 148نساء، 19نور، 36 اسراء، ۱ همزه به صورت تلویحى زشتىی این عمل را متذکر ساخته است. ولی در اینجا بخاطر اختصار به بررسی یک آیه که آیه غیبت نامیده می شود، اکتفاء می شود.
آیه غیبت
با توجه به اهمیت مسئله غیبت، قرآن مجید در آیه 12سوره مبارکه حجرات ، درباره این گناه بزرگ با تعابیر تکان دهنده ای سخن به میان آورده است. می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لاَ تَجَسَّسُوا وَ لاَ یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ (حجرات/۱۲) اى کسانى که ایمان آوردهاید، از بسیارى از گمانها بپرهیزید که پارهاى از گمانها گناه است، و جاسوسى نکنید، و بعضى از شما غیبت بعضى نکند؛ آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ از آن کراهت دارید. (پس) از خدا بترسید، که خدا توبه پذیر مهربان است.
دلالت آیه
این آیه شریفه درباره اخلاق اجتماعى سه حکم اسلامى را بیان فرموده است که عبارت اند از: اجتناب از گمان بد، تجسس و غیبت. پیدا است که نهى از گمان بد، به منظور جلوگیری از آثار منفى مترتب بر آن است.
۱. اجتناب از گمان بد
یعنى هر گاه گمان بدی نسبت به مسلمانى در ذهن شما پیدا شد، در عمل کوچک ترین اعتنایى به آن نکنید، طرز رفتار خود را دگرگون نسازید و مناسبات خود را با طرف تغییر ندهید. لذا در روایات دستور داده شده که اعمال برادرت را بر نیکوترین وجه ممکن حمل کن تا دلیلى برخلاف آن قائم شود و هرگز نسبت به سخنى که از برادر مسلمانت صادر شده گمان بد مبر مادام که مى توانى محمل نیکى برای آن بیابى.
۲. اجتناب از تجسس
سپس در دستور بعد، نهى از تجسس را مطرح کرده و مى فرماید: و (هرگز در کار دیگران) تجسس نکنید.
۳. اجتناب از غیبت
و بالاخره در سومین و آخرین دستور که درحقیقت معلول و نتیجه دو برنامه قبل است مى فرماید: و هیچ یکى از شما دیگری را غیبت نکند و به این ترتیب گمان بد سر چشمه تجسس و تجسس موجب افشای عیوب و اسرار پنهانى و آگاهى بر این امور سبب غیبت مى شود که اسلام از معلول و علت همگى نهى کرده است. (۶)
گونه های بیان غیبت
با مطالعه کتابهای اخلاقی روشن می شود که غیبت منحصر به زبان نیست و از هر راهى که انسان نقص و عیب دیگرى را بفهماند غیبت بوده و حرام می باشد و البته این عمومیت غیبت از ذکر قولی از احادیث استفاده شده است. روایت شده: قالت عایشه: دخلت علینا إمرأه فلما ولّت اومأت بیدى أنها قصیره. فقال النبى (ص) قد اغتبتها.(۷) زنى وارد خانه پیامبر (ص) شد و میهمان عایشه بود. وقتى برخاست و رفت، عایشه با دستش اشاره کرد و با این اشاره مى خواست بگوید که او کوتاه قد بود. حضرت فرمود: تو غیبت آن زن را نمودی.
عرف نیز از نفس أخبار غیبت خصوصیت تلفظ را نمى فهمد، بلکه آن را از جهت اِفهام نوعىِ مورد حرمت مى داند؛ یعنى اختصاص تلفظ به «ذکر» از باب این است که غالبا غیبت با تلفظ واقع مى شود، نه از جهت خصوصیت آن است. (۸) به همین جهت اقسامی را می توان برای غیبت نام برد:
۱. زبانی
غیبت زبانی مشهورترین نوع غیبت بوده و به این معناست که انسان نقص برادر مؤمنش را به دیگران از زبان بگوید.
۲. نوشتارى
شخص، عیبى را که مى خواهد بگوید، بنویسد؛ در این صورت به جاى شنونده، خواننده وجود دارد.
۳. کنایه ای
کسى با استفاده از جمله هاى کنایه ای، عیوب دیگرى را در غیاب او به دیگران بفهماند؛ جمله هایى مثل «خدا را شکر که به ما ریاست نداد»، «از بى حیایى به خدا پناه مى برم»، « الحمدلله که خدا ما را از این گناهان حفظ کرده» یا« پناه بر خدا از حرص یا از بخل یا…» که کنایه از بى لیاقتى، بى حیایى، آلودگی به گناه و… شخص غایب مورد نظر هست.
۴. اشاره اى
یعنى با اشاره دست، چشم و سایر اعضا عیب دیگرى را مطرح نماید. مثلا با کج و کوله راه رفتن شکل راه رفتن دیگری را تقلید کند.
غیبت از گناهانی است که عوامل بی شماری دارد و در حدیث شریف امام صادق (ع) ۱۰ مورد بیان شده است: فرونشاندن آتش غضب، تعصّب گروهی، تهمت زدن، تصدیق عجولانه خبری که صدق و کذب آن آشکار نشده، سوءظن، حسد، استهزاء، اظهار تعجب، ابراز ناراحتی و خویشتن آرایی.
ریشه های غیبت
غیبت از گناهانی است که عوامل و ریشه های بی شماری دارد، که هر کدام به تنهایی می تواند سرچشمه غیبت شود، از جمله: حسد، خودخواهی و خودبرتربینی، غرور و نخوت و کینه توزی و امور دیگری از این قبیل.
قدر مشترک همه اینها این است که انسان سعی می کند با غیبت کردن شخصیت طرف و موقعیت اجتماعی او را در هم بشکند و او را در نظرها خوار و بی مقدار کند، و از این طریق انتقام بگیرد یا خشم خود را فرونشاند، یا او را از مقام و مال محروم سازد و در اختیار خود بگیرد یا اظهار زهد و قدس کند، یا حاضران را بخنداند و یا خود را برتر و بالاتر از دیگران معرفی کند.
از اینجا روشن می شود که اولاً غیبت تا چه حد گسترده است و چه عوامل زیاد و متنوعی دارد. در حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده است: أَصْلُ اَلْغِیبَهِ مُتَنَوِّعٌ بِعَشَرَهِ أَنْوَاعٍ شِفَاءِ غَیْظٍ وَ مُسَاعَدَهِ قَوْمٍ وَ تُهَمَهٍ وَ تَصْدِیقِ خَبَرٍ بِلاَ کَشْفِهِ وَ سُوءِ ظَنٍّ وَ حَسَدٍ وَ سُخْرِیَّهٍ وَ تَعَجُّبٍ وَ تَبَرُّمٍ وَ تَزَیُّنٍ فَإِنْ أَرَدْتَ اَلْسْلاَمَهَ فَاذْکُرِ اَلْخَالِقَ لاَ اَلْمَخْلُوقَ فَیُصَیِّرُ لَکَ مَکَانَ اَلْغِیبَهِ عِبْرَهً وَ مَکَانَ اَلْإِثْمِ ثَوَاباً؛ (۱) سرچشمه غیبت به دَه نوع تقسیم می شود، تشفّی قلب (فرونشاندن آتش غضب) و همگامی با دیگران (تعصّب گروهی) و تهمت زدن، و تصدیق عجولانه خبری که صدق و کذب آن آشکار نشده، و سوءظن و حسد و استهزاء، و اظهار تعجب و ابراز ناراحتی و خویشتن آرایی. و اگر می خواهی سالم بمانی به یاد خالق باش نه به یاد مخلوق، این سبب می شود که به جای غیبت (از عیوب دیگران) عبرت بگیری و به جای گناه پاداش برای تو حاصل شود.
روشن است که امام (ع) درصدد بیان بخشی از عوامل عمده غیبت بوده است، زیرا همان گونه که گفته شد، عوامل غیبت از اینها فراوان تر است. حال به بیان شرح بعضی از ریشه های غیبت می پردازیم:
۱. عصبانیت و غضب
گاهی ریشه ی غیبت، عصبانیت و غضب است. بعضی وقتها وقتی انسان از دست کسی عصبانی میشود و نمیتواند بر خشم خود مسلط شود، شروع میکند پشت سر آن شخص به بد و بیراه گفتن و غیبت کردن تا به این شکل خشم خود را فرو نشاند.
در بعضی کتب آسمانی آمده: اگر هنگام غضب مرا یاد کنی و کظم غیظ کنی، من نیز هنگام غضب تو را یاد می کنم و غضب نمی کنم. (۲)
۲. هم رنگی با دیگران
گاهی هم رنگ و همسو شدن با دیگران عامل غیبت است، او می بیند که دیگران از شخصی بدگوئی می کند و چون می خواهد خودش را همسوی آنان قرار دهد، او نیز غیبت می کند، غافل از آنکه غضبِ نقد و قطعی خدا را می خرد، به امید محبوبیّت احتمالی نزد دوستان! و برتری دادن رضای مردم بر رضای خداوند، بزرگ ترین خسارت است.
۳. بزرگ جلوه دادن خود
گاهی انگیزه ی غیبت، بزرگ نشان دادن خود است؛ یعنی دیگران را خراب می کند تا خودش را بزرگ جلوه دهد. براى این که اظهار وجود کند و فضل و کمال خود را به رخ بکشد دیگران را کوچک مى شمارد و از آنان بدگویى مى کند و با گفتن جملاتى از این قبیل که فلان کس چیزى نمى داند، کودن و چنین و چنان است با این انگیزه که خود را بهتر از او معرفى کند، به گفتن عیوب وى مى پردازد. او نیز قهر قطعی الهی را می خرد به آرزوی محبوب شدن احتمالی نزد مردم که این معامله ی پر خسارت است.
۴. تمسخر و تحقیر
گاهی انگیزه ی غیبت، مسخره کردن و تحقیر است، در اینجا ممکن است فرد غیبت کننده با بیان جملاتی به شخص مورد نظر توهین نموده، باعث کوچک شدن و تحقیر وی گردد. غافل از آنکه او غیبت شونده را نزد افراد کمی تحقیر می کند، ولی خداوند در قیامت او را در برابر تمام خلائق تحقیر خواهد کرد.
۵. اظهار تعجب
گاهی منشأ غیبت اظهار تعجّب است. مثلاً می گوید: من تعجّب می کنم که فلانی با آن همه علم و اطلاعات چرا این گونه شد! یا مثلا می گوید: از فلانی بعید است که اهل کار خیر باشد! در حالی باید تعجّب کند که با این کلمه چگونه آن همه عبادات خودش را به نابودی می کشاند.
۶. حسادت
گاهی ریشه ی غیبت حسادت است. چنان که کسى مورد تعظیم و تکریم مردم بوده و او را دوستش داشته باشند و شخص به خاطر حسادتی که نسبت به وی دارد توان تحمل این تکریم ها را نداشته و با افشای عیوب او و ریختن آبرویش سعی در زوال این نعمت داشته باشد. (۳)
۷. دلسوزی
گاهی از روی دلسوزی غیبت می کند و می گوید: من دلم برای فلانی که گرفتار فلان مسئله شده است می سوزد. زیرا مى شود که شخصى چون دیگرى را مبتلا به نقصى یا عیبى یا گناهی بیند دلش بر او محزون گردد و اظهار حزن و اندوه نماید و در این اظهارش هم ممکن است صادق باشد، ولی چون از او اسم برده شود غیبت نموده است.
چنان که شخصى در نزد بعضى بى اعتبار شده یا با همسرش در منزل دچار مشکل شده باشد و فرد به این جهت، محزون شده آن را در نزد دیگران اظهار نماید. البته ممکن است برخى از دلسوزی ها از روى حسد و بدخواهى و تحقیر باشد ولى به صورت دلسوزى و خیرخواهى اظهار شود.
در این گونه موارد شخص غیبت کننده حسّ حسادت و انتقام خود را به صورت ترحّم ارضا مى کند و ممکن است امر بر خود او نیز مشتبه شده باشد، اما اگر دقّت شود معلوم مىگردد که انگیزه اصلى دلسوزى نیست. مثلا مى گوید بیچاره فلانى سخت گرفتار و آلوده شده است، خدا ان شاء اللّه نجاتش دهد. در این موارد به صورت دعا و اظهار محبّت مرتکب غیبت می شود.
در هنگام ذکر خوبی کسی، اظهار ملالت و کراهت نمودن، مثلا از کسی ذکر خیری می شود و شخص با روی برگرداندن و درهم کشیدن چهره یا با گفتار خود ابراز کراهت و خستگی نماید. معنای چنین برخوردی این می شود که فلانی اهل این حرفها نیست یا این که از او خوشم نمی آید.
۸. انتقام جویی
گاهی شخص نمی تواند خشم و عصبانیت خود را برون ریزی کند، بنابراین غیظ خود را به درون ریخته و کینه وی را به دل می گیرد و به مناسبت های مختلف پشت سر وی حرف می زند و عیوب وی را آشکار می سازد.
۹. سوء ظن
از قرآن مجید استفاده مى شود که یکى از مهمترین عوامل این گناه، بدگمانی و تجسّس در احوال و اسرار مردم است. کسى که با سوء ظن با دیگران برخورد مى کند و همواره در خصوصیات و اسرار مردم به جستجو مى پردازد قهرا به بیمارى غیبت مبتلا مى شود. با این توضیح که: وقتى انسان به کسى گمان بد ببرد و به آن ترتیب اثر عملی دهد، به تجسّس منجر خواهد شد؛ زیرا قلب انسان با بد بین شدنِ تنها قانع نمى شود بلکه او را وا مى دارد که در مورد افراد تحقیق و جستجو کند. بدیهى است نتیجه این گونه برخورد جز تهمت و غیبت و هتک آبرو و تضییع حقوق افراد و جامعه چیز دیگرى نمى تواند باشد.
پی نوشت ها:(۱)جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۱، ص۱۹۶.
(۲) فیروزابادی، محمد بن یعقوب، قاموس المحیط، ج۱، ص۱۱۲.
(۳) فیومی، احمد بح محمد، المصباح المنیر، ج ۲، ص ۴۵۸.
(۴) شهید ثانی، زین الدین الجبعی العاملی الشامی، کشفالریبه عن احکام الغیبه، ص۷۴.
(۵) مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۲.
(۶) مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۱۹.
(۷) ورام، مسعود بن عیسى، مجموعه ورام (آداب و اخلاق در اسلام) ج۱، ص۱۱۸.
(۸) خمینی، روح الله، چهل حدیث، ص۳۰۳.
(۹) عیاض، فضیل، مصباح الشریعه، ج۱، ص۲۰۴.
(۱۰) فیض کاشانی، ملامحسن، محجه البیضاء، ج ۵، ص ۲۶۵.
(۱۱) ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۶.